کارزار همبستگی با جنبش سبز مردم ایران

تاریخ نصب: ۱۳ مرداد ۱۳۸۹

 

کارپایه «کارزار همبستگی با جنبش سبز مردم ایران»

 

الف: انقلاب بهمن ۱۳۵۷ – فراز یکصد سال مبارزهٔ استقلال‌طلبانه، آزادی‌خواهانه و عدالت‌جویانه مردم ایران
۱. بیش از یکصد سال است که مردم ایران ـــ زحمت‌کشان، زنان، جوانان، خلق‌های زیر ستم و روشنفکران پیشرو کشور – برای ایجاد تحولات دموکراتیک بنیادین در نظام سیاسی – اقتصادی و اجتماعی کشور مبارزه می‌کنند. در راستای دست‌یابی به این هدف، آن‌ها ده‌ها جنبش اعتراضی و انقلابی را – از انقلاب مشروطیت گرفته تا جنبش ملی کردن صنعت نفت و در نهایت انقلاب بزرگ بهمن ۱۳۵۷ – سازمان داده‌اند.

٢. انقلاب بهمن ۵۷، که پس از انقلاب اکتبر روسیه بزرگ‌ترین انقلاب سدهٔ بیستم نام گرفت، نقطه عطفی بود که می‌توانست به خواست‌های ده‌ها سالهٔ مردم ایران، به‌ویژه اکثریت زحمت‌کش و زیر ستم کشور، جامه عمل بپوشاند. در این انقلاب، میلیون‌ها زن و مرد، پیر و جوان، کارگر و دهقان، کارمند و روشنفکر، نظامی و غیرنظامی، مذهبی و غیرمذهبی با شعار «استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی» به خیابان‌ها آمدند، اعتصاب کردند و هزاران شهید دادند تا سرانجام انقلاب را به‌پیروزی رساندند.

٣. نیروهای واپسگرای داخلی و خارجی که از حرکت انقلابی مردم ایران سخت به‌هراس افتاده و از پیروزی این انقلاب بزرگ عمیقاً زخم خورده بودند، در تمام مراحل قبل و بعد از انقلاب به هزاران توطئه دست زدند تا نگذارند انقلاب مردم به هدف‌های خود دست یابد. این نیروها کوشیدند تا با تحمیل یک جنگ فرسایشی، اعمال سرکوب و شکنجه و اعدام‌های گسترده، ممنوع کردن فعالیت تشکل‌های صنفی، احزاب سیاسی و سازمان‌های مدافع منافع و حقوق زحمت‌کشان، لگدمال کردن حقوق زنان و جوانان، اقوام واقلیت‌ها، در مجموع، پشت کردن به اصول مترقی مربوط به حقوق و آزادی‌های دموکراتیک در قانون اساسی، زمام امور کشور را به‌دست گیرند و انقلاب را از راه هدف‌های اولیه‌اش منحرف سازند.

۴. هرچند مخالفت و مقاومت شجاعانه آیت‌الله منتظری و هواداران او توانست تا حد معینی از شدت این سرکوب‌ها بکاهد و جان عده‌ای را از مرگ حتمی نجات دهد، اما بی‌تردید، سکوت تسلیم‌طلبانه و نیز در مواردی شرکت مستقیم جناح‌های دیگر درون و اطراف حاکمیت در خشونت‌ها و سرکوبگری‌های نیروهای واپسگرا، به قبضه نهایی قدرت از سوی این نیروها یاری رساند. این‌که کدام افراد و کدام بخش از جناح‌های دیگر درون حاکمیت نیز در این روند خونین شرکت و سهم داشته‌اند، مسأله‌ای است که پاسخ‌گویی دقیق و منصفانه به‌آن تنها با پیروزی جنبش دموکراتیک مردم و استقرار واقعی آزادی‌های دموکراتیک در ایران امکان‌پذیر خواهد شد. مردم ایران در نهایت هر شخص یا نیرویی را که این سرکوب‌ها و جنایات را محکوم نکند و خواستار محاکمه عادلانه و مجازات مرتکبین آن (اعم از آمر و عامل) نشود از صفوف خود بیرون خواهند راند. اما آنچه باید همواره و در هر شرایطی از آن پرهیز کرد، اتهام زدن و قضاوت عجولانه است. متهم کردن نیروهای درون یا همراه با جنبش، بدون در دست داشتن مدارک روشن، به ایجاد پراکندگی، چند دستگی و شکاف در میان نیروهای جنبش می‌انجامد و بهترین خدمت به دشمنان مردم است.

۵. در تمامی این سال‌ها، توده‌های گستردهٔ مردم، به‌ویژه زنان، جوانان و کارگران (که مبارزات حق‌طلبانه آنان، به دلایل قابل بررسی، همواره بازتاب کمتری داشته است) تسلیم سلطه‌جویان واپسگرا نشدند و هر بار و با استفاده از هر فرصت مناسب، به‌میدان آمدند و برای دست‌یابی به خواست‌های برحق خود دست به مبارزه زدند. جنبش سبز مردم ایران وسیع‌ترین، تازه‌ترین و برجسته‌ترین تبلور کوشش توده‌های میلیونی برای بازگرداندن انقلاب به مسیر اولیهٔ آن است.

ب: جنبش سبز مردم ایران :تداوم منطقی انقلاب بهمن ۵۷
۱. هرچند جنبش سبز مردم ایران همراه با آخرین انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ۱۳۸۸ موجودیت یافت، اما بی‌تردید باید آن را تداوم منطقی انقلاب بهمن ۵۷ دانست. این جنبش، که نخست به‌عنوان واکنشی خودبه‌خودی اما بسیار گسترده به بی‌عدالتی‌ها، تقلب‌های انتخاباتی و کودتای شبه‌نظامی ـ مافیایی انجام شده شکل گرفت، به‌سرعت خواست‌های اولیهٔ انقلاب بهمن، به‌ویژه آزادی و عدالت اجتماعی، را به‌عنوان شعارهای اصلی خود مطرح کرد و به سنگر مبارزات مردم ایران با نیروهای واپسگرا، سرکوبگر و تمامیت‌خواه حاکم بر جامعه بدل گشت. به‌عبارت دیگر، مهندسی انتخابات ریاست جمهوری جرقه‌ای بود که باروت خواست‌های سرکوب شدهٔ درازمدت توده‌های میلیونی مردم را منفجر کرد.

۲. جنبش سبز مردم ایران جنبشی است که از درون مردم برآمده و ریشه در خواست‌های تحقق‌نیافته انقلاب بهمن ۵۷ دارد. متهم کردن این جنبش به وابستگی به نیروهای بیگانه و قدرت‌های خارجی، تنها به‌معنای نفی حقانیت اعتراض مردم به روند بازگشتی است که مجموعه نیروهای واپسگرا و سرکوبگر درون و پیرامون حاکمیت طی دهه‌های گذشته با سرکوب و فریب به انقلاب مردم ایران تحمیل کرده‌اند .تسلیم شدن به برنامه‌های خصوصی‌سازی، تعدیل ساختاری، به ‌ورشکستگی کشاندن صنایع و تولیدات داخلی، نابودی کشاورزی، تکیه بر اقتصاد رانتی، دلالی و وارداتی، شیوع فساد و رشوه‌خواری، ترویج اقتصاد صدقه‌ای، گسترش روزافزون شکاف طبقاتی از طریق انباشت بی‌سابقه سرمایه و ثروت در دست عده‌ای معدود از«از ما بهتران» از یکسو، و بیکاری و فقر میلیون‌ها کارگر و زحمت‌کش و خانواده‌های آنان از سوی دیگر، و در نهایت الغای غیرقانونی اصل ۴۴ قانون اساسی در رابطه با ساختار اقتصادی کشور، ویژگی‌های بارز این روند بازگشت هستند. طبیعی است که اجرای چنین سیاست‌های ضدمردمی بدون سرکوب خشن مخالفان و پایمال کردن ابتدایی‌ترین حقوق و آزادی‌های دموکراتیک آنان امکان‌پذیر نمی‌بود. حرکت اجتماعی گسترده‌ای که امروز در قالب جنبش سبز شاهد آن هستیم چیزی جز واکنش طبیعی و برحق لایه‌های گوناگون مردم ایران علیه این قانون‌شکنی‌ها، سرکوب‌‌گری‌ها، و زیر پا گذاشتن اصول بنیادین قانون اساسی کشور و آرمان‌های اولیه انقلاب بزرگ مردم ایران نیست.

پ: خواست‌های بنیادین و شیوه‌های مبارزهٔ جنبش سبز مردم ایران
۱. جنبش سبز در ماهیت، جنبشی است ملی، دموکراتیک و مخالف هرگونه مداخله خارجی در میهن ما، که هدف اصلی آن استقرار آزادی‌های دموکراتیک و عدالت اجتماعی در ایرانی واحد، آباد و آزاد است که همه طبقات، اقشار، خلق‌ها، اقوام و اقلیت‌های مذهبی مختلف بتوانند در آن برخوردار از رفاه و منزلتی که شایسته آنند زندگی کنند. برخلاف ادعای سردمداران حکومت کودتا، جنبش سبز خواهان سرنگونی کل نظام جمهوری اسلامی، یا به عبارتی نظام برخاسته از انقلاب مردمی بهمن ۱۳۵۷، نبوده است. خواست اصلی این جنبش در حال حاضر ایجاد تغییرات بنیادین در ساختار قدرت حاکم بر دولت و کشور است که اکنون به‌شکلی انحصاری در خدمت منافع گروهی محدود از سرمایه‌داران شبه‌مافیایی و ارگان‌های سرکوبگر وابسته به آنان قرار گرفته است و با پایمال کردن اساسی‌ترین حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی اکثریت مردم ایران، هم دردها و رنج‌های بسیاری به آنان تحمیل می‌کند، هم منابع گران‌بهای ملی ما را به غارت می‌برد و هم مقاومت و ایستادگی ملت ما را در برابر مداخله‌گران و سلطه‌جویان خارجی تضعیف می‌کند. به‌عبارت دیگر، جنبش سبز بر اساس ماهیت خود مدافع آرمان‌های اصلی انقلاب، یعنی استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی است. حرکات و سوگیری‌های شرکت‌کنندگان در جنبش، نشانگر آن است که لایه‌های گوناگون شرکت‌کنندگان سعی می‌کنند با درک واقع‌بینانه از شرایط، امکانات و خطرات داخلی و بین‌المللی به خواست‌های خود دست یابند. این درک واقع‌بینانه و مسؤولانه نسبت به ضرورت‌های تداوم روند انقلاب ایران در حال حاضر، از جمله در بیانیه‌های شماره ۱۷ و ۱۸ مهندس میرحسین موسوی به‌روشنی تبلور یافته است.

۲. مردم میهن ما، برای پیشبرد جنبش سبز، تاکنون از شیوه‌های مسالمت‌آمیز استفاده کرده‌اند. هرچند در حال حاضر شکل مبارزه به‌طور عمده به تظاهرات و اعتراض‌های خیابانی، دانشگاهی و … محدود بوده است، اما می‌توان انتظار داشت که جنبش سبز در مسیر تکاملی خود، از شکل‌های عالی‌تر و موثرتر مبارزهٔ مسالمت‌آمیز، از جمله شیوه‌های مختلف مقاومت‌های مدنی و به‌ویژه اعتصاب، بهره گیرد. در عین‌حال، تکیهٔ جنبش سبز بر شیوه‌های مسالمت‌آمیز مبارزه به‌هیچ‌روی نباید به‌معنای تسلیم در برابر خشونت ارزیابی شود. تجربه تاریخی، از جمله تاریخ اخیر میهن ما، نشان داده است که هیچ درجه از خشونت نمی‌تواند توده‌های مردمی را که برای دست‌یابی به خواست‌های برحق خود به‌پا خاسته‌‌اند، از مبارزه باز دارد.

ت: چالش‌های فرا روی جنبش سبز مردم ایران در حال حاضر
۱. در حال حاضر، جنبش سبز، هم در بدنه و هم در سطح رهبری عملی، اما اعلام ‌نشدهٔ خود، جنبشی است کثرت‌گرا، همه‌گیر و سراسری که زنان و جوانان و اقشار میانی جامعه در آن نقشی عمده ایفا می‌کنند. هرچند در این جنبش، همانند سال ۵۶، اقشار میانی گام‌های اولیه را برداشته‌اند، اما می‌توان انتظار داشت که در سیر تکامل آگاهانه جنبش و با تعمیق بحران اقتصادی ـ اجتماعی، طبقات و اقشار زحمتکش نیز به‌طور وسیع به این جنبش بپیوندند. تردیدی نیست که پیوند خوردن جنبش سبز با مبارزات طبقات و اقشار زیر ستم و استثمار جامعه، شرط ضرور برای پیروزی نهایی آن است.

۲. بی‌تردید، ماهیت کثرت‌گرا و همه‌گیر جنبش سبز سرچشمه نیرو و قدرت آن است. حضور و شرکت فعال طیف گسترده‌ای از لایه‌های گوناگون اجتماعی در این جنبش، به‌ویژه طیف گسترده‌ای از زنان، جوانان و لایه‌های میانی جامعه، نشانهٔ وجود همبستگی عمیق در میان توده‌های وسیع مردم از یک‌سو، و اشتراک منافع آنان در پیشبرد هدف‌های جنبش از سوی دیگر است. نبود یک رهبری اعلام شدهٔ واحد برای جنبش، ضربه‌پذیری آن را به‌طور نسبی کاهش داده و امکانات نیروهای سرکوبگر را برای خفه کردن جنبش از راه دستگیری رهبران آن محدود ساخته است. در سمت مقابل، گستردگی طیف نیروهای شرکت‌کننده در جنبش می‌تواند در مسیر پیشرفت و اعتلای آن، چالش‌های مهمی را در پیش روی جنبش و رهبری ناهمگون آن قرار دهد. طبیعی است که نیروهای طبقاتی و اجتماعی شرکت‌کننده در جنبش، هر یک بر اساس منافع طبقاتی ـ اجتماعی خاص خود، خواست‌ها و هدف‌های متفاوتی را دنبال می‌کنند. برخی از این خواست‌ها می‌توانند در چارچوب شرایط عینی و امکانات موجود، نسبت به‌خواست‌های عمومی و مشترک جنبش، سازش‌کارانه یا افراطی، راست‌روانه یا چپ‌روانه، ترمزکننده یا پیش‌تازاننده و زودرس باشند. (طیف این گرایشات، از نیروهایی که راه حل را تنها در آزادی انتخابات می‌بینند تا کسانی که کمتر از سرنگونی جمهوری اسلامی را برنمی‌تابند؛ از نیروهایی که جنبش مردم را یک جنبش صرفاً مذهبی می‌دانند تا جریاناتی که آزادی را تنها در «سکولاریسم» و نفی مذهب تعریف می‌کنند؛ از کسانی که تنها به‌دنبال استقرار دموکراسی از نوع بورژوایی آن هستند تا کسانی که مبارزه در راه آزادی‌های دموکراتیک را در چارچوب مبارزه با امپریالیسم ممکن می‌دانند، و … را دربر می‌گیرد). در چنین شرایطی، و به‌ویژه در حالت نبود یک رهبری واحد هماهنگ‌کننده برای جنبش، گرایشات تک‌روانه از سوی افراد، شخصیت‌ها و گروه‌های مختلف می‌تواند باعث شکاف در جنبش سبز شود و آن را از دست‌یابی به هدف‌های کلی خود باز دارد.

۳. از سوی دیگر، محدود ماندن خواست‌های جنبش سبز به شعارهای اقشار متوسط جامعه می‌تواند مانع از گسترش و تحکیم پایگاه اجتماعی این جنبش در میان توده‌های میلیونی کارگران و زحمتکشان شود و آن را از حمایت گستردهٔ این بخش مهم از جامعه، که نقش اصلی و تعیین‌کننده را در پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ ایفاء کرد، محروم سازد. مردم ایران یک بار بهای چنین سیاست نادرستی را در قالب جنبش نافرجام اصلاح‌طلبی در دههٔ گذشته که به‌دلیل دیدگاه محدود طبقاتی خود، مطالبات توده‌های میلیونی مردم را تنها به عرصه کسب آزادی‌های سیاسی، آن هم به‌شکلی نیم‌بند، محدود کرد و با قربانی کردن اصل عدالت اجتماعی در پیشگاه سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالی، شکست نهایی خود را تضمین نمود، تجربه کرده‌اند. از این‌رو، مهم‌ترین و عاجل‌ترین چالش در برابر جنبش سبز در حال حاضر، کوشش برای ایجاد پیوند با کارگران و زحمت‌کشان و دیگر اقشار محروم جامعه است. ایجاد و گسترش چنین پیوندی نیز مستلزم طرح مستقیم خواست‌های مشخص این اقشار، یعنی مسایل مربوط به عدالت اقتصادی و اجتماعی، از جمله کار، مسکن، تورم، فقر، بیکاری، امنیت شغلی، حق سازما‌ن‌دهی در سندیکاهای کارگری، و …، از سوی جنبش سبز و سازمان‌دهی این اقشار حول خواست‌های مشخص آنان است.

۴. علاوه بر این، باید انتظار داشت که با پیشرفت و تعمیق هرچه بیشتر جنبش سبز، گرایش‌های گوناگون طبقاتی و اجتماعی در درون آن تبلور آشکارتری به‌خود بگیرد و مسأله حفظ وحدت در درون جنبش را به یک مسأله روز، و نیاز به هماهنگی و هدایت آگاهانه جنبش را در راستای یک مشی صحیح مورد توافق عمومی هرچه ضرورتر سازد. در چنین وضعیتی، حفظ و تداوم یک مشی سیاسی مبتنی بر واقع‌بینی و طرح خواست‌ها و شعارهای مرحله‌ای منطبق با شرایط عینی و ذهنی و تعادل نیروها در سطح جامعه در هر مقطع، به یک وظیفه مهم بدل می‌گردد. آنچه در این رابطه از اهمیت ویژه برخوردار است، پای‌بندی به هدف‌های استراتژیک جنبش به‌عنوان قطب‌نمای حرکت آن، از یک سو، و تعیین شعارهای تاکتیکی و مرحله‌ای جنبش در چارچوب هدف‌های استراتژیک آن، از سوی دیگر است.

ث: ضرورت اتخاذ شیوه‌ها و سیاست‌های واقع‌بینانه و منطبق با شرایط عینی جهانی و داخلی
۱. تا آنجا که مسأله به هدف‌های استراتژیک جنبش سبز مربوط می‌شود، مهندس میرحسین موسوی، به‌درستی این هدف‌ها رادر راستای دستیابی به آرمان‌های اولیه انقلاب مردم در بهمن ۱۳۵۷، یعنی استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی، تعریف کرده‌است. آنچه در رابطه با این هدف‌ها از اهمیت ویژه برخوردار است، درک هم‌پیوندی ارگانیک میان این سه وجه از اهداف استراتژیک جنبش است. واقعیت این است که استقلال بدون تضمین آزادی‌های دموکراتیک در سطح جامعه؛ آزادی بدون وجود استقلال سیاسی و اقتصادی؛ هردو آن‌ها بدون وجود عدالت اجتماعی؛ و عدالت اجتماعی جز از طریق تضمین آزادی‌های دموکراتیک و استقلال سیاسی ـ اقتصادی و تمامیت ارضی کشور، قابل تحقق نخواهد بود. همان‌طور که در گذشته شاهد بوده‌ایم، هرگونه برخورد یک‌سویه به این هدف‌ها، یعنی عمده کردن یک وجه به‌بهای قربانی کردن وجوه دیگر، می‌تواند صدمات سنگین برای جنبش و مردم ایران به‌بار آورد.

۲. این برخورد یک‌سویه را ما هم‌اکنون از سوی حاکمیت جمهوری اسلامی و دست‌اندرکاران دولت کودتا مشاهده می‌کنیم. آن‌ها، زیر نام دفاع از استقلال کشور، که بی‌تردید مهم‌ترین پیش‌شرط دست‌یابی به خواست‌های بنیادی مردم ایران است، دست به سرکوب خونین آزادی‌های دموکراتیک مردم در کشور زده‌اند. آن‌ها با مثله کردن اصل ۴۴ قانون اساسی و انتقال مالکیت بخش بزرگی از بنگاه‌های دولتی به یک بخش خصوصی مافیایی ـ نظامی، ضربه‌های نهایی را بر پیکر اصل عدالت اجتماعی فرود آورده‌اند. سپاه پاسداران، که پس از پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ با هدف دفاع از انقلاب مردم در برابر دشمنان داخلی و خارجی تشکیل شده بود، اکنون در کنار سرمایه داری بزرگ تجاری به بزرگ‌ترین غول اقتصادی کشور بدل شده است و رفته‌رفته همه ارکان سیاسی و اقتصادی کشور را به‌دست می‌گیرد. درآمد هنگفت نفت به‌جای پی‌ریزی و تحکیم بنای زیرساخت‌های اقتصادی ـ اجتماعی و تأمین رفاه برای همه مردم به ویژه زحمت‌کشان، سرمایه‌ بزرگ تجاری و سرمایه‌داران مافیایی ـ نظامی وابسته به سپاه را فربه‌تر می‌کند. حجم نقدینگی در دست معدودی سرمایه‌دار بزرگ ابعادی بی‌سابقه یافته است. فقر و بیکاری گسترش می‌یابد و حقوق صنفی ـ اقتصادی کارگران و زحمت‌کشان کشور روز به روز محدودتر می‌گردد. همه این‌ها به‌نام مقابله با دخالت خارجی و مبارزه با امپریالیسم صورت می‌گیرد. اما راه مبارزه با امپریالیسم هرگز از مسیر سرکوب خونین طبقات و لایه‌های پیشرو و ضدامپریالیست جامعه نمی‌گذرد. چنین سیاست سرکوبگرانه‌ای، شعارهای استقلال‌طلبانه و ضدامپریالیستی را به طبل توخالی بدل می‌کند. حکومتی که در میان مردم خویش پایگاه نداشته باشد، نیرویی نیز برای حفظ استقلال کشور در برابر مداخله‌جویی‌های قدرت‌های خارجی نخواهد داشت. تسلیم یا شکست نهایی، سرنوشت همه حکومت‌هایی بوده است که بدون داشتن پشتوانه مردمی، ادعای مبارزه با قدرت‌های خارجی را داشته‌اند. کافی است به سرنوشت و پیامد شاخ‌وشانه کشیدن‌های «ضدامپریالیستی» امثال صدام حسین، طالبان، نوریه‌گا و دیگران بنگریم و آن را با مبارزات به‌واقع ضدامپریالیستی دولت‌هایی چون کوبا، ونزوئلا، بولیوی، و … مقایسه کنیم تا این واقعیت را دریابیم. ابراز نگرانی‌های مهندس موسوی را در این مورد باید بسیار جدی گرفت.

۳. برخورد یک‌سو نگرانه می‌تواند جنبش سبز مردم ایران را نیز تضعیف کند و ضربه‌پذیر سازد. به‌عنوان مثال، برخورد یک‌سویه به مسأله دموکراسی و حقوق بشر در ایران، بدون توجه به ضرورت حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، می‌تواند برای جنبش فاجعه‌بار باشد. فراموش نمی‌کنیم که قدرت‌های بزرگ خارجی، این دشمنان دیرینهٔ خلق‌های جهان، امروز برنامه‌های سلطه‌جویانهٔ خود بر جهان را زیر پوشش دفاع از دموکراسی و حقوق بشر به‌پیش می‌برند. هرنوع جنبش دموکراسی‌خواهی و دفاع از حقوق بشر که با قدرت‌های سلطه‌جوی جهانی مرزبندی قاطع نداشته باشد، می‌تواند آگاهانه یا ناآگاهانه به عرصهٔ نفوذ و آلت دست این قدرت‌ها بدل شود. این عدم مرزبندی، همچنین به دشمنان آزادی و حقوق بشر در داخل کشور اجازه می‌دهد تا هر حرکت مردمی آزادی‌خواهانه را با برچسب ارتباط با بیگانگان سرکوب کنند. از سوی دیگر، برخورد یک‌سویه به «مبارزهٔ استقلال‌طلبانه و ضدامپریالیستی»، از هم‌اکنون به عاملی برای ایجاد سردرگمی در میان بخشی از مردم، و توجیه سرکوب‌های خونین اخیر ـ- ضرب و شتم گسترده، حبس، شکنجه و اعدام ــ از سوی نیروهای واپس‌گرای داخلی بدل شده است.

۴. مجموعه این خطرها و چالش‌ها، هدایت آگاهانه جنبش و پرهیز از طرح بی‌موقع یا غیرلازم شعارهایی که مرحله رشد، درجه سازمان‌دهی، آرایش و تعادل نیروهای طبقاتی ـ اجتماعی و توان و امکانات جنبش را از یک‌سو، و خطرهای عینی دخالت قدرت‌های خارجی برای استقلال و تمامیت ارضی کشور را از سوی دیگر، نادیده می‌گیرند ضرور می‌سازد. معیار اساسی در این رابطه پای‌بندی به هدف‌های استراتژیک جنبش و درک صحیح از مراحلی است که باید برای دست‌یابی به این هدف‌های استراتژیک طی شود. شعارهای تاکتیکی جنبش در هر مرحله باید به‌نحوی اتخاذ شود که به انزوای هرچه بیشتر دشمنان مردم، و اتحاد و همبستگی هرچه بیشتر در میان نیروهای مردمی منجر شود. طرح شعارهایی که در حال حاضر می‌تواند دشمنان مردم را متحد و نیروهای مردمی را متفرق کند، شعارهای نسنجیده‌ای مانند «جمهوری ایرانی»، که ایرانی بودن را در مقابل مسلمان بودن قرار می‌دهد و در واقع تقویت‌کنندهٔ دیدگاه ناسیونال ‌ـ ‌شوینیست‌های سلطنت‌طلب است؛ «جمهوری سکولار»، که بدون در نظر گرفتن مراحل تاریخی که یک جامعه باید برای «سکولاریزه» شدن طی کند، مسأله را به عرصهٔ تقابل میان مذهب و لیبرالیسم بورژوایی می‌کشاند؛ شعار«نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، که ضرورت هم‌پیوندی مبارزات استقلال‌طلبانه و رهایی‌بخش مردم خاورمیانه را در برابر قدرت‌های بزرگ جهانی نفی می‌کند و با محدود کردن جنبش مردم ایران به چارچوب ناسیونالیسم بورژوایی، بخش بزرگی از نیروهای پیشرو مسلمان را، هم در داخل و هم در خارج از کشور، از جنبش سبز دور می‌کند؛ و دیگر نمونه‌ها، بی‌تردید به هدف‌های استراتژیک جنبش آسیب می‌رساند. پرهیز از این کژروی‌ها، شرط اساسی موفقیت جنبش در هر مرحله از مبارزات آن است.

ج: «کارزار همبستگی با جنبش سبز مردم ایران»، نقش و وظایف آن
۱. با درک از مجموعه ضرورت‌ها، پیچیدگی‌ها و چالش‌های فراروی جنبش سبز مردم ایران در شرایط حاضر و ضرورت همراهی با آن، جمعی از نیروهای چپ و پیشرو مدافع استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی، دست به تشکیل «کارزار همبستگی با جنبش سبز مردم ایران» (از این پس، «کارزار همبستگی») زده‌اند تا بتوانند به‌سهم خود در پیروزی این مبارزهٔ تاریخی و حق‌طلبانهٔ مردم ایران نقشی مؤثر ایفا کنند.

۲. هدف از تشکیل «کارزار همبستگی»، دفاع اصولی و پیگیر از جنبش سبز مردم ایران برای حفظ استقلال و دست‌یابی به آزادی و عدالت اجتماعی است.
۳. «کارزار همبستگی» بخشی جدایی‌ناپذیر از جنبش سبز مردم ایران است و خود را در مبارزات و سرنوشت آن سهیم می‌داند.

۴. معیارهای حاکم بر فعالیت‌های «کارزار همبستگی» به‌شرح زیر است:
الف ـ «کارزار همبستگی» یک نهاد دموکراتیک است که همه افراد و نیروهایی که با نگرش بنیادین آن نسبت به جنبش سبز مردم ایران توافق دارند، جدا از اعتقادات دینی و فلسفی خود، در فعالیت‌های آن به‌طور مؤثر و داوطلبانه شرکت خواهند کرد.
ب ـ «کارزار همبستگی» به‌هیچ گروه، مؤسسه، نهاد، حزب یا سازمان سیاسی ایرانی یا غیرایرانی وابستگی سیاسی، مالی یا تشکیلاتی ندارد و فعالیت‌های خود را به‌طور مستقل به‌پیش می‌برد. این اصل به‌هیچ‌وجه نافی همکاری «کارزار همبستگی» با گروه‌ها، احزاب یا سازمان‌های صنفی یا سیاسی مدافع حقوق و منافع مردم ایران نیست. افراد عضو یا وابسته به سازمان‌ها و گروه‌های سیاسی دیگر، نه به‌عنوان نمایندهٔ گروه، حزب یا سازمان خود، بلکه به‌عنوان افرادی مستقل، با هدف پیشبرد فعالیت‌های مشخص «کارزار همبستگی»، در آن شرکت خواهند داشت.
پ ـ «کارزار همبستگی» فعالیت‌های خود را از طریق ایجاد و ادارهٔ یک وب‌سایت تحلیلی ـ سیاسی ـ خبری در رابطه با مسایل جنبش سبز مردم ایران و رویدادهای جهانی مرتبط یا تأثیرگذار بر آن؛ برگزاری سخنرانی‌ها، کنفرانس‌ها و جلسات بحث و تبادل نظر پیرامون مسایل فراروی جنبش؛ و اجرای آکسیون‌های لازم در دفاع از جنبش و مبارزات مردم ایران، به‌پیش خواهد برد.

۵. موازین سیاسی حاکم بر مشی مبارزاتی «کارزار همبستگی» به‌شرح زیر است:
الف ـ «کارزار همبستگی» حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران را اصل بنیادی‌می‌شناسد؛ زیرا اعتقاد راسخ دارد که دست‌یابی به آزادی‌های دموکراتیک و عدالت اجتماعی در ایرانی وابسته، چندپاره و در چنگال جنگ، امکان‌پذیر نخواهد بود. «کارزار همبستگی» در عین حال معتقد است که دست‌یابی به هیچ‌یک از خواست‌های سه‌گانهٔ جنبش، یعنی استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی، به‌طور جدا از یکدیگر ممکن نیست.
ب ـ «کارزار همبستگی» با پذیرش حق ملل در تعیین سرنوشت خویش و احترام به همه خلق‌ها، اقلیت‌ها و اقوام ایرانی، بر این باور است که حفظ تمامیت ارضی ایران و مبارزه همه مردم ایران در جبهه‌ای واحد در برابر نیروهای سرکوبگر و واپسگرا، یگانه راه دستیابی به دیگر هدف‌های جنبش، از جمله حقوق خلق‌ها است.
پ ـ «کارزار همبستگی»، به‌عنوان بخشی از جنبش سبز مردم ایران، آزادی فوری و بی‌قید و شرط همهٔ زندانیان سیاسی و توقف فوری اعدام‌ها را اولین گام ضرور در راه برقراری آزادی‌های دموکراتیک و استقرار حاکمیت خلق در ایران می‌شناسد و در راه دستیابی به آن فعالانه تلاش می‌کند. «کارزار همبستگی» همدردی عمیق خود را با خانواده‌های زندانیان سیاسی در ایران اعلام می‌دارد و پشتیبانی از مبارزهٔ برحق آنان را در راه آزادی عزیزانشان را از وظایف عاجل خود می‌شناسد.
ت ـ «کارزار همبستگی» بر نقش کلیدی زنان در جنبش سبز مردم ایران تأکید دارد و دفاع از حقوق و آزادی‌های زنان را یکی از محورهای اصلی فعالیت خود می‌شناسد
ث ـ «کارزار همبستگی» کمک به ایجاد و تقویت وحدت و همبستگی در درون جنبش سبز مردم ایران را در چارچوب هدف‌های استراتژیک جنبش از وظایف عمدهٔ خود می‌داند و از هر حرکت تفرقه‌افکنانه در صفوف جنبش مردم ایران دوری می‌کند.
ج ـ «کارزار همبستگی» رساندن صدای واقعی جنبش سبز به دیگر جهانیان و ایجاد پیوندهای همبستگی متقابل میان جنبش سبز مردم ایران و مبارزات استقلال طلبانه، آزادی‌خواهانه و عدالت‌جویانهٔ مردم دیگر کشورهای جهان را از وظایف اصلی خود می‌شناسد.
چ ـ «کارزار همبستگی» در عین احترام کامل به کثرت‌گرایی در درون جنبش سبز، وظیفه ویژهٔ خود را دفاع از منافع لایه‌های استثمارشده و زیر ستم جامعه، کارگران، زحمتکشان، زنان، جوانان، اقلیت‌ها، اقوام و ملیت‌های ایران می‌داند و می‌کوشد تا خواست‌ها و نیازهای این بخش از جامعه را در درون جنبش سبز مطرح کند و کوشش در راستای برآورده شدن آن‌ها را خواستار شود. در این راستا، «کارزار همبستگی» مبارزه در راه تشکیل، گسترش، تقویت و دفاع از تشکل‌های صنفی و اجتماعی، به‌ویژه تشکل‌های مربوط به کارگران و زحمتکشان، زنان، جوانان و اقلیت‌‌های ملی و مذهبی، و همکاری نزدیک با این تشکل‌ها و دفاع از حقوق اقلیت‌ها را از وظایف عمدهٔ خود می‌شناسد.
ح ـ «کارزار همبستگی»،در شرایط حاضر، واقع‌بینانه‌ترین خواست‌های مرحله‌ای جنبش سبز مردم ایران را در اصول و مواضع مطرح شده بیانیه‌ها و مصاحبه‌های گوناگون مهندس میرحسین موسوی، به‌ویژه بیانیه‌های شماره ۱۷ و ۱۸ وی، می‌بیند و در راه تحقق و تکمیل این خواست‌ها مبارزه می‌کند. این به‌هیچ‌وجه به‌معنای عدم احترام «کارزار همبستگی» به نظرات و مبارزات دیگر افراد شاخص کنونی و آیندهٔ جنبش نیست و نمی‌تواند باشد.
خ ـ «کارزار همبستگی» از هر شیوهٔ مبارزاتی که اکثریت مردم ایران برای دستیابی به هدف‌های آزادی‌خواهانه و عدالت‌جویانهٔ خود اتخاذ کنند پشتیبانی می‌کند؛ و تعیین شکل مشخص شیوهٔ کلی مبارزه را، در هر مرحله، در حیطه اختیار اکثریت مردم ایران و نه گروه‌های سیاسی جداگانه می‌داند.
د ـ «کارزار همبستگی» انتقاد سازنده و ایستادگی به‌جا در برابر سیاست‌های نادرست، کژروی‌ها، کم‌کاری‌ها و تنگ‌نظری‌های احتمالی را در راستای بلوغ، تقویت هم‌بستگی درونی و پیروزی جنبش سبز مردم ایران می‌داند و از همهٔ آزادی‌خواهان و افراد پیشرو انتظار دارد که متقابلاً «کارزار همبستگی» را در تصحیح مواضع نادرست احتمالی آن یاری رسانند.

۶. «کارزار همبستگی با جنبش سبز مردم ایران» از همه افراد و نیروهای پیشرو اجتماعی که خود را با موازین سیاسی و مبارزاتی این کارزار هماهنگ می‌بینند دعوت می‌کند که با پیوستن به این مبارزهٔ مشترک در دفاع از مبارزات مردم ایران، به تقویت هرچه بیشتر جنبش سبز مردم ایران یاری رسانند.

https://www.kar-online.com/node/2397

***

تارنگاشت عدالت

سه شنبه، ۲۵ خرداد ۱۴۰۰

 

به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰

 

میهن ما امروز در بحرانی‌ترین و خطرناک‌ترین مرحلهٔ تاریخ چهل ساله پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ قرار گرفته است. سیاست‌های سرکوبگرانه داخلی و برنامه‌های اقتصادی نولیبرالی نیز که حاکمیت جمهوری اسلامی برای دهه‌ها براقتصاد کشور تحمیل کرده است، موجب فساد گسترده، تمرکز نجومی ثروت در دست عده‌ای معدود و گسترش عظیم شکاف طبقاتی در جامعه از یک سو و فقر و بیکاری و نارضایتی گسترده در میان توده‌های میلیونی مردم زحمتکش از سوی دیگر شده است و در نهایت نقش تعیین کننده‌ای در دوری و بی‌اعتمادی بخش چشم‌گیری از مردم از حاکمیت و دولت ایفاء کرده است. تحریم‌های فلج‌کننده دولت‌های امپریالیستی به ویژه ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری اسلامی، که اثرات آن بر اثر پاندمی کووید−۱۹ طی یک سال گذشته افزایش یافته نیز این نارضایتی‌ها را شدت بخشیده است.

در چنین شرایطی انتخابات ریاست جمهوری صورت می‌گیرد. هر انتخابی باید بالقوه مردم را بسیج کند و آن‌ها را برای تعیین سرنوشت خود برای ۴ سال بعد به پای صندوق‌های رأی بکشاند. انتخاباتی موفق خواهد بود که از مشارکت گسترده مردم برخودار باشد. امکان انتخاب نامزد اصلح مورد نظر مردم نور امید تغییر و بهبودی را در دل مردم روشن خواهد کرد و شیرازه کشور را تحکیم خواهد بخشید.

دولتی موفق خواهد بود که به خواست‌های معیشتی توده‌های زحمتکش پاسخ دهد و شرایط برای تشکل‌ها و نهادهای صنفی و توده‌ای را ممکن سازد. حفظ دورایستای استقلال سیاسی کشور تنها در پیوند گسست‌ناپذیر با استقلال اقتصادی، عدالت اجتماعی و آزادی‌های دمکراتیک امکان‌پذیر است.

متأسفانه شیوه عمل ضددمکراتیک «نظارت استصوابی» که پیشاپیش امکان انتخاب آزاد را از مردم سلب می‌کند، بدون این‌که پاسخگو باشد، این پیام را به مردم می‌رساند که، تعیین کننده، نظر شورای نگهبان است و نه نظر مردم. چنین رویکردی نه تنها جمهوریت را زیر سؤال قرار می‌دهد، بلکه مردم را دلسرد می‌کند و از مشارکت آنان در انتخابات می‌کاهد. انتخابات فرصت مناسبی برای حضور اجتماعی، تبلیغ برنامه‌های مردمی و آگاهی بخشی به توده‌ها برای مطالبه حقوق خود است و نیروهای مترقی موظفند از این این امکان حداکثر استفاده را بنمایند.

هر چند که در این انتخابات نیز باز مردم ناچارند در بین نامزدهای شورای نگهبان که در واقع تنها معرف بخش محدودی از اقشار و طبقات جامعه اند، یکی را انتخاب کنند، ما بر این عقیده ایم که تحریم انتخابات و قهر با صندوق‌های رأی آب بر آسیاب نیروهای هوادار امپریالیسم و صهیونیسم خواهد ریخت و محور مقاومت را تضعیف خواهد کرد. باید با شرکت گسترده در انتخابات از سیاست مقاومت در مقابل امپریالیسم حمایت کرد.

شرکت در انتخابات تنها یکی از عرصه‌های نبرد است. مبارزه در راستای تحقق عدالت اجتماعی به نفع توده‌های میلیونی زحمتکشان در داخل، بعد از انتخابات نیز ادامه خواهد داشت.

https://www.edalat.org/node/316

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/y8kvsnvd