تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
منبع: بیماری کودکی چپ روی در کمونیسم، منتخب آثار لنین (فارسی)
آیا انقلابیون باید در اتحادیههای ارتجاعی فعالیت کنند؟
«چپهای» آلمان این موضوع را برای خود حل شده میدانند که باید بیچون وچرا به این پرسش پاسخ منفی داد. به عقیدۀ آنان سخن آراییها و عتاب و خطابهای خشماگین بر ضد اتحادیههای «ارتجاعی» و «ضدانقلابی » برای اثبات عدم لزوم و حتی مجاز نبودن فعالیت انقلابیون و کمونیستها در اتحادیههای زرد سوسیال شوینیستی و سازشکار و لژینی و ضدانقلابی کافیست (ک هورنر این عمل را با «وقار» خاص و سفاهت خاصی انجام میدهد). ولی هر قدر هم «چپهای» آلمان به انقلابی بودن چنین تاکتیکی مطمئن باشند، در حقیقت امر این تاکتیک از بیخ و بن خطا بوده و جز عبارات پوچ هیچ چیز دیگری در بر ندارد…
اظهارات متکبرانه و بسیار دانشمندانه و بیش از حد انقلابی چپهای آلمانی در بارۀ اینکه کمونیستها نمیتوانند و نباید در اتحادیههای ارتجاعی کار کنند و ماذونند از این کار امتناع ورزند و باید از این اتحادیهها خارج شوند و حتماً یک «اتحادیه کارگری» کاملاً تر وتازه و شسته و روفتهای که توسط کمونیستهای بسیار نازنین (و لابد اکثراً بکلی جوان ) اختراع شده باشد تشکیل دهند و غیره در نظر ما چیزی جز اباطیل کودکانه و خندهآور نمیتواند باشد…
در ابتدای تکامل سرمایهداری اتحادیهها برای طبقه کارگر پیشرفت عظیمی بود، زیرا انتقالی بود از حالت پراکندگی و ناتوانی کارگران به سرآغاز اتحاد طبقاتی. هنگامی که عالیترین شکل اتحاد طبقاتی پرولترها، یعنی حزب انقلابی پرولتاریا (که شایستگی این عنوان را تنها وقتی خواهد داشت که بتواند رهبران را با طبقه و توده در یک واحد کل و جداییناپذیر به یکدیگر مربوط سازد) آغاز پیدایش نهاد، اتحادیهها ناگزیر رفته رفته برخی از صفات ارتجاعی و محدودیت صنفی و تمایل به بر کنار ماندن از سیاست و تا حدودی کهنهپرستی خود و غیره را آشکار ساختند. ولی در هیچ جای جهان تکامل پرولتاریا جز از طریق اتحادیهها و همکاری متقابل آنان با حزب طبقه کارگر انجام نگرفته است و نمیتوانست انجام گیرد…
ترس از این «جنبههای ارتجاعی» و کوشش برای اجتناب از آن و فراجهیدن از آن بزرگترین سفاهت است. زیرا معنایش ترس از آن نقشی است که پیشاهنگ پرولتری در امر تعلیم و تهذیب و تربیت و جلب عقبمانده ترین قشرها و تودههای طبقه کارگر و دهقانان به زندگی نوین برعهده دارد… در کشورهای مترقیتر از روسیه برخی از جنبههای ارتجاعی اتحادیهها بیشک دارای تاثیری بمراتب شدیدتر از روسیه بوده و میبایست هم باشد… در باختر یک قشر «اشرافمنش کارگری » سندیکالیست محدود، خودپرست، بیروح، آزمند، خرده بورژوآ و دارای روحیه امپریالیستی، که امپریالیسم آنها را خریده و فاسد نموده پدید آمده است که بمراتب نیرومندتر از چنین قشری در کشور ماست…
اتفاقاَ «تئوری» نابخردانه عدم شرکت کمونیستها در اتحادیههای ارتجاعی، با نهایت وضوح نشان میدهد که این کمونیستهای «چپ» تا چه اندازه سبکمغزانه به موضوع نفوذ در میان «توده ها» مینگرند و چقدر از داد و فریادهای خود راجع به «توده» سوء استفاده میکنند. برای اینکه بتوان به «توده» کمک کرد و هواخواهی و همدری و پشتیبانی «توده» را بسوی خود جلب نمود، باید از دشواریها نهراسید و حتماَ در جایی کار کرد که توده هست. باید به هر گونه فداکاری تن داد و بزرگترین موانع را برطرف ساخت تا اینکه بتوان بطور سیستماتیک و با سرسختی و مصرانه و صبورانه درست در آن مؤسسات و در بین آن جمعیتها و اتحادیهها، ولو ارتجاعیترین آنها، که تودۀ پرولتر یا نیمه پرولتر در آنجا هست به تبلیغ و ترویج پرداخت.
این حقایق با نهایت وضوح گواه بر آن چیزیست که هزاران نکته دیگر نیز موید آن است و آن عبارتست از رشد آگاهی و تشدید تمایل به تشکل در بین تودههای پرولتری و «قشرهای پائینی» و عقب مانده. میلیونها کارگر در انگلستان، فرانسه و آلمان برای نخستینبار از حالت عدم تشکل کامل خارج شده و به آن مرحله مقدماتی و ابتدایی و ساده تشکل که بیش از همه قابل فهم است (برای کسانی که سراپا در خرافات بورژوا دموکراتیک غرق شده اند) یعنی به اتحادیهها گام میگذارند و حال آنکه کمونیستهای چپ انقلابی ولی نابخرد در کنار آنان ایستاده و فریاد میزنند «توده» «توده»! و از کارکردن در داخل اتحادیهها امتناع میورزند!! بهانهشان این است که این اتحادیهها «ارتجاعی» هستند!! و «اتحادیه کارگری»تر و تازه و شسته و رفتهای را از خود اختراع میکنند که از خرافات بورژوا دموکراتیک و خطایای صنفی و سندیکالیسم محدود مبرا باشد و مدعیند که گویا چنین اتحادیهای دامنهدار خواهد بود (خواهد بود! )…
بی شک حضرات «پیشوایان» اپورتونیسم به هرگونه نیرنگ دیپلوماسی بورژوایی و به کمک دولتهای بورژوایی و کشیشان و پلیس و دادگاهها متوسل خواهند شد تا کمونیستها را به اتحادیهها راه ندهند و به هر وسیلهای که شده آنها را از آنجا برانند و کار در داخل اتحادیهها را برای آنان حتیالامکان نامطبوعتر سازند و به آنها اهانت نمایند و بر ضدشان تحریک کنند و مورد تعقیبشان قرار دهند. باید توانست در مقابل این اعمال مقاومت ورزید و به همه و هرگونه فداکاری تن داد و حتی- در صورت لزوم- به هرگونه حیله و نیرنگ و شیوههای غیرعلنی و سکوت و کتمان حقیقت متوسل شد تا هر طور شده به اتحادیهها راه یافت و در آنها باقی ماند و به هر قیمتی شده فعالیت کمونیستی خود را در آنها انجام داد.
در دوران تزاریسم تا سال ۱۹۰۵ در روسیه هیچگونه امکان فعالیت علنی وجود نداشت. ولی وقتی زوباتف عامل ادارۀ آگاهی، مجامع و انجمنهای کارگری سیاه را برای بدام انداختن انقلابیون و مبازره با آنها تشکیل میداد، ما اعضاء حزب خود را به این مجامع و انجمنها میفرستادیم (من شخصاً از میان آنها رفیق بابوشکین، کارگر برجسته پطربورگ را که در سال ۱۹۰۶ بدست ژنرالهای تزاری تیرباران شد، بخاطر دارم ) و این اعضاء حزب با توده ارتباط بر قرار میساختند و ماهرانه راه برای تبلیغات مییافتند. کارگران را از زیر نفوذ زوباتویها خارج می نمودند… کمیته اجرائیه انترناسیونال سوم به عقیدۀ من باید هم بطور کلی سیاست عدم شرکت در اتحادیههای ارتجاعی را آشکارا تقبیح کند و به کنگرۀ آیندۀ انترناسیونال کمونیستی نیز این امر را پیشنهاد نماید. (و نابخردانه بودن این عدم شرکت و زیانبخشی فوقالعاده آنرا برای امر انقلاب پرولتری با استدلال مفصل به ثبوت رساند) و هم بطور اخص خطمشی برخی از اعضاء حزب کمونیست هلند را که – مستقیم یا غیر مستقیم، آشکارا یا پنهانی، تماماً یا جزئاً- از این سیاست نادرست پشتیبانی نمودهاند تقبیح کند. انترناسیونال سوم باید با تاکتیک انترناسیونال دوم پیوند بگسلد و مسائل دردناک را نادیده نگیرد و پرده پوشی نکند و آنها را بیپرده و صریح مطرح سازد…
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/2p83rmsm