تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ اول

ا. آذرنگ
۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۳

 

بر بستر مبارزات و سنن انقلابی طبقه کارگر اروپا بود که انترناسونال دوم، روز مبارزه کارگران شیکاگو برای ۸ ساعت کار در روز را بعنوان روز همبستگی جهانی کارگران همه کشورها اعلام کرد. تلفیق سنن مبارزاتی کارگران شیکاگو برای خواست‌های اقتصادی با سنن انقلابی طبقه کارگر اروپا برای  کسب قدرت سیاسی، پیروزی گرایش انقلابی در جنبش جهانی کارگری بود. این ابتکار، روزاول ماه مه را به روزهمبستگی جهانی کارگران درمبارزه برای خواست‌های اقتصادی، در مبارزه برای خواست‌های سیاسی، و در دفاع از همبستگی انترناسیونالیستی ازطریق مقابله با نظامی‌گری و جنگ تبدیل کرد.

پشینه و سنن انقلابی اول مه و مبارزات جاری طبقه کارگر

 

روز جهانی کارگر روز بزرگداشت خاطره کارگرانی است که در اول ماه مه ۱۸۸۶ در شیکاگو به علت درخواست جسورانه ۸ ساعت کار در روز مورد هجوم پلیس مسلح قرارگرفتند. این روز یادبود رهبرانی است که بخاطر هدایت مبارزات کارگران برعلیه استثمار خشن سرمایه‌داری در بیدادگاه‌های سرمایه به اعدام محکوم شدند.

اما کشتار کارگران شیکاگو نخستین قتل عام کارگران نبود؛ پیش از آن نیز طی چند دهه‌ای که به اول ماه مه ۱۸۸۶ انجامید صدها کارگر قتل عام شده بودند. همچنین تقاضای کارگران شیکاگو برای کاهش ساعات کار روزانه نیز اولین نمونه تاریخی نبود؛ پیش از آن طبقه کارگر انگلیس بیش ازسه دهه در عرصه کاهش ساعات کار روزانه مبارزه کرده بود و توانسته بود آن‌را به ۱۰ ساعت در روز کاهش دهد. ابتکار انترناسیونال دوم به رهبری فردریک انگلس در اعلام روز اول ماه مه بعنوان روز همبستگی بین‌المللی طبقه کارگر، اقدامی انقلابی در جهت تلفیق مبارزه کارگران برای خواست‌های جزئی و اقتصادی با پیشینه‌های مبارزاتی و سنن انقلابی طبقه کارگر، و با شعارهای استراتژیک آن برای ایجاد دگرگونی‌های انقلابی بود.

در روز اول ماه ۱۸۸۶ مارکس دیگر زنده نبود، اما حرکت تاریخ، موجب رسوخ هر چه بیش‌تر جهان بینی سوسیالیسم علمی در صفوف طبقه کارگرشده بود و آموزش‌های مارکس قلب‌ها و اذهان طبقه کارگر را تسخیر کرده بود. انتشار مانیفست کمونیست، انقلاب ژوئن ۱۸۴۸ کارگران پاریس، تشکیل انترناسیونال اول تحت رهبری مارکس، وکمون پاریس و تشکیل اولین حکومت کارگری در ۱۸۷۱، طبقه کارگر را درکوره ایدئولوژی و مبارزات انقلابی گداخته بود.

اهمیت مبارزه اقتصادی
پیام آموزش‌های سوسیالیسم علمی و سنن انقلابی پیش از ماه مه ۱۸۸۶ برای طبقه کارگر که هر چه بیش‌تر زیر پرچم مارکسیسم گرد می‌آمد، روشن بود. مانیفست کمونیست که در جریان انقلابات فوریه ۱۸۴۸ فرانسه منتشر شد، نشان داد که طبقه کارگر تنها طبقه واقعآ انقلابی است که در برابرطبقه سرمایه‌دار ایستاده است. مانیفست نشان داد که تاریخ جوامع بشری تاریخ مبارزه طبقاتی است. مانیفست کلیات برنامه عمل جنبش کارگری را تدوین کرد و نشان داد که همه جنبش‌های تاریخی پیشین، جنبش‌های یک اقلیت برای منافع آن اقلیت بوده اند، اما جنبش طبقه کارگر جنبش مستقل و خود‌آگاه اکثریت گسترده به نفع اکثریت وسیع است.  بنیان‌گذاران سوسیالیسم علمی با اینکه  سکولار‌ترین سکولارهای تاریخ بشمار می‌روند، با تئوری و عمل خود میدان و آماج اصلی مبارزات طبقه کارگر را نشان دادند و در گرماگرم بازار گفتمان‌ها بورژوایی و خرده‌-بورژوایی جنگ سنت و مدرنیته (برآمده از عصر روشنگری و انقلاب بورژوایی فرانسه)، با انتشار مانیفست، راه  علمی و روشن رهایی طبقاتی و ملی را به طبقه کارگر نمایاندند. مانیفست برای اولین بار شعارتاریخی «کارگران همه کشورها متحد شوید»  را به میان طبقه‌ای برد که ویژگی‌های مذهبی، قومی، نژادی و فرهنگی بخش‌های گوناگون آن در سطوح ملی و جهانی، مورد سوء استفاده استثمارگران و استعمارگران قرار داشت.

تجربه عینی طبقه کارگر لازم بود تا این ایدئولوژی انقلابی به یک نیروی مادی تبدیل شود.  کارگران پاریس در ژوئن ۱۸۴۸، فراتر از تظاهرات و راهپیمایی کارگران شیکاگو، اسلحه بدست گرفته و نبرد دلیرانه‌ای را بر علیه نظم استثماری آغاز کردند. اما درپایان این انقلاب خودجوش  و فاقد اهداف و برنامه روشن، در هم شکسته شد و صدها کارگر کشته و هزاران نفر دیگر بازداشت و زندانی شدند.

در سپتامبر ۱۸۶۴، مجمع بین‌المللی کارگران (انتر ناسیونال اول) با سخنرانی افتتاحیه مارکس رسمآ تشکیل شد و آغاز به کارکرد. مارکس در این سخنرانی اهمیت تاریخی و طبقاتی مبارزه طبقه کارگر برای کاهش ساعات کار و تدوین یک سیاست خارجی مردمی را روشن کرد. مارکس در این سخنرانی ضمن اشاره به عقب‌نشینی‌های طبقه کارگر درپی شکست انقلاب ۱۸۴۸، گفت:  «با این وجود دوره سپری شده از انقلابات ۱۸۴۸، بدون خصوصیات جبران کننده نبوده است… طبقه کارگر انگلیس پس از سی سال مبارزه با استقامتی ستودنی… موفق به گذراندن قانون ده ساعت  شد. طماعان ترسیده به کنار، این مبارزه برای محدودیت قانونی ساعات کار که با شدتی بیش‌تر از گذشته ادامه دارد، در بستر ستیز بزرگ بین قانون کور عرضه و تقاضا که اقتصاد سیاسی طبقه متوسط را تشکیل می‌دهد، و تولید اجتماعی تحت نظارت بصیرت اجتماعی که اقتصاد سیاسی طبقه کارگر را تشکیل می‌دهد، درجریان است. بنابراین، قانون ده ساعت تنها یک موفقیت بزرگ عملی نبود، آن پیروزی یک پرنسیپ بود، برای اولین بار بود که در روز روشن اقتصاد سیاسی طبقه متوسط  تسلیم اقتصاد سیاسی طبقه کارگرمی شد.» از نظر مارکس ، این پیروزی در مباررزه برای خواست‌های محدود در عین حال یک پیروزی سیاسی در روند شکست دادن منطق عرضه و تقاضا و پیروزی منطق تولید اجتماعی به شمار می رفت.

اهمیت سیاست خارجی: کارگران همه کشورها متحد شوید
مارکس در ادامه سخنرانی خود ضمن تاکید بر ضرورت اتحاد جهانی طبقه کارگر، کارگران همه کشورها را فراخواند تا نسبت به سیاست خارجی دولت‌های خود هشیاری نشان داده و برعلیه سیاست‌هایی که با توسل به جنگ و درگیری، طبقه کارگر یک کشور را در برابر طبقه کارگر کشور دیگر قرارمی‌دهند، مبارزه کنند.

«اگر رهایی طبقه کارگر مستلزم همسازی برادرانه آن‌هاست، آن‌ها چگونه  می‌توانند این مأموریت بزرگ را با سیاست خارجی که در پی طرح‌های جنایتکارانه، بازی با تعصبات ملی، و غارت خون و ثروت خلق‌ها ازطریق جنگ‌های دزدان دریایی است، به انجام رسانند؟… [ تحولات] به طبقه کارگر وظیفه آشنایی کامل با راز و رمزهای سیاست‌های بین‌المللی، نظارت بر اقدامات دیپلماتیک دولت‌های خود، مقابله با آن‌ها در صورت لزوم  با استفاده از همه ابزاری که در اختیار دارند؛  و در صورت ناتوانی در جلوگیری از آن‌ها، [ وظیفه] متحد شدن همزمان در محکوم کردن آن سیاست‌ها، و دفاع از قوانین ساده اخلاقیات و عدالت، که باید بر روابط خصوصی افراد و روابط ملت‌ها حاکم باشند را آموخته است. مبارزه برای آنچنان سیاست خارجی، بخشی از مبارزه عمومی برای رهایی طبقه کارگر را تشکیل می‌دهد. کارگران همه کشورها متحد شوید.»[۱]

اکونومیسم نه، تلفیق مبارزات اقتصادی و سیاسی
درسال ۱۸۷۱ در پی جنگ ارتجاعی فرانسه- آلمان، کارگران پاریس دست به قیام عمومی زده و اولین حکومت کارگری تاریخ را بنیان نهادند. مارکس کمون پاریس را نماینده واقعی همه عناصر سالم جامعه فرانسه ارزیابی کرد. ظهور اولین دولت کارگری درقلب اروپای سرمایه‌دارو گام‌هایی که آن دولت درجهت کمک به رهایی طبقه کارگر برداشت، ضربه عظیمی بر دستگاه بوروکراتیک دولت‌های سرمایه‌داری بود. اقدامات دولت کارگری کمون از قبیل انتخابات مقامات با رای آزاد و همگانی شهروندان، ارتجاع اروپا را برای درهم کوبیدن این نبرد تاریخی متحد کرد. پس از ۸  روز مبارزه و دفاع  قهرمانانه، آخرین مدافعان کمون از پا در افتادند و ارتش فاتح ارتجاع اروپا دست به کشتار کارگران، زنان وکودکان آن‌ها زد، کشتاری که تا آن روزدر تاریخ طبقه کارگر، بی‌سابقه بود.

بر بستر مبارزات و سنن انقلابی طبقه کارگر اروپا بود که انترناسونال دوم، روز مبارزه کارگران شیکاگو برای ۸ ساعت کار در روز را بعنوان روز همبستگی جهانی کارگران همه کشورها اعلام کرد. تلفیق سنن مبارزاتی کارگران شیکاگو برای خواست‌های اقتصادی با سنن انقلابی طبقه کارگر اروپا برای  کسب قدرت سیاسی، پیروزی گرایش انقلابی در جنبش جهانی کارگری بود. این ابتکار، روزاول ماه مه را به روزهمبستگی جهانی کارگران درمبارزه برای خواست‌های اقتصادی، در مبارزه برای خواست‌های سیاسی، و در دفاع از همبستگی انترناسیونالیستی ازطریق مقابله با نظامی‌گری و جنگ تبدیل کرد.

لنین در سال ۱۹۰۰ ضمن اشاره به اهمیت انقلابی روز اول ماه مه، در مقدمه‌ای بر جزوه «روز اول ماه مه در خارکف» نوشت: «خواست ۸ ساعت کار روزانه، درعین حال خواست کل پرولتاریا است که نه به یک صاحب کار منفرد، بلکه به مقامات دولتی بعنوان نمایندگان کل نظام اقتصادی و سیاسی معاصر، به طبقه سرمایه‌دار در کلیت آن، یعنی صاحبان همه ابزار تولید، ارائه می‌شود. خواست ۸ ساعت کار روزانه اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده است. این خواست اعلام همبستگی با جنبش سوسیالیستی جهان است.»[۲]

لنین در سال۱۹۰۲ در نامه به «لیگ شمالی» نوشت: «باید اضافه می‌شد که درکشورما روز اول ماه مه به تظاهرات بر علیه استبداد و خواست آزادی سیاسی تبدیل شده است. اشاره به اهمیت بین‌المللی [این] تعطیلی کافی نیست. باید آن‌را به مبارزه برای حیاتی‌ترین خواست‌های ملی سیاسی نیز مرتبط کرد.»[۳]

در زمان لنین گرایشی در اکثر احزاب سوسیال دموکرات اروپا وجود داشت که می‌خواست جشن‌های روز اول ماه مه را به خواست‌های صرفآ اقتصادی محدود نگاهدارد. لنین در سال ۱۹۰۵ در مقاله« کنگره  جنا- Jena حزب کارگران سوسیال دموکرات آلمان» در مقابله با این گرایش نوشت: «موضوع دیگری که پیش از موضوع اعتصاب سیاسی برای بحث در Jena مطرح شد، برای روسیه نیز بسیار آموزنده است. این موضوع جشن‌های روز اول ماه مه یا بعبارت دقیق‌تر (اگر لُب مطلب را بگیریم و نه اقلامی را که به طرح موضوع انجامیدند) سوال یا ارتباط جنبش سندیکایی با حزب سوسیال دموکرات بود. پرولتاریا به دفعات از اثرات ژرف کنگره کلن اتحادیه‌های کارگری بر سوسیال دموکرات‌های آلمان، ونه تنها آن‌ها، صحبت کرده است. در این کنگره معلوم شد که حتی در آلمان، جایی که در آن سنن مارکسیسم و نفوذ آن قوی‌ترین است، گرایشات ضد سوسیالیستی به سمت “سندیکالیسم ناب” انگلیسی یعنی نوع مطلقآ بورژوایی آن، در اتحادیه‌های کارگری، یعنی اتحادیه‌های کارگری سوسیال دموکرات رو به رشد است. از اینروست که موضوع  تظاهرات روز اول ماه مه در مفهوم تحت‌اللفظی آن، ناگزیر درکنگره Jena به موضوع سندیکالیسم و سوسیال دموکراسی، یا اگربخواهیم برحسب گرایشات درون جنبش سوسیال دموکراسی روسیه صحبت کنیم، به موضوع اکونومیسم منتهی شد.» لنین در ادامه می‌نویسد:

«فیشر که گزارش درباره روز اول ماه مه را قرائت کرد، صراحتآ اعلام داشت که اشتباه بدی خواهد بود اگر این واقعیت که در اتحادیه‌های کارگری روحیه سوسیالیستی در اینجا و آنجا درحال ناپدید شدن است، نادیده گرفته شود. اوضاع تا جایی پیش رفته بود که برینگمان، نماینده اتحادیه نجاها، بعنوان مثال اظهاراتی شبیه این را به زبان آورده و منتشر کرده بود: “اعتصاب در روز اول ماه مه مانند یک جسم خارجی در بدن انسان است. درشرایط کنونی اتحادیه‌های کارگری فقط ابزار بهبود شرائط کارگران هستند” ، و غیره… در آلمان مانند روسیه و در واقع درهمه جا، یک سندیکالیسم محدود، یا اکونومیسم درحال پیوستن به اپورتونیسم است.»[۴]

اول ماه مه امسال
امسال نیز درسراسرجهان روز اول ماه مه، روز همبستگی جهانی کارگران در مبارزه برای خواست‌های اقتصادی، در مبارزه برای خواست‌های سیاسی و در دفاع از همبستگی انترناسیونالیستی از طریق مقابله با نظامی‌گری و جنگ بود. در کشورهای مختلف ازجمله ایران، طبقه کارگر در مبارزه بر علیه جهانی سازی نولیبرالی و خصوصی‌سازی، و برای شکست دادن منطق عرصه و تقاضا و پیروزی منطق تولید اجتماعی دست به تظاهرات زد و در این عرصه، با همان شور انقلابی و شناخت طبقاتی که در اواخ قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم مبارزه برای ۸ ساعت کار در روز را پیش می‌برد، به مبارزه ادامه داد.

در کشوهای گوناگون جهان، طبقه کارگر آشنا با راز و رمز سیاست خارجی، خواهان پایان دادن به جنگ افروزی امپریالیستی و خروج نیروهای اشغالگر از خاک عراق شد. فیدل کاسترو رهبر کوبا در مراسم با شکوه روز اول ماه مه درهاوانا، در اینمورد گفت:

«مردم عراق امروز برای استقلال خود، برای زندگی خود و فرزندانشان و برای حقوق مشروع  و منابع خود مبارزه می‌کنند. جنگ عراق برای بسیاری خاطرات جنگ ویتنام را زنده می‌کند. برای من، این جنگ یادآور خاطرات جنگ رهای‌بخش الجزایر است، که در آن قدرت نظامی فرانسه در مقابل مردمی که فرهنگ، زبان و مذهب  بسیار متفاوتی داشتند درهم شکسته شد…»[۵]

امسال نیز در کشوهای مختلف جهان روز اول ماه مه به تظاهرات بر علیه استبداد و خواست آزادی سیاسی و حقوق شهروندان تبدیل شد و همانطور که لنین بیش از یک‌صد سال پیش ضرورت آن‌را یادآور شده بود، اهمیت بین‌المللی این روز همچنان با مبارزه برای حیاتی‌ترین خواست‌های ملی سیاسی مرتبط ماند.

۱. http://www.marxists.org/archive/marx/works/1864/10/27.htm

۲. http://www.marxists.org/archive/lenin/works/1900/nov/maydays.htm

۳. http://www.marxists.org/archive/lenin/works/1902/apr/00.htm

۴. http://www.marxists.org/archive/lenin/works/1905/sep/00b.htm

۵. http://www.granma.cu/ingles/2004/mayo/vier7/1mayo.html

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/ynd6wtj4