تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم

منبع: مسایل جهان، سال دوم، تیر ۱۳۵۳، شماره ۳
نویسنده: تقی نصر
گزینش و تایپ: تحریریه «عدالت»

نظام نوین اقتصاد بین‌المللی*
برای نخستین بار جهان سوم یک نقش موثر در تنظیم روابط بین‌المللی ایفا می‌کنند

20120506100443-7082-26

اجلاسیه ویژه سازمان ملل متحد که برای «بررسی مسائل مربوط به مواد خام و توسعه اقتصادی» تشکیل شده بود «رسماً» نظامی را که امروز بر روابط اقتصادی بین المللی حکومت می‌نماید محکوم کرده آن‌را مانع رشد اقتصادی سریع‌تر کشورهای رو به توسعه و معارض گسترش روابط سیاسی و اقتصادی بین‌المللی می‌خواند و در اعلامیه نهایی خود می‌گوید:

«دول عضو سازمان ملل بالاتفاق تصمیم گرفته‌اند که بفوریت برای برقراری یک نظام اقتصادی بین المللی تازه اقدام نمایند»

فقط دولی که بانی نظام اقتصادی امروز هستند به اهمیت حقیقی این اعلامیه و انقلابی که در روابط بین المللی سبب خواهد شد پی می‌برند و به همین جهت است که نسبت به تبلیغ نتایج این اجلاسیه عمداً کوتاهی ورزیده و سعی دارند توجه جهانیان را از آن برگردانند.

این اعلامیه و برنامه اجرایی آن دو سند اصلی این اجلاسیه ویژه سازمان ملل است که از بیستم فروردین تا دوازدهم اردیبهشت ماه امسال (نهم آوریل تا دوم مه ۱۹۷۴) در مقر سازمان به پیشنهاد آقای بومدین، رئیس جمهور الجزایر و رئیس چهارمین جلسه کنفرانس گروه کشورهای غیر متعهد منعقد شده بود. صرف تشکیل این جلسه ویژه توفیق بزرگی برای کشورهای جهان سوم است. بعد از کنفرانس سانفرانسیسکو در ۱۹۴۵ که در آن سازمان ملل بوجود آمد می‌توان که این مهم‌ترین جلسه‌ای است که سازمان ملل تاکنون تشکیل داده است.

در کنفرانس سانفرانسیسکو فقط پنجاه دولت شرکت کردند و بین این پنجاه دولت موثرترین رأی را ایالات متحده آمریکا و چند رأی نیمه مؤثر را جماهیر شوروی و انگلستان و فرانسه در دست داشتند و باقی دول جز سیاهی لشگر نقشی بازی نمی‌کردند.

در سانفرانسیسکو نظام بین‌المللی که بر اثر جنگ جهانی دوم بر هم ریخته بود بر اساس تازه‌ای طبق نظر کشورهای فاتح آن جنگ طرح شد و مآموریت آن به عهده سازمان ملل واگذار گردید.

تغییر این نظام یا لااقل تغییر مبانی اقتصادی آن هدف اجلاسیه ویژه ماه قبل بود که بنا بر پیشنهاد جهان سوم و با مشارکت ۱۳۰ دولت عضو سازمان ملل که نودو هفت دولت یعنی اکثریت مطلق آن‌را کشورهای جهان سوم تشکیل می‌دادند منعقد گردید. از آن مهم‌تر در این جلسه کشورهای جهان سوم بودند، نه کشورهای صنعتی بزرگ که طرح نظام تازه‌ای ارائه دادند و یک استراتژی مشترک برای قبولاندن آن طرح اختیار کردند. ناگفته نماند که ایران در طرح این نظام و این استراتژی سهم بسیار مؤثری داشت و نماینده دائم ایران آقای فریدون هویدا که به ریاست کمیته مخصوص مأمور تهیه این نظام انتخاب شده بود مکرر از طرف دیگر نمایندگان از این جهت که توانست هماهنگی دول عضو را تا رسیدن به نتیجه نهایی حفظ کند مورد تمجید و ستایش قرار گرفت.

در اعلامیه تصریح شده است که:
«جهان رو به توسعه عامل نیرومندی شده که تاثیر آن در تمام میدان‌های فعالیت بین‌المللی دیده می‌شود. این تغییر غیرقابل برگشت مناسبات قوا در جهان یک مشارکت فعال و برابر جهان رو به توسعه را در طرح و اجرای تمام تصمیم‌های مربوط به جامعه ‌المللی ایجاب می‌نماید.»

نظام اقتصادی فعلی که سیاست‌های بازرگانی و گمرکی و پولی و اعتباری ارکان آن‌را تشکیل می‌دهند موقعی پایه‌ریزی شد که نه تنها عده کم کشورهای جهان سوم آن زمان بلکه حتی کشورهای صنعتی شده نیز نمی‌توانستند با نظر آمریکا مخالفت کنند. انگلستان که در ۱۹۴۴ هنوز از ادعای پیشروی و برتری دست بر نداشته بود قهرمان اقتصاد خود «کینز» مشهور را با طرح مفصلی به آمریکا فرستاد ولی کینز شکست خورد و طرح وایت آمریکایی مبنای تشکیل صندوق پول بین‌المللی و بانک جهانی شد.

کشورهای سوسیالیست در این دو رکن اقتصاد بین‌الملل شرکت نکردند. کشورهای دیگر غربی هم جز قبول نظر آمریکا راهی نداشتند. دلار به صورت یک پول جهانی درآمد و در حساب پشتوانه‌های پولی کشورهای مختلف پذیرفته شد و به سرعت موجودی آن در بازارهای دنیا افزایش یافت.

در واقع مهم‌ترین دلیل سرعت ترقی اقتصادی آمریکای بعد از جنگ حاکمیتی بود که آن کشور در تعیین نظام اقتصادی جهان پیدا کرده بود. این حاکمیت است که امروز متزلزل شده و این تزلزل است که بحران پولی و اغتشاشات اقتصادی از چهارسال پیش به این طرف را به بار آورده است.

اروپا اگرچه تفوقی را که پیش از این در صحنه جهان داشت به دست نیاورد، و دیگر به دست نخواهد آورد ولی به اندازه کافی تجدید قوا کرده که بخواهد و تا حدی بتواند روی مصالح مخصوص خود ایستادگی نشان بدهد. در آسیای شرقی ژاپن و چین دو مرکز قدرت تازه تشکیل داده‌اند و جماهیر شوروی که در سال‌های نخستین بعد از جنگ عامل موثری در اقتصاد بین المللی نبود امروز در محاسبات اقتصادی جهانی کاملاً به حساب می‌آید. پیدایش و رشد این مراکز قدرت تعادل قوای سال‌های نخستین بعد از جنگ دوم را که مبنای نظام اقتصادی موجود است بر هم زده است ولی آنچه برای پیشوایان یک نسل پیش کم‌تر از تمام این تحولات قابل پیش‌بینی بود به خود آمدن جهان سوم است.
دول استعمارگر تا تقریباً سی سال پیش از این یقین داشتند که به آسانی خواهند توانست نهضت‌های استقلال‌طلبی را در مستعمرات‌شان خفه کنند. اما پس از آن‌که درجنگ‌های وحشیانه خود علیه استقلال‌طلبان ده‌ها هزار نفر از جوانان‌شان را بکشتن دادند و برابر میلیاردها ریال را آتش زدند دیدند چاره‌ای جز تسلیم ندارند. آنوقت بود که در اروپا یک سلسله پیشوایان سیاسی تازه پیدا شدند که هنر بزرگ‌شان پایان دادن بجنگ‌های استعماری و قبول نظر استقلال‌طلبان بود، همانطور که باید آرزو کرد حکومت تازه پرتغال نیزهمین رویه را پیروی نموده هرچه زودتر دست از مستعمرات خود برخواهد داشت.

اما پس از اینهم که استعمارگران بیرق خود را از مستعمرات بردند باز دست از استعمار برنداشتند تا جایی که جلسه ویژه سازمان ملل این امر را در اعلامیه خود بزرگ‌ترین علت شکافی می‌داند که بین کشورهای صنعتی‌شده و کشورهای رو به پیشرفت به وجود آمده و روز به روز عمیق‌تر و تاریک‌ترمی‌شود. اعلامیه می‌گوید:

«بزرگ‌ترین و پر معنی‌ترین توفیق دهه‌های اخیر استقلال شماره زیادی از ملل از استعمار و تسلط اجنبی بوده… ولی آثار باقیمانده استعمار و تسلط اجنبی و اشغال بیگانگان تبعیض نژادی، آپارتاید و استعمار نو در تمام اشکالش باز از جمله بزرگ‌ترین موانع آزادی کامل و ترقی کشورهای رو به توسعه و تمام ملل مربوط است.»

علاوه بر کشورهای تازه به استقلال رسیده کشورهایی هم که از پیش از جنگ استقلال یا نیمه استقلالی داشتند مشمول همین تبعیض‌ها و استثمارهای بی‌پروا و بی‌اندازه بوده و هستند و از این حیث وضع‌شان با یکدیگر تفاوت چندانی ندارد.

تشخص و پیشرفت ملل، وابسته واکنشی است که در برابر مشکلات نشان می‌دهند. در آغاز دوره استعمار بیش‌تر ملل آسیا و آفریقا در مرحله‌ای از تاریخ خود قرار گرفته بودند که سلامت را در تسلیم می‌دیدند خاصه که از عواقب تسلیم به استعمار خبر نداشتند. بتدریج فشار و جور استعمار و استثمار چنان کشورهای جهان سوم را مستأصل ساخت که دیگر چاره‌ای جز قیام و مبارزه برای حفظ حیات خود نمی‌دیدند و چون بضعف خود آگاهند کم‌کم متوجه شدند که توفیق‌شان مشروط به این است که هرچه بیش‌تر بیکدیگر نزدیک شده هدف‌های مشترکی انتخاب و یک نقشه جهانی مشترک برای رسیدن به آن هدف‌ها طرح نمایند. مبانی این همکاری در کنفرانس باندونگ (آوریل ۱۹۵۵) بین کشورهای آسیا و آفریقا گذارده شد در کنفرانس‌ها و انجمن‌های بعدی که کشورهای آمریکای لاتین را نیز شامل می‌گردید تقویت شد، تا به تشکیل این اجلاسیه ویژه و پیشنهاد یک نظام اقتصادی نوین منجر گردید.

از سال‌ها پیش کشورهای اروپا غربی و ژاپون متوجه زیان‌هایی که نظام اقتصادی موجود برایشان در بر داشت بودند و برای علاج آن تقلا می‌کردند اما «بحران انرژی» ضرورت تغییر نظام اقتصادی را بهتر روشن ساخت و این مبارزه را بمیدان‌های تازه‌ای کشانید. از این جهت است که من معتقدم باید بحران انرژی را مبدإ یک دوره از تاریخ روابط بین‌الملل دانست. تشکیل کنفرانس کشورهای مصرف‌کننده نفت که با قرار و عجله ایالات متحده آمریکا در اواسط زمستان ۱۳۵۲ تشکیل شد و عملاً بجایی نرسید و تشکیل جلسه ویژه مجمع عمومی سازمان ملل برای بررسی بمسائل مربوط بمواد خام و توسعه اقتصادی دو نمونه از مراحل اولیه این دوره تازه روابط بین‌المللی است.

اصولی که در اعلامیه گنجانده شده متعدد و همه بسیار حائز اهمیت و بعضی از آن‌ها بکلی انقلابی است. هدف غایی این اعلامیه که در بعضی از مواد آن به طور سریع گنجانده شده و از بعضی مواد دیگر بطور ضمنی استنباط می‌گردد از بین بردن نظام‌ها رویه‌ها و عادت‌هایی است که نمی‌گذارد کشورهای رو به توسعه با سرعت بیش‌تری پیش بروند. برای رسیدن به این اعلامیه احضار می‌نماید که کشورهای رو به توسعه باید از این ببعد در تدوین و اجرای کلیه تصمیم‌های مؤثر در وضع جهان دوش بدوش کشورهای صنعتی شده و با حقوقی مساوی با آنان شرکت کنند.

دو اصل از اعلامیه مستقیماً با آنچه دولت ایران پیوسته تبلیغ کرده و در سهم خود طبق آن عمل نموده مربوط می‌شود:
– یکی آنکه هر کشور حق حاکمیت مطلق و دائم نسبت بمنابع طبیعی و ثروتش دارد و مختار است آن منابع را ملی کند و یا مالکیت آن‌ها را به اتباعش انتقال دهد،
– و دیگر این‌که باید یک رابطه منصفانه بین قیمت کالاهای صادراتی کشورهای رو به توسعه و قیمت کالاهایی که این کشورها از صنعتی شده ها می‌خرند برقرار باشد.

همچنین در برنامه اجرایی این اعلامیه به «پیشنهادهای سازنده شاهنشاه ایران و رئیس‌جمهور الجزایر» اشاره شده و برنامه‌ای برای کمک فوری به کشورهایی که در بین کشورهای رو به توسعه از دیگران فقیرترند تدوین گردیده است اما این برنامه جدا از صندوق یا بنیادی است که دولت ایران پیشنهاد نموده است.

اینک مطلب اساسی که در پیش است، چون تصمیم‌های سازمان ملل ضمانت اجرایی ندارد بلکه اجراء آن‌ها بیش‌تر مربوط بحسن نیت دول عضو سازمان و احترامی است که آن دول به امضا خود می‌گذارند.

اما سرنوشت این تصمیم‌ها هرچه باشد یک امر مسلم به نظر می‌رسد و آن این‌که کشورهای جهان سوم چاره‌ای ندارند جز آن‌که دنبال اقداماتی را که شروع کرده‌اند بگیرند و کشورهای صنعتی‌شده نیز نمی‌توانند از مسئولیتی که در برابر جهان دارند رو برگردانند. از طرف دیگر امکانات تازه‌ای که کشورهای صادر کننده نفت عضو اوپک در نتیجه افزایش سریع درآمد خود بدست آورده‌اند (درآمد نفتی این کشورها در سال جاری ممکن است به ۱۱۵ میلیارد دلار برسد) و تلاش کشورهای رو به توسعه مولد چند ماده اولیه اصلی دیگر برای تقلید از رویه اعضای اوپک یک دلیل مادی دندان شکن بدلایلی که از اصل همبستگی نتیجه می‌شود می‌افزاید.

بزرگ‌ترین و موثرترین حربه‌ای که کشورهای صنعتی شده، اگر عزم لجاج کنند، می‌توانند بر علیه کشورهای رو به توسعه به کار ببرند ایجاد تفرقه است و در به کار بردن این حربه کشورهای صنعتی شده در دو قرن اخیر به منتهای تخصص رسیده‌اند. اگر کشورهای جهان سوم بتوانند در برابر این حربه مقاومت کنند می‌توان امیدوار بود که به سرعت بیش از آنچه امروز قابل پیش‌بینی است به هدفهای خود نزدیک خواهند شد.

خرداد ۱۳۵۳
—————————
* این مقاله در حقیقت حاشیه‌ای است بر سه مقاله محققانه و سودمندی که دوست عزیزم جناب آقای دکتر جلال عبده در سه شماره اخیر «مسائل جهان» منتشر نموده‌اند.