مردم از ۷۰ ملیت در کاماز کار میکردند. شوروی فروپاشید و از میان آن ۷۰ ملیت عدهای مانند علیاف و واردانیان ظهور کردند. ابتدا بر سر داراییهای مردم ۷۰ ملیت ریختند، و سپس خنجر به گلوی هم گذاشتند. اجازه بدهید از مقالهای که در سال ۱۹۹۴ در نیویورک تایمز منتشر شد، با تمرکز بر مشکلاتی که شرکتهای آمریکایی در جریان غارت کاماز تجربه کردند، نقلقول بیاوریم: «کاماز برای کاهش هزینهها نیاز به کاهش اشتغال دارد، اما این از نظر سیاسی گام خطرناکی است. این کارخانه همچنین باید از مسئولیت تأمین مالی مدارس، بیمارستانها، حملونقل عمومی و سایر خدمات رها شود، حتا اگر دولتهای محلی تمایلی به انجام این کار نداشته باشند. شرکتهای بزرگ روسی سنتاً این خدمات را انجام میدهند.» از دید بازارگراها، این شرکتها دستوپا گیر بودند زیرا سود خود را به جای جیب برخی روسا به مدارس، بیمارستانها و جادههای منطقهای که در آن مستقر بودند، منتقل میکردند.
تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
منبع: چپ (soL)، پایگاه خبری حزب کمونیست ترکیه
نویسنده: یگیت گونای
۲۸ سپتامبر ۲۰۲۳
«پول حرف اول را میزند»: دلیل واقعی حمایت ترکیه از آذربایجان
آذربایجان و ارمنستان در حال جنگ هستند. ترکیه در کنار آذربایجان است.
اگر به آنچه که اعضای حزب عدالت و توسعه میگویند نگاه کنید، هیچ چیز غیرطبیعی در این وجود ندارد. زیرا ترکیه و آذربایجان «دو دولت، یک ملت» هستند.
اما، دلیل واقعی حمایت از آذربایجان چیز دیگری است. دلیل اصلی نه مذهب و نه نژاد، بلکه پول است…
دلیل اصلی پول است.
برای فهمیدن اینکه چه اتفاق افتاد، باید داستان دستگیری دیروز را بازگو کنیم.
* * *
ظهر چهارشنبه، خبرگزاریها یک «خبر فوری» را منتشر کردند: روبن واردانیان توسط نیروهای مرزی آذربایجان بازداشت شد و با دستبند به باکو منتقل گردید.
خبر واقعاً مهم بود. واردانیان در قرهباغ کوهستانی یا به قول ارامنه آرتساخ زندگی میکرد. او از نوامبر ۲۰۲۲ تا فوریه ۲۰۲۳ «وزیر دولت آرتساخ» بود. او نامی با وزن کافی بود که سالها به عنوان رهبر بعدی ارمنستان از او یاد میشد..
چون پول داشت.
و راه او قبلاً با ترکیه تلاقی کرده بود.
* * *
روبن واردانیان در سال ۱۹۶۸ در ایروان، در جمهوری سوسیالیستی شوروی ارمنستان آن زمان به دنیا آمد. خانواده او اصالتاً از قرهباغ کوهستانی بودند. او در سال ۱۹۸۵ وارد دانشکده اقتصاد دانشگاه دولتی مسکو شد.
زمانی که واردانیان در دانشگاه بود، به شوروی خیانت شد، و تجزیه و غارت گردید. قدرتهای غربی مانند کرکسها به کل جغرافیای شوروی هجوم آوردند. یکی از کسانی که هجوم آورد پیتر دربی آمریکایی بود، که در آن زمان ۳۱ سال داشت. او یک بانک به نام «تروئیکا دیالوگ» (Troika Dialog) تأسیس کرد.
دِربی به متحدین محلی نیاز داشت. واردانیان، جوان و فارغالتحصیل موفق در اقتصاد، یکی از نامزدها بود. آمریکایی ارمنی را زیر بالوپر خود گرفت و به آمریکا فرستاد. واردانیان در مریل لینچ تحصیل کرد.
او بازگشت. تروئیکا دیالوگ با غارت کشور در حال رشد بود، و واردانیان همراه با شرکت بال میگرفت. او در سال ۲۰۰۱ و در سن ۳۲ سالگی این شرکت را به دست گرفت. او یکی از الیگارشها شد. او ثروتمندتر میشد و بر میلیاردها دلار فرمان میراند.
* * *
در دهه ۲۰۰۰، دهان حزب عدالت و توسعه برای بیش از میلیاردها دلار آب افتاده بود. آنها به شیوهای متوسل شدند که از همه بهتر میدانستند، فروش [داراییها] و اخراج [کارگران].
ابتدا توپراس (شرکت پالایشگاههای نفت ترکیه) را فروختند. توپراس بزرگترین دارایی کشور بود. افکار عمومی هنوز به اندازه کافی در مورد خصوصیسازی متقاعد نشده بودند. هلدینگ زورلو با شرکت روسی تافتنت در سال ۲۰۰۴ برنده مناقصه شد. آپوزیسیون کمالیست آن دوره کارزاری را آغاز کرد و گفت: «حداقل باید به محلیها واگذار شود». شورای دولتی فروش را لغو کرد و مناقصه جدیدی برگزار شد. این بار شراکت کوچ-شِل (Koç-Shell) در سال ۲۰۰۶ برنده شد، و مخالفان که به کوچ علاقه داشتند سکوت کردند.
سپس، در سال ۲۰۰۷ نوبت به پتروشیمی پتکیم رسید. تعداد علاقمندان به خرید آن زیاد بود: لیماک، زورلو، چالیک، تورونلار…. اما رقابت اصلی بین دو گروه بود: پتروشیمی ترانس آسیای مرکزی در یک سو، و «شرکت دولتی نفت جمهوری آذربایجان» (SOCAR) و شرکت تورکاس-اینجاز در سوی دیگر.
ترانس آسیا که ۲ میلیارد و ۵۰ میلیون دلار پیشنهاد داده بود برنده مناقصه شد. اما «تروئیکا دیالوگ»سرمایه پشت این گروه بود. و روبن واردانیان در راس آن قرار داشت. رقیب، سوکار، یک شرکت آذری بود.
تصمیم باید گرفته میشد. مذاکره انجام شد، حزب عدالت و توسعه تصمیم خود را گرفت. مناقصه لغو شد، واردانیان با دست خالی بازگشت، پتکیم به آذربایجانیها واگذار شد.
آیا انتخاب گروه آذربایجانی به جای گروه ارمنی در فروش پتکیم به دلیل روابط نزدیک سیاسی ترکیه با آذربایجان بوده است؟.
خیر. بیایید تجدید حافظه کنیم.
آن دوره، ۲۰۰۸-۲۰۰۷، دوره نزدیک شدن ترکیه به ارمنستان بود. عبدالله گل در آنکارا و سرژ سرکیسیان در ایروان نشسته بودند. گل یک نامه تبریک بسیار گرم برای سرکیسیان فرستاد. همزمان، رجب طیب اردوغان که در آن زمان نخستوزیر بود، و علی باباجان وزیر امور خارجه نیز نامه حسن نیتی به همتایان ارمنی خود ارسال کردند.
عبدالله گل حتا سوار هواپیما شد، به ایروان رفت و با سرکیسیان مسابقه فوتبال را تماشا کرد.
قدرت اقتصادی دلیل اصلی بود. با نگاه به گذشته بروشنی میتوان دید که چرا سرمایه آذربایجانی ترجیح داده شد.
از آن روزها به بعد پایتخت آذربایجان اهمیت فوقالعادهای در ترکیه پیدا کرده است. سوکار یکی از بازیگران استراتژیک در ترکیه است. بسیاری از داراییهای ما، از انرژی گرفته تا بنادر، در دست سوکار است.
چرا؟ زیرا در دهه ۲۰۰۰، دهان حزب عدالت و توسعه برای بیش از میلیاردها دلار آب افتاده بود..
بیاید جملات روشنتری را از مقالهای که با امضای ایوب دمیر در «چپ» منتشر شد بخوانیم:
«روابط سوکار با حزب عدالت و توسعه به عنوان داد و ستد بین قدرتهای مسلط دو کشور ظاهر میشود. در حرکت به سمت آن، همه چیز تار و نامرئی میشود. بطوری که اخبار زیادی منتشر شده است که توجه را به تأثیر روابط پولی تحت مدیریت اردوغان در کانون روابط سوکار-حزب عدالت و توسعه جلب میکنند. ضیا اولگن برادر همسر اردوغان تا سال ۲۰۱۳ از طریق شرکتهای مختلف در تورکاس-اینجاز سهم داشت. گفته میشود ایلگن به عنوان معاون اردوغان این امور را انجام میداد. بر اساس اسناد «جزیره من»، ضیا اولگن و برادر اردوغان مصطفی اردوغان تانکرهای متعلق به شرکت کشتیرانی «گروه BMZ» را که در جزیره من تأسیس کرده بودند، فروختند. چرایی و چگونگی آن مشخص نیست.»
* * *
در کشور ما بیش از ۲۶۰۰ شرکت آذربایجانی وجود دارد. آذربایجانیها در بخشهای ساختوساز، گردشگری، املاک، انرژی و حملونقل حضور چشمگیری دارند. به حدی که اکنون حتا در دنیای جنایتکاران هم از آذربایجانیها نام برده میشود. مهمت آگار و مبارز منسیموف را به یاد بیاوریم.
ارمنستان به این دلیل شکست خورد.
اینطور نیست که آذریها و ترکها «یک ملت» باشند. نیستند، هرگز نبودند.
ارمنستان شکست خورد زیرا سرمایه آذربایجان فرصتهایی را در برابر دولت عدالت و توسعه قرار داد که سرمایه ارمنستان هرگز نمیتوانست ارائه دهد.
اما اگر به واقعیت دیگری اشاره نکنیم، تصویر کامل نخواهد بود.
به روبن واردانیان بازگردیم. او این روزها باید در یک سلول در باکو باشد.
اما بیایید نگاهی دقیقتر به این داستان بیندازیم که چگونه او در دهه ۹۰، زمانیکه هنوز کمتر از ۳۰ سال سن داشت بود، به ثروت زیادی دست یافت.
کاماز یکی از بزرگترین داراییهایی بود که توسط «تروئیکا دیالوگ» تصرف شد.
کاماز که مدتها به کارخانه خودروسازی کاما معروف بود، در سال ۱۹۶۹ تأسیس شد. حزب کمونیست اتحاد شوروی میدانست که برای توسعه کشور، تولید کامیونها و تریلرها در مقیاس بسیار بزرگ، ضروری است. مکانی در کنار رودخانه کاما انتخاب شد. یک شهر صنعتی عظیم ساخته شد. بیش از ۱۰۰ هزار نفر در کاماز کار میکردند.
کارگران از ۷۰ گروه قومی مختلف از سراسر اتحاد شوروی بودند. آذریها و ارمنیها هم در آنجا بودند.
همه این مردم، آذریها و ارمنیها نیز، در اتحاد شوروی در صلح و آرامش با هم زندگی میکردند.
به اتحاد شوروی خیانت شد، و تجزیه و غارت گردید. کاماز یکی از غارتشدهها بود.
عاشقان بازار همیشه میگویند «شرکتهای دولتی ناکارآمد و دستوپا گیر هستند»… کاماز یکی از داراییهایی بود که آنها اینرا بیشتر درباره آن تکرار میکردند. در دهه ۱۹۹۰ بیش از ۱۳۰ هزار نفر در کاماز مشغول بکار بودند.
پس، آیا واقعاً ناکارآمد یا دستوپا گیر بود؟
پاسخ به این پرسش به نگاه شما به زندگی بستگی دارد.
اجازه بدهید از مقالهای که در سال ۱۹۹۴ در نیویورک تایمز منتشر شد، با تمرکز بر مشکلاتی که شرکتهای آمریکایی در جریان غارت کاماز تجربه کردند، نقلقول بیاوریم:
«کاماز برای کاهش هزینهها نیاز به کاهش اشتغال دارد، اما این از نظر سیاسی گام خطرناکی است. این کارخانه همچنین باید از مسئولیت تأمین مالی مدارس، بیمارستانها، حملونقل عمومی و سایر خدمات رها شود، حتا اگر دولتهای محلی تمایلی به انجام این کار نداشته باشند. شرکتهای بزرگ روسی سنتاً این خدمات را انجام میدهند.»
از دید بازارگراها، این شرکتها دستوپا گیر بودند زیرا سود خود را به جای جیب برخی روسا به مدارس، بیمارستانها و جادههای منطقهای که در آن مستقر بودند، منتقل میکردند.
* * *
مردم از ۷۰ ملیت در کاماز کار میکردند. شوروی فروپاشید و از میان آن ۷۰ ملیت عدهای مانند علیاف و واردانیان ظهور کردند. ابتدا بر سر داراییهای مردم ۷۰ ملیت ریختند، و سپس خنجر به گلوی هم گذاشتند.
بر اساس گزارشها، روبن واردانیان با احساسات ناسیونالیستی به زادگاه خود، آرتساخ، قرهباغ کوهستانی بازگشت.
او در تلاش برای عبور از مرز دستگیر شد و اکنون در سیاهچالهای باکو است.
اما دهها هزار ارمنی بیچاره هنوز در جادهها هستند. آنها از جنگ فرار میکنند و سعی دارند از مرز عبور کنند.
آذریها و ارمنیهای زیر اسلحه همچنان خنجر برگلوی هم گذاشتهاند.
به کسانی که با جنگافروزی با صدای بلند از «دوستی آذربایجان» میگویند گوش ندهید.
این نه دوستی و نه برادری است که حرف میزند. پول است که حرف اول را میزند.
—————————-
* «معرفی و خرید کامیون کاماز»
https://www.farhandiesel.ir/truck/kamaz/