تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
اعلامیه زیر در «نامه مردم» شمارۀ ۱۱۷۵، مورخ ۲۴ بهمن ۱۴۰۱ منتشر شده است. اگر این اعلامیه در کنار آغاز فعالیت غیرعلنی آقای محمد امیدوار (که پس از سالها زندگی عادی و علنی در انگلستان و شرکت در پارلمان اروپا، در پارلمان انگلیس، و دیگر مجامع و فعالیتهای مشابه، اکنون به «دلائل امنیتی» چهره خود را در مصاحبه با رسانه حزب کمونیست ونزوئلا پنهان میسازد)؛ و در کنار مطلبی که اخیراً با عنوان «چگونه انگلیس به رژیم اسلامی ایران کمک کرد تا مخالفان چپگرا را نابود کند؟» بقلم مارک کورتکس و فیل میلر و ترجمه «صدای ماهی سیاه» در برخی رسانههای مجازی منتشر شده و در نگارش اعلامیه زیر نیز از آن استفاده شده است قرار داده شود، بروشنی میتوان دید که قصد نویسندگان اعلامیه زیر کسب وجهه برای بهاصلاح «جنبش زن، زندگی، آزادی» و جریانات آبرو باخته گرد آمده دور آن در خارج کشور، با مایه گذاشتن از تاریخ و اعتبار تاریخی حزب تودۀ ایران است.
ما در آینده در این باره بیشتر خواهیم نوشت. در اینجا به طرح یک پرسش اکتفا مینماییم. با وجود اینکه از همان ابتدا نقش سازمان جاسوسی انگلیس در سرکوب حزب تودۀ ایران آشکار و بر همگان معلوم بود، چرا مرکزیت، نشانی پستی ، حساب بانکی و کل تشکیلات پسا- حمله جمهوری اسلامی حزب تودۀ ایران به انگلیس و زیر گوش و چشم سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی آن کشور منتقل شد؟
***
نامه مردم
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
اعلامیه کمیتهٔ مرکزی بهمناسبت چهلمین سالگرد حملهٔ جمهوری اسلامی به حزب تودۀ ایران – چهل سال نبرد بیامان تودهایها با توطئههای امپریالیسم و ارتجاع و برافراشته نگه داشتن پرچم رزم کارگران و زحمتکشان میهن!
هممیهنان گرامی
هفدهم بهمنماه ۱۴۰۱ مصادف است با چهلمین سالگرد یورش دستگاههای امنیتی حکومت جمهوری اسلامی به حزب تودۀ ایران. در چهل سال گذشته سندها و نوشتههایی بسیار هم از جانب حزب ما و هم در خاطرات و اظهار نظرهای شماری از رهبران وقت جمهوری اسلامی و دیگران در این زمینه منتشر شده است، سندها و نوشتههایی که از علتهای آشکار و پنهان این یورش گستردۀ رژیم برای نابودی حزب تودۀ ایران پرده برمیدارد. از ۱۷ بهمنماه ۱۳۶۱ تا اردیبهشتماه ۱۳۶۲ که شوی تلویزیونی قربانیان شکنجههای وحشیانهٔ تودهایها از سوی “سربازان گمنام امام زمان” در صداوسیمای ارتجاع بهنمایش گذاشته شد، نیروهای اطلاعات سپاه و دیگر نیروهای امنیتی رژیم، به گفته محمد محمدی ریشهری، دادستان وقت “دادگاه های انقلاب”، در چندین حملۀ سراسری هزاران تن از اعضای رهبری، کادرها، اعضا، و هواداران حزب تودهٔ ایران را دستگیر و روانه شکنجه گاه ها کردند و بلافاصله در زندانهای رژیم زیر انواعواقسام شکنجهها قرار دادند. شکنجههای بیامان اعضا و رهبران در طول یک ماهونیم و پس از آن نیز ظاهراً برای بازجویی انجام میشد اما در واقعیت امر تسهیل اجرای سناریویی از پیش طرح شده برای سخن گفتن از جرمهای ناکرده از سوی تودهایها بود.
خمینی، در ادامهٔ اجرای این سناریو و در پیامی که در روزنامههای آن روز ایران بهچاپ رسید، حمله به حزب و دستگیری شماری از سران حزب را پیروزیای بزرگ اعلام کرد [بهنقل از: روزنامهٔ ”جمهوری اسلامی“، ۱۵ اردیبهشتماه ۱۳۶۲، شمارهٔ ۱۱۳۸]. اکثر قریببهاتفاق روزنامههای کشور در آن روزها و ماهها پر بودند از تلگرامها، سرمقالهها، و مطالبی در تأیید و تبریک این حمله به حزب. خطبههای سیاسی تمامی نماز جمعههای آن وقت به تشریح ”خیانتهای حزب“ و ارائهٔ تحلیل و تفسیر دربارهٔ خطرهای ناشی از این ”خیانتها” اختصاص پیدا کرد (ازجمله نگاه کنید به: سخنرانی مهدوی کنی، در نماز جمعه تهران، جمعه ۱۶ اردیبهشتماه ۱۳۶۲ نیز سخنرانی جنتی، در نماز جمعه قم، ۱۶ اردیبهشتماه ۱۳۶۲ که در آن مدعی شد: ”دستگیری و اعترافات صریح سران حزب توده ٬فتح مبین، بود که نصیب ملت ما شد“) [بهنقل از: روزنامه ”جمهوری اسلامی“، ۱۷ اردیبهشتماه ۱۳۶۲، شماره ۱۱۳۹].
در سالهای اخیر سندهایی مشخص منتشر شدهاند که نشانگر نزدیکی و هماهنگی و همکاری دستگاههای امنیتی کشورهای امپریالیستی، خصوصاً سیا، ام آی ۶ انگلیس، موساد اسرائیل، نیروهای امنیتی پاکستان و ترکیه با سپاه پاسداران و دیگر نهادهای امنیتی رژیم ایران بهمنظور تدارک حمله به حزب تودۀ ایران است.
ازجمله آنچه در لابهلای این سندها میتوان یافت همکاری دولت بریتانیا با سازمان سیا در پی فرار و پناهنده شدن ولادیمیر کوزیچکین (افسر کا.گ.ب) به این کشور در سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۲) و تحویل سندهایی سرهمبندیشده دربارۀ حزب تودۀ ایران از طریق رابط پاکستانی به مقامهای ایران است. حکومت جمهوری اسلامی از این سندها برای حمله سراسری به حزب تودۀ ایران و سرکوب اعضا و رهبری حزب استفاده کرد.
“حجاریان” از واسطهگری سازمان اطلاعات پاکستان در این ارتباط چنین میگوید: “از پاکستانیها شنیدیم. گفتند اطلاعاتی هست که میخواهیم به شما بدهیم” [نگاه کنید به: سایت “تاریخ ایرانی”، مقالهٔ “پروندهٔ حزب توده بهروایت حجاریان/ تودهایها زود بازداشت شدند”].
هاشمی رفسنجانی نیز در کتاب خاطرات سال ۱۳۶۱خود بهنام “پس از بحران” به این واسطهگری سازمان اطلاعات پاکستان اشاره کرده است. او در این کتاب و در یادداشتهای روز دوشنبه ۵ مهرماه ۱۳۶۱، مینویسد: “عصر مهندس جواد [مادرشاهی] و حبیب که برای گرفتن اطلاعات از فردی مطلع به پاکستان رفته بودند، آمدند و مطالب جالب و مفیدی که از او گرفتهاند- دربارهٔ عملکرد کا.گ.ب و حزب توده و آینده شوروی در ایران- گزارش دادند.”
ازجمله سندهایی جالب که در سالهای اخیر منتشر شدهاند گزارش “نیکلاس برینگتون”، نمایندۀ ارشد دولت بریتانیا در تهران، است. در این گزارش او از دیدارش با مصطفوی (در وزارت خارجه) در ۵ ماه مه ۱۹۸۳/ ۱۵ اردیبهشتماه ۱۳۶۲ میگوید و ازجمله اشاره میکند که مصطفوی خیلی مایل بود که نظر دولت بریتاینا را در مورد سرکوب حزب توده [ایران] بداند. نیکلاس برینگتون در همین گزارش مینویسد: “مصطفوی ضمن اشاره به برنامهای که شب قبل از ٬اعترافات٬ سران حزب توده پخش شده بود گفت که اینان کسانی بودند که ۲۵ سال در زندان شاه بودند و بهرغم همهٔ شکنجههای ساواک حرفی نزده بودند. من نیز نیمهشوخی نیمهجدی پاسخ دادم که لابد شکنجههای جمهوری اسلامی از شکنجههای حکومت شاه موثرتر بوده است.” در گزارش نیکلاس برینگتون آمده است که دولت بریتاینا خشنودیاش را از سرکوب حزب تودۀ ایران بهاطلاع مقام های ایرانی میرساند.1175-UK-document2
جالب توجه اینکه روز بعد از حملۀ سراسری رژیم به حزب تودهٔ ایران، روزنامهٔ تایمز لندن در سرمقالهاش از سرکوب حزب تودهٔ ایران بهدست حکومت ایران ابراز خشنودی میکند.
برخلاف همه ادعاهای دروغین رهبران رژیم ازجمله محسن رضایی که در آن موقع فرماندهٔ کل سپاه پاسداران بود، دلیل حمله به حزب تودۀ ایران بهمنظور جلوگیری از تحقق “توطئه کودتای حزب” علیه جمهوری اسلامی نبود. میرحسین موسوی نخستوزیر وقت حکومت جمهوری اسلامی در گفتگو با فصلنامهٔ حوزه (شماره ۳۸-۳۷) دربارهٔ توطئهٔ “کودتا”ی حزب علیه رژیم که از سوی اطلاعات سپاه ادعا شد میگوید: “در جریان حزب توده به ما تلفن زده شد که حزب توده توطئهٔ وسیعی را پی ریخته و مسئله چنین مطرح بود که ظرف ۴۸ ساعت یا ۲۴ ساعت ممکن است اتفاقاتی بیفتد. ما تلفن کردیم به برادرمان جناب هاشمی رفسنجانی و مسئله با بقیه مسئولین بالای مملکتی مطرح شد. گویا، حضرت آیتالله خامنهای با آیتالله موسوی اردبیلی آن وقت تشریف نداشتند. بالاخره فوراً خدمت امام رفتیم. برادران اطلاعات مسئله را گزارش دادند. حضرت امام ، با دقت مسئله را گوش دادند… و فرمودند: این اطلاعات کاملاً نادرست است. هیچ مسئلهای پیش نخواهد آمد. اصرار شد که آقا چنین نیست خود آنان اعتراف کردهاند. ایشان فرمودند: من نمیگویم مواظب نباشید و تحقیق نکنید، ولی بدانید این مسائل و اطلاعات دروغ است. بعد هم تحلیل حضرت امام درست درآمد و نظر ایشان ثابت شد…”
حجاریان که در آن موقع معاون واحد “اطلاعات” نخستوزیری جمهوری اسلامی بود همچنین در ارتباط با حمله به حزب میافزاید: “مشکلی که بچههای سپاه داشتند این بود که آنها را [رهبران حزب را] بهعنوان پروژه امنیتی گرفته بودند اما هیچ پروندهای از عناصری که بازداشت کرده بودند نداشتند. جلساتشان [جلسات رهبران حزب] در خیابان فرشته برگزار میشد و ساعت مشخص داشت و چیز مخفی نداشتند. لذا بچههای سپاه در بازجویی درماندند که چه کنند. پرتوی [مهدی] زاییدهٔ این شرایط بود… بههر حال مملکت بههمریخته بود و رابطه ایران و شوروی خراب شده بود و این اطلاعات نادرستی که به آقای موسوی خوئینیها گفته بودند یک جور باید جمع میشد. پرتوی از همینجا در آمد و شد محوریت بازجوییها…” [نگاه کنید به: سایت “تاریخ ایرانی”، مقالهٔ “پروندهٔ حزب توده بهروایت حجاریان/ تودهایها زود بازداشت شدند”].
در سالهای اخیر بارها اشاره کردهایم که مروری بر وضعیت کشور در آن دوران و موضعگیریهای سران رژیم گواه این حقیقت روشن است که حملهٔ سراسری به حزب تودهٔ ایران برای مختل کردن فعالیتهای سیاسی و افشاگرانهٔ حزب بهخصوص بر ضد جنگ خانمانسوز ایران و عراق و شعار ضد ملی ”جنگ جنگ تا پیروزی“ بود. برای مرتجعان حاکم پیروزی در یورش به حزب تودهٔ ایران از پیروزی در جبهههای جنگ مهمتر بود. خمینی برای این ”پیروزی“ از ”سربازان گمنام امام زمان“- یعنی کسانی که در این ”پیروزی“ عبارت بودند از: مزدوران سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، و عاملهای ”سیا“، ”موساد“، و ”اینتلجنس سرویس“- قدردانی کرد.
حکومت جمهوری اسلامی و سران آن همچون سلف شاهنشاهیاش و سران آن که از نفوذ فزایندۀ حزب ما خصوصاً در طبقه کارگر و زحمتکشان سخت در هراس هستند و بودند، فقط دستگیری هزاران تودهای، زندان، شکنجه، و اعدام آنان کفایت نمیکرد و رضایتشان را برآورده نمیساخت. اعتبار و نفوذ اجتماعی و معنوی چشمگیر و دیرینهٔ حزب توده ایران را با شگردهای سیاه و پلید خودشان میبایست در جامعه دچار شک و تردید میکردند. یورش پردامنهٔ تبلیغاتی رژیم بر ضد حزب تودهٔ ایران از طریق پوشش رسانهای شوهای مشمئزکنندهٔ تلویزیونی قربانیان شکنجه و شرکت چند تن از اعضای رهبری وقت حزب در جریان دادگاه افسران تودهای در جوار دادستان بیداگاههای انقلاب، و همچنین فعالیتهای وسیع و چندگانهٔ ارگانهای امنیتی رژیم برای مسلط کردن جو بیاعتمادی و سوءِظن بهمنظور ایجاد سد در برابر ادامه فعالیتهای حزب توده ایران و متوقف کردن کامل آن در داخل و خارج از کشور بود. فلج کردن باقیماندهٔ پویای حزب ما پس از زندان و اعدام و کشاندن حزب به سمت مسیر چندپاره شدن، و درعینحال، متزلزل کردن پایههای اعتقادی و بیاعتبار نشان دادن تاریخ و سنت مبارزهٔ حزب تودهٔ ایران در مقام قدیمی ترین سازمان سیاسی و انقلابی میهن ما جزو برنامههای استراتژیک رژیم بوده، است، و خواهد بود.
ششمین کنگرۀ حزب تودۀ ایران در سند مصوبهای مهم بهمناسبت سیامین سالگرد حملهٔ سراسری به حزب تودۀ ایران ازجمله اشاره میکند: “از سرگیری فعالیت حزب تودهٔ ایران پس از وقفهای کوتاه که موسوی اردبیلی، رئیس وقت قوه قضائیه کشور، با اذعان به وجود ریشههای عمیق حزب ما در جامعه ایران به آن اعتراف کرد، و سپس برگزاری “پلنوم ۱۸“ کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران در آذرماه ۱۳۶۲، انتخاب کمیتهٔ مرکزی و هیئت سیاسی جدید حزب، نشانگر شکست اقدام رژیم استبدادی برای ریشهکن کردن حزب ما بود. مهاجرت هزاران تودهای بهقصد خارج شدن از زیر ضربه ارگانهای امنیتی رژیم که دستههایی بهمنظور ”شکار تودهای“ها را در گوشه و کنار کشور بهراه انداخته بودند، و همچنین تلاش رژیم برای استفاده از پدیدهٔ مهاجرت (با اعزام مأموران امنیتی و یا بهوسیله تسلیم شدگان به دستگاههای امنیتی رژیم) برای رخنه در صفهای حزب و ضربه زدن به کار دشوار بازسازی حزب، ازجمله دیگر معضلهای جدیای بود که حزب ما با آن روبهرو میگردید” [نگاه کنید به: اسناد ششمین کنگرۀ حزب تودۀ ایران، “نامۀ مردم”، شمارۀ ۹۱۵، ۷ اسفندماه ۱۳۹۱].
باید بر این واقعیت نیز تأکید کرد که دوران چهل سال گذشته پس از یورش حکومت جمهوری اسلامی به حزب تودۀ ایران یکی از دشوارترین دوران حیات هشتادویکسالۀ حزب تودهها، حزب کارگران و زحمتکشان کشور ما بوده است. دوران دشوار مهاجرت طولانی، شکست انقلاب بهمن ۵۷ و استقرار حکومتی ضد مردمی و ارتجاعی در ایران و بهچالش طلبیده شدن جدی اصول سیاست دفاع از انقلاب بهمن بهوسیلهٔ نیروهای راست، بحران نظریای جدی که در پی فروپاشی اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی اروپای شرقی برای جنبش کارگری و کمونیستی جهان بهوجود آمد، اعلام “نظم نوین جهانی” با هژمونی امپریالیسم آمریکا و اعلام تئوری ”پایان تاریخ“ از سوی نظریهپردازان مدافع سرمایهداری انحصاری، و گسستهای عمیق و مخرب در صفهای حرکت کارگری و کمونیستی جهان در زمرهٔ دشواریهایی پرشمار بود که در برابر رهبری، کادرها، و اعضای حزب در راه بازسازی تشکیلاتی، نظری، و سیاسی حزب تودۀ ایران قرار داشتند.
رزمندگان تودهای!
برگزاری سومین کنگرهٔ حزب تودهٔ ایران در بهمنماه ۱۳۷۰، یعنی پس از گذشت نزدیک به ۴۳ سال پس از کنگره دوم حزب در سال ۱۳۲۷، در اوج تبلیغات همهجانبه رسانههای امپریالیستی دربارهٔ شکست تاریخی سوسیالیسم، همصدایی وازدگان وطنی با این تبلیغات، تصویب برنامه و اساسنامهٔ حزب با حراست از ماهیت طبقاتی و جهانبینیِ مارکسیستیلنینیستی حزب تودهٔ ایران و پایبندی به آنها در آن دوران دشوار تاریخی، نقطه عطفی مهم در روند بازسازی تشکیلاتیسیاسی حزب بود که تا امروز و با برگزاری هفتمین کنگرۀ حزب تودۀ ایران (کنگرۀ خاوری) در خردادماه ۱۴۰۱ با موفقیت ادامۀ داشته است.
همانطور که در گزارش کمیتۀ مرکزی حزب به هفتمین کنگرۀ حزب تودۀ ایران نیز آمده است: “در چهل سال گذشته روزی نبوده است که حزب ما با توطئه و ترفندی تازه از سوی دستگاههای امنیتی رژیم برای ضربه زدن به برنامه و درواقع امکان فعالیت پرثمرش رو بهرو نبوده باشد. حمله به سیاستهای حزب و تلاش برای بیاعتبار کردن رهبری حزب و همچنین جانشین کردن ٬حزب تودۀ ایران٬ با ٬محفلهای تودهای٬ هدفی واحد را دنبال کرده” و میکند. هدف جلوگیری از وحدت نظریسیاسی در صفهای حزب تودۀ ایران و تحمیل نظر برای درپیش گرفتن سیاستهای سالهای نخستین انقلاب همراه با فرمول ادامۀ “نبرد که بر که” و دفاع از حاکمیت ضد مردمی و جنایتکار جمهوری اسلامی است.”
چنین نظر و سیاستی مزورانه و ضد تودهای در دفاع از حکومت جمهوری اسلامی در ماههای اخیر که در میهنمان خیزش دلاورانۀ مردم علیه رژیم ولایت فقیه جریان دارد با سر دادن شعارهای بیمحتوا و دروغینی همچون “گردش به شرق” و “توطئهٔ آمریکا” خواندن جنبش مردمی همراه بوده است. همچنین میتوان مشاهده کرد که این نظر و سیاست جنبشی دلاورانه که در جریان آن تا امروز صدها کشته و هزاران نفر بازداشت شدهاند را به “خشونت” علیه سرکوبگران مزدور رژیم متهم میکنند.
رفقای تودهای!
میهن ما دورانی بسیار حساس را پشت سر میگذارد. جنبش مردمی که از شهریورماه امسال صدها شهر کشور را با شعار “زن، زندگی، آزادی” دربر گرفته و ادامۀ حیات حکومت جمهوری اسلامی را به چالشی جدی طلبیده است وظایفی بسیار مهم پیش روی همۀ ما رزمندگان راه طبقه کارگر و زحمتکشان قرار میدهد. بهرغم همه فرازونشیبهای این جنبش برآمده از بطن تحولهای جامعهمان که قشرها و طبقههایی گسترده از مردم ما را دربر میگیرد، رژیم ولایت فقیه با همهٔ سرکوبگریها، کشتار آزادیخواهان، و بهاسارت گرفتن هزاران تن از زنان و جوانان هنوز نتوانسته است جنبش مردمی برای پایان دادن به حکومت استبدادی حاکم بر میهن ما را خاموش سازد. نکته توجهبرانگیز و مهم دیگر اینکه در کنار این جنبش و اعتراضهای ادامه یابندۀ خیابانی در شهرهای مختلف، اعتراضهای کارگران و زحمتکشان، بازنشستگان، معلمان، و کارگران پیمانی نیز همچنان ادامه دارد. بحران اقتصادی، اجتماعی، سیاسی رژیم آنچنان عمیق است که حتی در صفهای اول حاکمیت نیز شکافهایی در بحث بر سر چگونگی نجات حکومت از بحرانهای کنونی را میتوان مشاهده کرد.
همانطور که در اسناد هفتمین کنگرۀ حزب تودۀ ایران (کنگرۀ خاوری) نیز اشاره شده است: “حزب ما امروز بیش از هر زمان دیگری به استوارتر کردن صفهای خود و تلاش یکپارچه تودهایها بهمنظور گسترش مبارزه بر ضد رژیم ولایت فقیه نیازمند است. صحت سیاستها و ارزیابیهای راهگشای حزب ما در کوره آزمایشهای دشوار نبردهای سیاسی سه دهه اخیر، اعتبار روزافزون حزب تودهٔ ایران در مقام یکی از گردانهای نیرومند جنبش کارگری و کمونیستی جهان، که در حمایت پیگیر آنها از کارزارها و سیاستهای مبارزاتی حزب ما و انتشار تحلیلهایش در سندهای گوناگون نشستهای حزبهای کارگری جهان مشهود است، در کنار اثرگذاری روزافزون اندیشههای تودهای در مبارزه روزمره کارگران و زحمتکشان، جوانان، دانشجویان، و زنان مبارز میهن ما، نشانگر در اهتزاز بودن پرچم ظفرنمون مبارزه طبقه کارگر ایران و متحدان آن بر ضد رژیم استبدادی حاکم است. نگهداری از این ارثیهٔ گرانقدر جنبش دیرپای طبقهٔ کارگر ایران، نگاهبانی از حزب ارانیها، روزبهها، مبشریها، سیامکها، کیوانها، حکمتجوها، تیزابیها، رحمان هاتفیها، کی منشها، حجری ها، حسین پورها، شناساییها، و فاطمه مدرسیها، عهدی مقدس است که کمیتهٔ مرکزی حزب ما و تک تک اعضا و هواداران حزب به آن پایبند بودهاند و پایبند خواهند ماند. شکست توطئههای پیدرپی رژیم ارتجاعی و ضد مردمی ولایت فقیه برای نابودی حزب تودهٔ ایران در طول همه سالهای گذشته، شاهد نیرومند و انکار ناپذیر حقانیت مبارزهٔ حزب تودههای کار و زحمت در سالهای اخیر است.”
کمیته مرکزی حزب تودۀ ایران
۱۷ بهمنماه ۱۴۰۱
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/vu4wbu9n