تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنّاتٍ وَعُيُونٍ
[وه] چه باغها و چشمه سارانى [كه آنها بعد از خود] بر جاى نهادند
(آیه ۲۷، سورۀ دخان)
***
هان! ای دل ِ عبرتبین! از دیده عبر کن! هان!
ایوان ِ مدائن را آیینه عبرت دان!
پرویز به هر خوانی زرّینتره گستردی
کردی زِ بساط ِ زر، زرّینتره را بستان
پرویز کنون گم شد! زآن گمشده کمتر گو
زرّین تره کو برخوان؟ رو «کَم تَرَکوا» برخوان
(قصیدۀ ایوان مدائن، خاقانی)
***
رو كم تركوا برخوان
ای در غم بیهوده رو كم تركوا برخوان
وی حرص تو افزوده رو كم تركوا برخوان
از اسپك و از زینك پربادك و پركینك
وز غصه بیالوده رو كم تركوا برخوان
در روده و سرگینی باد هوس و كینی
ای غافل آلوده رو كم تركوا برخوان
ای شیخ پر از دعوی وی صورت بیمعنی
نابوده و بنموده رو كم تركوا برخوان
منگر كه شه و میری بنگر كه همیمیری
در زیر یكی توده رو كم تركوا برخوان
آن نازك و آن مشتك آن ما و من زشتك
پوسیده و فرسوده رو كم تركوا برخوان
رخ بر رخ زیبایان كم نه بنگر پایان
رخسار تو فرسوده رو كم تركوا برخوان
گر باغ و سرا داری با مرگ چه پا داری
در گور گل اندوده رو كم تركوا برخوان
رفتند جهان داران خون خواره و عیاران
بر خلق نبخشوده رو كم تركوا برخوان
تابوت كسان دیده وز دور بخندیده
وان چشم تو نگشوده رو كم تركوا برخوان
بس كن ز سخن گویی از گفت چه می جویی
ای بادبپیموده رو كم تركوا برخوان
(دیوان شمس، مولوی)
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/v9z5vtb5