تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم

منبع: صدای سوسياليستی، نشريه حزب کمونيست ايرلند
ژانويه ۲۰۱۲
برگردان: ع. سهند
 

در پايان سال ۲۰۱۱ رسانه‌های بين‌المللی تبليغات جنون آميزی دربارۀ مرگ کيم جونگ – ايل صدر حکومت جمهوری دموکراتيک خلق کره (کره شمالی) براه انداختند. مرگ او يک‌بار ديگر به آن‌ها فرصت داد تا در کمونيسم ستيزی گسترده درگير شوند، تمام مشکلات، تنش‌ها و دشواری‌ها در شبه جزيره کره را با ماهيت نظام سياسی- اجتماعی در کره شمالی، و از طريق بسط، با تمام آن‌هايی که در سراسر جهان از يک گزينه سوسياليستی در مقابل سرمايه‌داری انحصاری محتضر حمايت می‌کنند، مساوی قرار دهند… و اين در حالی بود که چپ کمونيست‌ ستيز در پشت روايت رسمی از چگونگی بررسی رويدادها در کره، پارو می‌زد.

 

نگاهی ماترياليستی به تحولات در کره شمالی

آيين کنفوسيوس، آيين بودا، عرفان، و قدری سوسياليسم

 

در پايان سال ۲۰۱۱ رسانه‌های بين‌المللی ايرلند تبليغات جنون آميزی دربارۀ مرگ کيم جونگ- ايل صدر حکومت جمهوری دموکراتيک خلق کره (کره شمالی) براه انداختند. مرگ او يک‌بار ديگر به آن‌ها فرصت داد تا در کمونيسم ستيزی گسترده درگير شوند، تمام مشکلات، تنش‌ها و دشواری‌ها در شبه جزيره کره را با ماهيت نظام سياسی- اجتماعی در کره شمالی، و از طريق بسط، با تمام آن‌هايی که در سراسر جهان از يک گزينه سوسياليستی در مقابل سرمايه‌داری انحصاری محتضر حمايت می‌کنند، مساوی قرار دهند.

راديو-تلويزيون ملی ايرلند (RTE) سرپرست کنسرن را آورد تا خزعبلات و دانش «وسيع» خود از کره شمالی و قحطی را بيان کند. او از مشاهده سه کودک جوان که آثار گرسنگی شديد را در آن‌ها ديده بود، و از اين‌که مطمئن است آن‌ها چند ماه بعد از آن مرده اند، سخن گفت. هيچ‌کس نپرسيد که آيا آن واقعيت است يا او صرفاً حدس و گمان می‌زند.

تايمز ايرلند (آيريش تايمز) گزارش‌های چندی از انواع گوناگون کارشناس رديف کرد، که نظرات اغلب سطحی، پوچ و بی‌مايه خود را بجای واقعيت جا می‌زدند، و اين در حالی بود که چپ کمونيست‌ستيز در پشت روايت رسمی از چگونگی بررسی رويدادها در کره، پارو می‌زد.

آری، رژيم در جمهوری دموکراتيک خلق کره پرسش‌های بسياری در مقابل ما، که به سنت کمونيستی در درون جنبش طبقه کارگر تعلق داريم، قرار می‌دهد. شخص چگونه می‌تواند برای رفتاری مانند گريه و زاری وسيع بخاطر درگذشت «رهبر عزيز»، و صفوف بهم فشرده ژنرال‌های ارتش، که در آن رويدادها بسيار برجسته بود، توضيح منطقی ارائه نمايد؟ اما در اين‌مورد نيز هيج طرح کلی يا نقشه راه يا هيچ راه ديگری برای دگرگون کردن جامعه يا برای ساختمان سوسياليسم وجود ندارد. تمام روندها را عوامل عينی و ذهنی شکل می‌دهند.

ما لازم است بخاطر داشته باشيم که کره را ايالات متحده تقسيم کرد. ايالات متحده مخالف کره مستقل حاکم بر سرنوشت خود بود: زيرا اجازه دادن به يک کره يک‌پارچه از طرف آن بمعنی اجازه دادن به «گسترش کمونيسم» بود. کمونيست‌ها، در شمال و جنوب، در پی نقش آن‌ها در مبارزه عليه اشغال‌گران ژاپنی از حمايت گسترده برخوردار بودند، و در هر انتخاباتی که اجازه برگزاری آن در جنوب داده می‌شد، پيروز می‌شدند. ايالات متحده مجبور بود جلوی اين را بگيرد، و برای کنترل جنوب برای دهه‌های بسيار، بر يک‌سری رژيم‌های نظامی اتکاء نمايد.

تنش‌های «جنگ سرد» بين غرب و اتحاد شوروی و تنش‌های بين اتحاد شوروی و چين که در آن‌موقع تحت سلطه ايدئولوژی مائوئيستی بود،  در کنار تنش‌هايی که هنوز بين خود دو حکومت کره بروز می‌کند، به کره- شمال و جنوب- شکل دادند.

تقسيم کره، خود محصول جنگ سرد بود، که در کره به يک جنگ گرم بسيار ددمنشانه مبدل شد. صدها هزار نفر از دو طرف کشته شدند. اکثر شهرها و شهرک‌ها در شمال، در نتيجه اشباع شدن از بمباران‌های ايالات متحده و متحدين آن، با خاک يکسان شدند.

ژاپن از ۱۹۰۵ تا ۱۹۴۵ کره را تحت اشغال داشت. اين يک دوره خونين و سرکوب‌گرانه در تاريخ کره مدرن است. بيش از ۵٫۵ ميليون نفر با زور به بيگاری گرفته شدند، که حدود ۸۰۰٫۰۰۰ نفر آن‌ها بعلت شرايط ددمنشانه کار در کارخانه‌ها و اردوگاه‌های کار اجباری جان باختند. ده‌ها هزار زن بعنوان «زنان آرامش‌بخش» يا فحشای اجباری از کره به ژاپن منتقل شدند- در اصطلاحات امروزی به اين می‌گويند خريد‌و‌فروش زنان از طرف دولت.

پنج دهه اول قرن بيستم، دهه‌های اشغال و جنگ، زخم‌های عميقی بر مردم کره- شمال و جنوب- باقی گذاشته بود. مردم جنوب، طی دهه‌ها عليه تداوم اشغال از طرف ايالات متحده و حمايت آن از خونتاهای نظامی که جنوب را کنترل می‌کردند پيکار نمودند، و همچنين نفرت خود را از نقش و خشونت اشغال امپرياليستی طولانی ژاپن نشان دادند.

۶۵۰٫۰۰۰ سرباز، بهتر مجهز کره جنوبی در سراسر مرز شديداً استحکام‌بندی و مين‌گذاری شده، در مقابل ۱٫۱ ميليون نيروی نظامی شمال صف کشيده اند. حدود ۲۹٫۵۰۰ سرباز آمريکايی نيز در کره جنوبی در مرز با شمال مستقر هستند. تا سال ۱۹۹۱، ايالات متحده موشک‌های اتمی که شمال را هدف داشت، در جنوب مستقر کرده بود. استراتژی نظامی کنونی ايالات متحده، از طريق ناوگان دريايی خود در منطقه، که هم جمهوری دموکراتيک خلق کره و هم چين را در تيرراس خود دارد، بر سر جنوب «چتر اتمی» گسترده است.

مانورهای نظامی مشترک ايالات متحده و کره جنوبی، که حمله به شمال را تمرين می‌کنند، بطور مستمر اجراء می‌شوند. ناوگان دريايی ايالات متحده در آنجا از کشتی‌ها و زيردريايی‌های قادر به پرتاب سلاح‌های اتمی تشکيل می‌شود. ما لازم است بخاطر داشته باشيم که ايالات متحده تنها کشوری است که از سلاح‌های اتمی عليه غيرنظاميان استفاده کرده است. اين واقعيات بدون ترديد تأثير عميقی بر دولت و مردم شمال داشتند.

ايالات متحده در سراسر کره، يک ديوار سيمانی عظيم، با دروازه‌های عبور تانک در طول آن که به تانک‌ها اجازه می‌دهد سريعاً از آن عبور کنند، کشيده است. بلندگوها و دستگاه‌های الکترونيکی در سراسر تپه‌های مرزی تعبيه شده اند، که روزانه شمال را با شعارها و تبليغات بمباران می‌کنند.

شکاف چين- شوروی مشکلات بيشتری برای دولت در شمال ايجاد کرد، چون دو بلوک سوسياليستی برای نفوذ و تا حدی کنترل بر همسايگان کوچک‌تر خود، رقابت می‌کردند. در آنموقع مائوئيسم بعنوان يک گزينه در مقابل ايدئولوژی سنتی جنبش کمونيستی ارائه می‌شد، و کيش شخصيت مائو در حال شکل‌گيری بود. مائوئيسم به يک ابزار جنگ سرد مبدل شد.

دولت در پيونگ‌يانگ برای مقابله با فشاری که از طرف دو همسايه بزرگ بر شمال وارد می‌شد، نقش کيم ايل- سونگ را تا حد يک چهرۀ کيش مانند، با ايدئولوژی منحصر خود به نام «ايده جوچه» يا اتکاء به‌خود، ارتقاء داد. اين بطور ظريفی امکان جاخالی دادن و دور زدن تنش‌ها بين دو همسايه بزرگ، و تا حدی بکار گرفتن آن‌ها عليه يکديگر، گرفتن امتياز از هر دو طرف در حالی‌که به نظر برسد طرف هيچ‌کدام را نمی‌گيرد، را فراهم کرد.

جمهوری دموکراتيک خلق کره بعد از ويرانی ناشی از جنگ خود را بازسازی کرده و توسعه يافته است. شهرهای آن بازساری شده و توسعه يافته اند. دارای يک شالوده صنعتی کوچک اما مهم برای توليد سبک است. جمعيت آن ۲۴٫۵ ميليون نفر است، که از سال ۱۹۵۰ تا کنون ۱۵۱ درصد افزايش يافته است. گرچه از نظر وسعت کمی بزرگ‌تر از جنوب است، اما بعلت مناطق کوهستانی وسيع آن،  زمين‌های کشاورزی بسيار کم‌تری دارد، که نتيجتاً فشار عظيمی بر استفاده از زمين برای تغذيه جمعيت وارد می‌کند. اين، همراه با کاهش عرضه کود شيمايی لازم برای بهره‌برداری گسترده از منابع ارضی محدود آن از طرف چين و روسيه، کشور را در موقعيت بسيار دشواری قرار داد، که نهايتاً در اواخر دهه ۱۹۹۰ به کمبود خواروبار و مرگ هزاران نفر انجاميد. بدست آوردن ارقام عينی تعداد جان‌باختگان تقريباً غيرممکن است.

مانند تمام جوامع دهقانی، مذهب نقش مهمی در زندگی مردم بازی کرده و بدون ترديد هنوز بازی می‌کند، و به چگونگی شناخت پديده‌ها از طرف آن‌ها، شکل می‌دهد. به چشم غربی، بيشتر چيزهايی که ما راجع به شرق می‌بينيم و درک می‌کنيم متأثر از دانش و درک ناچيز ما از مذاهب و فرهنگ‌های شرقی است.

سخنان بی‌معنی که از شمال در ارتباط با رويدادهای پيرامون تولد کيم جونگ-ايل تبليغ می‌شد، راجع به رنگين کمانی دوقلويی که در لحظه تولد او بطرز معجزه آسايی ظاهر شد، و ژنرال‌های ارتشی که پس از مراسم تشيع او  می‌گفتند آسمان در سوگ «رهبر عزير» برف می‌گريد، جملگی عرفان، عاری از هر محتوای منطقی يا علمی است، و هيچ ربطی با شناخت ماترياليستی از جهان اطراف ما، و هيچ ربطی با سوسياليسم ندارد. اين‌ها بيشتر به ميراث آيين کنفوسيوس، آيين بودا و عرفان، و به اين‌که اين ايده‌ها چگونه به مردم کره و ديگر مردم‌ها- و نه فقط در شرق- شکل داده اند مربوط می‌شوند.

دولت‌های غربی، چپ‌گراها و ليبرال‌ها در آستان دالايی لاما، که خود را رهبر برگزيده خدا برای مردم تبت اعلام کرده است، چاپلوسی می‌کنند. امپراتور ژاپن نيز مدعی بود که خداوند به او و خانواده اش حق حکومت کردن را داده است. اين‌ها ويژگی‌های فئوداليسم است که به مراحل جديد توسعه اجتماعی منتقل شده اند. ژاپن يک جامعه سرمايه‌داری پيشرفته است؛ تبت يک جامعه فئودالی است؛ کره برای ساختن يک جامعه سوسياليستی از سطح بسيار پايين- از فئوداليسم- مبارزه می‌کند، و زخم‌های عقب ماندگی فئوداليسم را با خود دارد. از تظاهرات اين، کيش شخصيت، حکومت سلسله ای، و نمايش تعظيم و تکريم توده‌ها در مقابل «رهبر عزيز» و اجرای هيستری وسيع است. اين بخشی از ايدئولوژی کمونيستی نيست؛ و هيچ چيز در خطوط مستقيم يا بدون تناقضات توسعه نمی يابد.

جنبش کمونيستی در کره از بدو پيدايش خود در سئول در سال ۱۹۲۵، هميشه در جائی که اکنون جنوب است، قوی تر بود. و از سال ۱۹۴۹ بدليل حمايت مردمی از آن در جنوب تحت کنترل آمريکا، غيرقانونی اعلام شده است.

تحولات در جمهوری دموکراتيک خلق کره پرسش‌های بسياری در مقابل ما قرار می‌دهد که ما بايد به سعی در درک آن‌ها و به تلاش برای توضيح آن‌ها ادامه دهيم. سلسله خانوادگی کيم ايل- سونگ، کيم جونگ- ايل و کيم جونگ- او بايد بمثابه نمايندگی کردن تداوم و يک جبهه متحد در پاسخ به رويکرد دو تيغه ايالات متحده در اعمال تحريم‌های اقتصادی و فشارهای نظامی درک شود. سياست‌های مهار هم کره و هم چين را هدف گرفته اند.

تقسيم کره از طرف ايالات متحده تأثير عميقی بر مردم کره، شمال و جنوب، باقی گذاشته است – در جنوب جامعه ای که دهه‌ها متحمل سرکوب شد، و در شمال فضای يک جامعه تحت محاصره را بوجود آورده است.

ادامه مداخله از طرف ايالات متحده و ژاپن به صلح، وحدت يا ثبات برای مردم کره نمی‌انجامد. اين به مردم کره، شمال و جنوب، مربوط است که اختلافات خود را حل کنند و اگر مايل بودند متحد شوند. اين تنها با بيرون آمدن تمام نيروهای خارجی و سلاح‌های اتمی از جنوب ممکن خواهد بود.

مردم کره، شمال و جنوب، به حمايت و همبستگی افکار عمومی ترقی‌خواه برای پايان دادن به تقسيم و کنترل ايالات متحده و اجازه دادن به آن‌ها که خودشان جهت آينده کشورشان را تعيين کنند، نياز دارند.

http://www.communistpartyofireland.ie/sv/11-korea.html

_____________________________

* نمونه‌هايی از پارو زدن چپ کمونيست‌ستيز ايران در پشت روايت رسمی رسانه‌های امپرياليستی از تحولات کره:
۱- «در کره شمالی به نام سوسیالیسم، رژیم توتالیتر و پلیسی حاکم است. رژیم کره شمالی برای مردم خود نه آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم، بلکه فقر، فلاکت و دیکتاتوری آورده است.»، کارآنلاين
http://www.edalat.org/sys/content/view/6759/1/
۲- فئواد شمس، «سوسياليسم در سرزمين عجائب»، شرق:
http://sharghnewspaper.ir/Page/Vijeh/90/10/17/24

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/5n9ahvmh