تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم

منبع: چهل سال در سنگر مبارزه، به مناسبت چهلمين سالگرد بنيانگذاری حزب تودۀ ايران، ‏انتشارات حزب تودۀ ايران ، تهران، ۱۳۶۰‏

حسين جودت

گزینش و تایپ: ع. سهند

 

حزب تودۀ ايران و جنبش سنديکايی کارگران ايران

 

چهل سال از تأسيس حزب تودۀ ايران، حزب پرافتخار طبقه کارگر، می‌گذرد. در اين مدت مبارزات حزب، و به ‏موازات آن جنبش سنديکايی زحمتکشان ايران از فراز و نشيب‌های فراوان گذشته است. در ميهن ما رشد و ‏گسترش جنبش کارگری و سنديکايی از مبارزه برای متحد ساختن صفوف طبقه کار گر جدايی‌ناپذير است. ‏اگر نقش فزاينده‌ای که طبقه کارگر در کليه شئون حيات سياسی، اجتماعی و اقتصادی ميهن ما ايفا ‏می‌کند، مورد توجه قرار گيرد، اهميت گسترش جنبش سنديکايی و لزوم اعتلاء نقش آن برای حل مسايل ‏مبرم آشکار می‌گردد. بدين سبب حزب تودۀ ايران همواره اهميت تقويت جنبش سنديکايی را خاطرنشان ‏ساخته، کوشش کرده است هنر مرتبط ساختن مبارزه اقتصادی با مبارزه سياسی را به قشرهای گسترده ‏زحمتکشان تعليم دهد. بررسی جنبش کارگری کشور ما نشان می‌دهد که با تشديد تضاد و رويارويی ‏طبقاتی، مبارزه اقتصادی به مبارزه سياسی ارتقا يافته است، لذا وجود سنديکای واقعی نه تنها برای ‏دست‌يابی به اهداف مبارزات اقتصادی مفيد و ضرور می‌باشد، بلکه برای نيل به هدف‌های عام سياسی و ‏سازماندهی نيروهای راستين انقلاب کمک مؤثر و مهمی به شمار می‌رود.‏

حزب ما بر آنست که تأمين وحدت طبقه کارگر و تشکل سنديکايی در مرحله کنونی نيز از اهميت فراوانی ‏برخوردار است، لذا بررسی دقيق و همه‌جانبه تجارب مبارزه در راه وحدت جنبش سنديکايی و علل ‏کاميابی‌ها و ناکامی‌های اين مبارزه برای همه نيروهای راستين انقلاب ضرورت دارد، تا بتوانند در راه اتحاد و ‏تشکل همه زحمتکشان بر پايه دفاع از منافع حياتی و مشروع آنان و مبارزه برای آزادی و پيشرفت اجتماعی ‏عليه امپرياليسم مجاهدت نمايند.‏

هنگامی که حزب تودۀ ايران تأسيس يافت، طبقه کارگر و همه زحمتکشان ايران در فقر سياه به سر ‏می‌بردند و درآمد اکثريت آنان حتا برای تهيه ابتدايی‌ترين نيازمندی‌های زندگی کفاف نمی‌داد. در سراسر ‏کشور از اتحاديه‌های صنفی اثری نبود. حزب تودۀ ايران کارگران را هدايت می‌کرد تا سازمان‌های پيکارجوی ‏سنديکايی خود را در کارخانه‌ها و مؤسسات خدماتی ايجاد کنند. اعضای حزب تودۀ ايران در مقام فعالين ‏سنديکايی، سازمان‌های سنديکايی را، هم از لحاظ اصول تشکيلاتی و هم از نظر اسلوب‌ها و اشکال مبارزه ‏به راه درست طبقاتی سوق می‌دادند.‏

برطبق اساسنامه حزب تودۀ ايران هر فرد حزبی مؤظف بود و کماکان مؤظف است در سازمان‌های صنفی ‏شرکت و فعاليت کند. بدينسان حزب کادرهای فداکار و مبارز در اختيار اين سازمان‌ها قرار می‌دهد. افراد ‏حزبی همواره بر اين نکته تأکيد می‌کردند که اتحاد و مبارزه يگانه راه بهبود وضع کار و زندگی و وضع ‏اقتصادی و اجتماعی کارگر است. برای آن‌که اين مبارزه موفقيت‌آميز باشد، نبايد در دايره کوته‌بينانه و محدود ‏منافع فوری و صنفی باقی بماند، بلکه بايد از طريق تشکيل سازمان کشوری، در هم‌پيوندی با مبارزات همه ‏زحمتکشان انجام يابد تا دفاع از حقوق کارگران هر کارگاه يا هر حرفه با مبارزات عام همه زحمتکشان ايران ‏هماهنگ گردد.‏

جنبش کارگری در کشور ما تحت تأثير فعاليت جانبازانه اعضای حزب تودۀ ايران و تحت رهبری حزب پيشرفت ‏کرد و به کاميابی‌های چشم‌گيری نايل آمد. در اوايل سال ۱۳٢۱ نحستين سازمان سنديکايی ايران به نام ‏شورای مرکزی اتحاديه‌های کارگران ايران‎ ‎بر پايه صحيح طبقاتی تأسيس يافت. فعاليت شورای مرکزی ‏در پی‌ريزی سنن انقلابی جنبس سنديکايی تأثير بنيادی داشت و مبارزات سنديکايی را به راه اصولی سوق ‏داد. در همان سال کارگران کارخانه‌های اصفهان برای تقليل ساعات کار، افزايش دستمزد و مرخصی سالانه ‏دست به اعتصاب زدند و اتحاديه‌های خود را تشکيل دادند و به شورای مرکزی پيوستند. پيروزی کارگران ‏اصفهان، که علی‌رغم توطئه‌های کارفرمايان غارتگر و سرنيزه سرلشکر زاهدی، عامل معروف کودتای خائنانه ‏‏٢٨ مرداد، به دست آمده بود به اعتلای جنبش کارگری کشور ياری رساند.‏

در آن زمان غير از شورای مرکزی اتحاديه‌های کارگران ايران، سازمان‌های سنديکايی ديگری نيز در کشور به ‏وجود آمده بود. از جمله «اتحاديه کارگران و برزگران»، «کانون کارگران راه‌آهن»، «کميته مرکزی اتحاديه‌های ‏زحمتکشان». در اين سازمان‌ها بخشی از کارگران متشکل شده فعاليت می‌کردند.‏

فقدان وحدت در جنبش سنديکايی در برابر بهبود وضع زندگی و شرايط کار مردم زحمتکش سدی به وجود ‏آورده بود. سازمان‌های حزب تودۀ ايران برای تشکيل سازمان واحد صنفی از هر فرصتی بهره می‌گرفتند و ‏می‌کوشيدند موانعی را که بر سر راه تشکل کارگران و زحمتکشان در اتحاديه‌های واحد و واقعی وجود دارد ‏از ميان بردارند و به ايجاد مرکز واحد صنفی کشوری تحقق بخشند.‏

در رأس برخی از سازمان‌های صنفی افراد نابابی وجود داشتند. فردی به نام يوسف افتخاری که ‏ترورتسکيست و مانند همه هم‌کيشانش به جز خرابکاری و تفرقه‌افکنی هدف ديگری نداشت، در رأس ‏اتحاديه کارگران و برزگران قرار گرفته بود. حزب تودۀ ايران و شورای مرکزی سياست تفرقه‌افکنانه اين قبيل ‏افراد را افشا می‌کردند و ضرورت وحدت سازمان‌های صنفی را به کارگران توضيح می‌دادند.‏

حزب تودۀ ايران از بدو تأسيس با هر گونه سکتاريسم (فرقه‌گرايی) از جمله با سکتاريسم در مسأله ‏سنديکايی مخالف بوده با تلاش‌های انشعابگرانه در سازمان‌های صنفی فراگير تودۀ زحمتکشان به مبارزه ‏برخاسته است. حزب تودۀ ايران پيشنهادهايی را که گاهی از جانب عناصر چپ‌رو مطرح می‌شد و حاکی از ‏آن بود که بايد از سنديکاها، اتحاديه‌ها و يا جمعيت‌های صنفی که در رأس آن‌ها افراد ناباب قرار دارد بيرون ‏رفت و به تشکيل سنديکا يا اتحاديه يا جمعيت ديگری به دست اعضاء حزب پرداخت، پيگيرانه رد کرده است.‏

حزب تودۀ ايران اختلاف ايدئولوژيک موجود ميان گروه‌های زحمتکشان را برای تأمين وحدت عمل و وحدت ‏سنديکايی به منظور نيل به هدف‌های مشترک هرگز مانع غلبه‌ناپذيری ندانسته و بر آن بوده و هست که ‏برای دست‌يابی به چنين وحدتی کار پيگير، صبورانه در ميان توده‌ها ضرورت دارد و به اعضای خود آموزش ‏می‌داد تا در اين باره واقع‌بين و شکيبا باشند. در عين حال حزب ما در مسأله تأمين وحدت، ضرورت اعتماد ‏به رشد آگاهی طبقه کارگر و اهميت اساسی عمل و اقدام توده کارگران را همواره گوشزد می‌کرد. ترديد ‏نيست که وحدت را فقط از طريق کار و سازماندهی کارگران پيشرو و همه کارگرانی که آگاهی طبقاتی ‏کافی دارند و لزوم تشکل را درک می‌کنند می‌توان تحقق بخشيد. وحدت و تشکل آسان به دست نمی‌آيد، ‏کار و پشتکار همه کارگران آگاه را می‌طلبد و بدون کار و پشتکار از وحدت و تشکل کارگران نمی‌توان سخن ‏گفت. حزب تودۀ ايران و شورای مرکزی اتحاديه‌های کارگران ايران در تلاش برای وحدت سنديکايی چنين ‏وظيفه‌ای را در برابر خود قرار نداده بودند که ايدئولوژی خاصی را بر ديگران تحميل نمايند، بلکه می‌خواستند ‏برای نيل به هدف‌های مشترک سازمان‌های سنديکايی موجود، سطح فعاليت طبقه کارگر را ارتقاء بخشند.‏

مشی حزب و شورای مرکزی در اين زمينه مورد پشتيبانی قشرهای گسترده زحمتکشان قرار گرفت و ‏موجب آن گرديد که بخش تشکل‌نيافته کارگران به جنبش واقعی سنديکايی بگرود. اين نکته مسلم است ‏که از تکرار کلمه وحدت، معجزه برنمی‌خيزد، و محتوای امر وحدت است که اهميت دارد. هدف پيشاهنگان ‏طبقه کارگر تأمين وحدتی است که بر پايه حفظ منافع توده‌های زحمتکش و مستضعف و مبارزه عليه ‏استثمار و مستکبران استوار باشد. وحدت با عناصر راست‌گرا و دروغ‌پرداز که به نام طبقه کارگر و ‏زحمتکشان به لفاظی‌های عوام‌فريبانه می‌پردازند، ولی در پشت پرده با استثمارگران و غارتگران بند و ‏بست می‌کنند و می‌کوشند سياست سازش با مستکبران را اجرا نمايند وحدتی است غيراصولی. ثمره ‏چنين وحدتی به تضعيف جنبش و تلاشی سازمان کارگری می‌انجامد. وحدت اصولی در مبارزه مدبرانه عليه ‏فرصت‌طلبان راست‌گرا و چپ‌نما تأمين و تحکيم می‌گردد. برای تأمين وحدت بايد از راه‌های مختلف و در ‏سطوح گوناگون دست به کار شد. نحستين گام در راه تأمين وحدت هنگامی برداشته می‌شود که برای حل ‏مسايل مبرم و دفاع از منافع حياتی و حقوق کارگران اقدام مثبتی به عمل آيد. تأمين وحدت در کارگاه‌ها و در ‏سازمان‌های سنديکايی پايه، در محلی که طبقه کارگر متمرکز است، اهميت ويژه‌ای دارد.‏

با توچه به توصيه‌های حزب و تحت رهبری آن، کارگرانی که در اتحاديۀ کارگران و برزگران متشکل شده ‏بودند، يوسف افتخاری و ديگر افراد نفاق‌افکن را از رهبری سازمان خود طرد کرده در تاريخ ۱۱ ارديیهشت ماه ‏‏١۳٢۳ (اول ماه مه ۱۹۴۴) با شورای مرکزی اتحاديه کارگران ايران متحد شدند. يکماه و نيم پس از اين تاريخ ‏کميتۀ مرکزی اتحاديه‌های زحمتکشان ايران و کانون کارگران راه‌آهن نيز به آن‌ها پيوستند و شورای متحدۀ ‏مرکزی اتحاديه‌های کارگران و زحمتکشان ايران را تشکيل دادند. رضا روستا که برای تأمين اين وحدت ‏کوشش فراوان کرده بود، به سمت دبيراول شورای متحدۀ مرکزی انتخاب شد و روزنامه «ظفر» به عنوان ‏ارگان شورای متحده تعيين گرديد.‏

با تشکيل شورای متحدۀ مرکزی در راه تأمين اهداف سنديکايی کارگران و زحمتشکان ايران گام بزرگی ‏برداشته شد. شماره اعضای اتحاديه‌های وابسته به شورای متحده به سرعت افزايش يافت و تا پايان سال ‏‏١۳٢۳ به ١۵۰هزار نفر بالغ گرديد. ارتجاع و امپرياليست‌های آمريکا و انگليس که از توطئه‌های تفرقه‌افکنانه ‏در صفوف طبقه کارگر نتيجه‌ای نگرفته بودند، به درهم شکستن نيروهای ترقی‌خواه ايران دست زدند و اين ‏کار را از مازندران آغاز نمودند. آنان به دست عمال خود به نام حزب وطن در کارخانه نساجی شاهی به ‏خرابکاری پرداختند. پليس و ژاندارمری به فرمان شوراتسکُپف آمريکايی به جای خرابکاران عده‌ای از کارگران ‏را بازداشت کردند. کارگران به پشتيبانی از رفقای بازداشت شدۀ خود برخاسته آزادی آن‌ها را طلبيدند.  ‏ژاندارمری کارگران را به مسلسل بست، عده‌ای را کشت و عده‌ای را زخمی کرد. کارگران شاهی دست به ‏اعتصاب زدند. در تبريز، سمنان، دامغان و برخی شهرهای ديگر نظير همين تحريکات، تيراندازی‌ها و کشتارها ‏انجام گرفت. در اصفهان سازمان‌ها و کلوپ‌های کارگری مورد حمله قرار گرفت. شرکت نفت می‌کوشيد در ‏اين شهر بزرگ صنعتی (اصفهان) که در مجاورت خوزستان قرار داشت به جنبش کارگری پايان داده شود. ‏کارفرمايان اصفهان، فئودال‌های محل، مقامات دولتی ايران و جاسوسان انگليس عليه حزب تودۀ ايران و ‏اتحاديه‌های وابسته به شورای متحدۀ مرکزی به توطئه پرداختند. در اينجا نيز افراد حزب وطن و عناصری ‏مانند شمس صدری به هم‌دستی پليس اصفهان کلوپ‌های اتحاديه و حزب را مورد حمله قرار دادند، عده‌ای ‏از اعضای حزب را زخمی کردند و ٢۰۰ تن از آنان را بازداشت نمودند. با اين شيوه‌ها ارتجاع زمينه را برای ‏احيای ديکتاتوری پليسی آماده می‌کرد. طولی نکشيد که محسن صدر جلاد معروف باغشاه به ‏نخست‌وزيری منصوب گرديد.‏

اقدامات ارتجاعی دولت‌های صدر و حکيمی ديری نپاييد. جنبش دمکراتيک آذربايجان و کاميابی‌هايی که طی ‏مدت کوتاهی به دست آورد، مورد پشتيبانی طبقه کارگر و همه نيروهای ميهن‌دوست قرار گرفت و به مبارزه ‏آنان عليه ارتجاع دامنه وسيعی بخشيد. فعاليت حزبی و سنديکايی در سراسر کشور، به ويژه در مراکز ‏صنعتی و از آنجمله در مؤسسات نفت جنوب نيرو گرفت. اتحاديه‌های کارگری که در اکثر شهرستان‌های ‏ايران سرکوب شده بودند، فعاليت خود را از سر گرفتند و کارگران نفت که در اثر فشار استعمارگران انگليس ‏و پيگرد پليس نتوانسته بودند به فعاليت علنی بپردازند، اتحاديه‌های خود را تشکيل دادند.‏

در بهار ١۳٢۵، در آستانه جشن اول ماه مه، کارگران نفت خوزستان تشکيل اتحاديه‌های خود را اعلام کرده ‏به شورای متحدۀ مرکزی پيوستند و بدينسان پس از ۵ سال مبارزه و دادن قربانی‌های فراوان، اتحاديه‌های ‏کارگری در سراسر کشور سازمان يافت.‏

اين‌که حزب تودۀ ايران توانسته بود در اتحاديه‌های کارگران ايران نفوذ و اعتبار فراوانی به دست آورد، جای ‏ترديد نيست. طبق اساسنامه حزب، آگاه‌ترين افراد طبقه کارگر و همه زحمتکشان ايران که در صفوف حزب ‏تودۀ ايران متشکل شده بودند وظيفه داشتند با مراعات کامل اساسنامه‌های اتحاديه‌های صنفی برای نيل ‏به هدف‌های اتحاديه دوش‌به‌دوش همه اعضای آن مبارزه کنند. اعضای حزب اين وظيفه را با ايثار و فداکاری ‏و با نهايت دقت انجام دادند و بدين وسيله توانستند اعتماد و احترام اعضای اتحاديه‌های کارگری را جلب ‏کنند.‏

فعايت علنی حزب و شورای متحدۀ مرکزی بسيار کوتاه بود. اين فعاليت همواره تحت پيگرد پليسی و در ‏بخش بزرگی از ايران به ويژه در استان‌های جنوب به طور مخفی انجام می‌گرفت. با اين وجود کاميابی‌های ‏بزرگی نصيب طبقه کارگر و زحمتکشان ايران شده بود. ‏

تأثير چند سال فعاليت حزب تودۀ ايران و شورای متحدۀ مرکزی به هيچ‌وجه جنبۀ گذرا نداشت. حتا پس از ‏آن‌که هيأت حاکمۀ مزدور و رژيم منفور پهلوی حزب تودۀ ايران و شورای متحدۀ مرکزی را «غيرقانونی» اعلام ‏کرد، جنبش سنديکايی ادامه يافت و تحت تأثير کاميابی‌های اجتماعی و اقتصادی که طبقۀ کارگر ايران به ‏دست آورده بود، جهات تازه‌ای کسب کرد. در اين زمينه فعاليت اعضای حزب تودۀ ايران و فعالين اتحاديه‌های ‏وابسته به شورای متحده مرکزی نقش شايان توجهی ايفا نمود. اعضای حزب تودۀ ايران به انجام وظايف ‏سنديکايی خود ادامه دادند، در ميان توده‌های زحمتکش به روشنگری پرداخته به اعتلای سطح سياسی ‏مبارزات کارگران ياری می‌رساندند.‏

مبارزه در راه تدوين و تصويب قانون کار‎ ‎
مبارزه طبقه کارگر ايران برای تدوين و تصويب قانون کار سابقه  ۶۰ ساله دارد. ولی علی‌رغم اين مبارزات تا ‏سال ١۳٢۵ هيچ‌گونه قانونی برای تنظيم مناسبات کار وجود نداشت. اشاره به سوابق مبارزات از اين نظر ‏لازم است که نشان می‌دهد چگونه طبقه کارگر برای دست‌يابی به حقوق مشروع خويش مبارزه و فداکاری ‏کرده است.‏

نحستين بار در پايان سده پيشين، در نتيجه اعتصاب کارگران چاپخانه تهران، دولت وقت به موجب ‏تصويب‌نامه‌ای ٨ ساعت کار در روز و رسميت اتحاديه‌های کارگری را اعلام کرد. چندی بعد در تصويب‌نامه ‏ديگری در مورد کار کودکان کارگاه‌های قالی‌بافی مواردی در باره ميزان دستمزد و مرخصی هفتگی آنان ‏گنجانده شد، که هرگز به اجرا در نيامد. طبقه کارگر ايران به موازات گسترش جنبش کارگری و سنديکايی، ‏تصويب قانون کار را با شدت بيش‌تری مطرح می‌کرد. هيأت حاکمه مجبور بود در مقابل جنبش کارگران ‏اقداماتی به عمل آورد. بدين منظور کميسيونی در جنب «وزارت فوائد عامه» تشکيل شد و طرحی برای ‏تنظيم روابط کارگران و کارفرمايان تهيه گرديد. ولی اين طرح در کشوی ميزهای وزارتخانه مدفون شد و ‏بی‌حقوقی طبقه کارگر کماکان ادامه يافت. شرکت نفت جنوب که دولتی در داخل دولت شمرده می‌شد، ‏برای تنظيم روابط خود با کارگران به طور يک‌جانبه مقرراتی وضع کرده بود و به هيچ‌وجه مايل نبود که در اين ‏زمينه قانونی از طرف دولت ايران وضع و اجرا شود. در آن زمان کارگران شرکت نفت خواست‌های خود را در ‏باره تصويب قانون کار در برابر نمايندگان مجلس مطرح کردند. کارگران می‌خواستند در اين قانون ٨ ساعت ‏کار روزانه در زمستان و ٧ ساعت در تابستان، حداقل دستمزد، تأمين مسکن، مسايل درمانی و بيمه ‏کارگران، ايمنی و بهداشت کار، حق کارگران برای پرداختن به فعاليت‌های فرهنگی و اجتماعی و غيره ‏گنجانده شود. پر واضح است که هيچ‌يک از اين خواست‌ها نمی‌توانست مورد موافقت استعمارگران غارتگر ‏انگليس قرار گيرد. دولت ايران نيز که دست‌نشانده همان استعمارگران بود، از طرح و تصويب قانون جلوگيری ‏می‌کرد.‏

در سال‌های بعد تصويب‌نامه‌ای در باره بيمه کارگران راه که در نتيجه سوانح کار معلول شده يا جان ‏می‌سپردند و يا در اثر بيماری‌های گوناگون در جاده‌ها می‌مردند، به تصويب رسيد، که هرگز اجرا نشد.‏

با پيشرفت صنايع و رشد جنبش کارگری، حکومت رضا خان مجبور شد به منظور تعيين شرايط  کار و امور ‏بهداشتی کارخانه‌ها، آيين‌نامه‌ای مشتمل بر ۶۹ ماده به نام «نظامنامه کارخانجات و مؤسسات صنعتی» ‏تصويب و ابلاغ کند. به موجب اين آيين‌نامه برای کارگران، به حساب خود آنان، صندوق بازنشستگی و کمک ‏مالی در مورد از کار افتادگی و معلوليت و برخی مسايل بهداشتی محل کار از جمله تهيه لباس کار، ايجاد ‏شيرخوارگاه در جنب کارخانه‌ها در نظر گرفته شده بود. اما ساعات کار و مسايل مهمی مانند حداقل ‏دستمزد و مرخصی مسکوت مانده بود. روی‌هم‌رفته آيين‌نامه عليه جنبش کارگری و سنديکايی تنظيم يافته ‏بود و بر طبق مواد آن، اعتصاب به عنوان تخريب روند توليد ممنوع و قابل پيگرد شمرده می‌شد. کارگرانی که ‏مقررات آيين‌نامه را نقض می‌کردند علاوه بر مسؤوليت در برابر صاحب کارخانه، به بازداشت از ۵ تا ٧ روز و يا ‏به پرداخت جريمه محکوم می‌شدند. در اکثر موارد کارگرانی که رهبری جنبش را بر عهده می‌گرفتند به ‏زندان طولانی محکوم می‌شدند و چه بسا تا پايان عمر در حبس و تبعيد به سر می‌بردند. همين آيين‌نامه ‏ناقص هم از طرف شرکت نفت انگليس به اجرا گذاشته نشد. شرکت مواد آيين‌نامه، از جمله برقراری ‏وسايل ايمنی کار، تأمين بهداشت و درمان کارگران و خانواده آنان، ايجاد مهدکودک و شيرخوارگاه، را غيرقابل ‏اجرا اعلام کرد. از آنجا که شرکت نفت با اجرای آيين‌نامه مخالفت کرد، به تبعيت آن کلان سرمايه‌داران نيز از ‏اجرای آيين‌نامه سر باز زدند. سرانجام دولت حامی آنان نيز از اجرای آيين‌نامه چشم پوشيد و آيين‌نامه به ‏کاغذپاره‌ای بی‌ثمر مبدل گرديد.‏

حزب تودۀ ايران که برآوردن خواست‌های مبرم طبقه کارگر ايران در مرکز توجهش قرار داشت، تدوين و ‏تصويب قانون کار را در نخستين برنامه خود گنجانده بود. فراکسيون حزب تودۀ ايران در دوره ۱۴ مجلس طرح ‏قانون کار را تهيه و تسليم مجلس کرد. در اين طرح به رسميت شناختن اتحاديه‌های کارگری، ٨ ساعت کار ‏در روز، مرخصی هفتگی و سالانه برای همه کارگران و کارمندان، مرخصی به مدت ۶ هفته با استفاده از ‏حقوق برای زنان باردار، منع کار نونهالان کم‌تر از ۱٢ سال، تأمين اجتماعی برای کارگران و کارمندان، منظور ‏شده بود. اما مجلس که اکثريت قريب به اتفاق نمايندگانش از بزرگ مالکان و کلان سرمايه‌داران تشکيل ‏می‌شد و دولت فرمان‌بُردار ارتجاع و امپرياليسم از تصويب اين طرح که بازتاب ابتدايی‌ترين خواست‌های ‏زحمتکشان بود، جلوگيری کردند. کارگران برای آن‌که خواست مشروع خود را به تحقق برسانند به اعتصاب و ‏تظاهرات دست زدند و سرانجام در سال ۱۳٢۴ مجلس را به تصويب بيمه درمانی کارگران وادار ساختند.‏

پس از جنگ دوم جهانی، با گسترش جنبش دمکراتيک در آذربايجان و کردستان و رشد بی‌نظير جنبش ‏سنديکايی در سراسر ايران، کارگران شرکت نفت جنوب توانستند به رهبری حزب تودۀ ايران و شورای ‏متحدۀ مرکزی، اتحاديه‌های خود را تشکيل داده، يک بار ديگر با دست زدن به اعتصابات دامنه‌دار، مسأله ‏تصويب قانون کار را مطرح سازند. علی‌رغم توطئه‌هايی که به دست امپرياليسم و ارتجاع عليه تدوين و ‏تصويب قانون کار چيده شده بود، طبقه کارگر موفق گرديد نخستين قانون کار را به شکل تصويب‌نامه در ‏ارديبهشت ماه ١۳٢۵ به دست آورد.‏

پس از تصويب قانون کار که نارسايی‌های فراوانی داشت، کارگران ايران، برای تکميل نقايص آن و برای ‏اجرای همان قانون ناقص همواره مبارزه کرده اند. اما چنان‌که تاريخ مبارزات طبقه کارگر طی تمام دوران ‏حکومت منفور سلسله پهلوی نشان می‌دهد، جنبه‌های مثبت قانون کار نيز مانند تمام قوانين ديگری که ‏منافع تودۀ مردم و زحمتکشان را، ولو به طور نسبی در برداشته اشت، هرگز اجرا نگرديده. به علاوه ‏تغييراتی که در اين قانون به عمل آمد، نه در جهت تأمين منافع و برآوردن خواست زحمتکشان، بلکه  به ‏سود استثمارگران بود.‏

اينک با پيروزی انقلاب شکوهمند مردم ايران به رهبری قاطع امام خمينی، بنيانگذار جمهوری اسلامی ايران، ‏طبقه کارگر ايران انتظار دارد که برای تنظيم مناسبات کار، قانونی درخور انقلاب و جمهوری اسلامی ايران ‏تنظيم و به اجرا در آيد. همان‌طور که امام در آستانه سال نو طی پيام تاريخی خود اعلام کردند: «اميد است ‏امسال سال حکومت قانون باشد. شرف و ارزش انسان‌ها در تبعيت از قانون است که همان تقوا است و ‏متخلف از قانون مجرم و قابل تعقيب است و به دستگاه‌های قضايی است که از متعديان به جان و شرف و ‏مال بندگان خدا دفاع کنند و آن را به سزای اعمال خود برسانند.» پر واضح است که منظور امام از قانون، ‏قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران و قوانينی است که بر پايه قانون اساسی تنظيم يابد. قوانين ‏طاغوتی، از جمله قانون کار مصوب رژيم شاه که با وجود داشتن موادی به سود کارگران، به طور کلی برای ‏دفاع از منافع کارفرمايان تنظيم گرديده است، بايد عوض شود و بر پايه قانون اساسی که عناصر لازم برای ‏تدوين يک قانون کار مترقی را دارد، قانون جديدی تدوين و تصويب شود. برای نيل به اين منظور بايد نماينده ‏واقعی کارگران که اکثريت جمعيت مولد ثروت کشور را تشکيل می‌دهند در تدوين و تنظيم قانون کار و قوانين ‏ديگری که به حقوق کارگران ارتباط دارد به طور مؤثر شرکت نمايند.‏

قراردادهای دسته‌جمعی
عقد قراردادهای دسته‌جمعی يکی از دست‌آوردهای مهم طبقه کارگر ايران است که به رهبری حزب تودۀ ‏ايران و شورای متحدۀ مرکزی تحقق يافته است.‏

در نظام سرمايه‌داری قرارداد دسته‌جمعی توافقی است که ميان سازمان سنديکايی از سويی و کارفرما يا ‏گروهی از کارفرمايان از سوی ديگر منعقد می‌شود، و شرايط فروش نيروی کار را تعيين می‌کند. ستمگری ‏استثمارگران و خودکامگی کارفرمايان، دستمزد‌های ناچيز، ساعات کار نامحدود، فقدان وسايل بهداشت و ‏غيره، کارگران را وامی‌دارد تا برای بهبود وضع کار و معيشت و دفاع از حقوق و منافع خويش مبارزه کنند. ‏انعقاد پيمان دسته‌جمعی نتيجه اين مبارزه است. وجود سنديکای کارگران شرط لازم انعقاد پيمان ‏دسته‌جمعی است و معمولاً انعقاد چنين پيمانی در صورتی امکان دارد که رسميت سازمان سنديکايی به ‏عنوان نمايندۀ زحمتکشان از جانب مقامات دولتی شناخته شده باشد- در ايران طی سال‌های ١۳٢۵- ‏‏۱۳٢۰ يعنی قبل از آن‌که سنديکای کارگری از طرف دولت به رسميت شناخته شود، چنين پيمان‌هايی ميان ‏سنديکا‌ها و کارفرمايان منعقد گرديده است. در واقع قانون کار که در ارديبهشت ماه ١۳٢۵ به شکل ‏تصويب‌نامه تنظيم و ابلاغ شد، دست‌آوردهای مندرجه در پيمان‌های دسته‌جمعی را تثبيت و تسجيل ‏می‌کرد.‏

سرمايه‌داران غارتگر هميشه می‌کوشند قرارداد کار را با هر کارگری جداگانه منعقد سازند تا شرايط ‏اسارت‌بار خود را بر او تحميل کنند. آن‌ها شيوه‌هايی را به کار می‌بندند تا از انعقاد پيمان‌های دسته‌جمعی ‏جلوگيری نمايند. کارفرمايان فقط در برابر مبارزه متحد کارگران به عقب‌نشينی وادار می‌شوند. اما در چنين ‏حالتی نيز به طوری که تجربه سال‌های ديکتاتوری فاشيستی محمدرضای خائن نشان داد، سرمايه‌داران به ‏کمک گردانندگان مرتحع و خودفروخته سنديکاهای ساواک‌زدۀ دولتی و گردانندگان وزارت کار می‌کوشيدند ‏پيمان‌های دسته‌جمعی را به افزار فريب کارگران بی‌تجربه و تازه‌کار مبدل سازند و آن را برای جلوگيری از ‏مبارزات اعتصابی مورد استفاده قرار دهند. چنان‌که تاريخ مبارزات کارگران نشان می‌دهد مواد قراردادهای ‏دسته‌جمعی بدون وجود سنديکاهای نيرومند و واقعی کارگران بلااجرا می‌ماند. برای اجرای قانون حضور مؤثر ‏و فعال کارگران در صحنه ضرورت دارد، حضور در صحنه هم تنها به معنی گردهم‌آيی و راه‌پيمايی نيست، ‏بلکه در درجه اول به معنای تشکل صنفی کارگرانست که به موجب اصل ٢۶ قانون اساسی از حقوق ‏مسلم کارگران می‌باشد. رژيم طاغوت می‌کوشيد انعقاد پيمان دسته‌جمعی تحميلی را وسيله برقراری ‏صلح اجتماعی قلمداد کند و توده‌های زحمتکش را به راه سازش با مستکبران بکشاند و به خيال خود ‏همکاری طبقاتی، يعنی همکاری کار و سرمايه، استثمارشونده و استثمارگر، مستضعف و مستکبر را برقرار ‏سازد، جنان‌که ديديم چنين سازشی انجام نگرفت، زيرا محال بود.‏

در رژيم طاغوت قراردادهای دسته‌جمعی بر پايه تشديد استثمار کارگران قرار داشت. لذا نمی‌توانست ‏کارگران را از مبارزه برای احقاق حق خود منصرف سازد و آگاهی طبقاتی آنان را تيره گرداند و چنين پندار ‏پوچی را به آنان القاء کند که گويا در نظام سرمايه‌داری، که ناگزير به حفظ و تشديد وابستگی به ‏امپرياليست‌های غارتگر می‌انجامد، هم‌آهنگی منافع کارگران و سرمايه‌داران امکان‌پذير است. اما تاريخ ‏جنبش کارگری و مبارزات سنديکايی زحمتکشان ايران برای دوران طولانی نزديک به هفتاد سال که از انقلاب ‏مشروطه ايران آغاز شده است، نشان می‌دهد که در نظام سرمايه‌داری يعنی در نظامی‌که نيروی کار مانند ‏هر کالای ديگر در معرض خريد و فروش قرار می‌گيرد، مبارزه سنديکايی يکی از مظاهر ناگزير، دايمی ‌و ضرور ‏حيات اجتماعيست.‏

در شرايط کنونی در ميهن ما ايران، به شرط آن‌که قانون اساسی در کليه ابعادش به اجرا درآيد و تمام ‏قوانين در روح قانون اساسی و برای حفظ منافع طبقات زحمتکش و ستمديده و عليه استثمارگران و ‏ستمگران وضع و اجرا شود، قراردادهای دسته‌جمعی می‌تواند بيانگر توافق‌هايی باشد که ميان سازمان ‏سنديکايی زحمتکشان مؤسسات توليدی و خدماتی از سويی و مديريت مؤسسه از سوی ديگر منعقد ‏می‌شود تا برنامه توليد به درستی احرا شود، سازماندهی توليد و خدمات بهبود يابد، مقررات بهداشت و ‏ايمنی کار دقيقاً مراعات شود و شرايط کار و زندگی مادی و فرهنگی توده‌های زحمتکش بيش از پيش بهبود ‏يابد.‏

پذيرش شورای متحدۀ مرکزی به عضويت فدراسيون سنديکايی جهانی [‏WFTU‏]‏‎ ‎
در سال‌های نخست و دشوار جنگ دوم جهانی وحدت صفوف زحمتکشان جهان در نبرد خونين عليه ‏فاشيسم برقرار شد و به ابتکار سنديکاهای اتحاد شوروی مسأله تأسيس فدراسيون دمکراتيک ‏سنديکاهای جهان، صرف‌نظر از گرايش‌های سياسی آنان، مطرح گرديد. فدراسيون می‌بايست بر پايه منافع ‏مشترک زحمتکشان در راه مبارزه برای صلح، دمکراسی و پيشرفت اجتماعی تشکيل يابد و بر همين پايه ‏بود که فدراسيون در سال ١۳٢۴ در کنفرانس پاريس تأسيس شد.‏

در تابستان سال ١۳٢۴ شورای متحدۀ مرکزی ايران دعوت‌نامه‌ای از کميسيون تشکيلات فدراسيون برای ‏شرکت در کنگره جهانی اتحاديه‌ها دريافت کرد، اما حکومت ارتجاعی صدر به تحريک امپرياليسم انگليس ‏نمايندگان انتخابی شورای متحده را بازداشت نمود و يوسف افتخاری و تاج بخش را به عنوان نمايندگان ‏اتحاديه‌های ايران برای شرکت در کنگره به پاريس اعزام کرد. کنگره اين افراد را که هيچ‌گونه جنبه نمايندگی ‏نداشتند، نپذيرفت و قرار شد هيأتی برای رسيدگی به وضع حقيقی اتحاديه‌های کارگری از طرف فدراسيون ‏عازم ايران گردد. در تابستان ١۳٢۵ لوئی سايان دبيرکل فدراسيون سنديکايی جهانی وارد ايران شد و از ‏شهرهای تهران، اصفهان، تبريز، چالوس بازديد کرد. استقبال بی‌نظيری از طرف کارگران ايران از هيأت ‏نمايندگی فدراسيون به عمل آمد. لوئی سايان حقيقت را دريافت و پس از گزارش به هيأت اجراييه ‏فدراسيون که در پاييز همان سال در واشنگتن تشکيل شده بود، شورای متحدۀ مرکزی به عضويت ‏فدراسيون و دبيرکل آن به عضويت شورای عمومی فدارسيون پذيرفته شد.‏

پشتيبانی پيگير فدراسيون سنديکايی جهانی از جنبش مردم کشورهای در حال رشد و از مبارزات آن‌ها ‏عليه امپرياليسم، استبداد و فاشيسم يکی از مهم‌ترين بخش‌های فعاليت اين سازمان سنديکايی جهانی ‏است. فدراسيون با تکيه بر مواضع پيگير طبقاتی می‌کوشد زحمتکشان و سازمان‌های صنفی آنان را عليه ‏تمام مظاهر استعمار و نواستعمار و عليه مداخلات امپرياليست‌ها در امور داخلی ملت‌ها و دولت‌ها متحد ‏سازد. فدراسيون از جنبش توده‌های کشورهای آسيا، آفريقا و آمريکای لاتين همواره پشتيبانی کرده است. ‏نمايندگان فدارسيون برای رسيدگی به وضع سنديکاهای ايران دوباره به ايران آمده و با زحمتکشان ميهن ما ‏و فعالين سنديکاها از نزديک آشنا شدند. فدارسيون همواره از جنبش و مبارزات زحمتکشان ايران عليه ‏امپرياليسم و رژيم منفور شاه پشتيبانی کرده است. بانگ اعتراض فدارسيون عليه ستمگری امپرياليسم و ‏دست‌افزار آن شاه خيانتکار هميشه بلند بوده است. اينک با پيروزی انقلاب شکوهمند ايران پشتيبانی ‏همه‌جانبه فدراسيون از اين انقلاب بی‌شک تأمين و تضمين شده است. ‏

جنبش کارگری و سنديکايی پس از پيروزی انقلاب ايران
يکی از پی‌آمدهای مهم انقلاب شکوهمند ايران رشد جنبش کارگری است که با شرکت توده‌های گسترده ‏کارگران در تشکيل شوراها و تا اندازه‌ای در احيای سنديکاهای واقعی کارگران تجلی يافت. واقعيات به ثبوت ‏می‌رساند که روند انقلاب، آگاهی طبقاتی توده کارگران، قشرهای محروم و عقب‌مانده‌ترين آن‌ها را به ‏سرعت اعتلا می‌بخشد و جهد و کوشش آنان را برای تشکل صد چندان می‌کند. وظيفه همه نيروهای ‏راستين انقلاب است که برای تحکيم پشتوانه تداوم انقلاب از مجاهدت زحمتکشان ايران برای تشکل، ‏صميمانه پشتيبانی کنند.‏

حجت‌الاسلام والمسلمين آقای سيد علی خامنه‌ای در خطبه نماز جمعه ٧ فروردين خود چنين گفتند: ‏‏«عدالت اجتماعی بر سه پايه استوار است، پايه اول قوانين عادلانه است، پايه دوم نيروی اجراکننده اين ‏قوانين است… پايه سوم نکته بسيار مهم در اجرای عدالت است و آن مردم هستند. اگر بخواهيم در جامعه ‏عدالت به معنای واقعی اجرا شود بايد مردم در صحنه اجتماع حضور کامل داشته باشند و حقوق خود را ‏بفهمند و اجرای عدالت را که تأمين عادلانه آن حقوق است بخواهند».‏‎ ‎

ناگفته پيداست که حضور توده‌های ميليونی کارگران در صحنه بدون تشکل آنان در سازمان‌های صنفی برای ‏دفاع از حقوق خود و طلب اجرای عدالت مقدور نمی‌باشد. بدين سبب است که کارگران ايران اجرای دقيق ‏اصول ٢۶ و ۱۰۴ قانون اساسی را خواستارند.‏

مبارزه در راه تقويت سازمان سنديکايی و نهاد شورايی‎ ‎
رژيم منفور پهلوی ميراث سنگين و طاقت‌فرسايی برای زحمتکشان بر جا گذاشته است. اين وضع ايجاب ‏می‌کند که سازمان‌های سنديکايی و فعالين اين سازمان‌ها در همه جبهه‌ها حاضر باشند و برای آن‌که ‏وظايف خود را به بهترين وجه انجام دهند، مسؤوليت‌هايی را بر عهده گيرند.‏

وجود يک سازمان سنديکايی نيرومند، مردمی، متشکل، که درهايش به روی همه مزدبگيران باز باشد، ‏ضرورت دارد تا برای تحقق خواست‌های فوری، برای تأمين تحولات عميق و بنيادی که در قانون اساسی ‏پيش‌بينی شده است عمل و اقدام کند. وجود سازمان سنديکايی، هم در مؤسسات توليدی و خدماتی لازم ‏است و هم به مقياس رشته‌های مختلف توليدی- خدماتی- سراسر کشور. همه سازمان‌های سنديکايی، ‏فعالين و اعضای آن‌ها در سرنوشت مبارزه‌ای که در ميهن ما جريان دارد سهيم اند و با احساس مسؤوليت ‏می‌کوشند توده‌های وسيع زحمتکش در صفوف سنديکا متشکل گردند، تا اين مبارزه دامنه لازم را کسب ‏کند و هر فرد پيشاهنگی صرف‌نظر از مقام و مسؤوليتی که در طيف فعاليت‌ها دارد وظايفی را که در اين ‏مبارزه بر عهده گرفته است، همواره در مد نظر گيرد و برای انجام آن وظايف مجاهدت ورزد. افرادی که از ‏طرف کارگران يک مؤسسه توليدی يا خدماتی برای نمايندگی در شورا نامزد و به عضويت شورای مؤسسه ‏انتخاب می‌شوند وظيفه خود می‌دانند که با ايثار و فداکاری در راه پيشبرد برنامه‌های اقتصادی، اجتماعی و ‏فرهنگی مؤسسه فعاليت نمايند و بدينسان حيثيت و اعتبار سازمان سنديکايی را بالا برده، آن را تقويت ‏کنند و تحکيم بخشند. فعاليت اين افراد در راه برآوردن خواست‌های توده زحمتکش به اين توده‌ها امکان ‏می‌دهد تا اهميت تشکل سنديکايی را درک نمايند.‏

برقراری شوراها در مؤسسات توليدی و خدماتی يکی از دست‌آوردهای انقلاب شکوهمند مردم زحمتکش ‏ايران است. اين دست‌آورد نيز مانند دست‌آوردهای ديگر بايد حفظ و تثبيت شود و پر محتواتر گردد. البته با ‏شرکت زحمتکشان در مديريت مؤسسات بخش خصوصی، مناسبات توليدی تغيير نمی‌کند و کماکان ‏مناسبات توليدی سرمايه‌داری باقی می‌ماند. کارفرما که مالک وسايل توليد است يگانه مسؤول مديريت به ‏حساب می‌آيد و شورای کارگاه فقط طرف مشورت او قرار می‌گيرد. ولی اگر شورا بر سازمان سنديکايی و ‏توده کارگران متکی باشد می‌تواند در برابر اجحافات سودجويانه و غيرقانونی کارفرما سدی ايجاد کند و در ‏راه برآوردن خواست‌های مشروع و قانونی زحمتکشان گام‌های مؤثری بردارد.‏

شورای مؤسسه توليدی يا خدماتی در عرصه خواست‌های اجتماعی از امکانات وسيعی برخوردار است و ‏می‌تواند در اين زمينه دامنه فعاليت خود را گسترش داده و به اعتلا و آگاهی سياسی و اجتماعی ‏زحمتکشات کمک نمايد.‏

با اين وجود شورای کارگاه هرگز نمی‌تواند در امر دفاع از حقوق زحمتکشان جايگزين سازمان سنديکايی ‏گردد. تجربه بيش از دو سال که از پيروزی انقلاب می‌گذرد نمايانگر آنست که بدون پشتيبانی متشکل ‏کارگران و زحمتکشان، يعنی بدون سنديکاها، شوراها نفوذ کلام و قدرت عمل خود را از دست می‌دهند. لذا ‏نمايندگانی که از طرف کارگران برای عضويت در شوراها انتخاب می‌شوند، بايد با اقدامات و مجاهدات ‏خويش در راه تشکل سنديکايی زحمتکشان گام بردارند.‏

در واقع وظيفه شوراهای مؤسسات توليدی و خدماتی در صورتی می‌تواند به وجه احسن انجام گيرد و برای ‏تحقق اهداف قانون اساسی جمهوری اسلامی ‌ثمربخش باشد که توده زحمتکشان همواره در صحنه باشند ‏و از فعاليت شوراها در جهت صحيح پشتيبانی نمايند. در شوراهای مؤسسات توليدی و خدماتی نيز مانند ‏کليه عرصه‌های حمايت اجتماعی، منافع مستضعفان يعنی طبقه کارگر و همه مردم زحمتکش مطرح است. ‏تثبيت دست‌آوردهای انقلاب شکوهمند ايران و تعميق و گسترش آن‌ها در جهت تأمين استقلال واقعی ‏کشور و رفاه توده‌های زحمتکش در چارچوب هر کارخانه يا مؤسسه خدماتی از وظايف مسلم مجموعه ‏اعضا شورا و تک‌تک کسانی است ک به نمايندگی از طرف زحمتکشان مؤسسه مربوطه انتخاب می‌شوند.‏

اما اين نمايندگان، هر قدر هم انسان‌های شايسته‌ای باشند، هنگامی خواهند توانست وظايف خود را به ‏درستی انجام دهند که با توده متشکل زحمتکشان، يعنی با سازمان‌های صنفی آنان پيوسته در ارتباط ‏باشند و از آن‌ها رهنمود و نيرو بگيرند. در اين باره تجربه همه روزه بسيار گويا و آموزنده است و نشان ‏می‌دهد که اگر وظايف خود را به درستی انجام دهند، اگر نمايندگانی که به عضويت شورا انتخاب شده اند ‏خود را تحت کنترل دايمی انخاب کنندگان احساس نکنند، در کار و فعاليت شورا نارسايی‌های جدی می‌تواند ‏پديد آيد و اين سازمان به نهادی جدا از مردم و لاجرم به نهادی بی‌محتوا مبدل گردد.‏

‏برای آن‌که هم‌آهنگی لازم ميان فعاليت سازمان‌های سنديکايی و شوراها پديد آيد ساده‌ترين و ‏منطقی‌ترين راه اين است که نامزدهای نمايندگی از طرف سنديکاها يا انجمن‌های صنفی معرفی شوند و از ‏جمله فعالين آن‌ها باشند و انجام وظايف نمايندگی در شورا را در عين حال يک وظيفه تشکيلاتی بدانند. در ‏اين صورت مسايلی که از جانب آن‌ها در جلسات شورا مطرح می‌شود، مسايلی خواهد بود که قبلاً در ‏مجامع کارگران و سازمان‌های صنفی آنان همه‌جانبه مورد بحث و بررسی قرار گفته و با توجه به جوانب امر ‏نه تنها در حدود منافع خاص کارکنان مؤسسه، یلکه با توجه به منافع عام زحمتکشان مورد دقت قرار گرفته ‏است.‏

منافع سرمايه‌داری که هدف عمده زندگيش تکاثر ثروت و بهره‌کشی از کار ديگران است، ايجاب می‌کند که ‏توده‌های کارگران حتی‌المقدور در صحنه نباشند، غيرمتشکل باشند تا نه از درد يکديگر باخبر باشند و نه از ‏تجارب همديگر. وحدت صفوف، وحدت انديشه و عمل زحمتکشان به سود استثمارگران و ستمگران نيست. ‏اين افراد به هر وسيله متوسل می‌شوند تا از اتحاد زحمتکشان جلوگيری نمايند و حتی‌المقدور با تک‌تک ‏آنان طرف معامله باشند. اگر در اين عرصه توفيق نيافتند آنگاه می‌کوشند شوراها را در برابر سنديکاها قرار ‏دهند.‏

چگونه سنديکا می‌تواند نقش رهبری خود را ايفا نمايد؟ ‏
فعاليت سازمان سنديکايی در صورتی ثمربخش است که با توده زحمتکشان کارگاه در ارتباط نزديک قرار ‏گيرد، فقط از اين راه است که سازمان سنديکايی می‌تواند از خواست مشروع زحمتکشان مطلع گردد و با ‏توجه به قوانين موجود، امکانات و وضع سياسی کشور، خواست‌ها را مورد بررسی قرار دهد و برای تحقق ‏آن‌ها راه و شيوه مناسب برگزيند و برای نيل به هدف، تحت شعارهايی که با احساس مسؤوليت تنظيم ‏کرده است، زحمتکشان را بسيج نمايد.‏‎ ‎

به کار بستن اصول تشکيلاتی سنديکايی ايجاب می‌کند که اعضای سنديکا و مجموعۀ زحمتکشان کارگاه در ‏جريان فعاليت منتخبين خود باشند، در انجام وظايفی که از تصميمات شورا نشأت می‌گيرد، شرکت نمايند و ‏در راه تحقق اصول قانون اساسی با شرکت در کار کميسيون‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی، فنی، ‏آموزشی و غيره، فعالانه گام بردارند. هدف اين است که تک‌تک زحمتکشان کشور ما برای اداره بخشی از ‏امور کشور آماده شوند و اين کار تمرين و رزمندگی می‌طلبد. تمرين را هم‌اکنون بايد در کارگاه‌ها و ‏مؤسسات آغاز کرد تا ورزيدگی پديد آيد.‏

برای تأمين هم‌آهنگی کار و فعاليت شوراها و سنديکاها بايد کوشيد تا کارگرانی که به عضويت شورای يک ‏مؤسسه توليدی يا خدماتی انتخاب می‌شوند، در رهبری امور مربوط به سنديکاها نيز شرکت نمايند. اين ‏شرکت می‌تواند در سطوح مختلف رهبری سنديکايی تحقق پذيرد و بدينسان ميان فعاليت واحد سنديکايی ‏و شورای مؤسسه هم‌آهنگی مطلوب برقرار گردد. از اين هم‌آهنگی هم کارکنان مؤسسه سود می‌برند و ‏هم مجموعه زحمتکشان کشور.‏

چنان‌که در قانون اساسی تصريح شده وظايف شوراها دامنه‌دار و مهم است. تجربه بيش از دو سال که از ‏انقلاب ٢٢ بهمن می‌گذرد نشان می‌دهد که کارگران و زحمتکشان کشور ما در راه انجام اين وظايف از ‏هيچ‌گونه ايثار و فداکاری دريغ نمی‌ورزند و با چشم باز در حل مسايلی که از لحاظ اجرای قوانين، ايجاد ‏هم‌آهنگی، بالا بردن سطح توليد، جلوگيری از اتلاف اجناس و مواد و کشف نواقص سازمانی، در برابر ‏کارخانه‌ها قرار می‌گيرد، اقدام می‌کنند. چنانچه دستور جلسات شورای مؤسسات توليدی و خدماتی در ‏جلسات سازمان‌های سنديکايی مورد بحث مقدماتی قرار گيرد، نمايندگان کارگران خواهند توانست با دست ‏پر و با پشتيبانی‌های عملی در جلسات شورا شرکت کنند و نظريات کارگران را با توجه به جوانب مشخص ‏مسأله در برابر اعضای ديگر شورا مطرح سازند و اگر سازمان سنديکايی رشته‌های مختلف توليدی و ‏خدماتی به مقياس کشور (اتحاديه‌ها، فدراسيون‌ها و کنفدراسيون) تشکيل شود، می‌تواند به سازمان‌های ‏سنديکايی پايه و از طريق آن‌ها به شورای مؤسسات توليدی و خدماتی در انجام وظايفشان کمک ‏گرانبهايی برساند.‏

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/4faepyx9