تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ اول
منبع: پراودا
نویسنده: تیموتی بنکرافت-هینچی
۷ سپتامبر ۲۰۰۶
برگردان:ع. سهند
جورج بوش، لنين و شکنجهگاههای «سيا»
جورج بوش چند روز بعد از يککاسه کرد لنين و هيتلر، اعتراف کرد ايالات متحده آمريکا در خارج از آن کشور زندانهای مخفی دارد که در آنها مظنونين به دست عاملين سيا مورد بازجويی قرار میگيرند.
اين هفته برای جورج بوش هفته جالبی بوده است. دو روز بعد از سخنرانی که طی آن کمونيسم و فاشيسم به عنوان رژيمهای توتاليتر به هم وصل شدند- گويی لنين و هيتلر يک فرد واحد بودند- معلوم شد پروازهای شکنجه و شکنجهگاههای قرون وسطايی اروپای شرقی ساخته و پرداخته ذهن نبوده، بلکه عناصر واقعی رژيم بوش هستند- شبيه گونهای ترسناک و زنده از فيلم «مسافرخانه».[۱]
سؤال اين است، آيا در حال حاضر جورج بوش به غير از خودش، کس ديگری را میتواند تحميق کند؟
مگر کسی میتواند پوزخند نزند، وقتی فردی که ادعا میکند رييس حکومت يک کشور خط مقدم است-کشوری مانند ايالات متحده آمريکا، با ويژگی آن برای آموختن، با مؤسسات پژوهشی قدرتمندش، با روشنفکرانی که در عرصههای مشخصی دومی ندارند- چنين سخنانی به زبان بياورد و همزمان کمونيسم و فاشيسم را مورد استهزاء قرار دهد.
چنين به نظر میرسد نويسنده سخنرانیها تا آنجا که میشود «ايسم»های مختلف را روی کاغذ رديف میکند به اين اميد که رييسش از آنها استفاده کند و در واقع میتوان تصور کرد که رييسجمهور ايالات متحده آمريکا با يقين بسيار با استفاده از کلمات گوناگون «آفات قرن بيستم- فمينيسم، کانسرواتيسم، زواينگلين ايسم[۲] و آنهايی که از فندکهای پلاستيکی سبز رنگ استفاده میکنند…» اظهار فضل میکند.
مقايسه بوشيسم با فاشيسم بسيار درستتر است. با اين همه، مگر لنين چند جنگ غيرقانونی به راه انداخت؟ هيچ؛ فقط واکنش در برابر جنگ داخلی روسيه که بعد از به قدرت رسيدن بلشويکها از طرف ايالات متحده آمريکا و ديگر عوامل خارجی به راه انداخته شد.
جنگ غيرقانونی عليه عراق را بوش به راه انداخت، نه لنين که به هيچکس تجاوز نکرد. لنين تلاش کرد يک جامعه برابر ايجاد کند، رژيم بوش از جايگاه قدرت نخبگان سرمايهداری بزرگ حرکت میکند. لنين خواهان صلح بود، بوش خواهان جنگ است. لنين دغدغه با سواد کردن مردم را داشت، نه نادان نگاهداشتن آنها را. شکنجهگاه ابو غريب که به دست ليندی انگلند- زن قهرمان آمريکايی- کامل شد، تحت رژيم بوش در عراق ايجاد شد، نه تحت رژيم لنين. شکنجهگاه گوانتانامو را چه کسی برپا کرد؟ آيا لنين بر سر غيرنظاميان بمبهای خوشهای ريخت؟ آيا در افغانستان لنين شرکتکنندگان غيرنظامی در جشنهای عروسی را قتل عام کرد؟
صحبت از افغانستان شد، چه کسی از اول باعث بیثباتی افغانستان شد؟ لنين نبود. رژيم مارکسيستی- لنينيستی و از نظر اجتماعی مترقی دکتر نجيبالله از طرف جورج بوش پدر و دوستان جون جونی او، چينی و رامزفلد بیثبات شد، همانهايی که جنبش مجاهدين- طالبان را به راه انداختند، جامعه افغانستان را دو هزار سال به عقب برگردانند و نهايتاً (گرچه غيرمستقيم) برجهای دوقلو را با خاک يکسان کردند. اينها دستپخت خانواده بوش است، نه لنين. در افغانستان لنين خواهان حقوق زنان بود، در افغانستان لنين خواهان اشتغال کامل بود، در افغانستان لنين خواهان تضمين آموزش، بهداشت، مزايای بازنشستگی، فعاليتهای تفريحی، ضروريات اوليه و تحرک اجتماعی بود. رژيم بوش جنگ را به افغانستان برد.
خوب، بوش ايسمهايش را نفهميده است.
حالا که از موضوع ايسمها صحبت میکنيم، راجع به بوشيسم چه میتوان گفت؟ آن را چگونه میتوان تعريف کرد؟ بوشيسم بيماری مزمنی است که يک شکل هذيانی از دولت را در حکومت به وجود میآورد، که در آن شهروندان در موج دامن زدن به ترس گرفتار آمده اند و برای توجيه سياستهای فاشيستی، امپرياليستی و توسعهطلبانۀ خود بر اساس مفاهيم ماکياوليستی عمل میکند.
خود اين واقعيت که جورج بوش بدون اشاره به شياطين سورئاليست برای توجيه سياستهای بدسگال خود قادر به ادای يک سخنرانی نيست، میتواند يادآور مؤثر اين نکته باشد که او يا يک فرد روان- پريش است (اگر به آنچه میگويد باور داشته باشد)، يا بدترين جانور سياسی خدعهگر و بدبينی است که میتواند وجود داشته باشد. متأسفانه، حقيقت هيچکدام از اين دو نيست.
او يک فرد با حسننيت و احتمالاً انسان خوبی است که از روز اول لياقت رييسجمهور ايالات متحده آمريکا شدن را نداشته است و تنها دليلی که او توانسته هر منصب مهمی را اشغال کند اين است که خانواده و نظامش او را در آن منصب قرار داده و نگه داشتهاند. و تراژدی اين است که او از نظر فکری برای درک حقيقت بسيار ضعيف و محدود است.
همه موافقند که بوشيسم تنها ايسم شيطانی است.
http://english.pravda.ru/opinion/columnists/84320-bushism-0
——————————————
توضيحات مترجم:
۱- «مسافرخانه» (Hostel) داستان سفر دو جوان آمريکايی در جست و جوی زنان زيبا و آسان به شهری در اسلوک است و داستان فيلم قتل، حشونت و سکس را در هم آميخته شده است.
۲- Zwinglianism دکترين منتسب به Ulrich Zwingli کشيش کاتوليکی است که در اوايل دهه ۱۵۲۰ در شمال سوئيس، قبل از کالوين Calvin رهبر جنبش اصلاح دينی بود.