برای واگنر، ادعای مبارزه با نئونازیها، ناتو نیز وجود دارد. اما چنین مبارزهای را نمیتوان با کسانی که برای پول میجنگند، انجام داد. و یک باد انقلابی برای رزمندگان لازم است. ما به مردم نیاز داریم، به یک طبقه انقلابی که این نیرو بر آن تکیه کند. در غیر اینصورت، آخر داستان مانند مورد واگنر خواهد بود.
شما نمیتوانید با مزدوران حمله امپریالیسم را متوقف کنید. تنها راه مقاومت در برابر امپریالیسم، سرمایهداری، باند مزدور ناتو، تبدیل ارتش به ارتش مردم و دولت به دولت مردم است. از یاد نباید برد که جنگ علیه ارتجاع و فاشیسم همیشه رنگ سرخ دارد!
تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
منبع: چپ (Sol)، پایگاه خبری حزب کمونیست ترکیه
نویسنده: اورهان گوکدمیر
۲۶ ژوئن ۲۰۲۳
از «تشکیلات مخصوصه» تا «واگنر»: تراژدی ارتش بدون انقلاب
ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه در سال ۲۰۲۲ در جنوب روسیه بود تا بالاترین مدال کشور را به افسران و سربازانی که در اوکرایین جنگیدند اهدا کند. یکی از سربازانی که پوتین به او مدال داده بود با یونیفرم متفاوت خود نسبت به بقیه افراد گروه متمایز بود. این لباس شبیه لباس واگنر بود، گروه مزدوری که بوسیله یوگنی پریگوژین، «کارآفرین» روسی یوگنی تأسیس گردید. بیبیسی مدعی شد که آن سرباز، که با یونیفرمش متمایز میشود، آیک گاسپاریان «دوستدار هنرهای رزمی [جودو-کاراته] است که در اکتبر ۲۰۱۹ در حین ارتکاب سرقت از یک کافه در مسکو دستگیر و به هفت سال زندان محکوم شد. گاسپاریان بوسیله واگنر از زندان آزاد شد و به جنگ اوکرایین اعزام گردید. بنیانگذار واگنر، یوگنی پریگوژین، از زندانهای روسیه بازدید کرد و به زندانیان قول داد که اگر به واگنر بپیوندند، مجازات آنها بخشیده خواهد شد.
فرستادن زندانیان به جنگ در روسیه نخستین موردی نیست که با آن روبهرو هستیم. همه نیروهای «شبه نظامی» تاریخ از این روش استفاده میکنند. «تشکیلات مخصوصه» (Teşkilât-ı Mahsusa) – که در آخرین دوره امپراتوری عثمانی تأسیس شد، از روش مشابهای استفاده میکرد و با بیرون آوردن بزهکاران از زندان، آنها را به سربازی جذب مینمود.
آرم تشکیلات مخصوصه امپراتوری عثمانی
گفته میشود، این شرکت مزدوری که در سالهای ۲۰۱۶-۲۰۱۵ بطور فزایندهای فعال شد، در سال ۲۰۱۴ برای کمک به مقاومت مورد حمایت روسیه در شرق اوکرایین تأسیس گردید. این شرکت تا به امروز در اروپای شرقی و همچنین در سودان، سوریه، لیبی و قاره آفریقا فعالیت داشته است. آنچه باعث جذابیت این گروه در بین جوانان روسی شده بود، وعده دستمزد بالا بود. این شرکت ماهیانه ۱۵۰۰ دلار به اعضای خود میپرداخت. در صورت ورود به جنگ این مبلغ به ۲ هزار دلار افزایش مییافت.
علیرغم این اثربخشی و محبوبیت، روسیه ارتباط واگنر با دولت را انکار میکرد. به هر حال، قوانین آنها اجازه عفو مجازات در ازای خدمت مزدورانه را نمیداند. پریگوژین همچنین از چندین روزنامهنگار که ادعا میکردند با واگنر در ارتباط هستند شکایت کرد. این پس از حمله روسیه به اوکرایین تغییر کرد، پریگوژین درباره ارتباطات خود با گروه واگنر آرامتر شد، او ارتباط خود را با این گروه پذیرفت. البته، او این کار را برای «دفاع از روسها» انجام میداد. کرملین همچنین پریگوژین را یک وطنپرست واقعی و مردی که قلبش برای روسیه میتپد توصیف نمود. مدت کوتاهی پس از این تحول، یک مرکز واگنر در سن پترزبورگ افتتاح شد. این مرکز فعالیتهای آموزشی و تعلیماتی برای کودکان و جوانان در سنین مدرسه را «در زمینههای انفورماتیک، رسانهها و آموزش نظامی اولیه با هدف افزایش ظرفیت جنگی روسیه» سازماندهی میکرد.
نهایتاً، آدمهای کرملین در ارتباط با باند واگنر به خط تانسو چیللر [اقتصاددان و اولین نخستوزیر زن ترکیه- عدالت] رسیدند. چیللر درباره عبدالله چاتلی، قاچاقچی مواد مخدر و ناسیونالیست راستگرایی که پس از حادثه سوسورلوک جان باخت، گفت: «هم کسی که برای کشور گلوله شلیک میکند و هم کسانی که هدف گلوله قرار میگیرند قهرمان هستند.» رئیس پارلمان روسیه اینرا تکرار کرد: «همه کسانی که از کشور ما دفاع میکنند، ارتش، داوطلبان، نیروهای جدید و اعضای واگنر، همه قهرمان هستند.»
وضعیت جناح راست
گروه واگنر، که با نام «پ.ام .ث واگنر» نیز شناخته میشود، یک سازمان مزدور روسی، مانند «سادات» ما [SADAT International Defense Consultancy]، بمثابه یک شرکت نظامی خصوصی عمل میکند و به عنوان ارتش خصوصی پوتین در نظر گرفته میشود. این گروه در روسیه، جایی که در آن اینگونه تشکلها ممنوع است، بطور غیرقانونی فعالیت میکند. این یک سازمان ملیگرای راست است.
این گروه به شکلگیری جمهوریهای خلق دونیتسک و لوهانسک در جنگ دونباس از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۵ کمک کرد و به شهرت رسید. واگنر در کنار نیروهای متحد با دولت روسیه در سوریه، لیبی، جمهوری آفریقای مرکزی و مالی جنگید. وزارت دفاع روسیه آموزش و تجهیزات آنرا تأمین میکند، و به عنوان یک واحد عملیاتی از سازمان اطلاعات نظامی محسوب میشود. منظور از اطلاعات یک نوع ساختار ضد چریکی است. این سازمان همچنین در سال ۲۰۲۲ نقش مهمی در عملیات روسیه در اوکرایین ایفا کرد. تعداد کل نیروهای واگنر در اوکرایین ۲۰ هزار نفر تخمین زده میشود. این گروه بوسیله پریگوژین، اولیگارش نزدیک به پوتین رهبری و تامین مالی میشود.
اما اخیراً بین پوتین و پریگوژین اختلاف نظرهایی به وجود آمده است. رئیس واگنر شکایت کرد که ارتش مایل به ارائه تجهیزات و پشتیبانی نیست. چند روز پیش، در پی اظهارات پریگوژین پیرامون تهدید سرگئی شویگو، وزیر دفاع روسیه و والری گراسیموف، رئیس ستاد ارتش روسیه، ساعات پرتنشی در روسیه رخ داد. ادعا شد که این یک کودتا بود. پریگوژین اعلام کرد که واگنر و اعضای آن درگیر یک جنگ بزرگ علیه حاکمان بر ارتش روسیه هستند، آنها پرچم شورش را برافراشتند و حتی سعی کردند به مسکو لشکرکشی کنند. در راه، آنها با کرملین به توافق رسیدند، نیروها عقبنشینی کردند. بنابراین و در حال حاضر این رویداد جالب که میتوانست به جنگ داخلی روسیه مبدل شود، فروکش کرده است.
اعیانسازی و فئودالیسم جدید به سبک عثمانی
همه اینها همچنین سرنخهای مهمی درباره وضعیت فعلی سرمایهداری است که در روسیه پس از فروپاشی سوسیالیسم ایجاد شده است. اربابان جدیدی که از داراییهای مصادره شده و غارت شده دولتی فربه شده بودند، با دولت به توافق رسیدند. در نتیجه، یک فئودالیسم جدید با نظام سرمایه بوجود آمد.
آنچه که میگذرد، به هر حال، شباهت عجیبی به چیزی دارد که در اواخر دوره عثمانی رخ داد. اعیانایسم در امپراتوری عثمانی با تضعیف اقتدار دولت مرکزی در قرن هفدهم آغاز شد. نجبا با بهرهگیری از این ضعف ظهور کردند و به قدرتی مؤثر در استانها، به ویژه در قرن هجدهم، مبدل شدند. این طبقه جدید از نظامیان و علما، بازرگانان ثروتمند و سران خانواده های اصل و نسب دار آنها تشکیل میشد. هر کدام از آنها قدرت نظامی و قلمرو خود را داشت که بر آن حکومت میکرد. اعیانها که به سرعت با استخدام و مسلح کردن تیمارخواران سپاهی سابق، بزهکاران و بیکاران به قدرت میرسیدند و به نیرویی مبدل میشدند که دولت نمیتوانست با آن کنار بیاید، سرانجام راهی برای آشتی با دولت پیدا کردند. امپراتوری عثمانی اکنون یک ائتلاف از اربابان فئودال بود. این با فئودالیسم متأخر در امپراتوری عثمانی مطابقت دارد.
والی مصر، کاوالالی مهمت علی پاشا، یکی از کسانی بود که این راه را طی کرد. او به عنوان فرمانده نیروهای عثمانی در آغاز قرن نوزدهم قدرت را در مصر به دست گرفت. چند سال بعد، او مملوکهایی را که بر مصر حکومت میکردند قتل عام کرد و فرماندار کل شد. او یک جنبش نوسازی را در اقتصاد، جامعه و اداره دولتی مصر آغاز کرد. ارتش و نیروی دریایی مصر به سرعت در حال تقویت بودند و مهمت علی پاشا به عنوان یک عثمانی جدید در امپراتوری عثمانی رشد میکرد.
جنگ استقلال یونان در این سالها آغاز شد. مصرِ مهمت علی از کمک به عثمانیانی که علیه قیام یونان مبارزه میکردند دریغ نکرد. با این حال، در سال ۱۸۲۷، ناوگان ترکیبی انگلیس، فرانسه و روسیه، نیروی دریایی عثمانی-مصر را در ناوارینو نابود کردند و راه را برای استقلال یونان هموار ساختند.
مهمت علی پاشا قصد داشت در ازای کمکش به عثمانیها موریا را دریافت کند. اما زمانی که یونان مستقل شد، طرح پلوپونز از بین رفت. بجای آن، مهمت علی پاشا خواستار فرمانداری سوریه شد. زمانی که عثمانیها از دادن سوریه خودداری کردند، آنها به کاخ حمله کردند، ابتدا به قونیه و سپس به کوتاهیه رفتند. اروپای متحد به کمک عثمانیها آمد و پاشا را مجبور به صلح کرد. مصطفی رشیت پاشا و وارن سفیر فرانسه به کوتاهیه رفتند و به مهمت علی پیشنهاد توافق دادند. برخی از خواستههای پاشا پذیرفته شد، و برای متهمان به کمک به مصریان در آناتولی عفو اعلام شد. نیروهای کاوالالی پس از توافق به آدانا عقبنشینی کردند. این خلاصهای عجیب از اتفاقات چند روز پیش در روسیه است.
جنگیدن با عذابهای واگنر شباهتهایی نیز به ماشین جنگی سبک عثمانی در مناطق دیگر دارد. این ساختار شبه نظامی به نوعی «عذاب» روسیه است. «عذاب» (Azap) نامی است که به «سرباز طبقه مخصوص» در امپراتوری عثمانی اطلاق میشود. به عنوان مثال، وقتی میگوییم «طبقه»، بیشتر درباره یک دسته غارتگر صحبت میکنیم. آنها میجنگند، اگر بتوانند پیروز شوند غارت میکنند ، لُب مطلب این است.
کسانی هستند که ادعا میکنند منشاء آن «Adapi»، «Asapi» یا «Azapi» لاتین است، و کسانی که میگویند منشأ آن «Aizypade» یا «atzoupade» یونانی است. آنها تا زمان محمود دوم، «سلطان کافر» وجود داشتند، اما نمیدانیم چرا کنار گذاشته شدند. وجود آنها با ینیچرها امکان پذیر بود و میتوانیم فکر کنیم که پس از ناپدید شدن آنها تصمیمی برای استفاده از عذابها وجود نداشت. علاوه بر این، ماهیت جنگها در حال تغییر بود، سلاحهای گرم سربازان را به عذاب کامل تبدیل میکرد. آنها تاریخ معذبی دارند، آنها قهرمانان واقعی تاریخ جنگهای عثمانی هستند.
به گفته منابع، همه آنها مجرد (عزب) بودند. با توجه به موقعیتی که در جنگ داشتند، آنها را عذاب راست و عذاب چپ مینامیدند، آنها «بورک قرمز» (کلاه قرمز) میپوشیدند. آنها را بدون توجه به تحصیلاتشان از روستاهای آناتولی جمعآوری میکردند و به جنگ آوردند. در زمان صلح به عنوان فعله در کارهای ساختمانی کار میکردند. آنها بدون نظم، بدون انضباط، و بدون مهارت بودند، اما جای آنها در نبردها در خط مقدم بود. آنها چون همیشه هدف اول بودند و طبیعتاً بسیار میمردند، یکیچریهایی که از پشت سر میآمدند فقط با فشار دادن اجساد آنها میتوانستند پیشروی کنند. [یکیچری (سرباز نو) سرباز پیاده نظام ارتش عثمانی – عدالت].
در جریان تدارک لشکرکشی، مسئولان برای جمعآوری عذابها به روستاها اعزام میشدند. هر روستایی خوش بنیه یک عذاب بالقوه بود. این را «احضار عذاب» مینامیدند. اما مشکل این بود که بسیاری از روستائیان از ترس مرگ فرار میکردند. راه حل عثمانی تعیین «ضامن» برای هر عذابی بود. هزینه عذاب فراری از ضامن دریافت میشد. «دائرةالمعارف اسلام» وضعیت آنان را در جنگ اینگونه توصیف میکند: «در زمان جنگ، که لشکر در نظم جنگی محض بود، آنها در جلوی مرکز و جناحین قرار داشتند، و تیر بر دشمن میباریدند. در مركز لشکر، آنها در جلوی یکیچریها ، توپخانه و شكنجهگران قرار داشتند. البته، در نبرد بين بخش اعظم و دشمن، موقعيت آنها خطرناك و خدمتشان بزرگ بود، زيرا در معرض عذاب اولین حمله قرار داشتند.»
یالچین کوچوک در کتاب «آتامان اوغلوی فاتح» توضیحات واضحتری بدست میدهد: آنها در خط مقدم هستند، و طبیعتاً به محض شروع درگیری به عقب میدوند. اما یکیچریها و گروهبانها پشت سرشان با قمه منتظرند تا آنها فرار نکنند. آنها چون نمیتوانند به عقب بدوند، مجبورند به جلو حرکت کنند. زمانی که در این تردید است که یکیچریها در خط مقدم بجنگند، زمانی که باید به جنگ رفت، باید «عذاب را فراخواند» و تاریخ جنگ ما از تاکتیک «زور» تشکیل میشود. طبیعتاً اگر یکیچری با یک قمه در دست منتظر نباشد، آنها فرار خواهند کرد. این اختراع بزرگ امپراتوری عثمانی است.
ارتش آزاد سوریه: عذاب به سَبک حزب عدالت و توسعه
عذابها در دوره جمهوری فراموش شد. زمانی که نظام از طريق حزب عدالت و توسعه دیدن رویاهای نوعثمانی را آغاز نمود، «ارتش آزاد سوریه» را اختراع کرد. این اختراع برای ارتش جدید که تصمیم به ترک جمهوری و مبارزه «در راه اسلام» گرفت، ضروری بود. بنابراین آنها دوباره راهی برای جنگیدن پیدا کردند. دیگر نیروهای سوریه نیز به همین مسیر متوسل شدند، «یگانهای مدافع خلق» (YPG) عذاب طرف مقابل بود. بنابراین، هرکس برای جنگ نیابتی عذاب خود را پیدا کرد. آنچه هنوز در سوریه جریان دارد، جنگ گسترده عذابها است. نجبا در عقب هستند، گماشتگان در جلو، شبیه این است که ما در یک جنگ قدیمی عثمانی هستیم.
چند سال پیش، بحران اقتصادی «نجبا» را تکان داد. ارزش لیره ترکیه رو به کاهش بود. عذابیهای حزب عدالت و توسعه مانند عذابیهای روسی جوش آوردند، و خواستند که حقوق آنها بجای لیره ترکیه با پوند سوریه پرداخت شود. این ماهیت عذاب است، آنها میتوانند سلاح خود را هر زمان به سمت هر کس نشانه بگیرند. آنها طبیعتاً جنایات زیادی در خاک سوریه مرتکب شدند. غارت و تجاوز آنها حد و حصری ندارد. آنها در آخرین عملیات خود، بدون هیچ پرسشی به یک زن سیاستمدار به نام هیوین هالف که سر راه آنها قرار گرفته بود شلیک کردند و او را «خنثا» نمودند. البته نام آنها باید شسته و پاک میشد. «ارتش آزاد سوریه» ما ناگهان به «ارتش ملی سوریه» مبدل شد.
شورش یکی از کارهای معمولی نسل جدید نیروی عذاب است. این نتیجه دست کشیدن سرمایهداری از «ارتش مردمی» ایجاد شده در انقلاب فرانسه و روی آوردن آن به ارتش مزدور است. این چنین است که، اگر به مردم پشت کردهاید، ناگزیر پشت عذابها قرار خواهید گرفت.
بدون ارتش مردمی هرگز
سال ۱۷۸۹ است… در فرانسه یک انقلاب رخ داد. اموال کلیسا مصادره شد، عهد رهبانی پایان یافت و کشیشان ظالم تحت تعقیب قرار گرفتند. اسناد تولد و فوت و ازدواج از کلیسا به شهرداری منتقل شد، و به زنان حق طلاق داده شد. آزادی عقیده با اعلام حقوق بشر و شهروندی قانونی شد، و انحصار کلیسا در این زمینه پایان یافت. منشأ حاکمیت ملت بود، و خدا دیگر منشأ هیچ قدرتی نخواهد بود. همه هویتهای مذهبی و قومی اکنون در برابر شهروندی فرانسوی بیاعتبار شده بود. دولت موظف بود افراد را آزاد کند. آموزش ملی شد، خدمت سربازی برای هر شهروند اجباری شد و ارتش به ارتش مردمی مبدل شد. سربازان از میان مردم می آمدند و دیگر نه برای پادشاه، بلکه برای ملت میجنگیدند. این به معنای یک ارتش نوعاً نوین بود.
ارتش انقلابی فرانسه- Armée Révolutionnaire Française- از سال ۱۷۹۲ تا ۱۸۰۲ برای ایدههای رادیکال مانند سکولاریسم، ناسیونالیسم، جمهوریت جنگید. این ارتشها با بلند پروازی انقلابی، تجهیزات ضعیف و تعداد زیاد متمایز بودند. ارتش مردمی بود. این ارتش خیلی زود نیروهای خارجی را از خاک فرانسه بیرون راند. سپس به بسیاری از کشورهای همسایه حمله کرد و جمهوریهایی را تحت فرمان فرانسه تأسیس کرد. قدرت آن از ایدئولوژی آن، نه از تعداد نفرات یا تجهیزاتش ناشی میشد. این منشأ «ارتش ملی» است که امروز میشناسیم.
ما از ارتش سرخ نیز مطلع هستیم
ارتش سرخ که معمولاً به عنوان «ارتش سرخ کارگران و دهقانان» شناخته میشود، تا سال ۱۹۴۶ نیروی مسلح اتحاد شوروی بود. این ارتش در سال ۱۹۱۸ بمثابه نیروهای مسلح بلشویکها در طول جنگ داخلی روسیه تأسیس شد. «سرخ» در نام آن نشانگر طبقه کارگر بود. ارتش سرخ در سال ۱۹۲۲ به ارتش رسمی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تبدیل شد. نام آن در سال ۱۹۴۶به «نیروهای مسلح اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» تغییر یافت. ارتش سرخ قهرمان اصلی شکست فاشیسم بود. اروپا و ایالات متحده آمریکا در برابر تهاجم فاشیسم درمانده بودند. ارتش سرخ آمد و اراده فاشیسم را در هم شکست. راز در سرخی آن است
نیروهای شبه نظامی اختراع سرمایهداری انحصاری
«ارتش انقلابی فرانسه» و «ارتش سرخ» باقی نماندند. سرمایهداری انحصاری «ارتش ملی» را از بین برد و به انقلاب فرانسه پشت کرد. سرمایهداری انحصاری ارتش سرخ را دشمن میدید. آنها به جای سنت ارتشی که نابود کرده بودند، نیروهای حرفهای- مزدور ایجاد کردند. در نتیجه، انحصار استفاده از سلاح مستقیماً به دست طبقه سرمایهدار افتاد. این جهت اصلی نظام سرمایه در اروپا، روسیه و ترکیه است. آنها دیگر فرزندان مردم نیستند، بلکه کسانی هستند که در جبهه میجنگند، متخصصان، متخصصان حقوق بگیر. علاوه بر اینها، نیروهای شبه نظامی عذاب مانند واگنر و ارتش آزاد سوریه وابسته بودند. مادام که نظام به جنگ نیاز دارد، عذاب اول حرکت میکند. نیروهای مزدور اصلی پشت سر آن پیش میروند.
برای واگنر، ادعای مبارزه با نئونازیها، ناتو نیز وجود دارد. اما چنین مبارزهای را نمیتوان با کسانی که برای پول میجنگند، انجام داد. و یک باد انقلابی برای رزمندگان لازم است. ما به مردم نیاز داریم، به یک طبقه انقلابی که این نیرو بر آن تکیه کند. در غیر ایصورت، آخر داستان مانند مورد واگنر خواهد بود.
تنها راه مقاومت در برابر امپریالیسم، سرمایهداری، باند مزدور ناتو، تبدیل ارتش به ارتش مردم و دولت به دولت مردم است. از یاد نباید برد که جنگ علیه ارتجاع و فاشیسم همیشه رنگ سرخ دارد!
https://haber.sol.org.tr/haber/teskilat-i-mahsusadan-wagnere-devrimsiz-ordunun-trajedisi-378650
————————————————–
توضیحات عدالت:
* تصادف اتومبیل سوسورلوک، یک تصادف اتومبیل بود که در ۳ نوامبر ۱۹۹۶ در شهر کوچک سوسورلوک در استان بالیکسیر ترکیه رخ داد و منجر به کشته شدن سه نفر از مسافران شد: عبدالله چاتلی، یک معارض افراطی راست افراطی که به جرم ارتکاب قتل و قاچاق مواد مخدر تحت تعقیب بود؛ حسین کوجاداغ، یک مقام ارشد پلیس؛ و گونگا اوز (Gonca Us) ملکه زیبایی (و دوست دختر چاتلی). صدات بوکاک، نماینده مجلس، با پای شکسته و شکستگی جمجمه فرار کرد. سقوط سوسورلوک یک رویداد کلیدی در فروپاشی دولت ژرف در ترکیه بود. ارتباط عجیب قربانیان حادثه و ارتباط آنها با مهمت آغار، وزیر کشور به تحقیقات متعدد، از جمله تحقیقات پارلمانی درباره آنچه به رسوایی سوسورلوک معروف است، منجر شد.
** «عزب» (Azab) و «عذاب» (Azap) نامهایی است که برای پیاده نظام سبک نامنظم ارتش عثمانی بکار برده شده است. آنها به دلیل مجرد بودنشان، «عزب» و به دلیل نقششان در لشکر عثمانی «عذاب» نامیده شدهاند. نهرو در «نگاهی به تاریخ جهان» مینویسد: «مسیحیان مؤمن اروپای غربی ترکها را “تازیانه عبرت الهی” میشمردند که برای کیفر دادن به گناهان جامعه مسیحیت فرستاده شدهاند.»
*** تیمارخوار (به ترکی تیمارلی) نامی بود که به یک سواره نظام سپاهی در ارتش عثمانی اطلاق میشد. هر تیماردار در ازای خدمت، بستهای از درآمد به نام تیمار دریافت میکرد که معمولاً قطعههایی از زمینهای کشاورزی در حومه تازه تسخیر شده بود..
**** «اعیان» جمع واژه عربی «عین» به معنای شخص برجسته است. این اصطلاح در امپراتوری عثمانی برای اشاره به انواع نخبگان، به ویژه افراد برجسته زمیندار در شهرها یا روستاها استفاده میشد. اعیان معمولاً کشاورزان مالیات دهنده از خانوادههای بازرگان، علما یا از ینیچریها بودند، گرچه منشأ آنها در مناطق مختلف امپراتوری متفاوت بود. در مصر، سوریه و عراق، اعیان معمولاً ممالیک یا مقامات محلی عثمانی مانند فرمانداران بودند. در شرق آناتولی به آنها «درهبی» یا اربابان دره وابسته به قبایل مسلط میگفتند.
در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، بسیاری از استانها ارتشهای شخصی تشکیل دادند و کنترل امور مالی محلی را بدست گرفتند و نفوذ دولت مرکزی را به چالش کشیدند. به ویژه در متصرفات اروپایی، اعیان توانستند در اواخر قرن هجدهم به قدرت برسند، زیرا در چندین جنگ علیه روسیه از سلطان حمایت نظامی کردند. قدرت آنها زمانی رسمیت یافت که سلطان در ازای حمایتشان به آنها مقام رسمی (اعیانلیک) را به عنوان نمایندگان مردم در دولت اعطا کرد.
در اوایل قرن نوزدهم، اعیان آشکارا علیه دولت مرکزی در شورش صربستان (۱۸۰۵-۱۸۰۳) و در امتناع آنها در بالکان از همکاری در خدمت سربازی در ارتش جدید سلطان سلیم سوم، شورش کردند. در سال۱۸۰۷، اعیان در متصرفات اروپایی با مخالفان اصلاحات برای سرنگونی سلیم همکاری کردند. محمود دوم (معروف به سلطان کافر) بخش آخر سلطنت خود را به تضعیف خودمختاری اعیان و افزایش قدرت مرکزی اختصاص داد.