برای روشن شدن مطلب به جاست که دو نکته بسيار مهم را يادآوری کنيم:‏ نخست اين که در دوران ما هدف‌های دمکراتيک با آن که بورژوايی است، اما تحقق اساسی آن در ظرفيت ‏بورزوازی نيست. بورژوازی ده‌ها سال است که پيگيری خود را در دفاع از اين هدف‌ها از دست داده و از ترس ‏تودۀ مردم بيش از پيش به سازش با فئوداليسم، استبداد و امپرياليسم کشيده می‌شود و از پيگيری در ‏هدف‌های دمکراتيک امتناع دارد. در نتيجه دفاع پيگير از اين هدف‌ها به دوش طبقه کارگر می‌افتد. شعارهای دمکراتيک در ادامه پيگير و قاطع خود خصلت کارگری و سوسياليستی به خود ‏می‌گيرد.‏ دوم اين که در دوران ما در کشورهای زير سلطه امپرياليسم، حرکت جنبش ضد امپرياليستی بيش از پيش ‏خصلت ضد سرمايه‌داری دارد و به همين نسبت شعارهای دمکراتيک نيز خصلت بورژوايی خود را از دست ‏داه و بار مردمی و ضد سرمايه‌داری پيدا می‌کنند. هيچ انحرافی در سطح جهانی نيست که در کشور ما انعکاس نيافته و از جانب عمال ‏خرابکار امپرياليسم و يا عناصر ناآگاه به مثابه بهترين ارمغان نو و عالی‌ترين دست‌آورد انديشه انقلابی به ‏جنبش عرضه نشده باشد. سوسياليسم نوع ليبوريسم،  آنارشيسم عقب‌ماندۀ قرن نوزدهم، تروتسکيسم، ‏تی‌تيسم مبشر راه سوم، مائوئيسم با الوان گوناگونش، «چپ نو» و نئو آنارشيسم: از فلسفه مارکوزه ‏گرفته تا انديشه‌های معيوب رژی دبره- طيفی از آشکارترين انحرافات است که در زمان خود با ماسک‌ها و ‏ادعاهای بسيار انقلابی و فريبنده به جنبش انقلابی ايران عرضه شدند و با حمايت مستقيم و غيرمستقيم ‏رژيم حاکم ميدان وسيعی برای تبليغ و رسوخ در ميان جوانان به دست آوردند.‏

 

تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم

فرج‌الله ميزانی (ف. م. جوانشير)‏
منبع: سيمای مردمی حزب تودۀ ايران: بحثی در مشخصات حزب طرازنوين طبقه کارگر ايران، ‏انتشارات حزب تودۀ ايران، چاپ اول، آذر ۱٣۶۰، تهران، صفحات ٣۹ تا ۴٨. ‏
گزینش و تایپ: ع. سهند

ب. کاربرد مارکسيسم- لنينيسم در شرايط ويژۀ ايران‏
يکی از مهم‌ترين نشانه‌های وفاداری به تئوری انقلابی، کاربرد آنست در شرايط مشخص هر کشور جداگانه. ‏مارکسيسم حکم تغييرناپذير نيست. آموزش خلاق و راهنمای عمل است. بايد آن را آموخت و در شرايط ‏مشخص به کار برد. طبيعی است که نه آموزش مارکسيسم- لنينيسم و نه کاربرد آن به آسانی و يک شبه ‏دست نمی‌دهد. روندی است تکاملی. تبادلی است مداوم ميان تجربه و تئوری.‏

حزب تودۀ ايران از روز تأسيس تاکنون همواره در راه کاربرد اصول عام مارکسيسم- لنينيسم در شرايط خاص ‏جامعه ايران کوشيده است. موفقيت در اين راه نه آسان بوده و نه يکباره. فراموش نکنيم که کشور ما ‏کشوری است که در تاريخ طولانی خود جامعه‌ای با بافت بسيار بغرنج پديد آورده است. کاربرد تئوری علمی ‏در چنين جامعه‌ای مستلزم زمان کافی و کوشش بسيار است. حزب ما با استفاده از تجربه احزاب برادر و با ‏استفاده از مصوبات و روح کنگره هفتم کمينترن در اين راه گام نهاد و موفقيت‌هايی به دست آورد که ‏چشم‌گير است. اين به آن معنا نيست که در اين عرصه ديگر کار انجام گرفتنی وجود ندارد، بلکه به آن ‏معناست که حزب تودۀ ايران- و فقط اين حزب – در اين عرصه کار کرده و در گره‌گاه‌های اصلی تکامل چهل ‏ساله به طور نسبی دقيق‌ترين تحليل‌های علمی را عرضه داشته و کار خود را روزبه‌روز تکامل بخشيده ‏است. در اين چهل سال حزب ما پنج بار برنامه حزبی و بيش از آن اسناد برنامه‌ای منتشر کرده که هر يک ‏بيانگر مرحله معينی از تکامل جامعه، تکامل حزب ما و تغير شرايط سياسی کشور است.‏

مدعيان تأسيس، تشکيل، احياء و … حزب طبقه کارگر که آن همه به حزب ما ايراد می‌گيرند هيج‌يک ‏نتوانسته‌اند- و به نظر ما نخواسته‌اند– برنامه‌ای ارايه دهند. کار آن‌ها در زمينه تحليل جامعه ايران و ارايه ‏برنامه‌ای برای تکامل آتی آن، هرگز از نفی برنامه حزب ما و خرده‌گيری و ناسزاگويی، و ايراد تهمت نسبت ‏به آن فراتر نرفته و هرگز هيچ‌کدام از آنان برنامۀ مثبت خود را (يعنی آنچه را که خود پيشنهاد می‌کنند و نه ‏ايرادی که به برنامه حزب ما دارند) عرضه نکرده اند. آنان می‌دانستند که اگر به جای نفی حزب ما بخواهند ‏چيزی را اثبات کنند مشتشان باز می‌شود.‏

برنامه انقلابی يا برنامه «خالص کارگری»
بسياری از کسانی که کارگری بودن حزب ما را انکار می‌کنند به برنامه‌های آن اشاره دارند که بيش‌تر ‏شعارهای عام دمکراتيک دارد و کم‌تر سوسياليستی است. آنان طلب می‌کنند که اگر ما کارگری و ‏‏«طرازنوين» هستيم، برنامه‌ای سوسياليستی ارايه کنيم.‏

برای اين که دوستان ناآگاه ما که اسير دشمنان آگاه شده‌اند به عمق خرابکاری که زير مطالبه برنامه ‏خالص کارگری پنهان است، بهتر پی ببرند، جا دارد که مسأله را بيش‌تر بشکافيم و روشن کنيم که ‏برنامه‌های حزب تودۀ ايران و فقط اين برنامه‌ها و مشی و عملکرد حاصل از آن در شرايط کشور ما کارگری و ‏مارکسيستی- لنينيستی بود و هر برنامه تند و تيز «خالص کارگری» در واقع ضد کارگری.‏

امروز پس از گذشت چهل سال شايد بتوان در بارۀ رسا بودن يا نبودن اين يا آن جمله، اين يا آن فرمولبندی ‏در نخستين برنامه‌های حزب بحث کرد. شايد بتوان اين يا آن ماده را تغيير داد، اما هرگز نبايد فراموش کرد ‏که مضمون اصلی برنامه‌های ما حاصل کاربرد درست مارکسيسم- لنينيسم در شرايط ايران بوده و هست. ‏برنامه‌های ما، با اين که شعارهای عام دمکراتيک داشت، هرگز برنامه يک حزب يا جريان بورژوايی و خرده ‏بورژوايی نبود. برنامه حداقل کارگری بود. برنامه‌ای بود که وظايف سوسياليستی و دمکراتيک را به طور ‏گسست‌ناپذير- آن‌طور که لنين توصيه می‌کند- به هم پيوند می‌داد و جنبش دمکراتيک و ضد امپرياليستی ‏عموم خلق را به جلو، به سوی نبرد با سرمايه‌داری، به سوی سمت‌گيری سوسياليستی هدايت می‌کرد.‏

برای روشن شدن مطلب به جاست که دو نکته بسيار مهم را يادآوری کنيم:‏
نخست اين که در دوران ما هدف‌های دمکراتيک با آن که بورژوايی است، اما تحقق اساسی آن در ظرفيت ‏بورزوازی نيست. بورژوازی ده‌ها سال است که پيگيری خود را در دفاع از اين هدف‌ها از دست داده و از ترس ‏تودۀ مردم بيش از پيش به سازش با فئوداليسم، استبداد و امپرياليسم کشيده می‌شود و از پيگيری در ‏هدف‌های دمکراتيک امتناع دارد. در نتيجه دفاع پيگير از اين هدف‌ها به دوش طبقه کارگر می‌افتد. شعارهای دمکراتيک در ادامه پيگير و قاطع خود خصلت کارگری و سوسياليستی به خود ‏می‌گيرد.‏
دوم اين که در دوران ما در کشورهای زير سلطه امپرياليسم، حرکت جنبش ضد امپرياليستی بيش از پيش ‏خصلت ضد سرمايه‌داری دارد و به همين نسبت شعارهای دمکراتيک نيز خصلت بورژوايی خود را از دست ‏داه و بار مردمی و ضد سرمايه‌داری پيدا می‌کنند.‏

اين هر دو نکته را توضيح می‌دهيم.‏
در بارۀ نکتۀ نخست که چگونه شعارهای دمکراتيک در شرايط معينی خصلت کارگری و سوسياليستی ‏می‌گيرند خوبست که از يک مثال تاريخی شروع کنيم و نمونه‌ای از انقلاب اکتبر بياوريم. در اين انقلاب چنان ‏که می‌دانيم شعارهای اصلی در آغاز صلح و زمين بود. نخستين فرمان‌های لنين هم برای حل آن‌ها صادر ‏شد. آيا اين شعارها جدا از زمان و مکان سوسياليستی است؟ آيا حل مسأله ارضی علی‌الاصول وظيفه ‏انقلاب دمکراتيک بورژوايی نيست؟ چطور شد که اين شعار و شعار صلح در رأس برنامۀ نخستين، قاطع‌ترين ‏و پيگيرترين انقلاب سوسياليستی جهان قرار گرفت؟ برای کسانی که درک خلاقی از مارکسيسم- لنينيسم ‏دارند مسأله روشن است: زمين و صلح در روسيه آن روز چنان مسايل دمکراتيکی بودند که نه فقط بورژوازی ‏که سازمان‌های وابسته به خرده بورژوازی هم مايل و قادر به حل آن نبودند. اين مسايل تنها در چارچوب ‏انقلاب سوسياليستی و به رهبری طبقه کارگر می‌توانست حل شود. فراموش نکنيم که اين وظايف را نه ‏فقط دولت بورژوايی روسيه به عهده نگرفت، بلکه سوسيال دمکرات‌های منشويک و سوسيال ‏رولوسيونرهای ماوراء انقلابی هم حاصر نشدند به عهده بگيرند. تمام کوشش لنين و بلشويک‌ها برای اين ‏که شوراهای کارگران و سربازان که در آن منشويک‌ها و اس ارها اکثريت داشتند زمام حکومت را به دست ‏گرفته، وظايف دمکراتيک را به انجام رسانده، صلح به توده‌ها و زمين به دهقانان بدهند، پس از هشت ماه ‏بی‌نتيجه ماند. اين وظايف دمکراتيک در آن زمان و آن مکان تا اين حد کارگری و سوسياليستی بودند.‏

در پرتو اين واقعه عظيم تاريخی، به نخستين شعارهای دمکراتيک حزب ما بنگريد! ما در آغاز کار شعار مبارزه ‏با فاشيسم را در ايران و جهان می‌داديم. بسياری از مدعيان می‌گويند حزبی که با شعار ضد فاشيستی به ‏ميدان آمده، حزب کارگری نيست، جبهه ضد فاشيستی است. اما از اين مدعيان، آنان که آگاه‌ترند می‌دانند ‏که چنين نيست. می‌دانند که شعار مبارزه با فاشيسم که ما می‌داديم و تودۀ مردم، به ويژه طبقه کارگر را ‏برای مبارزه در راه آن به ميدان می‌آورديم به معنای کاربرد درست مارکسسم در شرايط ايران و در دست ‏گرفتن حلقه اصلی زنجير؛ به معنای پيروزی سوسياليسم بر فاشيسم؛ به معنای پيروزی نخستين کشور ‏سوسياليستی جهان، پيروزی انقلاب‌های نوين سوسياليستی و تحکيم و گسترش قدرت طبقۀ کارگر در ‏جهان و ايران بود. به همين دليل بورژوازی ايران از اين شعار دمکراتيک می‌ترسيد.‏

ما شعار نبرد عليه هرگونه استعمار ايران و تأمين استقلال ملی، نبرد عليه فئوداليسم و انجام اصلاحات ‏ارضی، نبرد عليه استبداد دربار پهلوی و تأمين آزادی‌های دمکراتيک و به ويژه آزادی برای زحمتکشان ‏می‌داديم. همه اين‌ها دمکراتيک بود، اما بورژوازی ايران و حتا بورژوازی ملی ايران از هيچ‌يک از آن‌ها به طور ‏پيگير دفاع نمی‌کرد. از اصلاحات ارضی جداً می‌ترسيد، تأمين استقلال را به معنای همکاری با آمريکا عليه ‏انگليس و شوروی تعبيير می‌کرد، آزادی‌های دمکراتيک را فقط تا مرز آزادی برای روشنفکران بورژوا و اهل ‏بازار به رسميت می‌شناخت و از آزادی زحمتکشان باک داشت.‏

شعارهای دمکراتيک ما در آن زمان آن قدر کارگری و آن قدر مردمی بود که توانست تودۀ زحمت ‏را در مجموع خود از زير نفوذ بورژوازی بيرون آورد و در گرد حزب تودۀ ايران عليه امپرياليسم ‏متشکل کند.‏

و اما نکته دوم يعنی تغيير خصلت و ماهيت شعارهای دمکراتیک در دوران ما موضع گسترده و نوی است که ‏جای بحث تفصيلی آن در اينجا نيست (در مطبوعات ما در اين باره اشارات و توضيحاتی آمده و اميد است ‏اين موضوع مهم باز هم بيش‌تر بررسی شود).‏

تنها کافی است يادآوری کنيم که نهضت‌های ضد امپرياليستی دوران ما بيش از پيش خصلت ضد ‏سرمايه‌داری به خود می‌گيرند. توده‌های زحمتکش غيرپرولتری هم روزبه‌روز آشکارتر احساس می‌کنند که ‏راه رشد سرمايه‌داری مسايل آن‌ها را حل نخواهد کرد و لذا تودۀ مردم برای رسيدن به خواست‌های ‏دمکراتيک خود خواه ناخواه دنبال راه حل‌هايی می‌گردند که خارج از چارچوب سرمايه‌داری است. در واقع نيز ‏برنامه‌های قاطع ضد امپرياليستی و مردمی نهضت‌های رهايی‌بخش جهان جز با کمک اردوگاه ‏سوسياليسم و جز در نبرد قاطع با امپرياليسم جهانی اجرا شدنی نيست. اين برنامه‌های دمکراتيک، بيش ‏از پيش از خصلت بورژوايی تهی شده، خصلت ضد سرمايه‌داری به خود می‌گيرد.‏

به اين سير عمومی و کلی جهان بايد ويژگی نهضت انقلابی ايران را افزود که در تأسيس حزب ما نيز تأثير ‏فراوان داشت، و آن اين که اين نهضت از همان آغاز مشروطه از انقلاب اول روس (۱۹۰٧- ۱۹۰۵) تأثير ‏پذيرفت و با جنبش انقلابی سوسيال دمکراسی روس پيوند يافت و سپس همواره زير تأثير انقلاب اکتبر بود. ‏اين وضع بورژوازی ايران را به شدت بيمناک و متزلزل می‌کرد. در ايران از زمان اکتبر حکومتی روی کار آمد که ‏يکی از حلقه‌های اصلی «کمربند صحت» يعنی ديوار ضدشوروی بود. در اينجا هدف‌های دمکراتيک زودتر از ‏بسياری از نقاط ديگر جهان با هدف‌های سوسياليستی پيوند يافت و نخستين برنامه‌های دمکراتيک حزب ‏تودۀ ايران از همان زمان بار ضد سرمايه‌داری به خود گرفت.‏

اين واقعيت را امروز پس از گذشت چهل سال که انقلاب ضد امپرياليستی و مردمی ايران در نخستين ‏نبردهای بزرگ خود پيروز شده به خوبی می‌توان ديد. شعارهای اصلی اين انقلاب در خطوط کلی ‏همان‌هاست که حزب ما چهل سال پيش اعلام کرد و جالب است که بخش بزرگی از نمايندگان بورژوازی ‏ملی حتا امروز، پس از گذشت چهل سال که دنيا اين همه دگرگون شده، آن شعارهای دمکراتيک را ‏پيگيرانه نمی‌پذيرند و با روش‌های ليبرالی در کار مثله کردن انقلاب تا حد خيانت به انقلاب و مردم و ‏هم‌دستی با بدترين عمال امپرياليسم و ارتجاع پيش می‌روند. به عبارات ديگر شعارهای دمکراتيک ما تا اين ‏حد خلقی و پرولتری بوده است.‏

برخورد انواع گروهک‌های مدعی تأسيس و تعمير حزب طبقۀ کارگر و جنبش نوين و غيره و غيره به انقلاب ‏پيروزمند بهمن ۵٧ بهترين محک است برای درک اين واقعيت که آنان تا چه حدی از تحليل واقعيت جامعه ‏ايران و مراحل تکامل آن عاجز بوده اند. اين انقلاب بزرگ را بسياری از مدعيان آشنايی با دانش ‏مارکسيستی نفهميدند و در برابر انقلاب واقعی مردم سرگيجه گرفتند و در آستانه در ايستادند و اگر به صف ‏دشمن نپيوسته باشند- که متأسفانه بسياری پيوستند- زانو به زمين زده و مستأصل ماندند.‏

تنها حزب تودۀ ايران بود که انقلاب را تا عمق آن درک کرد و زير و بم‌های آن را شناخت و شناساند. تنها ‏حزب تودۀ ايران بود که در سال انقلابی ۱۳۵٧ حوادث را با ديد علمی دنبال کرد، در آغاز پيرزی انقلاب (پلنوم ‏شانزدهم کميته مرکزی) تحليل کامل علمی از آن به دست داد و جناح‌های مختلف شرکت کننده در انقلاب ‏و تشکيل دهندۀ حاکميت پس از انقلاب را با دقت معرفی کرد، نيروهای ترمز کننده و تسريع کننده انقلاب را ‏از هم تميز داد و در اسناد شانزدهمين پلنوم کميته مرکزی حزب تودۀ ايران برنامهای برای تکامل انقلاب ارايه ‏کرد.‏

دو سال پس از پيروزی انقلاب، حزب ما برنامه نوين خود را که انعکاس درست مرحله کنونی تکامل انقلاب و ‏امکانات رشد آنست در هفدهمين پلنوم کميته مرکزی به تصويب رسانيد. اسناد اين دو پلنوم و اسناد ‏رسمی حزبی که در طی سال‌های انقلابی ۶۰- ۵٧ از طرف حزب ما منتشر شده نمونه‌های درخشانی ‏است که از کاربرد دانش مارکسيستی- لنينيستی در دورۀ پرتلاطمی از تاريخ جامعه ايران. هيچ‌يک از اين ‏اسناد خلق‌الساعه نيست، هيچ‌کدام از برنامه‌های ما ضد برنامه‌های قبلی ما و جدا از آن‌ها نيست. دنباله ‏آن‌ها و تکامل آن‌ها متناسب با تکامل جنبش و جامعه است.‏

اگر حزب ما طی چهل سال نبرد مداوم به آموختن انديشه‌های سوسياليسم علمی و تجربه‌های غنی ‏جنبش کارگری و ضد امپرياليستی ايران و جهان نپرداخته بود، اگر حزب ما در طول اين مدت مدام و بی‌وقفه ‏به شناخت هر چه دقيق‌تر جامعه ايران همت نگماشته بود و برای کاربرد خلاق مارکسيسم- لنينيسم در ‏اين جامعه کوشا نبود، هرگز به اين موفقيت‌ها دست نمی‌يافت.‏

پ. حزب تودۀ ايران در نبرد عليه انحراف‌های «چپ» و راست
يکی از بزرگ‌ترين وظايفی که از نخستين روز تأسيس حزب تودۀ ايران بر دوش آن افتاد، نبرد عليه انواع ‏انحراف‌ها در جنبش کارگری ايران و موضع‌گيری قاطع در سطح جهانی بود.‏

چنان که می‌دانيم تلاش امپرياليسم جهانی از ده‌ها سال پيش متوجه آن است که دژ طبقۀ کارگر را از درون ‏اشغال کنند. در کشورهای پيشرفته سرمايه‌داری اين تلاش از مدت‌ها پيش- حتا از زمان مارکس- آغاز شده ‏و موفقيت‌هايی نيز کسب کرده است. پس از جنگ دوم جهانی اين تلاش وسعت بيش‌تری يافت و از جمله ‏در کشور ما که امپرياليست‌ها نسبت به آن حساسيت ويژه دارند، کوشش برای منحرف کردن جنبش ‏کارگری از نخستين روز تأسيس حزب در مرکز توجه محافل امپرياليستی قرار گرفت.‏

هنوز چند صباحی از تأسيس حزب ما نگذشته بود که مصطفی فاتح عامل شرکت نفت انگليس، حزب ‏‏«سوسياليست همرهان» را تشکيل داد و کسانی چون يوسف افتخاری مأمور شدند که به قصد ايجاد ‏تفرقه در صفوف طبقۀ کارگر ايران اتحاديه‌های زرد تشکيل دهند و به تبليغ تروتسکيسم بپردازند.‏

حزب تودۀ ايران از همان نخستين گام با اين جريان انحرافی درگير شد و از موضع درست لنينی عليه آن ‏برخاست. اپورتونيسم وابسته به شرکت نفت را در نطفه خفه کرد، سنديکای زرد را افشاء نموده و يوسف ‏افتخاری‌ها را از جنبش کارگری کنار گذاشت و کمک کرد تا اتحاديه‌هايی پديد آيد که عضو فعال فدراسيون ‏جهانی سنديکاها- يعنی در موضع درست انقلابی باشند.‏

از آن روز تا به حال، جنبش کارگری ايران لحظه‌ای از حملات انواع انحراف‌های راست و «چپ» در امان نبوده ‏و جز حزب تودۀ ايران هيچ حزب و سازمان ديگری به مقابله با اين انحراف‌ها برنخاسته است. ‏همه مدعيان تأسيس و تشکيل و … حزب طراز نوين خود حامل انحراف‌ها– اگر نه عامل دشمن- بوده‌اند ‏و تنها حزب تودۀ ايران است که با شامه تيز طبقاتی خود هر انحرافی را از همان آغاز شناخته و در برابر آن ‏سنگر بسته و تا آن را ريشه‌کن نکرده از کوشش باز نايستاده است.‏

در اين چهل سال هيچ انحرافی در سطح جهانی نيست که در کشور ما انعکاس نيافته و از جانب عمال ‏خرابکار امپرياليسم و يا عناصر ناآگاه به مثابه بهترين ارمغان نو و عالی‌ترين دست‌آورد انديشه انقلابی به ‏جنبش عرضه نشده باشد. سوسياليسم نوع ليبوريسم،  آنارشيسم عقب‌ماندۀ قرن نوزدهم، تروتسکيسم، ‏تی‌تيسم مبشر راه سوم، مائوئيسم با الوان گوناگونش، «چپ نو» و نئو آنارشيسم: از فلسفه مارکوزه ‏گرفته تا انديشه‌های معيوب رژی دبره- طيفی از آشکارترين انحرافات است که در زمان خود با ماسک‌ها و ‏ادعاهای بسيار انقلابی و فريبنده به جنبش انقلابی ايران عرضه شدند و با حمايت مستقيم و غيرمستقيم ‏رژيم حاکم ميدان وسيعی برای تبليغ و رسوخ در ميان جوانان به دست آوردند.‏

حزب تودۀ ايران و فقط حزب تودۀ ايران بود که در برابر اين انحراف‌ها ايستاد. اين حزب بود که در هيچ ‏شرايطی و به هيچ بهانه‌ای حاضر نشد که لحظه‌ای از نبرد عليه انحراف‌ها دست بردارد. حزب با پرداخت ‏بهای سنگين و صرف انرزی فراوان به مقابله اين انحراف‌ها رفت و امروز می‌تواند با سربلندی اعلام کند که ‏بر همه اين انحراف‌ها به طور عمده پيروز شده و پاکی مارکسيسم- لنينيسم را در کشور ما به طور عمده ‏تأمين کرده است. اگر امروز در کشور ما نيروهای انقلابی غير مارکسيست رفته‌رفته تفاوت ميان ‏مارکسيسم اصيل را با انواع گروهک‌های «سيا»ساخته و يا منحرف درک می‌کنند و آن‌ها را به عنوان «چپ ‏آمريکايی» و «کمونيست آمريکايی» می‌شناسند، اين شناخت نتيجه فعاليت حزب ماست. اگر نه دشمن ‏توانسته بود به دست اين گروهک‌های خرابکار به اعتبار سوسياليسم علمی و پيروان صديق آن لطمه فراوان ‏زند و کمونيسم و سوسياليسم را در چنان لباسی معرفی کند که در کنار فاشيسم به ناسزا بدل شود.‏

حزب تودۀ ايران در عرصه جهانی نيز عليه انواع انحراف‌های و برای تکامل مارکسيسم- لنينيسم رزميده و ‏می‌رزمد و اين جانب از تلاش حزب ما نيز به جای خود بسيار با اهميت است. حزب ما در همه مباحثات مهم ‏جهانی که در پيرامون درک درست مارکسيسم- لنينيسم و تکامل و کاربرد آن انجام گرفته شرکت داشته، از ‏مصوبات کنفرانس‌های احزاب برادر (۶۹- ۶۰- ۱٣۵٧) دفاع کرده و در پيکار انقلابی خود از اين اسناد معتبر ‏فيض گرفته است.‏

‏٣. مشی قاطع انقلابی
سومين مشخصه اصلی حزب طراز نوين طبقه کارگر اين است که اين حزب در برابر نظام ضدمردمی حاکم ‏موضع قاطع انقلابی دارد. حاضر به سازش اصولی با حاکميت ضد خلقی نيست و برای تحول بنيادی جامعه ‏می‌رزمد. مسلماً اين بدان معنا نيست که احزاب کارگری با هر گونه رفرم و يا هر گونه سازش، در هر ‏شرايطی مخالفند. ولی اين بدان معناست که اين احزاب رفرم را هم در خدمت انقلاب می‌خواهند و نه به ‏جای انقلاب و يا در برابر آن.‏

يکی از خصوصيات برجسته حزب تودۀ ايران که آن را به حق در خانوادۀ احزاب لنينی قرار می‌دهد درست ‏همين قاطعيت انقلابی آنست. طی چهل سال نبرد اين حزب هرگز به دنبال خرده‌کاری و سازش ضد ‏انقلابی کشيده نشد و هرگز هدف اصلی خود را که سپردن قدرت حاکمه به تودۀ مردم به رهبری طبقۀ ‏کارگر و انجام تحول بنيادی در سرتاپای جامعه است، لحظه‌ای فراموش نکرد. در اين مدت حزب تودۀ ايران با ‏درايت تمام از امکانات تغييرات تدريجی استفاده کرد و هر گامی در راه بهبود زندگی توده‌ها را که حاصل نبرد ‏طبقاتی خود آن‌ها بود، مغتنم شمرد. تلاش موفقيت‌آميز برای به تصويب رساندن قانون کار و اجرای آن و ‏تلاش برای کاهش بهرۀ مالکانه و لغو سيورسات و در نهايت برای انجام اصلاحات ارضی و موفقيت نسبی در ‏آن از نمونه‌های برجستۀ نبرد حزب ما برای انجام رفرم‌هاست. ولی حزب ما هرگز انجام رفرم در چارچوب ‏نظام حاکم را هدف خود قرار نداد، بلکه رفرم ناشی از نبرد طبقاتی را سکوی پرش انقلابی تلقی نمود و ‏کارگران و تودۀ مردم را با اين روح انقلابی پرورش داد.‏

قاطعيت و سازش‌ناپذيری حزب ما به ويژه در مقابله با امپرياليسم و عامل آن دربار پهلوی به طور برجسته‌ای ‏تجلی می‌کند. در هيچ لحظه‌ای، هر قدر دشوار، هرگز در فکر ما خطور نکرد که می‌توان به اين يا آن ‏مناسبت با امپرياليسم يا دربار پهلوی کنار آمد و يا نسبت به آن اغماض نمود.‏

قاطعيت انقلابی حزب ما را در قياس با ساير نيروهای سياسی جامعه، بهتر و روشن‌تر می‌توان ديد. به ‏تاريخ سازمان‌های سياسی ايران بنگريد. غير از حزب تودۀ ايران همه آن‌ها – بلا استثناء – در سير تکاملی خود ‏آشتی با نيروهای ارتجاعی و امپرياليستی را به اين يا آن بهانه، در اين يا آن مقطع پذيرفته و تبليغ کرده اند: ‏حزب ايران و جبهه ملی و مصدق از ريشه در موضع غيرانقلابی و سازشکارانه قرار داشتند و همکاری با ‏آمريکا و مماشات با شاه را مدت طولانی ممکن و لازم شمردند و به سياست خود بدل کردند. انشعابيون از ‏حزب تودۀ ايران به رهبری خليل ملکی و هم‌چنين انشعابيون مائوئيست به رهبری قاسمی و فروتن در ‏سازشکاری تا درۀ خيانت غلطيدند، گروهک‌ها و سازمان‌های پرطمطراقی که در سال‌های قبل از پيروزی ‏انقلاب بهمن ۵٧ گوش فلک را از جنجال در بارۀ قاطعيت انقلابی خود کر می‌کردند پس از پيروزی بنا بر ‏‏«مصلحت‌ها» و «محاسبات» و غيره به همکاری با بازرگان‌ها و بنی صدرها و قطب زاده‌ها و قاسملوها و ‏سرانجام به همکاری با بختيار و رضا پهلوی تن در دادند. بسياری از اعضاء ساده و هواداران اين سازمان‌ها ‏نيز اين گونه مماشات‌ها و همکاری‌ها را به دلايلی پذيرفته و قانع شدند.‏

تنها حزب تودۀ ايران است که با وجود گذار از انواع بغرنجی‌های سياسی هرگز دامن خود را به ‏سازشکاری نيالوده و سربلند و استوار در مواضع قاطع انقلابی ايستاده و از تحول بنيادی ‏انقلابی جامعه دفاع کرده و می‌کند.‏

عوامل دشمن که با نقاب اصلاح‌طلبی و انقلابی‌گری به حزب ما تاخته‌اند، معمولاً دو مورد را به عنوان ‏نشانه‌ای از سازشکاری حزب ما مطرح می‌کنند. گروه انشعابی خليل ملکی، پس از انشعاب ادعا کرد که ‏گويا حزب تودۀ ايران در زمان جنگ دوم جهانی با شرکت نفت انگليس ساخت و جلو اعتصاب کارگران نفت را ‏گرفت. اين دروغ بزرگ را نخستين بار خليل ملکی بر زبان آورد و او کسی است که به دليل همکاری با ‏شرکت نفت انگليس از حزب تودۀ ايران طرد شده است. ملکی وقتی عضو حزب بود کوشيد تا شايد ‏ميان حزب ما و شرکت نفت انگليس و حزب ليبوريست انگليس پلی بسازد، اما شکست خورد و طرد شد. ‏آنگاه اين دروغ را ساخت و منتشر کرد. واقعيت اين است که حزب ما در سخت ترين سال‌های جنگ دوم ‏جهانی- زمانی که تحکيم اتفاق ضد هيتلری برای نجات سوسياليسم و دمکراسی از خطر فاشيسم ضرورت ‏قطعی داشت و بزرگ‌ترين وظيفه انقلابی بود– نبرد با امپرياليسم انگليس را لحظه‌ای فراموش نکرد. ‏خدمت بزرگ ما اين است که توانستيم هم نهضت ضد فاشيستی پديد آوريم و هم در همان زمان و پا به ‏پای آن مبارزۀ ضد انگليس و ضد شرکت نفت را دامن زنيم و در شرايط سخت زمان جنگ در صنايع نفتی (که ‏آن زمان اهميت ويژۀ نظامی داشت) آنچنان کار کنيم که بلافاصله پس از خاتمۀ جنگ بزرگ‌ترين اعتصاب ‏تاريخ شرکت‌های نفتی خاورميانه را در خوزستان سازمان دهيم. مخالفت امثال ملکی با حزب ما از اينجا ‏نبود که گويا عليه شرکت نفت انگليس قاطعانه مبارزه نکرده ايم، بلکه از اينجا بود که واسطه‌گری او را ‏نپذيرفتيم و به سازش تن در نداديم و انقلابی مانديم.‏

مورد ديگری که خرابکاران برای خدشه‌دار کردن قاطعيت انقلابی حزب تودۀ ايران ساخته و پرداخته‌اند اين ‏است که گويا در برابر اصلاحات ارضی شاه و يا به طور کلی رفرم‌های سلطنتی حزب ما روش سازشکارانه ‏داشته و از موضع انقلابی به موضع رفرميستی افتاده است. اين ادعا يکی از بزرگ‌ترين دروغ‌هاست که آن را ‏انشعابيون مائوئيست ساخته‌اند. در برابر اصلاحات سلطنتی تنها سازمان سياسی که روش قاطع واقعاً ‏انقلابی داشت حزب تودۀ ايران بود. در آن زمان عده‌ای به نام اين که گويا خيلی «انقلابی» هستند، ‏می‌کوشيدند تا اهميت و نتايح رشد سرمايه‌داری وابسته را – که محتوای اصلاحات شاه بود- از ‏مردم پنهان کنند و عدۀ ديگری هم بودند که به نام اين که گويا خيلی «واقع‌بين» هستند اصلاحات شاه و ‏رشد سرمايه‌داری وابسته را انقلاب قلمداد می‌کردند. و اين تنها حزب تودۀ ايران بود که از رويدادهای آن روز ‏جامعه تحليل درست علمی به  دست داد و مشی درست مقابله با رژيم را تدوين کرد. اگر ما در آن زمان ‏اين تحليل درست را نمی‌داشتيم چه بسا ما هم مانند ساير سازمان‌های مدعی دفاع از مارکسيسم، پس ‏از انقلاب از درک تحولات عاجز می‌مانديم. ما تحليل درستی از انقلاب بهمن داديم و راه درستی پيش ‏گرفتيم، زيرا از اصلاحات سلطنتی و رژيم شاه نيز تحليل درستی داده بوديم. مشی انقلابی امروز ما جدا از ‏تحليل‌های آن روز ما نيست. در پيوند با آن و ادامه آنست.‏

کسانی که آن روز – يعنی در دهه اصلاحات شاه – ما را به سازش با شاه و يا به هم‌صدايی با اصلاحات او ‏متهم می‌کردند، مائوئيست‌ها بودند. آن‌ها می‌گفتند که برای اين که انقلابی باشيم بايد «اعتراف کنيم» که ‏در ايران سرمايه‌داری رشد نمی‌کند و استعمار کهن به نواستعمار، با شيوه‌های نوين، بدل نمی‌شود و لذا ‏در ايران حادثه ای نمی‌گذرد. اين کشور هم‌چنان نيمه فئودال و نيمه مستعمره است و منظور از اين نظريۀ ‏به اصلاح انقلابی و ماوراء انقلابی، آن بود که انقلابيون واقعی ايران چشم بر حقايق ببندند، دست شاه را در ‏کارهايی که می‌کند باز بگذارند و تودۀ مردم را در ميدان نبرد با عيار واقعی اصلاحات شاهانه آشنا نسازند. ‏حزب ما در برابر اين چشم‌بندی مقاومت کرد؛ با تحليل‌های دقيق علمی عيار اصلاحات شاه را برملا ساخت ‏و برنامه تحول بنيادی جامعه ايران را در رابطه با اصلاحات شاه تدوين کرد و عرضه نمود.‏

سومين موردی که مدعيان انقلابی‌گری حزب ما را به سازش با حاکميت متهم کرده‌اند پس از انقلاب بهمن ‏‏۵٧ است. چنان که می‌دانيم در جريان اين انقلاب ضد امپرياليستی و مردمی، حزب تودۀ ايران بنا بر مشی ‏انقلابی اصولی خود از خط امام خمينی دفاع کرد و پس از پيروزی در سنگر دفاع از جمهوری اسلامی ايران ‏در برابر توطئه‌های امپرياليسم جا گرفت. به خاطر اين موضع گيری مدعيان ما را متهم به فرصت‌طلبی و ‏سازش کردند. در اين مورد نيازی به توضيح بيش‌تری نيست. کافی است به واقعيت نگاه کنيم و ببينيم در ‏ميدان نبرد عليه امپرياليسم و ارتجاع ما کجا هستيم و مدعيان مخالف ما کجا؟

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/463hhcrp