تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
منبع: نیوز کلیک
۸ سپتامبر ۲۰۲۱
نویسنده: ام.اس. بهادراکومار
پاکستان جرات کرد با ارزیابی خونسردانه مبنی بر این که ایالات متحده و متحدین غربی آن پس از فرونشتن گرد و خاک با طالبان تعامل خواهند کرد، فراتر از حد معمول برود. سفر دومینیک راب وزیر امور خارجه انگلیس در ۳ سپتامبر به اسلامآباد تعیینکننده بود. در ۵ سپتامبر، ژنرال حمید به کابل رفت. در ۷ سپتامبر پاسخ طالبان به سگ سوت او را دیدیم.
طالبان دولت تشکیل داد!
دولتهای منطقهای از شیوه گستاخانهای که ژنرال فیض حمید رییس «آی.اس.آی» (سازمان اطلاعات پاکستان)، طالبان را مجبور کرد دولت موقتی تشکیل دهد که حفظ کنترل راولپندی بر اهرمهای قدرت درکابل را تضمین نماید، دچار شوک انفجاری خواهند شد.
چند نکته در مورد بهاصطلاح دولت موقتی که در ۷ سپتامبر به وسلیه طالبان اعلام شد قابل توجه است. ملا عبدالغنی برادر، رهبر سیاسی «میانهرو» که ظاهراً در سلسله مراتب طالبان نفر دوم است، به عنوان معاون اول ملا حسن آخوند که نخستوزیر موقت خواهد بود، منصوب شده است.
ملا برادر که رهبری هیات طالبان را در مذاکرات دوحه بر عهده داشت و پیش از این عموماً از او به عنوان رئیس احتمالی دولت جدید طالبان نام برده میشد، کنار گذاشته شد- و به یک منصب اسمی که نوعاً بسیار محدود خواهد بود منصوب شده است.
ملا آخوند قدرت را در دست خواهد داشت. در حالحاضر ، او یکی از مرموزترین چهرهها در جنبش طالبان است، نادرترین چهره سایهای که در دهه ۱۹۸۰ در «جهاد» علیه شورویها شرکت نداشت، اما تنها به عنوان یک «ایدئولوگ» قدرتمند جنبش برای عضویت در «شورا» ظاهر شد.
او به تنهایی مسئول تخریب بوداهای بامیان در سال ۲۰۰۱ بود، و در توسعه هویت مذهبی طالبان که ریشه در یک فرقه سختگیرانه اسلام موسوم به «دیوبندی» دارد، نقش محوری داشت.
آخوند توجیه ایدئولوژیک برای شورش علیه دولتهای دستنشانده ایالات متحده در افغانستان را دیکته کرد. او بطور قابلتوجهی، طی تقریباً تمام ۲۰ سال گذشته در تبعید و از پاکستان فعالیت میکرد.
تبار خالص پشتون او از قبیله قدرتمند «درانی» از قندهار است، که تاریخاً به حاکمان افغانستان مشروعیت میدادند. ملا آخوند پس از سرنگونی رژیم طالبان (که وی وزیر امور خارجه آن بود)، به منصب قدرتمند ریاست «شورای رهبری» که اغلب «شورای کویته» نامیده میشود و «آی.اس.آی» آن را برای به قدرت رسیدن دوباره طالبان تشکیل داد، دست یافت.
در حاشیه قرار گرفتن ملا برادر را باید با تنش سیاسی بین او و شبکه حقانی مرتبط دانست. در اینمورد حرف «آی.اس.آی» فصلالخطاب است. سیاستهای آشتیجویانه ملا برادر با کرزای در گذشته برای او به قیمت ۸ سال حبس در زندان «آی.اس.آی» تمام شد – تا اینکه رییسجمهور ترامپ او را به دوحه فراخواند. «آی.اس.آی» هرگز به ملا برادر اعتماد نداشت.
حیرتانگیزترین چیز در مورد ملا آخوند این است که اعتقادات ریشهدار او شامل برخورد به زنان به مثابه کنیز صِرف مردان برای بچهدار شدن و برخورد با اقلیتهای قومی و مذهبی به مثابه یک شکل مادون از زندگی است. او در زمینه حقوق شهروندی به سختی سنگ عمل کرده است. احکام وی در دهه ۱۹۹۰، که توسط طالبان تصویب شد، شامل ممنوعیت تحصیل برای زنان، اعمال تفکیک جنسیتی و استفاده از حجاب کامل بود.
با نگاه به گذشته، روشن است که ملا برادر در دوحه صرفاً به مثابه نمادی از عقلانیت در برابر جامعه بینالمللی بکار گرفته شد. با ملا آخوند در یک سمت و سراجالدین حقانی در سمت دیگر او، ملا برادر خود را در بین سندان و چکش میبیند.
سراجالدین بدون تردید نورچشمی «آی.اس.آی» است. انتصاب وی یک خبر دهشتناک برای دهلی نو است. اما پرسش بزرگ برای آینده موضوع معادله ایالات متحده با شبکه حقانی است. چنگ افسانهشناسی اعلان «اف.بی.آی» را درباره یک «جایزه حداکثر ۱۰ میلون دلاری برای اطلاعاتی که مستقیماً به دستگیری سراجالدین حقابی منتهی شود» مینوازد، و شیپور آن میگوید «اگر در باره این شخص هر گونه اطلاعی دارید، لطفاً به دفتر محلی اف.بی.آی یا به نزدیکترین سفارتخانه یا کنسولگری آمریکا تماس بگیرید.»
«اف.بی.آی.» سراجالدین را «یک تروریست جهانی بویژه مشخصشده» با روابط نزدیک با القاعده مینامد اما اتهامات به او اثباتنشده و مبهم است. بنابر این، سراجالدین «برای تحقیق در ارتباط با حمله ژانویه ۲۰۰۸ به یک هتل در کابل، افغانستان، که شش نفر از جمله یک شهروند آمریکایی را کشت تحت تعقیب است. باور بر این است که او حملات علیه نیروهای ایالات متحده و ائتلاف در افغانستان را هماهنگ کرده و در آنها شرکت داشته است. گفته میشود حقانی همچنین در طراحی سوءقصد نافرجام به حمید کرزای رییسجمهور افغانستان در سال ۲۰۰۸ درگیر بود.»
در عینخال، اعلامیه مضحک «اف.بی.آی.» میگوید «تصور بر این است که حقانی در پاکستان، بطور مشخص در منطقه میران شاه، وزیرستان شمالی پاکستان زندگی میکند.»
اگر ایالات متحده میتواند اسامه بن لادن را در یک شهرک پاکستان پیدا کند، چرا باید این وظیفه را مانند غرب وحشی برونسپاری کرده – در هر بار و فاحشهخانه اعلامیه نصب کند؟
نکته این است که اسناد بایگانیشده وزارت امور خارجه نیز نشان میدهند که روابط ایالات متحده و حقانیها پیشینه طولانی دارد. گروه مجاهدین جلالالدین حقانی در واقع تنها گروه در جهاد دهه ۱۹۸۰ بود که از اعتماد ژنرال ضیاءالحق برخوردار بود و اجازه داشت مستقیماً با «سیا» ارتباط داشته باشد. البته «سیا» او را به مثابه یک دارایی «یکجانبه» توصیف کرد که در ازای همکاری، مستقیماً دهها میلیون دلار پول نقد دریافت کرد.
در واقع، هنگامی که زمان آن رسید که «سیا» اسامه بن لادن را به سودان منتقل کند، حفاظت امن از اسامه به کس دیگری غیر از جلالالدین محول نشد. پیوندها اینچنین بود!
درست است که جلالالدین بعداً از خیانت به بن لادن امتناع کرد و احتمالاً به او کمک کرد تا در دسامبر ۲۰۰۱ از تور آمریکا در استحکامات کوه تورا بورا بگریزد. اما، ظاهراً بعد از آن هر یک راه خود را رفت.
در واقع ، ژنرال جان نیکلسون، در جلسات «کمیته نیروهای مسلح سنا» برای انتخاب فرمانده نیروهای ایالات متحده و ناتو در افغانستان در ژانوبه ۲۰۱۶ گغت که عملیات ضدتروریستی ایالات متحده در افغانستان جنگجویان شبکه حقانی را هدف قرار نمیدهد. ژنرال گفت: «آنها اکنون بخشی از این نامگذاری نیستند… حقانیها عمدتاً در مرکز توجه نیروهای امینتی افغانستان قرار دارند.»
نیکلسون با زحمت توضیح داد که عملیات ضدتروریستی ایالات متحده بر «القاعده» و «دولت اسلامی» متمرکز است. ایالات متحده انتظار داشت پاکستان با وارد آوردن فشار کافی بر حقانیها مانع حملات از آن سوی مرز بشود.
ژنرال چهار ستاره ۸ سال پس از حمله شبکه حقانی به سفارت هند در کابل به این سفسطه متوسل میشود. این شرمآور و منزجرکننده است، به همین اندازه شرمآور و منزجرکننده، این است که سیاستهای هند نسبت به افغانستان تماماً دنبالهروی از استراتژیهای ایالات متحده در افغانستان است – تا جایی که امروز طبق گزارشها نخستوزیر مودی مترصد است در حاشیه اجلاس «چهار» در شهر واشنگتن پیرامون چگونگی تقویت هماهنگی در شرایط کنونی با رییسجمهور بایدن گفتوگو کند.
راستی، مولوی امیرخان متقی، وزیر خارجه تعیین شده در دولت موقت کیست؟
پیتر تامسن، نماینده ویژه ایالات متحده در افغانستان از ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۲، در کتاب کلاسیک «جنگهای افغانستان: تروریسم موعودباور، درگیریهای قبیلهای، و شکست قدرتهای بزرگ» نوشته است که پرویز مشرف رییسجمهور وقت پاکستان در نوامبر ۲۰۰۱ یا حوالی آن شخصاً به جورج دبلیو بوش رییسجمهور ایالات متحده زنگ زد و (با حمایت نیروهای ویژه ایالات متحده) خواهان تخلیه هوایی «افراد بسیار مهمی» شد که پس از حملات ۱۱ سپتامبر در قندوز در محاصره میلیشیایی «ائتلاف شمال» تحت فرماندهی عبدالرشید دوستم بودند.
بوش و دیک چینی معاون رییسجمهو ر درخواست شخصی مشرف را به صراحت تأیید کردند. سیمور هرش، روزنامهنگار تحقیقی مشهور، بعداً بر اساس اطلاعرسانی از منابع سابق «سیا» نوشت که فرماندهی مرکزی ایالات متحده برای تضمین ایمنی پروازهای ارتش پاکستان، یک دالان هوایی ویژه از قندوز به بیرون ایجاد کرد.
نزدیک به هزار نفر، از جمله اعضای القاعده، در حملونقل هوایی قندوز (که به «حملونقل هوایی شیطان» شهردت دارد) به پایگاههای دورافتاده در چترال و گلگت در کشمیر تحت اشغال پاکستان منتقل شدند. گفته میشود علاوه بر مقامات نظامی پاکستان، یکی از افراد بسیار مهم که منتقل شد، مولوی امیرخان متقی بود. «آی.اس.آی.» سرنوشت بزرگتری برای متقی میدید!
آیا پاکستان میتواند از همه اینها فرار کند؟ این دولت موقت به آسانی پذیرفته نخواهد شد، اما ناپدید هم نخواهد شد، گرچه چهرههای آن میتوانند تغییر کنند. پایتختهای منطقهای – تهران و مسکو (و احتمالاً حتا پکن) واکنش نشان خواهند داد. آنها با روایت پاکستان از «دولت فراگیر» گول خوردهاند.
پاکستان جرات کرد با ارزیابی خونسردانه مبنی بر این که ایالات متحده و متحدین غربی آن پس از فرونشتن گرد و خاک با طالبان تعامل خواهند کرد، فراتر از حد معمول برود. سفر دومینیک راب وزیر امور خارجه انگلیس در ۳ سپتامبر به اسلامآباد تعیینکننده بود.
در ۵ سپتامبر، ژنرال حمید به کابل رفت. در ۷ سپتامبر پاسخ طالبان به سگ سوت او را دیدیم.
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/4sh8au9a