تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم
منبع: تلهسور
۲۹ ژوئن ۲۰۱۷
- «این اعداد واقعی نشان میدهند که افسانه امکانات حزب تودۀ ایران در ارتش چقدر از واقعیت به دور است و دشمنان و مخالفان و منافقان برای بیرون کشیدن مسؤولان واقعی از زیر بار مسؤولیت و سنگین کردن مسؤوليت حزب ما تا چه اندازه از دروغ و افترا بهرهگیری میکنند، آنهم حزبی که در شرایط دشوار غیرقانونی و دفاع مداوم در مقابل حملات ناجوانمردانه سرسپردگان رژیم قرار داشت، یعنی آنهایی که همه مواضع قدرت نظامی و پلیسی و اداری را در دست داشتند و با تجهیز صدها چاقوکش و آدمکش حرفهای به رهبری مظفر بقاییها، بدون وقفه افراد و سازمانهای حزبی ما را مورد حمله قرار میدادند و تمام مطبوعاتشان تنها برای لجنپراکنی علیه حزب ما صفحه سیاه میکرد. چه شباهت تعجبآوری بین آن روز و امروز وجود دارد.» (حزب تودۀ ایران و دکتر محمد مصدق، نورالدین کیانوری، انتشارات حزب تودۀ ایران، چاپ دوم، فروردین ماه ۱۳۵۹، ص. ۴۶-۴۵)
- در اسنادی که به بررسی «داراییهای غرب» در ایران در ماههای پیش از کودتا اختصاص دارد، «سیا» اشاره میکند که آنها زرادخانهای از «اسلحه و مواد منفجره برای حمایت از یک سازمان چریکی ۱۰هزار نفره برای شش ماه» آماده کرده بودند. آنها همچنین میلیونها دلار رشوه میپرداختند، و به گروههای قبیلهای [عشاير] در جنوب برای سازماندهی یک «مقاومت» در برابر دولت ایران، پول و اسلحه میدادند
اسناد جدید انگیزهها، تاکتیکهای «سیا» را در کودتای ۱۹۵۳ ایران برملا میکنند
اسنادی که اخیراً توسط وزارت امور خارجه ایالات متحده منتشر شده یک نگاه درونی به انگیزهها و تاکتیکهایی را به دست میدهد که «سیا» در هدایت کودتای ۱۹۵۳ در ایران علیه دولت به طور دمکراتیک انتخابشدۀ نخستوزیر محمد مصدق و بازگرداندن رژیم سلطنتی هوادار ایالات متحده به قدرت، از آنها استفاده کرد.
در بیش از ۱۰۰۰ صفحه تلگرام و نامه داخلی که با حداقل تبلیغ در ۱۵ ژوئن منتشر شد، مقامات ایالات متحده منافع اقتصادی و سیاسی غرب را در ایران و همچنین تاکتیکها و امکان یک کودتا را در سالی که نهایتاً به برکناری مصدق انجامید، بررسی میکنند.
توطئه نهایتاً موفق شد، گرچه اطلاع از اینکه «سیا» درگیر بوده به خشم عمومی گستردهای انجامید که به نظر برخیها شرایط را برای انقلاب ۱۹۷۹ ایران و اشغال سفارت آمریکا آماده کرد.
رییسجمهور داویت آیزنهاور در یک یادداشت روزانه که در اسناد منتشر شده وجود دارد، اشاره میکند: «چیزهایی که انجام دادیم “مخفیانه” بود. اگر اطلاع از آنها علنی شود ما نه تنها در آن منطقه شرمسار خواهیم شد، بلکه شانس ما برای انجام چیزی شبیه آن در آینده کاملاً از بین خواهد رفت.»
نکته اصلی در اسناد نگرانی فراگیر پیرامون فرسایش نفوذ غرب و این امکان است که کمونیسم در منطقه نفتخیز جاپایی به دست آورد.
یک مقام «سیا» در نامه به آیزنهاور ترس آمریکا و انگلستان را چنین خلاصه میکند که از زمان انتخاب مصدق «یک کاهش مستمر در قدرت و نفوذ دمکراسیهای غربی و پیدایش وضعیتی وجود دارد که در آن کسب قدرت کمونیستها هر چه بیشتر ممکن میشود.»
مصدق دست به اصلاحات اجتماعی و اقتصادی گسترده در کشور زد، که مهمترین آنها مالیات بر اجاره زمین، و ملی کردن صنعت نفت بود که برای بیش از نیم قرن توسط شرکت نفت انگلیس-ایران، که اکنون بریتیش پترولیوم نامیده میشود، کنترل میشود. این حرکت مورد اسقبال مردم ایران قرار گفت و نخستوزیر جدید میخواست داراییهای شرکت را برای استفاده نفت ایران در جهت ايجاد خدمات اجتماعی و ساختن یک اقتصاد ملی نیرومند مصادره کند.
اسناد نشان میدهند که «سیا»، که از نزدیک با بریتانیا همکاری میکرد، شدیداً نسبت به از دست رفتن هژمونی آنها بر کشور نگران بود.
مقامات میترسیدند که کشورهای غربی «از داراییهای عظیمی که در تولید و ذخاير نفت ایران وجود دارد، محروم شوند» و از یک تأثیر دومینویی در خاورمیانه و از اینکه «۶۰ درصد ذخاير نفت جهان تحت کنترل کمونیستی قرار گیرد»، میترسیدند.
نقشه کودتای «سیا» علیه مصدق با نام رمز «ت. پ. آژاکس»، پاسخ آمریکا و انگلستان به تلاش ایران برای کسب استقلال و حاکمیت اقصادی خود بود.
در اسنادی که به بررسی «داراییهای غرب» در ایران در ماههای پیش از کودتا اختصاص دارد، «سیا» اشاره میکند که آنها زرادخانهای از «اسلحه و مواد منفجره برای حمایت از یک سازمان چریکی ۱۰هزار نفره برای شش ماه» آماده کرده بودند. آنها همچنین میلیونها دلار رشوه میپرداختند، و به گروههای قبیلهای [عشاير] در جنوب برای سازماندهی یک «مقاومت» در برابر دولت ایران، پول و اسلحه میدادند.
در اسنادی که به جزيیات عملیات در منطقه مربوط میشود، پاراگرافهای سوتیترهایی مانند «جنگ سیاسی و روانی»، «عملیات شبهنظامی» محرمانه باقی مانده اند، و دامنه کامل برخی عملیات هنوز یک معماست.
مقامات «سیا» در ارزیابی از حضور دیپلماتیک، نظامی و مخفی خود در مؤسسات ایرانی از توانایی خود برای بهرهبرداری از منافع سیاسی داخلی در درون دولت ایران که «از مداخله آمریکا استقبال خواهند کرد»، زیرا «به آنها کمک خواهد کرد به جاهطلبیهای سیاسی فردی و گروهی خود دست یابند»، مطمئن بودند.
در سالی که به برکناری مصدق انجامید و بلافاصله پس از آن، مقامات آمریکایی با زیرکی میدانستند که یکی از مهمترین وظايف آنها تأثیرگذاری بر افکار عمومی از طريق کارزارهای تبلیغاتی گسترده بود. آنها در اسناد مراقب بودند که بین خط «عمومی» و خط «خصوصی» موضوعات گوناگون تمایز قايل شوند.
اسناد به یک «گروه که برای “سیا” کار میکند و قادر است تبلیغات نسبتاً مؤثر هوادار شاه را تهیه کند» اشاره میکنند، گرچه آنها به محدودیت تأثیر این تبلیغات در مقابله با احساسات هوادار مصدق اذعان دارند.
یک مقام رسمی در اشاره به نیاز تقویت کردن چیزی که یک «ماشین تبلیغات» مینامد پیشنهاد میکند که پس از موفقیت کودتا «ایالات متحده ممکن است مخفیانه به برخی روزنامههای هوادار دولت یارانه بدهد و میتواند علناً تجهیزات رادیویی و وسايل فنی را برای عمل مؤثر رادیو تهران در اختیار دولت جدید قرار دهد.»
به کرّات بر این تأکید می شود که افکار عمومی ایران نسبت به منافع خارجی در نفت بسیار خصمانه است و بر این تأکید میشود که «پنهان کردن دست خارجی» در هر تغییر دولت بیشترین اهمیت را دارد. اسناد همچنین به کرّات میگویند که «مسأله نفت» باید از همه گفتمانها درباره تغییر دولت کنار گذاشته شود.
یک سند درباره برنامهریزی کودتا میگوید: «برای هر جانشین غیرکمونیست مصدق مرگبار خواهد بود، اگر افکار عمومی ایران تصور کند که نخستوزیر جدید “آلت دست خارجی” است.»
کودتا تقریباً شکست خورد، زیرا مصدق از نقشه کودتا مطلع شد و به رُم رفت. اما پس از آن «سیا» به دامن زدن به تظاهرات هوادار شاه ادامه داد و سلطنت را دوباره سر کار آورد. پس از کودتا، یک مقام اظهار امیدواری میکند که «ایران دوباره جایگاه خود را در گروه ملتهای هوادار غرب به دست خواهد آورد.»
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/2ckr2k2m