اگرچه زبان از طبقه ناشی نمیشود، اما طبقات حاکم و سرمایهدار گسترههای زبانی بیشتری دارند و آتوریته بیشتری در کاربرد و معنا اعمال میکنند. آتوریته آنها معمولاً از طریق دانشگاهها، رسانهها و دیگر مؤسسات حمایت میشود. چپ زمانی که از عباراتی مانند مرز ایرلند، جنگ داخلی اسپانیا، دموکراسی، یا درگیری اسرائیل- فلسطین استفاده میکند، ممکن است معنی آنها را بداند اما این عبارات ناخواسته ایدههای سرمایهداری هژمونیک را تبلیغ میکنند و درک این رویدادها و در نتیجه خود مفاهیم را تغییر میدهند. ما باید آنچه را که منظورمان است بگوییم و درباره آن روشن باشیم: یک مرز تحمیلشده بوسیله بریتانیا در ایرلند، یک جنگ ضد فاشیستی، قدرت طبقه کارگر، یک اشغال غیرقانونی- آپارتاید.
فیلم «ورود»، دوبله به فارسی در نشانی زیر:
https://www.aparat.com/v/oxRqS
تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
منبع: صدای سوسیالیستی
نویسنده: لورا دوگان
۷ مارس ۲۰۱۹
زبان هرگز بیطرف نیست
فیلم علمی- تخیلی«ورود» که بر اساس رمان کوتاه «داستان زندگی شما» به قلم تد چیانگ (Ted Chiang) قرار دارد، و «شهر سفارت» همیشه محبوب بقلم چینا میویل (China Miéville)، هر دو بر اساس یک سنت طولانی داستانینویسی تخیلی قرار دارند و قدرت زبان را بررسی نموده و به چالش میکشند.
اینها به ویژه به دلیل تمرکزشان بر کنش متقابل زبان و اندیشه جالب میباشند. در «ورود»، آموختن زبان نوشتاری هپتاپودها به آموزنده دید وسیعی از زمان میدهد و به افراد امکان میدهد آینده را به «یادآورند». میزبانان «شهر سفارت» ملزم به صداقت و خلوص نیت هستند، بنابراین هنگامی که مفهوم دروغ به زبان آنها وارد میشود، واقعیت را برای شنوندهها در هم میشکند.
موضوع، دلیل اصلی کشش این داستانها است. چون زبان چگونگی به اشتراک نهادن آگاهی درونی خود ما با دیگران است، مجذوب نشدن با قدرتی که این در شکلدادن به آگاهی دیگران دارد، دشوار است.
«زبان به قدمت خود-آگاهی است، زبان آگاهی عملی، واقعی است که برای انسانهای دیگر نیز وجود دارد، و فقط ازاینرو برای من نیز وجود دارد؛ زبان، مانند آگاهی، تنها از نیاز، ضرورت، آمیزش با انسانهای دیگر ناشی میشود.» (مارکس)
به گفته مارکس، لنین و چندین روانشناس شوروی، هدف اصلی زبان ارتباط است. گرچه زبان کارکردهای دیگری دارد، اما ابزار اصلی برای تبادل اطلاعات و توسعه ایدهها است.
اما، زبان را نمیتوان به سادگی به واژههایی تقلیل داد که برای توصیف یا نامگذاری یک شئی به کار میروند: زبان باید طرحواره، الگوی فکری را نیز که آن اطلاعات را طبقهبندی میکند و رابطه آن را با جهان توضیح میدهد، دربر گیرد. این طرحوارهها پیامهای ناخودآگاه رمزگذاری شده در زبان هستند. آنها واژه و مفهوم واژه را منتقل میکنند.
در سالهای اخیر، پس از اینکه برخی از پژوهشگران فمینیست و زنگرا (Womanist)، زبانشناسی انگلیسی را با این تصور که بسیاری از واژههای انگلیسی رایج هنجارهای مردسالارانه را تقویت میکنند، به چالش کشیدند. «Man» [یه معنی مرد، انسان] – صرفنظر از تحول واژه – اکنون بوضوح درک و پذیرفته شده است که به معنای فردی از جنس مذکر است. زنی که نام خود را برای شغل «آتشنشان» (fireman) مطرح میکند، در این فکر که یک جهتگیری فرهنگی و تاریخی علیه رقابت او برای این شغل وجود دارد، چندان اشتباه نخواهد کرد. سارا میلز در کتاب «سبکشناسی فمینیستی» خود نشان میدهد که وقتی از زبان بیطرف جنسی در توصیف شغل استفاده میشود، مردان و زنان به نسبت مساوی برای مشاغل تقاضا میدهند.
اما محدودیتهایی وجود دارد. با اتخاذ رویکردی که صرفاً به کاربرد واژه میپردازد، ما اغلب واژه، و نه جهانی که آنرا آفریده است را، تغییر میدهیم. میلز نشان نداد که آیا افزایش تقاضای شغلی به اشتغال بیشتر زنان در این نقشهای معمولاً مردانه منجر میشود یا خیر. واژه «آتشنشان» را در اینترنت جستجو کنید و بیشتر تصاویری که ظاهر میشوند از مردان است. برای «پرستار»، که یک واژه خنثا است، بیشتر تصاویر از زنان است.
هنجارهای پذیرفته شدۀ این واژهها جنسیت دارند، حتا اگر آشکارا با یک ess- یا man- ختم نشوند. به بیان ساده، مفاهیم پرستار و آتشنشان تا حد زیادی بدون تغییر باقی ماندهاند. یک واژه فقط زمانی معنای واقعی خود را تغییر میدهد که مفهوم تغییر کند، یعنی زمانیکه جامعه، فرهنگ یا درک جهان از آن تغییر کند.
با تنظیم زبانی که استفاده می کنیم، میتوان درک افراد از مفاهیم مورد نظر را تغییر داد یا بر آن تأثیر گذاشت. یک آزمایش روانشناختی رایج و ساده این است که همان سؤال را، با اندکی بازنویسی، از یک گروه پرسید و قضاوت کرد که چگونه میتوان پاسخها را با توجه به زبان مورد استفاده پیشبینی نمود و تحت تأثیر قرار داد. این به عنوان آمادهسازی روانی (psychological priming) شناخته میشود. یک مثال افراطی این است که از شرکتکنندگان پرسیده شد اگر به آنها معجونی داده شود که بتواند تضمین کند ۵۰ درصد جمعیت برای همیشه زنده بماند یا اینکه ۵۰ درصد از جمعیت را بحال خود رها کند تا بمیرند، پاسخدهندگان به احتمال زیاد از معجون استفاده میکردند که با عملی همراه باشد که بصورت مثبت بیان شده باشد، حتا اگر این دو عمل در نتیجه برابر باشند.
این چرخاندن زبان برای توصیف «انتخابها» تاکتیک رایجی است که در مدیریت منابع انسانی و تبلیغات استفاده میشود. (دستکاری از طریق تبلیغات موضوع یک مقاله در شماره نوامبر صدای سوسیالیستی بود.) در «مدیریت منابع انسانی» این دستکاری محیطی میآفریند که در آن مدیران میتوانند کارگران را تحت فشار قرار دهند تا با ستم بر خود موافقت نمایند و یک حس همبستگی کاذب با کارفرمایان را بجای همبستگی با دیگر کارگران ایجاد میکند. کل یک صنعتی فرعی از روانشناسان و مشاوران شرکتی برای توسعه بیشتر این استراتژیها رشد کرده است.
در نتیجه، زبان میتواند بمثابه شیوهای برای کنترل و ریشهکنی بکار گرفته شود. ایدهها و مفاهیمی را که تهدیدآمیز یا «غیراخلاقی» تلقی میشوند میتوان با زور به چالش کشید، و تا حدی شکست داد، اما تنها از طریق اقدامات قانونی و تحمیل یک زبانی مسلط است که میتوان این مفاهیم چالشبرانگیز را آرام و اغلب با موفقیت انجام داد، و از روایت اصلی پاک کرد.
میراث امپریالیسم که در سرتاسر جهان و همچنین در ایرلند زخمهایی بر جای گذاشته است، همچنان در زبانهای مسلط ادامه دارد. در ایالات متحده، دولت تعریف «قبیله» را کنترل میکند و معیارهایی را تعیین میکند که قبایل بومی آمریکا باید آنها را رعایت کنند تا رسماً بعنوان قبیله شناخته شوند. اراضی قبیلهای به امانت در اختیار همان ارگان دولتی است. اگر قبیله دیگر با تعریفی که تعیین شده است مطابقت نداشته باشد، همان ارگان برای به دست آوردن زمین، و همه چیز از طریق روشهای کاملاً قانونی، آمده است.
اگرچه زبان از طبقه ناشی نمیشود، اما طبقات حاکم و سرمایهدار گسترههای زبانی بیشتری دارند و آتوریته بیشتری در کاربرد و معنا اعمال میکنند. آتوریته آنها معمولاً از طریق دانشگاهها، رسانهها و دیگر مؤسسات حمایت میشود. چپ زمانی که از عباراتی مانند مرز ایرلند، جنگ داخلی اسپانیا، دموکراسی، یا درگیری اسرائیل- فلسطین استفاده میکند، ممکن است معنی آنها را بداند اما این عبارات ناخواسته ایدههای سرمایهداری هژمونیک را تبلیغ میکنند و درک این رویدادها و در نتیجه خود مفاهیم را تغییر میدهند.
ما باید آنچه را که منظورمان است بگوییم و درباره آن روشن باشیم: یک مرز تحمیلشده بوسیله بریتانیا در ایرلند، یک جنگ ضد فاشیستی، قدرت طبقه کارگر، یک اشغال غیرقانونی- آپارتاید. اتحادیههای کارگری، فعالین، جوامع، گروه و احزاب سیاسی باید هژمونی را در تمام اَشکال آن به چالش بکشند؛ و زبان نمیتواند مستثنا باشد.
هیچ شکل خالصی ازهیچ واژهای وجود ندارد: واژهها در درون فرهنگ و جامعهای وجود دارند که در آن رشد میکنند و بوسیله آن شکل و قالب میگیرند. همانطور که پائولو فریره گفت: «زبان هرگز بیطرف نیست.» مفهوم «واژه خالص»، مانند مفهوم «اندیشه خالص»، بدون تأثیر تاریخ یا جهان مادی، میدان بازی کسانی است که هیچ شالودهای در واقعیت مادی ندارند.
یک مثال عینی از اینکه زبان چگونه بطرز تفکر ما درباره جهان شکل میدهد، پژوهش «زبان مادری دسترسی به آگاهی بصری را ارتقاء میدهد» (۲۰۱۸) نوشته مارتین مایر و راشا عبدالرحمن است که تأیید میکند، اگرچه رنگها ممکن است در سراسر جهان یکسان باشند. اما زبانی که رنگها با آن توصیف میشوند بر نحوه درک آنها تأثیر دارد. برای یونانیان کلاسیک هومر، رنگ آبی به عنوان یک کلمه وجود نداشت. مسلماً تا زمانی که رنگ آبی مصری وارد نشده بود، «آبی» بمثابه یک مفهوم وجود نداشت، اگرچه آسمان کمی با امروز متفاوت بود [کمی آبیتر بود].
این به معنای منحرفشدن به سمت یک رویکرد اورولی به زبان یا یک ویرانشهر شبه-نیوزپیک نیست [در رمان «۱۹۴۹» جورج اورول، زبان تخیلی اقیانوسیه، Newspeak یک ابردولت توتالیتر است- عدالت)، بلکه اذعان به این است که برای چپ زبان باید از اهمیت بالایی برخوردار باشد. اصطلاحاتی که در ابتدا میتوانند مرعوبکننده یا منسوخ به نظر برسند، جهانبینی را بیان میکنند که فرصت کمی برای مواجهه با آن یا درک آن وجود دارد. ما باید استدلالهایی را که سادهسازی بیش از حد اصطلاحات ما را، بهخاطر واژههای پیش پا افتاده، تقلیدی یا راهحلهای ساده ارتقاء میدهند، رد کنیم. ما نمیتوانیم به این باور انحرافی تسلیم شویم که میتوانیم به نحوی از واژههای ستمگران خود استفاده کنیم و آنها را کنترل نماییم، در حالی که آنها زنجیرهای خود را به دور جسم و ذهن ما تنگتر میکنند.
https://socialistvoice.ie/2019/03/language-is-never-neutral/