یک کارشناس کشاورزی با انتقاد از کاهش سطح زیر کشت اراضی کشاورزی و افزایش باغها گفت: محصولات راهبردی همچون برنج، گندم، جو و دانههای روغنی نباید فدای کیوی و پرتقال شوند. مسوولان توجه چندانی به مسائل روستایی ندارند؛ در حالی که روستا کانون تولید و مکانی است که تمام منابع حیاتی و اقتصادی کشور به آن وابستگی دارد.
ایسنا
۱۸ بهمن ۱۳۹۳
برنج و گندم را فدای پرتقال و کیوی نکنیم
اسماعیل شهبازی در گفتوگو با خبرنگار ایسنا اظهار کرد: کاهش ۹ درصدی سطح زیر کشت اراضی کشاورزی و افزایش ۲۵ درصدی سطح باغها بخصوص برای کشوری که مشکل تامین آب دارد توصیه نمیشود. باید ببینیم از لحاظ استراتژیک، گندم برای ما مهمتر است یا کیوی، پرتقال و انگور؟
وی افزود: تولیدات راهبردی نباید جای خود را به مزیتهای نسبی دهند که از قیمتهای بازار سیگنال میگیرند. تامین محصولات اساسی همچون گندم، جو و دانههای روغنی که از مصرف حیاتی برخوردارند، بر محصولات باغی ارجحیت دارند.
این کارشناس کشاورزی افزایش سطح باغهای کشور را نیازمند بررسی بیشتر دانست و گفت: اگر این افزایش ناشی از تغییر کاربری اراضی محصولات اساسی باشد خوشحالکننده نیست. همچنین باید ببینیم سهم افراد سودجو در این مساله چقدر است. بعضی افراد در حاشیه جنگلها، تالابها، رودخانهها و اراضی ملی درخت میکارند و کمکم با استفاده از حق ریشه، آنجا را تصاحب و پس از مدتی تبدیل به ویلا و ساختمان میکنند.
شهبازی یادآور شد: با توجه به مقدار خاک و آبی که در اختیار داریم باید ببینیم مصالح ملی گرایش به سمت چه چیزی را ایجاب میکند. باغ لازم است اما به تناسب.
وی تاکید کرد: طرح جامع، آمایش سرزمین و الگوی کشت باید مشخص کند در هر منطقه چه نوع محصولی داشته باشیم.
این کارشناس کشاورزی با طرح این سوال که علوفه دام چگونه باید تامین شود؟ اظهار کرد: اگر در مراتع، درختان میوه پرورش دهیم برای تامین علوفه دام با مشکل مواجه میشویم لذا در این موارد توجه جامع به شش عامل منابع طبیعی، محیط زیست، منابع آبی، توسعه کشاورزی، توسعه روستایی و منافع ملی ضرورت مییابد.
نگرانی نسبت به کاهش بهرهبرداران کشاورزی
وی کاهش بهرهبرداران بخش کشاورزی را نیز نگرانکننده دانست و گفت: در تولید کشاورزی نیروی کار همواره احتیاج است. حتی در کشاورزی مکانیزه به راحتی نمیتوان گفت نیاز به نیروی انسانی تنزل مییابد بلکه گروه های انسانی میتوانند در صنایع جانبی و خدمات به کار گرفته شوند.
شهبازی با اشاره به حجم زیاد مهاجرتهای روستایی در ایران خاطرنشان کرد: روستاییان به دلیل نبود شغل مجبور میشوند به شهرها بروند که این مساله آسیبهای اجتماعی و زیست محیطی در شهرها را به دنبال دارد. حال آنکه به راحتی میشود با توسعه روستایی، ایجاد صنایع تبدیلی، دامپروری، گردشگری، صنایع دستی و … از این حجم بالای مهاجرت جلوگیری کرد.
وی اظهار کرد: به نظر میرسد مسوولان توجه چندانی به مسائل روستایی ندارند؛ در حالی که روستا کانون تولید و مکانی است که تمام منابع حیاتی و اقتصادی کشور به آن وابستگی دارد.
وزیر كشاورزی اصلاحات: تعداد بهرهبرداران ما در كل كشور كشاورزی ۳/۴میلیون نفر است. سالانه ده میلیارد دلار باید اختصاص دهیم تا در عرض حدود ۱۵ سال كشاورزی ما نوسازی شود. ۳/۴میلیون بهرهبردار هم باید به یكمیلیون بهرهبردار تبدیل شود. بقیه افراد هم تحت پوشش ماده ۲۹ قانون اساسی (تامین اجتماعی) میروند یا اگر جوان باشند برای كارهای جدید آموزش میبینند. البته در مقابل آن خروج سهمیلیون بهرهبردار، یكمیلیون شغل جدید هم ایجاد میشود. در آن صورت است كه ما میتوانیم تولید اقتصادی داشته باشیم، مرزهایمان را باز كنیم و حداكثر با تعرفه وتو ورود و خروج موادغذایی را آزاد كنیم.
***
شرق
۳/۴میلیون بهرهبردار هم باید به یكمیلیون بهرهبردار تبدیل شود. بقیه افراد هم تحت پوشش ماده ۲۹ قانون اساسی
کلانتری» رییس «خانه کشاورز» بررسی کرد
آمارهای هشداردهنده بخش کشاورزی
چارهای جز نوسازی اسكلت كشاورزی كشور نداریم
در پنجاه و ششمین جلسه ماهانه «بنیاد باران» دكتر «عیسی كلانتری»، وزیر اسبق جهاد كشاورزی با موضوع «پتانسیلها و چالشهای بخش كشاورزی» به ایراد سخن پرداخت. به گزارش «شرق»، در این نشست وزیر كشاورزی دولت اصلاحات سخنانی را درخصوص وضعیت كشاورزی در ایران ایراد كرد كه مشروح آن در پی میآید: من در ابتدا تعریف «كشاورزی» را كه حدود ۶۰ سال است سازمان خواربار جهانی اعلام كرده و بعد از پیروزی انقلاب در زمان جمهوری اسلامی هم تصویب شده است، بیان میكنم: «كشاورزی عبارت است از بهرهبرداری از آب و زمین به منظور تولید محصولات گیاهی و حیوانی، از قبیل زراعت، باغبانی، درختكاری مثمر و غیرمثمر، جنگلداری، دامداری، پرورش طیور، زنبور عسل، آبزیپروری و صیادی.» براساس این تعریف عنوان كشاورزی و دامداری غلط است، زیرا همه اینها طبق قانون جزو كشاورزی حساب میشوند. آخرین وضعیت تولید موادغذایی در جهان در سال ۲۰۱۱ هم از این قرار است: رشد غلات ۷/۳درصد دنیا (دومیلیارد و ۲۲۵میلیون تن) كه ۸۵/۰درصد این محصولات را در كشور تولید كردیم؛ یعنی حدود ۷/۱۹میلیون تن (طبق آمار وزارت جهاد كشاورزی). یعنی حدود یك دهمدرصد از جمعیت جهان را داریم، اما حدود ۸۵/۰درصد غلات جهان را تولید میكنیم.
تولید گوشت جهان هم در آن سال ۲۹۳میلیون تن بود كه سهم ما كمتر از ۷/۰درصد جهان است. شیر هم ۷۲۰میلیون تن تولید شده كه در این بخش سهم ایران ۱/۱درصد است. این آمار براساس آمار نامه خود دولت در سال ۱۳۹۰ است و به كمك ارقام آن میتوانیم بفهمیم كه در بخش كشاورزی در كجا قرار داریم. دولت در آخرین اطلاعاتی كه سال ۱۳۸۸ داده بود، اعلام كرده بود ۱۰۴میلیون تن تولید دارد. با وجود این رقم، جمع آماری كه در بالا ذكر شد ۹۳میلیون تن است. در جمعبندی ذكر شده هم علوفه دامی و هم شیر جزو مجموع تولیدات محاسبه شدهاند، اما اگر این كالاهای تولیدی را حذف كنیم خالص تولید ۷۰میلیون و ۹۰هزار تن است ریز ارقام این تولیدات هم موجود است و مجال پرداختن به آنها نیست، بلكه میخواهیم بدانیم چرا نمیتوانیم تولید كنیم. مهم نیست رییسجمهور و وزیر كشاورزی چه كسی باشد، اگر نگاه کلان به بخش كشاورزی عوض نشود تغییر مدیریتها حداكثر ۱۰درصد موثر خواهد بود؛ آن هم در قیمت فرسایش منابع تولید مانند آب، خاك، گیاه و… .
اولین مشكل ما مساله «آب» است. ما ۴۱۳میلیارد مترمكعب بارش داریم كه آقای «احمدینژاد» اخیرا گفت كه میخواهد ۵/۲میلیون هكتار یكساله به آن اضافه كند؛ در حالی كه این كار در ۵۰ سال هم ممكن نیست! ۲۹۶میلیارد مترمكعب از بارش ما بلافاصله تبخیر میشود و باقیمانده، ۹۲میلیارد مترمكعب وارد جریانهای سطحی شده و بلافاصله پس از بارش ۲۵میلیون مترمكعب به آبراهها اضافه میشود. یعنی مشكل اصلی كشور در وهله اول اینجاست. ۱۳میلیارد مترمكعب هم از خارج كشور وارد میشود. جمع جریانهای سطحی ما ۱۰۵میلیارد مترمكعب میشود. نهایتا آن چیزی كه قابل مصرف است ۴۱میلیارد مترمكعب از مصارف جریانهای سطحی جاری است كه در قالب سدهاست (در صورتی كه بارش سالانه به میزان متعارف ۲۵۰ میلیمتر باشد). ۶۱میلیارد و ۳۰۰میلیون مترمكعب هم برداشت ماست كه وزارت نیرو در سال ۸۰ اعلام كرد و از این میزان، ورود به سفرههای آب زیرزمینی ۵۶میلیارد مترمكعب است. یعنی ما برداشت اضافه ۸/۴میلیارد مترمكعب را داریم، در حالی كه این حق را نداریم. محدودیت اول ما «كمبود آب در كشور» است و بعدا خواهم گفت كه با این مقدار آب میزان بیشتری میتوان تولید داشت، اما با سیستم ۳۰ساله ما بالاترین سرمایهگذاری در بخش كشاورزی مربوط به سالهای ۱۳۵۱ تا ۵۶ و قیمتهای ثابت سال ۱۳۷۶ میشود. یعنی در سالهای ۵۱ تا ۵۶ –چه به صورت سرانه و چه به صورت مطلق- سرانه كشور ۱۲هزار و ۶۰۰ تومان و در قیمتهای ثابت ۷۶، به صورت ناخالص سرمایهگذاری شده است. در سالهای ۷۹ و ۸۰ هم كه این رقم به بالاترین میزان رسید، ۶۷۰۰ تومان شده است. یعنی اگر بخواهیم به كشاورزی نگاه علمی و از امكانات استفاده كنیم، كشور ارزانی برای تولید نیستیم. تبخیر ۲۴۰۰ میلیمتری آب باعث شده است كه كمبود آب ایجاد و خاك شور شود، بافت خاك تغییر كند، زمان تشكیل خاك از سنگ مادر را طولانی و مقدار ماده آلی خاك كاهش پیدا كند. یعنی این امر تقصیر كشاورزان و تولیدكنندگان نیست، بلكه طبیعت ما از نظر رقابتپذیری، برای تولید سخت است. بهطور خلاصه، خلوص ماده آلی در یك كیلوگرم خاك ایران كمتر از چهار دهم گرم است. در حالی كه در اروپا بالای ۵/۳درصد است، در آمریكای شمالی و آفریقای استوایی بالای پنج، ششدرصد است. اینها هزینه تولید را بالا میبرد زیرا باید برای جبران آن سرمایهگذاری كنید.
بدتر از همه این است كه این شرایط طبیعی، آبهای ما را از نظر شیمیایی بیكربناته كرده است، یعنی غیر از محدوده خاصی در گیلان و نیز حاشیه ممسنی و سردشت در بقیه مناطق آبهایمان بیكربناته است. این امر هزینه را بالا میبرد و تولید را پایین میآورد كه ابتدا این مساله تحمیل طبیعت به ماست. یعنی ما آب داریم، بیش از ۹۰درصد سنگهایمان هم آسماری و آهكی هستند ولی قدرت انتقال كلسیم به ساقه، دانه و میوه را ندارند.
گیاه از ۱۴ عنصر تشكیل شده است؛ هر كدام از اینها نباشد تولید كاهش مییابد. در ایران از این ۱۴ عنصر كلسیم، آهن، روی و منگنز مشكل انتقال از خاك به گیاه دارند. همه این مشكلات باید به صورت مصنوعی و با سرمایهگذاری جبران شود، یعنی كشاورزی بدون سرمایهگذاری در ایران ممكن نیست و آنچه الان هست هم به قیمت نابودی مناطق تولید تمام میشود؛ آبها، خاكها، مراتع و پوشش گیاهی را نابود میكنیم تا محصول به دست آید. متوسط فرسایش خاك در دنیا، در هر هكتار زیر چهار تن است اما آخرین اطلاعیه موسسه تحقیقات مراتع و جنگلها این رقم را در ایران ۱۴ تا ۱۷ تن اعلام كرده است. به عنوان مثال، تولید گوشت عشایر ۱۲۰هزار تن و شیر كمتر از ۳۰۰هزار تن است. ارزش اینها امروز حدود ۶۰۰میلیون دلار است، ولی خسارتی كه ما از دام اضافه میبینیم قابل اندازهگیری نیست. اما سیاستهایی را در پیش گرفتهایم كه این وضعیت ما را تشدید كرده و امروز اصلا وضعیت خوبی نداریم. منهای انتقاداتی كه به دولتها وجود دارد، واقعیت این است كه كشاورزی ما نیاز به تغییر تفكر دارد. برای تولید یك تن برنج در ایران ما ۳۳۳۰ مترمكعب آب مصرف میكنیم در حالی كه در دنیا این رقم ۲۲۹۱ است. یعنی ما ۴۵درصد آب شیرین اضافی وگرانقیمت داریم. الان وزارت نیرو اعلام میكند كه قیمت هر مترمكعب آب پشت سدها بالای ۴۰۰ تومان است. آبهای استحصالی ما هم از منابع فسیلی است، زیرا ما بیلان منفی ۸/۸میلیارد مترمكعب در سال را برداشت میكنیم. در حالی كه ما حق نداریم به دلیل وجود پول نفت و تكنولوژی بالا آبهای نسل بعد را مصرف كنیم. در برنامه چهارم قرار بود كه ۴/۵میلیارد بیلان منفی را در سال ۸۸ به ۵/۴ برسانیم. یعنی ۹۰۰هزار آن را كاهش دهیم. اما براساس آخرین آمار این رقم به ۳/۸ رسیده است؛ یعنی نه تنها كاهش نیافته كه بیشتر هم شده است.
چرا نمیتوانیم تولید خوب و اقتصادی داشته باشیم؟ بنده از سال ۶۹ تا ۷۵ به انتخاب مجمع عمومی سازمان ملل رییس شورایعالی غذا بودم. در آن دوران ۵۴۰میلیارد دلار به كشورهای عضو سوبسید میدادند. در ژنو تصمیم گرفتند كه در عرض ۱۲ سال به ۹۰میلیارد دلار برسد. ما انتظار داشتیم كه قیمتهای جهانی بالا رود اما پایین آمد یعنی به جای ۹۰میلیارد دلار ۸۴ میلیارد دلار شد. یعنی ۴۶۰میلیارد دلار یارانهها كم شد و قیمتهای جهانی پایین آمد زیرا سرمایهگذاری و تكنولوژی وارد تولید شد. ما كشاورزی را به عنوان بخش هلال احمری نگاه میكنیم. جالب است بگویم كه سطح زیر كشت آبی ما الان ۶/۸میلیون هكتار است (۴/۲ باغات، ۲/۶ زراعت). تعداد بهرهبرداران ما در كل كشور كشاورزی ۳/۴میلیون نفر است. ما ۱۳۷ دانشكده كشاورزی هم داریم كه دنیا به ما میخندد! یعنی به ازای هر ۷۰هزار هكتار زمین كشاورزی یك دانشگاه كشاورزی داریم. بیهوده هزینه میكنیم در حالی كه ما حداكثر به ۱۵ دانشگاه كشاورزی نیاز داریم و متاسفانه فارغالتحصیلان هم جذب بخش كشاورزی نمیشوند، زیرا دنبال مدرك هستند و از نظر مالی هم برایشان بهصرفه نیست، زیرا كشاورزی حوزه پرریسكی است؛ آفت، بیماری، طغیان رودخانه، تگرگ، سیل، گرما، سرما و… . اثرات متقابل حیوان، انسان، گیاه، میكروب، ویروس و… وجود دارد. همه اینها موجودات زنده هستند. در حالی كه سطح تصور خیلیها از كشاورزی كاشتن مقداری سبزی در یك باغچه است. در هیچ بخشی مانند پزشكی این پیچیدگی وجود ندارد. علمی تولید كردن در كشور ما با این امكانات امكانپذیر نیست. همه چیز باید تغییر یابد! واقعا كشاورزان ما خیلی زحمت میكشند، من ۱۱ سال است كه در خانه كشاورز با آنها سر و كار دارم. البته از سال ۶۰ كه وارد ایران شدهام، تاكنون از این بخش بیرون نیامدهام؛ چه در تحقیق، چه در آموزش، چه در تولید و… . واقعا من این را با تمام وجود دیدهام و لمس كردهام كه كشاورز تمام توان خود را میگذارد، اما آنقدر نمیتواند تولید كند.
كشاورزی الان با ۳۰ سال پیش متفاوت است. ما نمیتوانیم با این مشكلاتی كه طبیعت برایمان ساخته، در كشاورزی بهطور رقابتی تولید كنیم. اگر در مواردی هم آگاهانه كارهای غلط انجام شود، بدتر میشود. آقای احمدینژاد از اولین وزارتخانهای كه پس از ریاستجمهوری بازدید كرد وزارت جهاد كشاورزی بود. در جلسه شورای معاونین وی پرسیده بود كه برای برنامه، چقدر توسعه باغات در نظر گرفته شده است؟ معاون مربوطه گفت كه ۱۸۰هزار هكتار. آقای احمدینژاد گفته بود یعنی چه؟ باید سالی ۵۰۰هزار هكتار باغها توسعه یابد. اما در مقابل، ما با چه فشارهایی برای توسعه نیشكر روبهرو بودیم. در حالی كه آنها ۸۵هزار هكتار اراضی جدید بود. منابع بانكی، نیروهای سپاه، جهاد، ارتش، بخش تعاونی، خصوصی و… همه وارد كار شدند اما كشور توان بردن بیش از ۱۰هزار زیر كشت نداشت. جالب است كه مدیرعامل بانك كشاورزی به من گفت كه رییسجمهور سههزارمیلیارد تومان بودجه داده است تا سطح زیر كشت توسعه یابد و تازه هفتهزارمیلیارد دیگر هم داده میشود. اما من گفتم كه بیش از ۲۰هزار هكتار را نمیتوان زیر كشت برد. ما هیچ چارهای جز نوسازی كل اسكلت كشاورزیمان نداریم. در سال ۱۳۵۵ سرانه تولید ناخالص داخلیمان به قیمتهای سال ۷۶، ۷۳۵هزار تومان، در سال ۶۵، ۴۰۶هزار تومان، در سال ۷۵، ۴۷۱هزار تومان، در ۸۵، ۶۵۳هزار تومان، و در سال ۸۸، ۷۰۱هزار تومان بوده است. یعنی بعد از سه دهه، تولید ناخالص ما كمتر از آن زمان است. صادرات نفت هم در سال ۵۵، ۲۴میلیارد دلار، ۶۵، ۳/۶میلیارد دلار، ۷۵، ۲/۱۹میلیارد دلار، ۸۵، ۶۲میلیارد دلار و در سال ۸۲، ۷۰میلیارد دلار. این وضعیت سرمایهگذاری در بخش كشاورزی است كه در سال ۵۱ تا ۵۶، ۲۰هزار و ۴۲میلیارد بوده است. بعد از آن در نهایت در دوره چهارساله شما ۱۶۵هزار و ۶۰۰میلیارد دلار شده است.
موادغذایی در جهان در حال نایاب شدن است كه دلیل آن تقاضای بیش از حد كشورهای جهان سوم است. مثلا كنجاله سویا در جهان وجود ندارد و شما باید آن را از چین بخرید كه به مدت سه سال از آرژانتین پیشخرید كرده است. در واقع هند و چین دهان باز كردهاند و با رشد اقتصادی متوسطشان در سالهای گذشته، در حال مصرف هستند. یعنی بهترین سرمایهگذاری را در این میبینند كه ملتهایشان از حداقل مواد خوراكی برخوردار شوند. آخرین آمار سازمان خواربار جهانی نشان میدهد كه از صد كالری تقاضای مصرف جدید در جهان ۴۵ كیلو كالری را میخواهند از روغن نباتی باشد؛ این یعنی ما به سمت كاهش غلات میرویم. پیشبینی شده است كه در سال ۲۰۵۰، ۷۰درصد تولید جهان باید اضافه شود و سهم ما بسیار كم است. وزارت جهاد كشاورزی رسما اعلام كرده است كه پیشبینی برنامه چهارم ۵/۶درصد رشد سالانه بوده است، اما عملكرد ۴/۱درصد بوده است. در سومالی هم رشد ۵/۱درصدی موادغذایی وجود دارد. یعنی حاكمیت عملا خود را كنار كشیده است. از آن طرف ما تولیدمان گران است و مصرفكننده نمیتواند خرید كند. طبق سالنامه آماری ۱۳۸۵، چهار دهك جامعه سوءتغذیه مفرط دارند.
ما از نظر تامین مشكلی نداریم؛ تولید و واردات فراوان داریم اما آن سوءتغذیه فراوان است كه بهگران بودن موادغذایی برمیگردد. امروز قیمت گوشت بر مبنای دلار ۱۸۰۰ تومان، از هرجای جهان گرانتر است. به علت عدم سرمایهگذاری هزینه تولید بالاست، حاكمیت بازرگانی هم وجود ندارد. در هیچ جای دنیا محصولات از مزرعه تا بازار مصرف هزاردرصد بالا نمیرود. البته برخی كشاورزان كه سرمایه و فن و تولید بالایی دارند سود خوبی میبرند اما آنها حدود پنج، ششدرصد كشاورزان را تشكیل میدهند.
براساس بررسیهای چند سال قبل بر مبنای دلار ۱۰۳۰تومان، ما به چیزی حدود نزدیك ۱۴۰میلیارد دلار سرمایهگذاری در كشور نیاز داریم. سالانه هم در حالت خوشبینانه باید حدود هفتمیلیارد دلار هزینه استهلاك بدهیم. اگر سالانه سهمیلیارد دلار سهم استهلاك و نوسازی باشد، سالانه ۱۰میلیارد دلار باید اختصاص دهیم تا در عرض حدود ۱۵ سال كشاورزی ما نوسازی شود. ۳/۴میلیون بهرهبردار هم باید به یكمیلیون بهرهبردار تبدیل شود. بقیه افراد هم تحت پوشش ماده ۲۹ قانون اساسی (تامین اجتماعی) میروند یا اگر جوان باشند برای كارهای جدید آموزش میبینند. البته در مقابل آن خروج سهمیلیون بهرهبردار، یكمیلیون شغل جدید هم ایجاد میشود. در آن صورت است كه ما میتوانیم تولید اقتصادی داشته باشیم، مرزهایمان را باز كنیم و حداكثر با تعرفه وتو ورود و خروج موادغذایی را آزاد كنیم. اما اگر این سرمایهگذاریها انجام نشود كشاورزان به مرور كارشان را كنار میگذارند، اما باید گفت که سرمایهگذاری در بخش کشاورزی اجتنابناپذیر است اما برای سرمایهگذاری هم بودجه لازم است. كلانتری سپس به پرسشهای حضار پاسخ داد.