تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
به تازگی در خارج از کشور و در فضای مجازی، موجی «بدیع» از «وطندوستی»، «ایرانپرستی»، «اجنبیستیزی» تا حد «دفاع از محور مقاومت» به راه افتاده است. تصور خودجوش بودن این پدیده، یا «مثبت» ارزیابی کردن آن، خوشپنداری محض است. زمان، سرچشمه حقیقی اینگونه تبلیغات و هدفهای طراحان و مجریان آنرا آشکار خواهد کرد.
اما، با توجه به این فاکت که این پدیده در شکلهای گوناگون بروز آن با وطندوستی نولیبرالهای اصولگرا و اصلاحطلب درون و پیرامون نظام جمهوری اسلامی کاملاً سازگار است، و آزادی و عدالت اجتماعی در آن جایی ندارد، نمیتوان و نباید اینرا نادیده گرفت که یکی از پیآمدهای هدفمند یا جانبی آن تضعیف صدای نیروها و فعالین ضدامپریالیست اصیلی است که طی سالهای دشوار، پرچم مبارزه ضدامپریالیستی، و انترناسیونالیسم را در اهتزار نگه داشته و به شعار «استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی» پایبند ماندهاند. آقای حشمت رئیسی از جمله عناصر بیپرنسیپ عضو «حزب باد» است، که زمانی با دفاع از عقلانیت بورژا لیبرال و کمپرادور، آب به آسیاب امپریالیسم و ایادی آشکار و پنهان آن میریخت و اکنون…؟
***
صدای مردم
۱۹ آذر ۱۳۸۸
در جمهوری اسلامی هم از نخست، این دو شیوه تفکر کاملاً مشهود بود و بیشترین بحرانهای درون ساختار نظام جمهوری اسلامی هم بر اساس این دو نوع بینش بوده است. به این ترتیب در یک سوی انسانهای جزمگرا، معتبد و ایمانگرا قرار داشتند که خود را مسلمانهای واقعی میدانستند و در سوی دیگر انسانهای عقلگرا بودند که باور داشتند، اسلام را باید با شرایط امروزی تطبیق داد. نمونه نوع نخست آن «رجایی» و نمونه نوع دوم آن «بازرگان» است. «رفسنجانی» عناصر عقلگرایانه را مطرح میکند، «خامنهای نزدیکی خود را به «احمدینژاد»؛ در صورتیکه «رفسنجانی» به عنوان یک انسان واقعگرا، نه تنها در داخل، بلکه در سطح بینالمللی به عنوان یک فرد متعادل شهرت دارد. انتخابات دوره دهم این توهم را در هم شکست و آنان در یافتند که مقام معظم رهبری در راس کودتا قرار دارد و میخواهد با اتکا به نیروی پلیسی- نظامی، یک جراحی بزرگ از پیکره نظام را عملی کند، زیرا جمهوری اسلامی راه برون رفت از بحرانهای ژرف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی حقوقی، فرهنگی، اخلاقی و بین المللی را در تمرکز هر چه بیشتر قدرت در دست ولی فقیه می داند. در همین راستا فرهنگ ذوب شدن در ولایت فقیه از سوی جناح کودتاگران تبلیغ شده است.
حشمت رئیسی: جنبش سبز چیست
حشمت رئیسی، در سال ۱۹۵۰ در جنوب غربی ایران در شهر آقاجاری یکی از مراکز نفتی ایران متولد شد. او تا سال ۱۹۷۳ در شرکت نفت مشغول به کار بود. در طی این مدت ایشان به فعالیتهای صنفی و سیاسی مخفی در سازماندهی کارگران به طور گسترده شرکت داشت. در اواخر سال ۱۹۷۳ بازداشت شده و به زندان رفت. در زندان از سوی سازمان چریکهای فدایی خلق عضوگیری شد. پس از سقوط رژیم شاه از سال ۱۹۷۹ به عضویت رهبری سازمان فداییان خلق در آمد. در اولین انتخابات ایران، حشمت رئیسی برای تشکیل مجلس خبرگان و پس از آن مجلس شورای اسلامی کاندید سازمان فداییان خلق بود. و توانست در این انتخابات در بین سازمانهای چپگرا بیشترین رأی را به خود اختصاص دهد. بخاطر شرایط اختناق آمیز حاکم در ایران که منجر به پیگرد وی از سوی پلیس ایران شده بود، او ناگزیر شد در سال ۱۹۸۳ از کشور فرار کرده، نخست به روسیه رفته و سپس به آلمان آماده است.
جنبش سبز چیست
پیش از آنکه بطور مشخص به جنبش سبز بپردازم، به جنبش به مفهوم عام آن اشاره کرده و تفاوت بین جنبشهای قدیم و جدید را یادآوری میکنم.در تعاریف عام، جنبش را می توان بسان واکنش به حس بیعدالتی قلمداد کرد که یک ایدئولوژی می تواند آنرا تصریح کند. همین حس مبنای بسیج گسترده مردمی را فراهم میکند. تعهد و جانبداری از عقاید و اهداف جنبش ، بسیج و هواداری از جنبش را تضمین میکند.
طبیعتاً جنبشها فرایند شکل گیری دارند.
فرایند شکلگیری هر جنبشی را باید نخست از طریق تحلیل ساختارهای اجتماعی آن که علل پیدایش ایدئولوژی در بطن آن است، درک کرده و سپس مسائلی را که ایدئولوژی بدان پرداخته است، مورد شناسایی قرار داد. ساختار اجتماعی، جایگاه ویژه گروهها، اقشار و طبقات اجتماعی را معین و منافع و تقاضاهای عینی آنها را بازتاب میدهد.
بر اساس این میتوان گفت که نطفههای جنبش سبز باید از همان روزهای آغاز انقلاب بسته شده باشد و آنی و احساسی نیست. جنبش سبز از چند و چون منزلت خواهی نیز برخوردار است، زیرا که منزلت انسان از روز نخست حکومت جمهوری اسلامی پایمال شده است.اتفاقا در قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصلی تدوین شده که بر اساس آن، انسان نقلی یعنی “ایمانی” بر انسان عقلی یعنی “تحلیل گرا” برتری دارد.
در هر صورت انسان نقلی انسانی است که به گذشته و نقل قول تاریخی از پیامبر، امامان، حدیث و دیگر باور دارد.
در برابر آن انسان عقلی “تحلیلی” است، که عقل باور و تحلیل گراست.جدال بین این دو شیوه تفکر از صدور اسلام وجود داشته و در دوره ای از تاریخ، انسانهای نقلی در فرقهای به نام “اشاعره” یا “اشعریون” گردهم آماده بودند، که سطحی، ظاهری و جزم گرا بوده، باور بر آن بودند که آنچه در قرآن و حدیث است، نیاز به تفسیر و تحلیل ندارد. در عوض خردگرایان اسلامی بودند که از “اخوان الصیفا” سرچشمه میگیرند. بعدها فرقه اسمأعیلیه با باطنیون بودند که باطن قرآن را به ظاهر آن ترجیح میدادند که نشانگر وجود دو نوع تفکر است.در جمهوری اسلامی هم از نخست، این دو شیوه تفکر کاملاً مشهود بود و بیشترین بحرانهای درون ساختار نظام جمهوری اسلامی هم بر اساس این دو نوع بینش بوده است.
به این ترتیب در یک سوی انسانهای جزمگرا، معتبد و ایمانگرا قرار داشتند که خود را مسلمانهای واقعی میدانستند و در سوی دیگر انسانهای عقلگرا بودند که باور داشتند، اسلام را باید با شرایط امروزی تطبیق داد. نمونه نوع نخست آن “رجایی” و نمونه نوع دوم آن “بازرگان” است، که نظام جمهوری اسلامی را او را دفع میکند. خاتمی گرایش به عقلگرایی دارد و احمدینژاد دقیقاً نماینده ظاهرگرایی و ایمانگرایی است و با داشتن چنین خصوصیتهایی خود را در ولایت فقیه مستحیل میداند، که اگر در شکل انتزاعی و تئوریک آن باشد، مشکلی بوجود نمیآید. ولی وقتی وارد سیستم اجتماعی، اقتصادی و مدیریت یک جامعه میشود، سبب میگردد که انتخاب بر اساس این سنجشها صورت پذیرد. نتیجه اینکه، رئیسجمهور مکتبی بر رئیسجمهور عقلگرا برتری دارد و گزینشها مکتبی میشود و از اینرو سیستم قدرت جذب و کشش انسان تعقلگرا را ندارد. این انسان تعقلگرا میتواند لیبرال و حتی مسلمان باشد، اساساً مشکل، مشکل عقلگرایی است.
به همین دلیل هم کسانی همچون “گنجی، سعید حجاریان و سروش” ، تا زمانی که در این مرحله نقلی هستند در سیستم میمانند و آنجا که عنصر عقلگرایی در آنها بر اساس تجربه عینی و مطالعه و غیره آغاز به دگردیسی میکند، از سیستم دفع میشوند. این امر در زندگی اجتماعی هم خود را نشان میدهد.
سیستم، قدرت جذب عنصر عقلگرا را ندارد و یا اگر عقلگرایانی خود را در دورهای به دلایلی تحمیل کنند، در فاز بعدی که تناسب قوا به هم میخورد، پس رانده میشوند. نمونه آن بارز آن تحمیل “خاتمی” به سیستم و دفع اوست.
افراد بسیار قدرتمندی نظیر “منتظری” نیز حذف میشوند، زیرا که عنصر عقلگرایی او بیشتر از ایمانگرایی اوست و میخواست اسلام را با شرایط امروزی تطبیق دهد. آن هنگام “رفسنجانی” عناصر عقلگرایانه را مطرح میکند، “خامنهای” ترجیح میدهد که نزدیکی خود را به “احمدینژاد” بروز دهد، در صورتی که “رفسنجانی” بعنوان یک انسان واقعگرا، نه تنها در داخل، بلکه در سطح بینالمللی به عنوان یک فرد متعادل شهرت دارد. انسان نقلی، تجلیلی است، بندگی میکند، مکلف است، عبادت و تقلید میکند و بدین گونه در ولایت فقیه ذوب می شود.
انسان عقل گرا تحلیلی است و مسائل را تحلیلی ارزیابی میکند و بر اساس تحلیل می گزیند، نتیجتاً میتوان رگه دفع نیروهای عقل گرا را در سطوح گوناگون دید.در اویل انقلاب گزارشی در مورد خروج ۱۷۰۰۰ دکتر از ایران به آیتالله خمینی اطلاع داده شد، ایشان در پاسخ گفتند که این مساله مشکلی را به وجود نمیآورد چرا که علم از قم برمیآید.
از اینرو در اوایل انقلاب بسیاری از آموزگاران از کار در آموزش و پرورش برکنار، دستگیر، زندانی و اعدام میشوند. این نشانگر آن است که احساس نیاز به طیف عقلگرا وجود نداشته و این نوع نگرش از ابتدای انقلاب به تک تک افراد جامعه تحمیل شده است. حکومت الگوی ایدهآل خود را یک انسان ایمانگرا میداند و نتیجه آن این است که حوزه جذب حکومت به این نوع شیوه تفکر محدود میگردد. به این دلیل در سطوح گوناگون اجتماعی برای انسانهای تحلیلگرا، شانس و امیدی باقی نمیماند، زیرا که با موازین و معیارهای آنان منطبق نیست و از اینرو رژیم برای ساختن انسانهای ایدهآل خود، تمام امکانات دولتی و غیردولتی را بسیج میکند و آنگاه تعارض سیستماتیک او به هویت فرد شروع میشود و تحت چنین شرایطی جوانان حتی نمیتوانند، احساسات درونی خود را بروز دهند. به قول “شاملو”: “عشق را باید در پستوی خانه پنهان کرد.”پیامد آن این است که هویت فرد صدمه میبیند و حریم خصوصی او کاملاً پایمال میگردد. زیر ضرب قرارگرفتن هویت فردی، جامعه را به روان پریشی عجیبی میکشاند، که نتیجه چنین محملی، وجود میلیونها انسان روانپریش و روان پاره در سطوح مختلف اجتماعی است. فشار به هویت فردی، باعث شکستن شخصیت افراد در جامعه شده و پیامدهای آن چیزی است که هرروزه میبینیم و تجربه میکنیم، یعنی آسیبهای اجتماعی و فروپاشی اخلاق اجتماعی و بحران اخلاقی. بنیادیترین وجه مشترک در جنبش سبز، جنگ میان عنصر نقل و عقل میباشد. این موضوع در صف آرائی بین دانشجویان بسیجی “حوزه ایمان و نقل” و دانشجویان عقلگرا شامل دانشجویان چپ مسلمان و غیر مکتبی، کاملاً مشهود است.
هویت گروهی همچون جنبش زنان، دانشجویان، کارگری و قومی و دیگر به طور کلی در رژیم تحمل نمیشود.
در نتیجه، عصیان همه اقشار اجتماعی که در پی هویت فردی، گروهی و ملی خود هستند، از سوی جنبش سبز نمایندگی میشود. رژیم از ابتدا هویت ملی ایرانی را تحت فشار قرار داده است. این هویت شامل هویت اسلامی ایرانیان، هویت ایرانی و پدیده مدرنیته، که از ۱۵۰ سال پیش تاکنون، در همه عرصهها شعر، ادبیات، فلسفه، هنر و آموزش آشکار است. بدین ترتیب، ایرانی متعادل کسی است، که بتواند این سه هویت را در درون خود به تعادل برساند و جامعه متعادل جامعهای است، که این سه عنصر کلیدی را با هم درآمیزد. بنیادگرایان دو عنصر ایرانیت و مدرنیت را به شدت محکوم میکنند. نمونه بارز آن به محاکمه کشیدن این دو نوع هویت در دادگاههای نمایشی بعد از کودتای اخیر کاملاً مشهود است. انسان نقلگرای اسلامی، خود را فقط با هویت اسلامی معرفی میکند، و بهمین دلیل در جامعه بحران هویت بوجود میآید، که به صورت تعارض درونی در افراد در ارتباط آنها با جامعه، خود را بروز میدهد. بعد از کودتای اخیر، حرکت به سمت حذف عنصر ایرانیت در کتابهای درسی و نیز جهاد علیه علوم انسانی میباشد.
این حرکت در جامعه ای که مدارای تاریخی دارد، سبب جدایی هرچه بیشترسیستم حاکم از جامعه میشود و پیامد آن چیزی به جز کمبود نیرو برای سیستم حاکم نیست. چنین سیستمی توانایی استدلال و جذب نیروها را ندارد و از اینرو به شکل فیزیکی برخورد میکند.
ویژگیهای انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری و کارویژههای جنبش سبز:
تا پیش از انتخابات در میان اصلاح طلبان این توهم وجود داشت که سید علی خامنهای هنوز به بازی سیاسی فراجناحی باور دارد و اصلاحطلبان را یک بال پرواز نظام میداند. انتخابات دوره دهم این توهم را در هم شکست و آنان در یافتند که مقام معظم رهبری در راس کودتا قرار دارد و میخواهد با اتکا به نیروی پلیسی- نظامی، یک جراحی بزرگ از پیکره نظام را عملی کند، زیرا جمهوری اسلامی راه برون رفت از بحرانهای ژرف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی حقوقی، فرهنگی، اخلاقی و بین المللی را در تمرکز هر چه بیشتر قدرت در دست ولی فقیه می داند. در همین راستا فرهنگ ذوب شدن در ولایت فقیه از سوی جناح کودتاگران تبلیغ شده است. در انتخابات اخیر اصلاحطلبان و مردم دریافتند که از آنها برای گرم کردن تنور انتخابات استفاده ابزاری شده است، تا رژیم چماق سرکوب را در درون کشور بلندتر کرده و تهاجم هراس افکنی را در خارج از کشور فعالتر نماید.مردم و اصلاحطلبان باور داشتند که تقلب گسترده در انتخابات، از قبل برنامهریزی شده است، زیرا که مردم با توجه به حضور فعالشان در میتینگهای انتخاباتی در شهرهای بزرگ، به نفع اصلاحطلبان، انتظاری جز انتخاب کاندیدای ریاست جمهوری اصلاح طلبان را نداشتند.
کارویژههای جنبش سبز مانند سایر جنبشهای اجتماعی عبارتند از:
۱. طراحی تشخیصی ، که بر اساس آن رویدادها، شرایط درد سرساز، مشکل آفرین و بحران ساز را که نیازمند اصلاح و بهبود است، باید درک و دریافت کرده و عوامل بحرانزا را تعیین نمود.
در نتیجه پدید آورندگان بحران و مشکلها در جنبش سبز معرفی شده و عملکرد و ماهییت کودتا چیان مشخص گردیده و روشن شده که نقش عمده آنها در جامعه جز تبهکاری، دشمنی با انسان و منافع ملی، چیز دیگری نیست.
۲. طراحی پیشبینی، طرحی کلی برای جبران خسارت و عبور از بحران ترسیم و تدوین میکند، این طرح در برگیرنده هدفها، راهبردها و تاکتیکهای مشخص نیز هست. طراحی تشخیصی و یا پیشبینی برای تحقّق بسیج همگانی ضروری هستند. باید تاکید شود که توافق بر سر این تعاریف خودبخود موجب پیدایش کنش جمعی و جنبش اجتماعی نمیشود. برای اینکه مردم بتوانند به اقدامی دست جمعی برای حل معضلات اجتماعی و مبارزه با بیعدالتی و ظلم و ستم روی آورند، باید دلیلی قاطع و قانع کننده را داشته باشند که بیشتر از دل تجربه و زندگی روزمره آنها حاصل می شود. در مورد جنبش سبز این دلایل وجود داشته و درک میشود.
۳. طراحی انگیزشی، پس از تشخیص و پیشبینی که برای بسیج همگانی ضروری است، طراحی انگیزشی آنگاه توان بالقوه جنبش را بالفعل می ند. در حالی که تشخیصها، عملکردشان، ایراد اتهام و استناد به انگیزهها و هویتها در خصوص دشمنان و تغییر در اهداف است، طراحی انگیزشی به دنبال ساختار اجتماعی، انگیزهها و هویتهای هواداران جنبش میباشد. این هویتها و انگیزههای مشترک نیز به نوبه خود محرک بسیار مناسبی برای کنش جمعی به شمار میرود. از اینرو جنبش سبز از ابتدای به وجود آمدن جمهوری اسلامی وجود داشته و اکنون بعنوان یک جنبش منزلتطلب و هویت خواه اقشار مختلف جامعه را نمایندگی میکند و تا زمانی که عوامل عینی بحران در جامعه وجود دارد، ادامه پیدا خواهد کرد، تا اینکه جامعه به تعادل برسد.
گفتگوی حسین مهری با رضا پهلوی و حشمت رئیسی
آخرین لحظه با شهرام همایون – گفتگو با حشمت رییسی، رخسان گنجی و آرش اتاق فرمان
از مجاهدین و شاهزاده تا دلارهای مرتجعین منطقه در گفتوگو با حشمت رئیسی
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/2s45tnrw