● خندهدار است، بهرهکشان دوآتشه، آنهايی که علم و شرف و قريجه و رنج بشر را به کالا بدل میکنند، غارتگران منابع ثروت و نيروی کار جهان سوم، ميرغضبان ويتنام، سوداگران اسلحه، حاميان پينوچتها، محمدرضا شاهها، سوهارتوها، پاکها، بُرادبرّیها، قاتلان لومومباها و آلندهها، سرنگونکنندگان مصدقها، چکيدههای اشرافيت و محافظهکاری، خرپولهايی که برخی از آنها مثل اُتوآبس میتوانند تمام شهر مونيخ را يکجا بخرند و بعضی از آنها مانند خانواده مُرگان بيش از چهل هزار اتاق در نقاط مختلف آمريکا در اختيار دارند، دوستان يان اسميتها و فورسترها، پشتيبانان صهيونيسم، سياهکشان حرفهای، قاچاقچيان حشيش و هرويين، سازماندهان گانگستريسم و مافيا، پرستندگان سود و جيب خود ولو به زيان زندگی ميليونها زحمتکش، دارندگان تاريکترين پروندهها در بايگانی تاريخ… بلی اين آقايان، حامی «حقوق بشر» شده اند(!)
● حق کار برای همه، حق تحصيل برای همه، تساوی نژادها و مليتها، تساوی جنس زن و مرد، زندگی تأمين شده برای هر فرد بشری از جهت مادی و معنوی، اينها جزء حقوق بشر نيست! ولی بهرهکشی مجاز است! استعمار و نواستعمار و گران فروختن کالا به کشورهای رشديابنده و ارزان خريدن منابع اوليه از آنها که حتا شاه ايران از آن سخن میگويد، بلامانع است! اينها ربطی به حقوق بشر ندازند؟! «حقوق بشر» آن است که مثلاً بوکوسکی نيمهديوانه مجاز باشد يک انقلاب با عظمت تاريخی را پس از آن همه دستآوردهای درخشان مورد سب و لعن قرار دهد و يا سولژنيتسين ارتجاعیترين انديشههای قرون وسطايی را به سود احياء نظامات منسوخ، هر طور که مايل باشد پخش نمايد، شاهان ايران و عمان و عربستان سعودی موافق «حقوق بشر» حق دارند مجازاتهای عهد عتيق را با شکنجههای بینظير در حق انسانهای معصوم اعمال نمايند، اين مطالب اخير جزء «حقوق بشر» نيست، زيرا فرشته امپرياليستی در اينجا آثاری از نقض حقوق بشر کشف نفرموده است! چه حرفی است! مگر اين موجودات مخلوق دست خود اين مدافعان جگرسوخته «حقوق بشر» نيستند؟
تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ اول
منبع: دنيا، نشريه سياسی و تئوريک کميته مرکزی حزب تودۀ ايران، سال سوم (دوره سوم)، شمارۀ ۱۲، اسفند ۱۳۵۵
نويسنده: احسان طبری
گزیشن و تایپ: ع. سهند
جنجال «حقوق بشر»(!)
بهتناسب نزديک شدن جلسه دومی که قرار است از همه دولتهای اروپا در بلگراد تشکيل شود، کشورهای سرمايهداری غربی و آمريکا، با دستآويز قرار دادن موادی از سند نهايی هلسينکی، بهنظر خود «نقطه ضعفی» برای کشورهای سوسياليستی در مورد اجراء و مراعات حقوق بشر يافتهاند.
کار در اين زمينه به آنجا رسيده است که جيمی کارتر رييسجمهوری آمريکا و سايروس ونس وزير خارجه اين کشور و سران کشورهای اروپای غربی هر يک به شکلی از ضرورت دفاع از حقوق بشر در کشورهای سوسيالستی دم میزنند و بیپروا در امور داخلی اين کشورها مداخله میکنند.
اين مطلب بيش از آنکه خشمانگيز باشد، خندهدار است: بهرهکشان دوآتشه، آنهايی که علم و شرف و قريجه و رنج بشر را به کالا بدل میکنند، غارتگران منابع ثروت و نيروی کار جهان سوم، ميرغضبان ويتنام، سوداگران اسلحه، حاميان پينوچتها، محمدرضا شاهها، سوهارتوها، پاکها، بُرادبرّیها، قاتلان لومومباها و آلندهها، سرنگونکنندگان مصدقها، چکيدههای اشرافيت و محافظهکاری، خرپولهايی که برخی از آنها مثل اُتوآبس میتوانند تمام شهر مونيخ را يکجا بخرند و بعضی از آنها مانند خانواده مُرگان بيش از چهل هزار اتاق در نقاط مختلف آمريکا در اختيار دارند، دوستان يان اسميتها و فورسترها، پشتيبانان صهيونيسم، سياهکشان حرفهای، قاچاقچيان حشيش و هرويين، سازماندهان گانگستريسم و مافيا، پرستندگان سود و جيب خود ولو به زيان زندگی ميليونها زحمتکش، دارندگان تاريکترين پروندهها در بايگانی تاريخ… بلی اين آقايان، حامی «حقوق بشر» شده اند(!) آنهم عليه کشورهايی که از انقلاب سوسياليستی و سرکوب فاشيسم هيتلری، بر پايه نيل به آرمانهای مقدس انسانی، بر پايه لغو استثمار و استعمار، بر پايه دفاع از صلح و امنيت ملل، بر پايه ايجاد شرايط زندگی آزاد و با فرهنگ برای هم، به وجود آمدهاند و با فداکاری در اين راه میرزمند.
اين «نقض حقوق بشر» که گويا در کشورهای سوسياليستی روی میدهد و احساسات نازک و لطيف اين «فرشتگان معصوم» را ناسور و جريحهدار کرده است، چيست؟ مثلاً اين است که جناب ساخاروف (که به برکت آنها «دارنده جايزه نوبل» شده) چون انفجار بمب در متروی مسکو را که نتيجه تبليغات خود آنهاست بدون دليل به دولت منصوب داشته و لذا دادستان کل شوروی در نهايت متانت به وی متذکر شده است که مجاز نيست چنين افتراآتی بدون سند و دليل مطرح کند، پس دنيا به هم خورده و «حقوق بشر» نقض شده است. بنا به شرح بسيار طولانی که در تابستان سال جاری در مطبوعات آمريکا درج شد همين جناب آقای ساخاروف با همسرش هزارها کيلومتر در شوروی سفر کرد و از هر زندانی که خواست سرکشی نمود و سپس نتايج سفر خود را با تلفن به آمريکا اطلاع داد. او در خانه خود جلسه علنی از مخالفان رژيم تشکيل میدهد و گروه تلويزيون آمريکا از اين جلسه عکسبرداری میکند. او اعلاميههای ضدسوسياليستی برای درج در «لوموند» میفرستد. او نه برای آلنده و يا کوروالان، نه، بلکه برای پينوچت و رژيم شيلی ابراز همبستگی و دلسوزی میکند و رسماً به امپرياليستها پيغام میفرستد که در مسأله صلح فريب «قدرت واقعی يا مفروض» ميهن مرا نخوريد و عقبنشينی نکتيد! با اين همه، و با وجود خشم و نفرت مردم نسبت به اين «هموطن» قلابی، به اين دشمن خانگی، ساخاروف در امنيت کامل صافصاف راه میرود و به کار ضدانقلابی خود مشغول است.
چنين تسامحی از کمتر دولت و نظام نيرومندی نسبت به يک مفتن و مفتری گستاخ شده است. با اين حال در اينجا «حقوق بشر» نقض شده ولی در تمام دوران سلطه چهل ساله فرانسيسکو فرانکو ديکتاتور خونآشام اسپانيا يا سالازار وکايتانو در پرتغال و امثال آنها از اين مدافعان «حقوق بشر» نشنيديم که عليه آنها سر و صدايی کرده باشند و جز حمايت آشکار و نهان نسبت به آنها چيزی نديديم.
حق کار برای همه، حق تحصيل برای همه، تساوی نژادها و مليتها، تساوی جنس زن و مرد، زندگی تأمين شده برای هر فرد بشری از جهت مادی و معنوی، اينها جزء حقوق بشر نيست! ولی بهرهکشی مجاز است! استعمار و نواستعمار و گران فروختن کالا به کشورهای رشديابنده و ارزان خريدن منابع اوليه از آنها که حتا شاه ايران از آن سخن میگويد، بلامانع است! اينها ربطی به حقوق بشر ندازند؟! «حقوق بشر» آن است که مثلاً بوکوسکی نيمهديوانه مجاز باشد يک انقلاب با عظمت تاريخی را پس از آن همه دستآوردهای درخشان مورد سب و لعن قرار دهد و يا سولژنيتسين ارتجاعیترين انديشههای قرون وسطايی را به سود احياء نظامات منسوخ، هر طور که مايل باشد پخش نمايد، شاهان ايران و عمان و عربستان سعودی موافق «حقوق بشر» حق دارند مجازاتهای عهد عتيق را با شکنجههای بینظير در حق انسانهای معصوم اعمال نمايند، اين مطالب اخير جزء «حقوق بشر» نيست، زيرا فرشته امپرياليستی در اينجا آثاری از نقض حقوق بشر کشف نفرموده است! چه حرفی است! مگر اين موجودات مخلوق دست خود اين مدافعان جگرسوخته «حقوق بشر» نيستند؟ اين هوچیبازی «حقوق بشر» مانند داستان «بهار پراگ» تنها يک هدف را دنبال میکند: پوک کردن جامعه نوساز و نوپای سوسياليستی که در آن البته هنوز خاطرات و عادات کهنه در قشرهای معينی از جامعه زنده است، بهطمع ايجاد تفرقه و آشوب در آنها، برهم زدن نظام واقعاً بشری، پامال کردن حقوق واقعی بشر افراد اين جوامع.
اينکه تا چه اندازهای اين توطئه که مسلماً بورژوازی آن را با حرارت و سماجت از راه راديوها، مطبوعات، تلويزيونها، اظهارات رسمی و فعاليتهای تخريبی سرّی عُمّال خود دنبال کرده و میکند و خواهد کرد، واقعاً میتواند نقش ارتجاعی مؤثری داشته باشد مطلبی است که در باره آن تنها يک پيشبينی حتمی و منطقی است و آن اينکه سرانجام اين کوشش سرمايهداری جهانی نيز مانند کوششهای ديگرش تا آخر افشاء خواهد شد و با شکست فاحش روبهرو خواهد گرديد.
جوامع سوسياليستی البته بی نقص و عيب نيستند و نمیتوانند هم باشند. بخش عمده اساسی اين نقايص نيز يا نتيجه فشار همهجانبۀ سرمايه بينالمللی و يا ثمر عقبماندگی نسبی گذشته و يا محصول دشواریهای طی يک راه به کلی نو در تاريخ است. ولی اين جوامع به دست خلق و بر پايه خارايين حقيقت علمی و عدالت اجتماعی بنا شدهاند. تجربه تاريخ نشان میدهد که دروغهای مزورانه و عوامفريبانه همراه با توطئهگریها و دانپاشیها، البته میتوانند اثرات کوتاه يا درازمدتی داشته باشند. ولی تجربه تاريخ نشان نداده است که نظامات از جهت تکاملی نازلتری توانسته باشند نظامات از جهت تکاملی عالیتر را به ضرب هو و جنجال از ميان ببرند و سپس خود را مخلّد و جاويد سازند. برعکس، تاريخ به جلو میرود؛ به سوی افقهای تازهتر و تازهتر.
ما به جنجال گوشخراش «مدافعان» حقوق بشر که نقص آن را نه در کشورهای سرمايهداری، بلکه در کشورهای سوسياليستی میجويند با پوزخند تمسخر و با متانت و سُکِينۀ افراد مطمئن و خوشبين مینگريم. اين گرد و خاک نيز طی زمان ناچار فرو مینشيند. صلح و خلع سلاح و پيشرفت اجتماعی خواستهای مبرم زمان است. ستمگران و غارتگران شناخته شده با نقاب حامی حقوق بشر قادر نيستند از اين سير محتوم جلوگيری به عمل آورند. تمام اينها دستوپا زدنهای مذبوحانه است.
***
اخبار روز
شنبه، ۱۵ مهر ۱۴۰۲
اطلاعیه حزب تودۀ ایران: خانم نرگس محمدی، زندانی سیاسی، و مبارز حقوق بشر برندۀ جایزۀ نوبل شد
کمیته نوبل در نروژ، روز جمعه ۱۴ مهرماه (۶ اکتبر) جایزه صلح سال ۲۰۲۳ را به خانم نرگس محمدی اهدا کرد. کمیته نوبل در بیانیهای با اشاره به اینکه نرگس محمدی اکنون در زندان به سر میبرد، از جمله آورده است: «مبارزات شجاعانه نرگس محمدی با هزینههای شخصی سنگینی همراه بوده است. رژیم ایران ۱۳ بار او را دستگیر کرده، پنج بار وی را مجرم شناخته و مجموعاً به ۳۱ سال زندان و ۱۵۴ ضربه شلاق محکوم کرده است.» در این بیانیه همچنین ذکر شده است که: «جایزه صلح نوبل امسال همچنین پاسداشتی است برای صدها هزار نفر که علیه سیاستهای تبعیضآمیز و سرکوبگرایانه رژیم مذهبی علیه زنان تظاهرات کردند»
حزب تودۀ ایران در تمامی این سال ها همواره مدافع پیگیر حقوق همه زندانیان سیاسی و مبارزانی بوده است که در زندان ها و شکنجه گاه های رژیم اسیرند. حزب ما از جمله در اطلاعیه ای که در ۱۷ خرداد ۱۴۰۰ دربارۀ برخورد بیدادگاه های قضایی رژیم با خانم محمدی داشته است از جمله نوشت: «حزب تودۀ ایران ضمن محکوم کردن حکم جابرانه و ضد انسانی دادگاههای رژیم ولایت فقیه بر ضد خانم نرگس محمدی و همه زندانیان سیاسی و پیکارگران در راه آزادی در میهنمان، از همه مبارزان راه آزادی در ایران و جهان میخواهد صدای اعتراضشان را به صدور این حکم و اینگونه حکمهای انتقامجویانه از سوی رژیم بلند کنند. نرگس محمدی نمونهای از نقض گستردهٔ حقوق بشر، آزار جنسی، و شکنجه فعالان راه آزادی در زندانهای جمهوری اسلامی است. زندانهای ایران امروز اسارتگاههاییاند مملو از زنان پیکارجو و رزمندهای که با اتهامهایی واهی و فقط بهدلیل مبارزه با استبداد حکمهای طولانیمدت حبسشان را در زندانهای رژیم جمهوری اسلامی با رنج و بیماری و تحقیر و اهانت سپری میکنند.»
خانم نرگس محمدی به عنوان یکی از زندانیان سیاسی میهن ما به رغم همه شکنجه ها و آزارهای رژیم همواره در راه دفاع از حقوق زندانیان سیاسی و مبارزه مردم میهن و خصوصاً زنان کوشیده است و از جمله در نامهای که به آقای «جاوید رحمان»، گزارشگر ویژۀ حقوق بشر نوشت از تعرض جنسی گستردۀ مزدوران رژیم ولایت فقیه به زنان زندانی پرده برداشت و خواهان اقدام فوری سازمان های حقوق بشر جهانی بر ضد این اقدام های ضد انسانی رژیم شد.
حزب تودۀ ایران با تأکید مجدد بر ضرورت مبارزۀ هماهنگ و متحد همه نیروهای مترقی، آزادی خواه برای آزادی فوری و بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی-عقیدتی و تلاش مشترک ما برای تحقق حقوق و آزادی های دموکراتیک در ایران و گشودن راه به سمت رهایی میهن از چنگال استبداد قرون وسطایی رژیم ولایت فقیه و حرکت به سمت استقرار جمهوری ملی و دموکراتیک، اهدا شدن جایزۀ صلح نوبل را به خانم نرگس محمدی، همسر ایشان آقای تقی رحمانی و فرزندانش علی و کیانا و به همه مردم ایران، و همه زنان شجاع ایران که در تمام این سالها و به خصوص در جنبش اعتراضی “زن زندگی، آزادی” نقش آفرینی کردند تبریک میگوید و باردیگر خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط خانم نرگس محمدی و همه زندانیان سیاسی-عقیدتی ایران است.
حزب تودۀ ایران
۱۴ مهرماه ۱۴۰۲