تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ اول

دنيا، نشريه سياسی و تئوريک کميته مرکزی حزب تودۀ ايران، شماره ۲، ۱٣۵٩‏

احسان طبری

گزینش و تایپ: ع. سهند

هر ترجمه خوبی به دو شرط اصلی نيازمند است: دقت در انتقال محتوای متن اصلی، سلاست در بيان ‏ترجمه.‏ دقت و سلاست با هم به نحوی در تضادند. هر گاه ما فقط دقت را مراعات کنيم، تحت‌اللفظی و ناسليس ‏ترجمه کرده‌ايم. هر گاه تنها به دنبال سلاست برويم، ترجمه ما عاری از دقت می‌شود. يافتن بهترين پيوند ‏بين اين دو قطب متضاد کار ساده‌ای نيست و به تمرين طولانی نياز دارد.‏ مترجم بايد بر زبانی که از آن ترجمه می‌کند مسلط باشد، با موضوع ترجمه آشنا باشد، مؤلف را بشناسد، ‏تا بتواند دقت را مراعات کند.‏ توصيه‌ای که به نظر ما می‌رسد و شايد عملی است، آن است که هر کتاب ترجمه شده‌ای يک ويراستار ‏مشخص در موضوع متن و يک ويراستار مشخص در زبان فارسی داشته باشد تا مداخله سه تن، کار را از ‏نقص‌های عمده در دقت و سلاست نجات دهد. ولی علاوه بر مشکلات کار جمعی (در کشوری که کار ‏انفرادی در آن متداول است)، انواع مسايل مالی و سازمانی نيز اجرای اين توصيه را دشوار می‌سازد.

 

فن دشوار ترجمه را آسان نگيريم!‏

 

در نتيجه آزادی‌هايی که انقلاب ايران به وجود آورده، فعاليت در زمينه ترجمه آثار سياسی، دامنه گرفته ‏است و اين به خودی خود پديده خوبی است.‏

عوامل مختلفی مانند حس کنجکاوی، علاقه کمک به خوانندگان ايرانی، اشتهای جلوه‌فروشی، هوس و ‏انگيزه‌های نيک و بد ديگر، مترجمان را وا می‌دارد، در عرصه‌ای گام گذارند که گاه برای آن تدارک لازم را ‏فاقدند.‏

ترجمه به خودی خود کار ساده‌ای نيست، از قديم می‌گفتند : «المترجم خائن». زيرا مترجم به هنگام ‏انتقال از زبانی به زبانی، گاه فکر، گاه بيان مؤلف را تباه می‌سازد.‏

هر ترجمه خوبی به دو شرط اصلی نيازمند است: دقت در انتقال محتوای متن اصلی، سلاست در بيان ‏ترجمه.‏ دقت و سلاست با هم به نحوی در تضادند. هر گاه ما فقط دقت را مراعات کنيم، تحت‌اللفظی و ناسليس ‏ترجمه کرده‌ايم. هر گاه تنها به دنبال سلاست برويم، ترجمه ما عاری از دقت می‌شود. يافتن بهترين پيوند ‏بين اين دو قطب متضاد کار ساده‌ای نيست و به تمرين طولانی نياز دارد.‏ مترجم بايد بر زبانی که از آن ترجمه می‌کند مسلط باشد، با موضوع ترجمه آشنا باشد، مؤلف را بشناسد، ‏تا بتواند دقت را مراعات کند.‏

وای از آن زمان که مترجم زبانی را که می‌خواهد از آن ترجمه کند ناقص و محدود می‌داند، با موضوع ترجمه ‏آشنا نيست، مؤلف کتاب را نمی‌شناسد، در زبان خود تسلطی ندارد، معادل‌ها را در طول زمان و تمرين ‏نيافته و در عمل خود شتابکار و سطحی است.‏

متأسفانه اين قواعد بديهی مراعات نمی‌شود. حتا در مواردی که ما با مترجمان با صلاحيت روبرو هستيم، ‏گاه عيب فقدان سلاست، ثقيل و دشوار فهم بودن ترجمه، کاملاً به چشم می‌خورد، يعنی ترجمه درست ‏است، ولی ناهموار است. زيرا زبان اصل مهر و نشان خود را در جمله‌نگاری و اصطلاحات در زبان ترجمه ‏باقی گذاشته است و مترجم جرأت نکرده است، قالب بيان اصل را بشکند و آنچنان بشکند که به دقت ‏زيانی وارد نيايد و سلاست بُرد کند.‏

اشکال مهم در اين جا است که دستگاه زبانی فارسی، از جهت ذخيرۀ لغوی و بافت دستوری با دستگاه ‏زبان‌های اروپايی فرق‌های زيادی دارد.‏

البته در اثر فعاليت صد سال اخير مترجمان ايرانی، نزديکی‌های بسياری حاصل شده است. ولی با اين حال ‏وضع بين فارسی و مثلاً آلمانی مانند وضع بين آلمانی و مثلاً انگليسی نيست. زبان‌های اروپايی تقريباً ‏عکس‌برداری از هم هستند و کار مترجم نسبتاً کار سهلی است. مصطلحات علمی ‌در اين زبان‌ها از ريشه ‏يونانی و لاتين و لذا مشترک است. در فارسی وضع چنين نيست و معادل‌يابی امری است ناگزير و جاده آن ‏ناکوفته و ناروفته و در آن معضلات حل نشده فراوان. لذا عمل مترجم ايرانی نوعی آفرينش است و به ‏قريحه و تبحر نيازمند. ‏

گاه مترجمان ما، از بيم دور شدن از متن و يا به قصد اثبات قدرت خود در ايجاد بيانی به غنا و ريزبافتی ‏زبان‌های اروپايی، ترجمه‌هايی عرضه می‌دارند که برای خواننده عادی ايرانی دشوار فهم است. اين در ‏بهترين حالات است. در حالات عادی مترجم‌ها صاف و ساده مطالب نسبتاً پيچيده را نمی‌فهمند، جاهايی را ‏خودسرانه حذف می‌کنند، مطالب را دست‌خوش تلخيص‌های غيرمجاز می‌سازند و غيره. بی‌مسؤوليتی ‏غريبی حکم‌فرماست که مايه تعجب است. ترجمه کردن به ضرب کتاب لغت و با درک نارس متن مگر زور ‏است؟ مگر شهرت است؟ آيا متوجه نيستيم که مترجم بودن در کشور ما کار ساده‌ای نيست؟ چرا بدون ‏تخصص و صلاحيت به کاری دست می‌زنيم؟

شخص گاه دچار ترديد می‌شود که مترجم برخی کتب سياسی تعمدی در مغلوط و نامفهوم ساختن متن ‏داشته‌اند يا روش آن‌ها معصومانه و نتيجه عامی‌گری است. ما نمی‌خواهيم از کتابی يا کسی نام ببريم، ‏زيرا هدف «ضربه زدن» به اين و آن نيست. هدف طرح سازنده مسأله است. اگر اين نوع خطاها و ‏گشادبازی‌ها در آثار ادبی، لااقل ضرر خاصی ندارد، در آثار سياسی منشاء فساد می‌شود و مايه بدآموزی ‏است. بوالهوسی در اين زمينه ابداً مجاز نيست.‏

توصيه‌ای که به نظر ما می‌رسد و شايد عملی است، آن است که هر کتاب ترجمه شده‌ای يک ويراستار ‏مشخص در موضوع متن و يک ويراستار مشخص در زبان فارسی داشته باشد تا مداخله سه تن، کار را از ‏نقص‌های عمده در دقت و سلاست نجات دهد. ولی علاوه بر مشکلات کار جمعی (در کشوری که کار ‏انفرادی در آن متداول است)، انواع مسايل مالی و سازمانی نيز اجرای اين توصيه را دشوار می‌سازد. اگر ‏چنين است، پس ترجمه‌ای (به ويژه در بخش متون کلاسيک سياسی) نشود، بهتر است. تا ترجمه‌ای بد و ‏مغلوط و گمراه‌ساز تحويل جامعه گردد.‏

می‌گويند ابوعلی سينا يکی از آثار فلاسفه يونان را در ترجمه عربيش چهل بار خواند تا از مضمونش (با حدت ‏ذهنی که داشت) سرانجام سر درآورد. شايد اين افسانه باشد، ولی به هر جهت گويای آن است که سنت ‏ترجمه‌های ثقيل و نامفهوم و مغلوط در کشور ما سنتی است ديرنده. مترجمانی که در اين کار تمرين ‏طولانی دارند، درک می‌کنند که گام نهادن بی‌پروا در اين وادی، چه اندازه گستاخی است. البته به قصد ‏تمرين نزد خود، بلامانع است. ولی برای عرضه‌داشت به خواننده، بايد وجدان داشت.‏

مترجم بايد بتواند ترجمه را چنان ارايه دهد که از عيب‌های مؤلف بکاهد و نه بر آن بيافزايد. مترجم بايد سطح ‏فهم و روح خواننده ايرانی را در پيش چشم داشته باشد و زمانی جمله‌ای را ترجمه کند که آن را در تمام ‏ابعادش درک و لمس کرده باشد.‏

می‌خواهيم ترجمه کنيم، مانعی ندارد ولی رنج سنگين مترجم خوب بودن را هم بر خود هموار سازيم!‏

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/2p9bbzcn