تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم

کاتب: ع. سهند
۹ دی ماه ۱۳۹۰

 

با توجه به رسيدن سياست‌های تعديل ساختاری به سازمان ملل متحد، و تعديل نيروی انسانی و مضيقه‌های بودجه‌ای ناشی از آن سياست‌ها – و فشاری که «جامعه بين‌المللی» به مثابه تأمين کننده اصلی بودجه ارگان‌های اين نهاد بين‌المللی بر گردن ضعيف و باريک‌تر از موی ما اعمال می‌کند، برای ما در دبيرخانه سازمان ملل متحد، اصلاً و ابداً مقدور نيست که اين همه نامه را بخوانيم، چه برسد که بخواهيم با توجه به خواست‌ها و تقاضاهای متضاد و متخاصم نامه‌های دريافتی (که ارسال نيروهای کلاه آبی سازمان ملل به چهار گوشه کشور و جامعه و به برخی از محلات و خانه‌های شما را می‌طلبد) به آن‌ها ترتيب اثر بدهيم.

 

نامه سرگشاده بان کی‌مون به عريضه‌نويسان ايرانی

 

خواهران، برادران، دوستان عزيز ايرانی،
با خالص‌ترين تحيات (به خواهران و برادران خداپرست) و با گرم‌ترين درودها (به دوستان سکولار) ايرانی

از برکت گسترش سواد خواندن و نوشتن در کشور باستانی شما، و ظاهراً متأثر از سنن باستانی عريضه‌نويسی به درگاه شاهان و اربابان و خان‌ها – که تظاهر مدرن آن را در تعداد گونی‌های حاوی نامه‌ها و عريضه‌های روستاييان کشور شما به رييس‌جمهور محبوب خودشان در سفرهای استانی ايشان در گزارش‌های خبری می‌خوانيم و می‌بينيم – سيل نامه‌های تکی و چند نفرۀ شما به دبيرخانه سازمان ملل متحد، هم‌چنان جاری است. با توجه به رسيدن سياست‌های تعديل ساختاری به سازمان ملل متحد، و تعديل نيروی انسانی و مضيقه‌های بودجه‌ای ناشی از آن سياست‌ها – و فشاری که «جامعه بين‌المللی» به مثابه تأمين کننده اصلی بودجه ارگان‌های اين نهاد بين‌المللی بر گردن ضعيف و باريک‌تر از موی ما اعمال می‌کند، برای ما در دبيرخانه سازمان ملل متحد، اصلاً و ابداً مقدور نيست که اين همه نامه را بخوانيم، چه برسد که بخواهيم با توجه به خواست‌ها و تقاضاهای متضاد و متخاصم نامه‌های دريافتی (که ارسال نيروهای کلاه آبی سازمان ملل به چهار گوشه کشور و جامعه و به برخی از محلات و خانه‌های شما را می‌طلبد) به آن‌ها ترتيب اثر بدهيم. به علاوه، دريافت و بايگانی کردن اين همه عريضه از جانب آحاد ملت شريف و باستانی ايران موجب شده به برخی کارهای اساسی که صواب و سود جدی بر آن‌ها مترتب است و «جامعه بين‌المللی» انجام آن‌ها را از ما می‌طلبد، نرسيم. از اينرو، مايلم به نمايندگی از جانب همکارانم در دبيرخانه از اين طريق تقاضای خالصانه‌ يافتن سرگرمی ديگری را با شما در ميان بگذارم. ولی قبل از آن‌که برخی از شما قلم‌های هميشه معترض را در اعتراض بر روی صفحه‌ کليد مقابل خود بکوبيد، لازم می‌دانم با مراجعه به بايگانی دبيرخانه سازمان ملل متحد چند نکته را خاطرنشان شوم.

اولين نامه در بايگانی دبيرخانه سازمان ملل متحد، نامه‌ای از «دانشکده حقوق و علوم سياسی دانشگاه تهران در مورد رفتار غيرانسانی با دختران زنگبار ايرانی‌الاصل در زنگبار» است. من در اينجا با ذکر جزييات آن نامه که آقای منوچهر گنجی زحمت نگارش آن را کشيده بودند، مصدع اوقات گرانبهای شما عزيزان نمی‌شوم (چون می‌دانم وقت شما در حين بيکاری طلاست و شنيده‌ام که از برکت فعاليت‌های آقای قالی‌باف شهردار محبوب پايتخت شما و بانک خصوصی ايشان بازار سکه طلا اين روزها در کشور شما واقعاً سکه است!) اما، علاقمندان می‌توانند به «مجله دانشكده حقوق و علوم سياسی» شمارۀ آذر ۱۳۴۹ مراجعه نمايند.

در بايگانی دبيرخانه سازمان ملل متحد، هم‌چنين نسخه «نامه نويسندگان و هنرمندان ايران به آقای کورت والدهايم دبيرکل سازمان ملل متحد» به تاريخ ۲۷ آبان ۱۳۵۸ و در واکنش به نيت سفر دبيرکل سابق ما به کشور شما، موجود است که آن را جهت اطلاع به پيوست از طريق حامل ارسال می‌دارم.

مقايسه اين دو نامه با نامه‌های شما عزيران از يک سو باعث شادمانی «جامعه بين‌المللی» است، چرا که از سنت امضاکنندگان «نامه نويسندگان و هنرمندان ايران با آقای کورت والدهايم» فاصله نوری گرفته‌ايد و شما عزيزان اکثراً به سنت جنابان آقایان گنجی (منوچهر خان و اکبر آقا) تأسی جسته و در مقايسه با امضاکنندگان آن جور نامه‌ها کار ما را سخت و نان ما را آجر و خود ما را سنگ روی يخ نمی‌کنيد. اما از حق که نمی‌شود گذشت – به ويژه همان‌طور که در مورد مرگ دلخراش داگ هامرشولد در جنگل‌های کنگو ديديم، دبيرکل سازمان ملل متحد اگر حق‌کشی کند حتماً به جزاء و عذاب غيبی گرفتار می‌شود- امضاکنندگان نامه به آقای والدهايم گرچه جدی و اخمو به نظر می‌رسند، ابداً قصد وقت‌گذرانی و «کَل‌کَل» ديپلماتيک و  ادا و اطوار سياسی درآوردن را نداشتند.

در رابطه با سيل نامه‌ها و عريضه‌هايی که از يک دهه گذشته و به ويژه پس از قرار گرفتن کشور شما در گروه کشورهای «شرير»، و افزايش فشارها و تهديدات «جامعه بين‌المللی» عليه کشور شما و در بستر «انقلابی شدن» اصلاح‌طلبان سابق، به سوی دبيرخانه ما جاری شده است، بايد اضافه کنم که گرچه از نظر اسلوبی عمدتاً در سنت جنابان آقايان گنجی است، اما ما در دبيرخانه از نظر محتوايی آن‌ها را به سه نوع کلی طبقه‌بندی می‌کنيم:

۱- نوع اول نامه‌هايی که از طرف مقامات و نهادهای رسمی کشور شما و يا تحت حمايت و با تشويق آن‌ها برای ما فرستاده می‌شود. ما در دبيرخانه با همکاران خودمان به اينجور برخوردها عادت داريم. هر وقت به يکی از آن‌ها می‌گويم لباست بوی خورش «کاری» می‌دهد، او فردا به تلافی به من می‌گويد لباست بوی «کيمچی» می‌دهد.

۲- نوع دوم نامه‌های افراد و گروه‌هايی از اپوزيسيون ايرانی است که عملکرد ما و سلف ما در برابر سياست استفاده ابزاری ناتو از سازمان ملل را ديده‌اند و هی به اميد تکرار سناريوهای يوگسلاوی، عراق، افغانستان، ليبی و… در ايران به بهانه‌های مختلف به ما نامه می‌نويسند و سعی دارند ما را جلو بياندازند. به اين عزيران توصيه می‌کنم نامه‌های خود را مستقيماً به دفتر ناتو به نشانی زير ارسال نموده، مانند ما منتظر اقدامات مقتضی بمانند:
http://www.nato.int/cps/en/SID-F0E31D19-A3C22C61/natolive/contact.htm

۳- گروه سوم افراد و گروه‌هایی از اپوزيسيون ايرانی است که عملکرد ما و سلف ما در برابر سياست استفاده ابزاری ناتو از سازمان ملل را ديده‌اند ولی به قول خود شما ايرانی‌ها «خود را به کوچه علی چپ» و نديدن می‌زنند، و سعی دارند با «لی‌لی به لالای» ما گذاشتن، کار خود را پيش ببرند. توصيه من به اين عزيزان اين است که به جای سرگرم شدن به نامه‌نويسی به دبيرخانه ما و ترجمه آن به زبان‌های زنده دنيا، وقت خود را صرف ترجمه دو سند زير نموده و از اين طريق سطح ادارک و فرهنگ و عمل غير عريضه‌نويسی خود و هم‌نوعان ايرانی خود را بالا برده، باری نيز از دوش دبيرخانه در حال کوچک شدن ما بردارند:
● «در حقوق بين‌الملل منظور از به رسميت شناخته شدن دولت چيست؟»:
http://www.justice.gov.tr/e-journal/pdf/LW7081.pdf
● «مارکسيسم و حقوق بين‌الملل»:
http://csssjnu.tripod.com/marx.html

با احترامات فائقه
بان کی‌مون، دبيرکل سازمان ملل متحد
نيويورک، ۳۰ دسامبر ۲۰۱۱

***

ضميمه شمارۀ ۱

نامه نويسندگان و هنرمندان ايران به آقای کورت والدهايم دبيرکل سازمان ملل متحد

آقای عزيز،
مطبوعات از نيّت شما برای عزيمت به کشور ما خبر می‌دهند. ما از آمدن شما به اين کشور، که اميدواريم به خاطر دفاع از حقوق پايمال شدۀ يک ملت باشد، خرسنديم. زيرا عمل شما در مقام دبيرکل مهم‌ترين سازمان جهانی بر حيثيت و اعتبار شما افزوده است. درست به همين سبب ما با اين نامه به شما مراجعه می‌کنيم و می‌خواهيم سخنی چند با شما در ميان بگذاريم:

شما به کشوری می‌آييد که در آن طی شصت سال، سلسله پهلوی يکی از مستبدترين و فاسدترين رژيم‌های جهان را برقرار کرده بود. ميليون‌ها ايرانی طی اين شصت سال، به اشکال مختلف به دست اين رژيم کشته شدند، شکنجه شدند، از خانواده‌های خود آواره شدند، زندانی شدند، مورد افترا قرار گرفتند، شخصيت انسانی آنان بی‌رحمانه پايمال شد. تاريخ اين سلسله تاريخی است خون‌آلود، تاريخ اختناق يک ملت است.

تحولاتی که در دوران اين شصت سال در جامعه ما رخ داد و بخشی از آن نتيجه مقتضيات جبری زمانه بود از هر بابت سطحی و نابهنجار است. در رژيم پهلوی تفاوت فقر و ثروت فاحش بود. هنوز ۶۰ درصد اهالی بی‌سوادند، از شرايط اوليه مسکن و بهداشت و آموزش محروم اند. و اين در حالی است که کشور ما سرزمينی است پهناور، غنی، دارای مردمی هوشيار، کوشنده و صاحب فرهنگی طولانی.

خانوادۀ پهلوی در اين مدت طولانی اين کشور را غارت کرد و خود به ثروتمندترين خانواده جهان بدل شد و در پيرامون خود گروهی از سرمايه‌داران و زمين‌داران بزرگ انگل را پرورش داد که همراه او جامعه ما را می‌چاپيدند.

اين يک واقعيت تاريک و غم‌انگيز است که شما بی‌شک از آن بی‌اطلاع نيستيد و ما مايل هستيم که نظر و توجه شما را با تأکيدی هر چه بيش‌تر به سوی آن جلب کنيم.

واقعيت تاريک‌تر و غم‌انگيز‌تر آنست که اين خانوادۀ جابر و فاسد، و پيرامونيان انگل‌صفت آن را چه کسی بر جامعه ما مسلط ساخته است؟ سرسلسله پهلوی، رضا پهلوی را بنا به تصديق آنتونی ايدن، انگلستان مورد حمايت قرار داد. پسر او، محمدرضا پهلوی را، بنا به تصديق مکرر بسياری از مأموران سيا و رجال سياسی غرب، آمريکا بر اريکه قدرت مستقر ساخت. چرا؟ زيرا اين دو کشور به دست اين دو پادشاه جبار می‌خواستند ثروت نفت ايران را در اختيار داشته باشند و ايران را به بازار و پايگاه نظامی خود بدل کنند. حتا محمدرضا پهلوی در يکی از سخنرانی‌های گذشته خود تصريح کرد که کارتل غارتگر نفت هر بشکه نفت ما را در دورانی به يک دلار می‌خريد و به بيست‌و‌پنج دلار می‌فروخت.

در حالی که از بهای نفت ما می‌کاستند، بر بهای صادرات خود به ايران می‌افزودند. ايران در قبال تحويل نفت مجبور به خريد ميلياردها اسلحه و کالاهای مصرفی غيرلازم بود. هرگز امپرياليسم، «گاو شيردهی» مانند ايران نداشت.

ژرفا و دامنه انقلاب توفندۀ ايران واکنشی به حق در برابر اين پديده‌های سراپا ظالمانه بود که وجدان همه ايرانيان را به سختی مجروح می‌ساخت.

رسانه‌های گروهی غربی اين واقعيت‌های اساسی را در پرده می‌گذارند و می‌خواهند واکنش به حق مردم ايران را بيالايند و تحت لفافه‌های صوری، محتوا و ماهيت مسايل را مشوب سازند.

خشم و نفرت مردم ايران متوجه محافل حاکمه آمريکاست که در بدبختی و اختناق ميهن ما ذی‌سهم هستند، و نه متوجه مردم آمريکا. اين نفرت و خشم، سراپا عادلانه است.

بايد به اين آقايان و خانم‌های متفرعن آمريکايی و انگليسی که تصور می‌کنند چاپيدن و کوبيدن شرق، حق ازلی آن‌هاست، نصحيت کرد که احترام به انسانيت و حقوق بشر را به معنی جدی اين کلمات بياموزند. ما خود را به چنين نصايحی نيازمند نمی‌بينيم.

ما اميدواريم شما از نفوذ خود برای اندرزگويی به کسانی که قانون جنگل غارت و ستم نسبت به ناتوان‌تر از خود برای آن‌ها يک قانون طبيعی است، استفاده کنيد و از حقوق حقه مردم ايران در جهان مدافعه به عمل آوريد.

آقای کورت والدهايم عزيز!
به مثابه دبيرکل سازمان ملل متحد، به مثابه سياستمدار مجرب، به مثابه يک انسان متمدن، از شما نمی‌توانيم توقع ديگری داشته باشيم.

تهران، ۲۷ آبان ۱۳۵۸

محمود اعتمادزاده (به آذين)، اميرهوشنگ ابتهاج (سايه)، اميرحسين آريان‌پور، مهدی اسفنديارفرد، هانيبال الخاص، اصغر الهی، علی امينی نجفی، ناصر ايرانی، محمود برآبادی، محمد پورهرمزان، مهدی اخوان ثالث، محمدتقی برومند، محمدرضا اصلانی، ابوتراب باقرزاده، ناصر پورقمی، فريدون تنکابنی، جاهد جهانشاهی، جعفر جهانبخش، عليرضا جباری، بهرام حبيبی، محمد خليلی، بهاءالدين خرمشاهی، رکن‌الدين خسروی، مجيد دانش‌آراسته، محمدحسين روحانی، محمد زهری، جلال سرفراز، منوچهر شيبانی، احسان طبری، اسدالله عمادی، نازی عظيما، جلال علوی‌نيا، عبدالله عسگری، فرهاد عابدينی، کامران فانی، بهزاد فراهانی، محمدرضا فشاهی، حسن غلامعلی‌پور، محمد قاضی، غلام‌حسين قائم‌پناه، جعفر کوش‌آبادی، سياوش کسرائی، کامبوزيا گويا، محمدرضا لطفی، جمال ميرصادقی، ناصر مؤذن، غلام‌حسين متين، پرويز مسجدی، محمدعلی مهميد، کيومرث منشی‌زاده، شيخ مصطفی رهنما، رحيم نامور، هوشنگ ناظمی (نيک آئين)، نصرت‌الله نوحيان (نوح)، اسمعيل نوری‌علاء، کامبيز صديقی، مصطفی اسکوئی، پرويز شهرياری، مهدی فتحی، شهاب موسوی‌زاده، ثميلا امير ابراهيمی، فرح نوتاش، نوشابه اميری، پرويز رجبی، خسرو خسروی.

***

ضميمه شمارۀ ۲

نمونه‌هايی از نامه‌ها و عريضه‌های ارسالی ايرانيان به دبيرخانه سازمان ملل متحد

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/yutraf5e