تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
منبع: مارکسیسم – لنینیسم امروز
۴ سپتامبر ۲۰۲۱
نویسنده: گِرگ گودلز
هیچکس در محافل رسانهای غربی [و ایرانی] جرأت نمیکند به تلاش نافرجام مردم افغانستان برای ورود کشورشان به دوران مدرن نگاهی دوباره بیاندازد… زمانی که شورویها در فوریه ۱۹۸۹ افغانستان را ترک کردند، سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده انتظار داشتند دولت – که در برابر مجاهدین برخوردار از کمک سخاتمندانه ایالات متحده، پاکستان، عربستان سعوی، ایران، آلمان، و جمهوری خلق چین ایستاده بود – در عرض سه تا شش ماه سقوط کند. اما، دولت چپگرا تا سال ۱۹۲ اسلامگرایان را دور نگه داشت. دفاع از جلالآباد در سال ۱۹۸۹ و پاغمان در سال ۱۹۹۰ و تفرقه بین جناحهای مجاهدین ثابت کرد که دولت سکولار و مترقی حمایت مردم از اصلاحات ارضی، مدارس سکولار، حقوق زنان و غیره را حفظ کرده است. نهایتاً، امتناع بوریس یلتسین رییسجمهور ارتجاعی دولت روسیه از تحویل حتا ابتداییترین کمک، تفرقه در دولت مترقی افغانستان، و سنگینی صِرف حملات مورد حمایت خارجی سقوط دولت را تحمیل کرد.
بلاهتهای افغانستان
پایان ۲۰ سال ماجراجویی ایالات متحده در افغانستان پایان رسوای یکی دیگر از پروژههای بیش از توان، فوقالعاده متکبرانه، تغییر رژیمی امپریالیسم آمریکا است.
ایالات متحده و اسراییل – ژاندارم منتصب در مدیترانه شرقی و آسیای مرکزی – اسلامگرایی را به مثابه سدی در برابر سکولارها و سوسیالیستها ترویج کردند. هر دو دولت ضمن دادن اسلحه و کمک به اسلامگرایان با اشتیاق عقبماندگی فرهنگی و سیاسی را در خدمت به منافع امپریالیستی تحمل کردند. از ناصر تا اسد، ایالات متحده «رزمندگان آزادی» اسلامگرا، با ارزشهای فئودالی و عدم تعامل آنها را، علیه رژیمهای ناکامل، اما سکولار، ضدسلطنتی، مستقل، و ملیگرا قرار داد.
آیا اینکه همین «رزمندگان آزادی» نهایتاً با حامیان سکولار، کافر خود درافتادند باید تعجببرانگیز باشد؟
بیست سال پیش، کارگزاران پیشین ایالات متحده حملات انتحاری خود را بر نمادهای قدرت ایالات متحده انجام دادند. همان رزمندگان اسلامی، که به رهبری اسامه بن لادن، سعودی برجسته، برای حمله به سربازان شوروی که از یک دولت سکولار، مترقی در افغانستان حمایت میکردند مسلح و تشویق شده بودند، به اربابان آمریکایی خود حمله کردند.
ارتش ایالات متحده با اشغال افغانستانِ تحتِ حکومت طالبان، که گفته میشد حامی جهادگرایان بن لادن بود پاسخ داد. مقامات ایالات متحده با گستاخی که سازندگان امپراتوریهای پیشین نشان دادند، تصمیم گرفتند افغانستان را به یک شریک کوچک قابل اعتماد تبدیل نمایند، به جامعهای که بر اساس همان نابرابریها و سلطه نخبگان موجود در ایالات متحده ساخته شود. در طی بیست سال، اشغالگران آمریکایی موفق شدند فساد غیرقابل تصوری را پرورش دهند، رهبران خبیثی را که کاملاً از مردم افغانستان بریده بودند برگمارند، گروهی از «سازمان های غیردولتی» را که به طور انگلی از منابع مالی غرب تغذیه میکنند مطرح کنند، و سرانجام پذیرش طالبان در افغانستان را بازگردانند.
در حالی که یک ارتش ۳۰۰ هزار نفری مجهز به سلاحهای پیچیده ایالات متحده، آموزش دیده به وسیله ایالات متحده، و یک نیروی هوایی مدرن در برابر جنگجویان ناهمگون دارای تفنگهای جنگی قرن بیستم و خمپارهانداز ذوب میشدند، بیست سال افسانه از بین رفت. صاحبنظران، بوروکراتها، ژنرالها و سیاستمداران سعی کردند تقصیر را به گردن دیگری بیاندازند. انگشت به هر سو نشانه میرفت. آنچه که یک شکست سیستماتیک، یک ماجراجویی بدفرجام بود، به مثابه شکست بایدن یا شکست ترامپ – دو پاسخی که به تفکر کم و حتا تحلیل کمتر نیاز داشت – مورد بازسازی عذابدهنده قرار گرفت.
در واقع، خروج نیروهای ایالات متحده به وسلیه بایدن، ممکن است تاج دستاورهای دولت او باشد.
سه رئیسجمهور دیگر شهامت و صداقت لازم برای پایان دادن به اشغال و جنگ را نداشتند (کسانی که مطلع هستند، ازجمله اوباما – اذعان دارند که بایدن تنها شخص در دولت اوباما بود که با افزایش نیروها و ادامه جنگ مخالف بود).
از آنجا که غولهای رسانهای از ژنرالها، نیروهای «ویژه»، پلیس و جاسوسان در ساعات پربیننده تلویزیون و بر پرده سینما قهرمان میسازند، از نشان دان مقصر برای رسوایی افعانستان طفره میروند. اما این از آغاز تا پایان یک عملیات نظامی بود. هر آنچه که چهار رییسجمهور از سال ۲۰۰۱ بیان کردند از منابع نظامی یا امنیتی بود: ارزیابی وضعیت، توازن نیروها، آمادگی سربازان، و غیر همه تولیدات مغزهای نظامی بود. البته، این مانع از آن نمیشود که ژنرال پترائوس آبرو باخته، نفرت خود را از شکست «سیاسی» در تأمین امنیت خروج اعلام نکند.
مقایسه معروف «سایگون» با عقبنشینی از کابل مطمئناً درخور توجه است، اما مقایسه با خروج شوروی از افغانستان کجاست؟ برای کسانی که دوست دارند افغانستان را ویتنام اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بدانند، مقایسه بین دو خروج برای امپریالیستها شرمآور است
زمانی که شورویها در فوریه ۱۹۸۹ افغانستان را ترک کردند، سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده انتظار داشتند دولت – که در برابر مجاهدین برخوردار از کمک سخاتمندانه ایالات متحده، پاکستان، عربستان سعوی، ایران، آلمان، و جمهوری خلق چین ایستاده بود – در عرض سه تا شش ماه سقوط کند. اما، دولت چپگرا تا سال ۱۹۲ اسلامگرایان را دور نگه داشت.
دفاع از جلالآباد در سال ۱۹۸۹ و پاغمان در سال ۱۹۹۰ و تفرقه بین جناحهای مجاهدین ثابت کرد که دولت سکولار و مترقی حمایت مردم از اصلاحات ارضی، مدارس سکولار، حقوق زنان و غیره را حفظ کرده بود. نهایتاً، امتناع بوریس یلتسین رییسجمهور ارتجاعی دولت روسیه از تحویل حتا ابتداییترین کمک، تفرقه در دولت مترقی افغانستان، و سنگینی صِرف حملات مورد حمایت خارجی سقوط دولت را تحمیل کرد.
آنهایی که بر عقبنشینی قابل انتظار طالبان از حقوق زنان زاری میکنند، لازم است به مقاله کوبنده ده سال پیش استفن گوآنز با عنوان «حقوق زنان در افغانستان» نگاهی دوباره بیاندازند. گوآنز به طعنه درباره نگرانی حقوق زنان میگوید : «هر کس از بازگشت طالبان نگران است باید امیدوار به بازگشت کمونیستها باشد.»
این سرگذشت از مداخله خارجی – که برای خونریزی از اتحاد جماهیر شوروی طراحی شده بود – هیچ یا به ندرت به رسانههای غربی راه پیدا میکند. جنگ خونین متعاقب بین جناحهای مجاهدین هرگز به باد مداخلهگران آورده نمیشود، جنگی که به این یا آن شکل تا به امروز ادامه دارد.
اما هیچکس در محافل رسانهای غربی [و ایرانی] جرأت نمیکند به تلاش نافرجام مردم افغانستان برای ورود کشورشان به دوران مدرن نگاهی دوباره بیاندازد. در واقع، نخبگان غربی این تلاش را به سخره گرفتند و تضعیف کردند. امروز، تلاش مشترک حزب دموکراتیک خلق افغانستان و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی برای اتحاد و پیشبرد افغانستان یک تاریخ انکار شده است. صاحبنظران میترسند آن پروژه را با شکست بیست ساله آمریکا، با بخار شدن ارتش دستنشانده، و با خروج عجولانه مقایسه کنند.
این شوخی تلخی است که بایدن و دیگرانی – که از عملکرد ارتش افغانستان ناخشنودند و آن را تحقیر میکنند- اکنون افغانها را بخاطر عدم ارادهشان سرزنش مینمایند: آنها را نمیتوان مجبور کرد برای «آزادی و دمکراسی» خودشان بجنگند. این که چرا مقامات ایالات متحده بیست سال پیش انتظار این را نداشتند غیرقابل درک است.
خود ایدۀ مجبور کردن یک کشور به انجام یک کار که کشوری دیگری آن را به نفع آن میداند چرند است، چرندی که توهین به مفهوم اساسی حق تعیین سرنوشت خویش است.
سیاستگذاران ایالات متحده ارادۀ نطلبیده خود را در آینده به کدام کشور مستقل تحمیل خواهند کرد؟
۲۵ اوت ۲۰۲۱
https://mltoday.com/afghanistan-follies/
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/y8errjfj