تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم
پس از ظهور آگهی تبلیغاتی-تجاری برای «نامه مردم» در سایت «اخبار روز» نادرستی این اقدام و پیآمدهای آن را خاطرنشان کرديم. برای شناخت این پدیده کافی است تصور کنیم که حزب کمونیست یونان که در انتخابات اخیر کمتر از ۶ درصد آراء را به دست آورده است، برای تبلیغ ارگان مرکزی و نظرات خود به سایت «سیریزا» که آرای بیشتری کسب کرده، متوسل شود!
به مصداق «اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی- برآوردند غلامان او درخت از بن»، از جمله پیآمدهای این اقدام، ظهور نوشتههای دارندگان وبلاگها و سایتهای «توده»ای همسو با سیاست «نامه مردم» در «اخبار روز» است. به عنوان نمونه میتوان به نوشته «مذهب، ریشه تاریخی زنستیزی! نگاهی به تاریخ جادو و مذهب» به قلم آقای فرهاد عاصمی اشاره کرد که به مناسبت روز جهانی زن در «اخبار روز» منتشر شده است.
نامبرده در آن مقاله برای خوانندگان خود ثابت کرده است که این جمله معروف انگلس که میگوید: «در خانواده مرد نمايندۀ بورژوازی و زن نمايندۀ پرولتاریا است» برای جوانان نوشته شده و سالخوردگان باید آن را چنین بخوانند: «در خانواده مرد نمایندۀ بنیادگرایی و زن نمایندۀ سکولاریسم است»:
فريدریش انگلس در نامهای به ژوزف بلوخ (٢١ سپتامبر ١٨٩٠) مینویسد: «این که برخی از جوانترها بیشتر بر بخش اقتصادی [نظرات ما] تأکید میکنند، [و اینکه] این بخش میتواند چه سهمی [در نظرات ما دارا] باشد، تا اندازهای مارکس و من مقصر هستیم. ما ناگزیر بودیم در برابر مخالفان، این بخش را که آنها نفی میکردند، برجسته سازیم، در حالی که همواره زمان، و شرایط و موقعیت، به نحوی نبود که جایگاه بخشهای دیگر زندگی اجتماعی و تأثیرات متقابل آنها را، چنانکه شایسته آنهاست، توضیح دهیم. اما آنجا که عملکرد و عمل اجتماعی مطرح بود، وضع به نحو دیگری بود و هیچ اشتباهی [در نظرات و عملکرد ما] رخ نداد
***
منبع: مورنینگ استار
۹ مارس ٢۰١۵
کلودیا جونز: کمونیست، ضدراسيست، فمينیست
این تعجبآور است که با توجه به دستآوردهای خیرهکننده کلودیا جونز، به مثابه یک کنشگر، پیکارگر راه آزادی، ایدئولوگ و تئوریسین، بیشتر در باره او نوشته نشده است.
این فاکت که وی در کنار مارکس به خاک سپرده شده است، یک بزرگداشت تقریبی، اما ناکافی از او است.
خطوط اصلی زندگی بسیار کوتاه او نسبتاً مشهود است-جونز در ۴۹ سالگی درگذشت.
او در سال ١۹١۵ در ترینیداد به دنیا آمد و با پدر و مادر، یک خاله و سه خواهر خود به ایالات متحده مهاجرت کرد و ساکن هارلم شد؛ در آنجا او و خانوادهاش، مانند اکثریت سیاهپوستان نژادپرستی هولناک و فقر مطلق را تجربه کرد.
این تجربیات، همراه با پرونده ساختگی علیه «پسربچههای» اسکاتسبورو، موجب شد کلودیا که در آن زمان ١۸ ساله بود، به «لیگ جوانان کمونیست» بپیوندد.
او در این باره چنین نوشت: «تجربیات من به مثابه یک زن جوان سیاه از برخوردهای نژادپرستانه؛ تجربیاتی مانند به دنیا آمدنم در فقر طبقه کارگر، موجب شد من به لیگ جوانان کمونیست بپیوندم و فلسفه زندگی خود را انتخاب کنم؛ علم مارکسیسم- لنینیسم را، فلسفهای که نه تنها ایدههای نژادپرستانه را رد میکند، بلکه آنتیتز آنها است.»
این نقلقول نشان میدهد که او از اوايل زندگی خود رابطه بین استثمار و ستم و به ویژه پیوند بین طبقه، نژاد و جنسیّت را شناخته بود.
این شناخت در طول زندگی او-هم در ایالات متحده و هم زمانی که به انگلستان تبعید شد- بر سیاستهای او تأثیر گذاشت.
گرچه او سريعاً در صفوف لیگ جوانان کمونیست و حزب بالا آمد، اما این موجب نشد که وی نظر انتقادی خود را نسبت به آنچه که وی رویکردی از نظر نژاد و رنگپوست بیطرف نسبت به ستم زنان و سیاهان میدانست، پنهان کند.
با این وجود، او در موضوع ستم از حمایت ویلیام فوستر که پس از اخراج ارل براودر از ١۹۴۵ تا ١۹۵۷ دبیرکل حزب کمونیست ایالات متحده آمریکا شد، برخوردار بود.
در یک مبارزه سخت علیه براودریسم، جونز از مبارزه حزب برای رد «موضع رویزیونیستی پیرامون ماهیت ملی مسأله سیاهان» حمایت کرد.
در یک مقاله طولانی به نام «پیرامون حق تعیین سرنوشت خود برای مردم سیاهپوست در کمربند سیاه»، او استدلال کرد که حزب کمونیست ایالات متحده آمریکا همیشه این شناخت را داشته است که مسأله سیاهان مسأله خاصی است که ماهیت یک مسأله ملی را دارد.»
او تمایز بین موضع سیاهپوستان در شمال و در «کمربند سیاه» که سیاهپوستان در آنجا اکثریت جمعیت را تشکیل میدهند، نشان داد.
او استدلال نمود که تعیین سرنوشت، خود به معنی جدایی نیست و گفت باید به تعیین سرنوشت خود به مثابه یک «تقاضای برنامهای» و یک «اصل راهنما» نگاه کرد.
او از لنین نقل کرد که میگفت مردم سیاهپوست ایالات متحده یک «ملت ستمزده» را تشکیل میدهند. او آموزشهای لنین را فراگرفته بود و به این دلیل بود که از ١۹۴۴ با براودر مخالفت میکرد.
براودر در آن زمان یک آینده روشن برای «سرمایهداری مسالمتآمیز» که به نژادپرستی، امپریالیسم و استثمار خاتمه خواهد داد، تصور میکرد.
جونز به خاطر نوشتههای خود و سخنرانی روز جهانی زن که در آن قویاً از نبرد برای صلح و علیه تجاوزگری امپریالیستی دفاع کرد، زندانی شد.
به علاوه، او از چپ و حزب به خاطر قصور در ریشهکن کردن ایدههای برتریطلبی مردانه شدیداً انتقاد میکرد.
با توجه به اینکه زنان نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند و در حالیکه زنان کارگر از ستم مضاعف رنح میبرند ستم بر زنان سیاهپوست سهگانه است، این ایدههای برتریطلبی مردانه هدف اعلام شدۀ ساختمان یک حزب تودهای را غیرمحتمل میکرد.
افزون بر اين، او طبق آموزش کلارا زتکین، از فمينیسم بورژوایی انتقاد میکرد که میخواهد ستم بر زنان را که بر شالوده استثمار طبقاتی قرار دارد صرفاً ناشی از مردان معرفی کند و «نبرد جنسیتها» را به جای مبارزه طبقاتی قرار دهد.
جونز با اشاره به اثر انگلس پيرامون «منشأء خانواده، مالیکت خصوصی و دولت» نقل میکند که او گفت در درون خانواده مرد نمايندۀ بورژوازی و زن نمايندۀ پرولتاریا است.
از اینرو، «مارکسیست-لنینیستها برای آزادی زن از رنج خانگی نبرد میکنند، آنها برای کسب برابری برای زنان در همه عرصهها نبرد میکنند، آنها میدانند که شخص نمیتواند بدون پرداختن به مسايل ویژه، نیازها و آمال زنان به مثابه زن، به طور کافی با مسأله زن برخورد کند یا زنان را برای مشارکت ترقیخواه جذب کند.» (از «ما خواهان برابری کامل برای زنان هستیم»، ١۹۴۹)
او در همان مقاله نوشت که حزب کمونیست ایالات متحده آمریکا نخستین حزبی بود که به زنان سفیدپوست و به طبقه کارگر نشان داد: «که وضعیت ستم سهگانه زنان سیاهپوست محک سنجش وضعیت همه زنان است.»
جونز پس از تحمل چندین دوره زندان تحت قوانین خبیثانه ضدکمونیستی اسمیت و مککاران، سرانجام تبعید شد.
او به علت تجربیات زندان، و عدم درمان بیماری قلبی، مدت مدیدی بیمار بود.
چون او شهروند ایالات متحده نبود و زادگاه وی ترینیداد، هنوز مستعمره انگلستان بود، جونز سرانجام به انگلستان تبعيد شد.
او در بریتانیا به فعالیت خواد ادامه داد. او «مجله هند غربی» و «کارناول ناتیک هیل» را تأسیس کرد و تا دم مرگ یک کمونيست باقی ماند.