تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم
منبع: دنیا، ویژه نامه ارانی، دوره دوم ،سال دهم، شماره ۴ ، زمستان ۱۳۴۸
احسان طبری
گزینش و تایپ: ع. سهند
ارانی
در زیر كاجهای بلند پریده رنگ
بر سكوئی، به سایه دیوار آجری
مردی نشسته بود،
چشمان خویش را بسوی طاق آسمان
كانجا، فراز زندان، گسترده بود بال –
خاموش دوخته
وز هایهوی عادی زندان گسسته بود.
*
در فكر آنكه چون برسد روز دادگاه
بهر دفاع شیوۀ حق، قد علم كند
دژخیم خویشرا،
آنگه كه با دروغ دم از اتهام زد،
با حجت مبرهن خود متهم كند.
*
در چنگ دشمنان پنجه، لحظهای
اندیشهاش نبود كه جانش فنا شود
گوئی شتاب داشت:
دل را بیك پرندۀ خونین بدل كند.
در مذیح زمان
بهر نجات تودۀ زحمت فنا شود.
*
وقت غروب چون زر خورشید شامگاه
دیوار را طلائی و گلرنگ كرده بود
برخاست،
وان سایههای تیره شبگیر
سیمای پر صلابت او را
با نقشهای خویش پر آژنگ كرده بود.
*
گوئی تناوری است به چشمانم
افراختهتر از این كاجهای پیر
با دست خویش لمس كند طاق آسمان
در زیر پای او
هر سو دونده چون حشراتی ز موج بیم
انبوه دشمنان!
*
هرگه كه مرد جلوۀ تاریخ عصر را
در آبگینه دل تجدید میكند
خود را كه خرد و خوار و سپنج است، آنزمان
گردی سترگ و قادر و جاوید میكند
ورنه به موج موج زمان، قوم بیشمار
آیند و بگذرند
كی با قبیلهای كه ارانی است زان شمار
اینان برابرند!
***
منبع: مردم، شمارۀ ۱۵۹، سهشنبه ۱۶ بهمنماه ۱٣۵٨
برای دکتر تقی ارانی
مردی بزرگ در خم این راه
ققنوسوار آمد:
برخاسته ز تودۀ خاکستر،
در جستوجوی آتش اما
بگشوده بال و پر.
آمد
همچون سمند قصه سراپا ستودنی
با بالهای سرخ
با یال شعلهگون
با گام باد و برق،
بر راه کهکشانی اندیشه، رهسپر.
آمد شبانه مردی
گهواره بسته بر قلل مه نشان دور
تابیده با ارس
خو کرده با امید
با رنج برده سر.
آمد شبانه مردی با مشعلش به کف
شب را شیاری افکند
از جویبار روز
وز خون آفتاب
سهمی نهاد بر در و درگاه و بام فقر
تیغی کشید بر سر کاخ ستیزهگر.
آمد شبانه مردی با نغمهای غریب
آویخت
بر چشم و گوش بسته غمکوچههای شب
زنگوله سحر.
بگذشت هم شبانه، به شبگیر
مرد بزرگ از خم این راه
در پیش،
گرد سرخفام سپیده
در پی و لیک خلق، با دل بیدار و چشم تر.
سیاوش کسرایی
۱٢ بهمن ۱٣۵۸