گرچه کره شمالی کشور فقیری است، و چیزهای زیادی دارد که مارکسیست‌ها با آن مسأله دارند، اما چیزهای زیادی دارد که ما می‌توانیم از آن بیاموزیم. کره شمالی گرچه یک جامعه بسیار بسته و کنترل شده است، اما پیرامون استقلال آن هیچ مصالحه‌ای وجود ندارد. کره شمالی از طريق یک میهن‌دوستی سخت و بی‌پرده، همان شور انقلابی را که در آغاز تأسیس خود داشت، مدیریت و حفظ نموده است-چیزی که دیگر دولت‌های سوسیالیستی طی زمان با آن مشکل داشتند. کره شمالی سزاوار تحسین ما باشد یا نه، مطمئناً مورد احترام ما است.

 

تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم

منبع: صدای سوسیالیستی (نشریه حزب کمونیست ایرلند)
نویسنده: گراهام هارینگتون
۲ ژوئن ۲۰۲۰

فهمیدن کرۀ خلق

 

هر کس که فکر می‌کند کارشناس کرۀ شمالی است، يا درغگو است و یا احمق. هر چند وقت یک بار رسانه‌ها در گزارش آخرین داستان‌های خبری درباره کشور، و رفتار عجیب آن سر و صدا به راه می اندازند. بارها، مقامات کره شمالی که گویا اعدام شده بودند، زنده و سالم آفتابی می‌شوند، یا برخی داستان‌ها در باره فرود کره شمالی بر سیاره ناهید، به جای چیزی که از رسانه‌های خبری رسمی کشور آمده باشد، در یک وب‌سایت فکاهی منتشر می‌شود.

گاهی اوقات، رگبار تبلیغاتی مضحک علیه کشور فقط  از کمونیسم‌ستیزی ناشی نمی‌شود، بلکه در نژادپرستی عریان نیز ریشه دارد: این مردم به وسلیه رژیم تمامیت‌خواه خود منحرف شده اند، و وظیفه کشورهای متمدن است که آن‌ها را به راه راست بیاورند. تعجب‌آور نیست که دولت کره شمالی، زمانی که این‌همه غربی، حتا بسیاری در چپ، هیچ تلاشی برای فهمیدن آن کشور نشان نمی‌دهند، به غربی‌ها بسیار بی‌اعتماد باشد.

علی‌رغم پرستش خانواده کیم، یا ایدئولوژی ایده‌آلیستی جوچه (Juche)، که مطلقاً هیچ وجه تشابهی با مارکسیسم ندارد، باید بر این تأکید نمود که همه کشورها از راه خودشان به سوسیالیسم می‌رسند؛ و جمهوری دمکراتیک خلق کره توانسته طی سا‌ل‌ها دست‌آوردهای تحسین‌برانگیزی داشته باشد. پس از ژاپن، این دومین کشور در آسیا بود، که طی بازسازی پس از جنگ کره، صنعتی شد.

ژاپن در سال ۱۹۱۰ کره را مستعمره کرد. اشغالگری آن تا سال ۱۹۴۵ طول کشید. طی این سال‌ها مردم کره مصايب عظیمی را متحمل شدند. هزاران «زن آسایشگر» مجبور به بردگی جنسی شدند، کشتار مردم و سرقت منابع ناچیز آن‌ها عادی بود. مبارزه رهایی‌بخش که در سال ۱۹۳۰ آغاز گردید، تحت رهبری کیم ایل سونگ قرار داشت، که با کمونیست‌های چین در نبرد علیه ژاپنی‌ها همکاری می‌کرد. پس از رهایی کره، بسیاری از کره‌ای‌ها برای نبرد در کنار کمونیست‌های چین ماندند.

پس از رهایی، «کمیته‌های خلق» به وسیله مردم برای اداره کشور پس از ترک ژاپن، تشکیل شد. بسیار شبیه آلمان، امپریالیسم کشور را تقسیم کرد و رژیم خودش را، که از هم‌دستانش پُر بود، تحمیل نمود. در سال‌های پس از ۱۹۴۵ چندین شورش و قیام محلی علیه حکومت جنوبی، که مردم به آن به مثابه دست‌نشانده ایالات متحده نگاه می‌کردند، رخ داد. پاسخ ایالات متحده و کره جنوبی قتل‌عام کمونیست‌ها و دیگران بود، که طی دهه‌های پس از آن ادامه یافت.

طی خود جنگ کره، پیونگ‌یانگ شهر اصلی شمال، ویران شد. برای نابود کردن کشاورزی، «عامل نارنجی» (AgentOrange) به کار گرفته شد، برای به سیل بستن روستاها سدها بمباران شدند، و بمب‌های اتمی برای استفاده آماده شدند. تعجب‌آور نیست که کره شمالی، در حالی‌که حدود ۳۰ هزار سرباز ایالات متحده در همسایگی آن مستقر هستند، تا به امروز یک دولت پادگانی مانده است.

اما با وجود این، شمال با کمک چین و اتحاد شوروی، توانست صنعتی شود. شمال توانست تا دهه ۱۹۸۰ از نظر اقتصادی جلوتر از کره جنوبی بماند.

این سطح از توسعه به شمال امکان داد به یک اقتصاد سوسیالیستی پیشرفته، و یک نظام توزیع عمومی که به خاطر تأمین نیازهای مردم مورد احترام است، دست یابد. اما، نزول اقتصادی و ضدانقلاب‌ها در اتحاد شوروی و اروپای شرقی، با توجه به نظام کشاورزی انرژی‌بَر آن، شمال را ویران نمود. در پاسخ به قحطی، شمال گشایش محدود اقتصادی به روی بخش خصوصی و سپس سیاست «Songun» یا «اول ارتش» را در زمان کیم جونگ ایل آغاز کرد.

تحت رهبری جدید و جوان‌تر شمال کنترل چهره‌های نظامی مسن را کاهش داده است و از برنامه اتمی خود برای امکان دادن به کاهش هزینه نظامی استفاده کرده است. نتیجه رونق شدید اقتصادی در سال‌های اخیر، علی‌رغم تحریم‌های فلج‌کننده بوده است.

سفرهای مطالعاتی به ویتنام و چین برای مطالعه رفرم‌های اقتصادی آن‌ها انجام شده است. کره شمالی از ذخاير عظیمی از فلزات کمیاب و دیگر منابعی که برای آن‌ها تقاضای بالایی وجود دارد، برخوردار است اما ظرفیت بهره‌برداری از آن‌ها را ندارد. از «مناطق ویژه» مانند کائسونگ، سینوئیجو، و راسون، به شریط ثبات بیرونی، برای اجازه دادن به شرکت‌های کره جنوبی برای به کار گرفتن نیروی کار کره شمالی استفاده می‌شود.

گرچه کره شمالی کشور فقیری است، و چیزهای زیادی دارد که مارکسیست‌ها با آن مسأله دارند، اما چیزهای زیادی دارد که ما می‌توانیم از آن بیاموزیم. یک مقام سازمان جهانی بهداشت به نظام بهداشتی همگانی آن به مثابه چیزی که مورد رشک کشورهای در حال توسعه است، اشاره نمود.کره شمالی آموزش همگانی رایگان، مسکن تقریباً رایگان، باسوادی کامل، اشتغال کامل، خیابان‌های تمیز دارد، و در آن بزهکاری، اعتیاد، فحشا، یا قمار تقریباً وجود ندارد. زنان حدود نیمی از اکثر نمایندگان پارلمان، متخصصان، و کارگران را تشکیل می‌دهند. و مهم این‌که مردم کره شمالی هیچ مالیاتی نمی‌پردازند: درآمدهای دولت از شرکت‌هایی که در مالکیت دولت قرار دارند، تأمین می‌شود. دورۀ رونق و رکود وجود ندارد.

کره شمالی همه این‌ها را تحت شرایط  بسیار دشوار به دست آورده است: تقسیم کشور، متحدين بين‌المللی اندک، تهديد خطر جنگ که هر روز ممکن است، آغاز شود. کره شمالی گرچه یک جامعه بسیار بسته و کنترل شده است، اما پیرامون استقلال آن هیچ مصالحه‌ای وجود ندارد. کره شمالی از طريق یک میهن‌دوستی سخت و بی‌پرده، همان شور انقلابی را که در آغاز تأسیس خود داشت، مدیریت و حفظ نموده است-چیزی که دیگر دولت‌های سوسیالیستی طی زمان با آن مشکل داشتند.

کره شمالی سزاوار تحسین ما باشد یا نه، مطمئناً مورد احترام ما است.

https://socialistvoice.ie/2020/06/understanding-peoples-korea/

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/yj2ztkut