فرهیختگان
۳ مهر ۱۴۰۰
رزمایش مشترک ترکیه، پاکستان و آذربایجان حاکی از تلاش برای اشغال نظامی جنوب ارمنستان است
گردنکشی محور آنکارا – اسلامآباد
برگزاری مانور نظامی مشترک با ترکیه و پاکستان در ماه جاری احتمال دارد یک پوشش برای ورود مجدد نظامیان پاکستانی و ترکیهای برای دخالتهای نظامی آتی در ارمنستان باشد. پیش از جنگ سال گذشته نیز آذربایجان دست به برگزاری رزمایشی مشترک با ترکیه زد که در پوشش آن آنکارا تعداد زیادی از نظامیان و تجهیزات خود را برای جنگ قرهباغ وارد خاک این کشور کرد. در شرایط کنونی تکرار این سناریو دور از ذهن نیست چه اینکه پاکستان بهدلیل موفقیتهایش در نابودی دولت افغانستان از انگیزهای دوچندان برخوردار گشته و ترکیه نیز بهدنبال به نتیجه رسیدن هرچه سریعتر پروژه اتصال زمینی خود به آسیای میانه است.
سیدمهدی طالبی، روزنامهنگار: امروز نام پاکستان در هر پرونده پیچیدهای در منطقه قابل مشاهده است. اگر اسلامآباد از بیم مخالفتهای داخلی و دشواریهای جنگ در یمن پای خود را از ائتلاف کشورهای متجاوز عربی برای حمله به صنعا کنار کشید حالا اما با طراحیهای خود دولت افغانستان را به نابودی کشانده و حتی تلاش دارد طالبان را نیز به بیراهه بکشاند. افغانستان اما تنها عرصه یکهتازی پاکستان نیست. این کشور از سال ۲۰۲۰ خود را وارد معادلات قفقاز نیز ساخته است؛ جایی که در ائتلاف با ترکیه درصدد ایجاد یک راه زمینی میان این کشور و دریای خزر بود تا آنکار بتواند مستقیما به آسیای میانه دسترسی داشته باشد. اگر طی چند سال گذشته این ترکیه بود که خود را وارد هر پروندهای در منطقه از عراق و سوریه گرفته تا یمن و لیبی میکرد حالا پاکستان نیز «ترکیهگونه» درحال رقم زدن چنین وضعیتی است.
در سال گذشته میلادی پاکستان با اعزام شبهنظامیان سلفی به آذربایجان، به کمک ترکیهای شتافت که تروریستهای سوری را به این کشور فرستاده بود. این نیروها با کمک به «الهام علیف» رئیسجمهور موروثی و ۲۰ سال اخیر آذربایجان باعث شدند وی موفق به آزادسازی مناطق اشغالی قرهباغ از دست ارمنستان شود. با این حال باکو نتوانست قسمت شمالی قرهباغ را آزاد کند و تنها به آزادسازی نواحی جنوبی آن اکتفا کرد. آذربایجان امروز نیز برخلاف قاعده به جای پیگیری اعاده تسلط خود بر نواحی شمالی قرهباغ درحال تلاش برای نفوذ در مناطق جنوبی ارمنستان و اشغال آن است. این مساله نشان میدهد شمال قرهباغ که بهصورت رسمی جزئی از خاک آذربایجان است از اهمیت چندانی برای دولت باکو برخوردار نیست و تنها نکته مهم اشغال جنوب ارمنستان برای ایجاد راه مستقیم بین ترکیه و دریای خزر است تا آنکارا بتواند بهراحتی به آسیای میانه برسد. شاید بتوان گفت جنگ سال ۲۰۲۰ نه برای آزادسازی خاک آذربایجان بلکه برای اتصال ترکیه به آسیای میانه انجام شد زیرا در شرایط کنونی منافع آذربایجان در شمال قرهباغ رها شده و منافع ترکیه در جنوب ارمنستان درحال پیگیری است.
درست همانند سال گذشته ائتلاف پاکستان-ترکیه به همراه آذربایجان درحال آمادهسازی برای جنگ هستند. در سال ۲۰۲۰ پیش از حمله آنها به قرهباغ رزمایش مشترکی میان ترکیه و آذربایجان برگزار شد که طی آن نفرات و تجهیزات لازم در پوشش رزمایش به آذربایجان منتقل شد و حالا نیز در قالب یک رزمایش دیگر نفرات و تجهیزات درحال استقرار در این کشور هستند تا جنگ دیگری برافروخته شود.
این رزمایش «دوستی سه برادر – ۲۰۲۱» نام دارد و از ۱۲ سپتامبر هفته گذشته(یکشنبه ۲۱ شهریور) آغاز شده است. مدت زمان برگزاری این رزمایش چندان مشخص نیست بهگونهای که برخی آن را یک هفته و برخی ۹ روز عنوان کردهاند. برخی از رسانههای ترکیه نیز میگویند این رزمایش تا ۳۰ سپتامبر ادامه خواهد داشت.
به بهانه این رزمایش به بررسی گوشهای از ابعاد و دلایل همکاریهای گسترده میان پاکستان و ترکیه در سالهای اخیر پرداختهایم.
مراودات نظامی
پاکستان برای برقراری موازنه نظامی در برابر هند همیشه نیازمند تجهــــــیز به تسلیحات جدید است. هند به دلیل جمعیت بالای خود و همچنین اقتصاد برترش مشکلی در تامین تسلیحات ندارد اما پاکستان به دلیل محدودیتهای اقتصادی از چنین امـــکانی برخوردار نیست. از سوی دیگر درحالی که تامیــنکـــننــدگان سلاح علاقهمند به همکاری با هند هستند از بیم روگردانی دهلی نو از تسلیحاتشان چندان مایل به همکاری با اسلامآباد نیستند. حتی آمریکا نیز مدتها برای عدم تجهیز پاکستان به جنگندههای نسل جدید F-۱۶ تحت فشار هند قرار داشت. به همین دلیل پاکستان بیشتر از کشورهایی که روابط نظامی گستردهای با هند ندارند دست به واردات اسلحه میزند که چین یکی از آنهاست. اما پکن نیز قادر به پوشش تمام نیازمندیهای اسلامآباد نیست بهویژه که در بخش بالگردهای تهاجمی خود نیز دارای مشکلاتی است.
در این میان ترکیه یک منبع مناسب برای دریافت تسلیحات است زیرا آنکارا همانند یک پل برای دریافت فناوریهای نظامی غربی به حساب میآید. بهعنوان نمونه ترکیه طی قراردادی به ایتالیا موفق شده است امتیاز تولید و صادرات بالگردهای تهاجمی A۱۲۹ مانگوستا ساخت شرکت آگوستا وستلند را به دست بیاورد. این بالگردها در ترکیه با نام T۱۲۹ تولید میشوند. پاکستان در سال ۲۰۱۸ در قراردادی با ترکیه خواهان خرید ۳۰ فروند از این بالگردها شد که البته به دلیل مخالفتهای آمریکا با این قرارداد، فروش بالگردها به پاکستان با اما و اگرهای فراوانی همراه شد.
در همین سال قرارداد ساخت ۴ ناو جنگی نیز میان دو کشور به امضا رسید. طبق این قرارداد دو ناو در ترکیه ساخته شده و دو ناو دیگر نیز در بندر کراچی پاکستان آماده میشوند. نام این ناو نیز «ملجیم» است که وزنی معادل ۲۴۰۰ تن داشته و ۱۰۰ متر طول دارد. در عرصه هوایی نیز ترکیه قصد دارد جنگندههای F-۱۶ پاکستان را ارتقا داده و در سوی دیگر هواپیماهای سبک تهاجمی و آموزشی «سوپر مشتاق» را به اسلامآباد سفارش دهد.
چشم آنکارا-اسلامآباد به آسیای میانه
ترکیه و پاکستان هر دو جزء کشورهای اهل تسنن و حنفی مذهب بوده و دارای جمعیتهایی از سلفیها نیز هستند. از اینرو این دو سیستم از توانایی انطباق با یکدیگر برخوردارند. نکته مهمی که در این میان وجود دارد نگاه هر دو کشور به آسیای میانه و پیشینه روابط آنها با این منطقه است. در گذشته ترکیه و پاکستان ارتباطات گسترده سرزمینی با آسیای میانه داشتهاند. در اوایل قدرتیابی امپراتوری عثمانی آنها تلاش داشتند با اشغال ایران بهسمت تصرف آسیای میانه و شمال هند بروند اما تشکیل امپراتوری صفویه در ایران مانع از اجرای این نقشه شد. با وجود این، عثمانی تلاش کرد با ایجاد فتنه مذهبی و ارتباط با ازبکها که گروهی ترکتبار و اهل تسنن بودند آنها را به همکاری با خود برای حمله به ایران و اشغال آن وادارد که درنهایت این اقدامات نیز به نتایج مطلوب و نهایی خود نرسیدند. در اواخر عمر امپراتوری عثمانی نیز این دولت بار دیگر به فکر دستیابی به آسیای میانه افتاد. پس از شورشهای پیدرپی سرزمینهای عربی عثمانی، گروههای ملیگرای ترک مانند ترکان جوان این ایده را مطرح کردند که عثمانی باید بهجای سرزمینهای عربی بهدنبال رسیدن به آسیای میانه و اتحاد با برادران ترکنژاد خود باشد زیرا آنها سلطه عثمانی را بهراحتی خواهند پذیرفت. به همین دلیل عثمانی وارد درگیری با روسیه شد و حتی در مقطعی توانست تا باکو (پایتخت آذربایجان فعلی) نیز پیشروی کند؛ جایی که از مسیر آن میتوانست به آسیای میانه برسد؛ اما درنهایت با شکست در جنگ جهانی اول در سال۱۹۲۳ عثمانی بهطور کامل از بین رفت.
کشور ترکیه که میراثدار عثمانی تلقی میشود از اولین سالهای دهه۱۹۹۰ میلادی با فروپاشی شوروی و استقلال جمهوریهای آسیای میانه بار دیگر بهدنبال طرحهای خود برای گسترش نفوذش در این مناطق رفت که ایجاد شورای کشورهای ترکزبان یکی از نمودهای آن است. ترکیه به غیر از توجه به آسیای میانه از ابعاد ژئوپلیتیکی آن که بین سه قدرت شرقی یعنی چین، روسیه و ایران واقع شده به فکر منافع اقتصادی این منطقه همانند منابع انرژی است. ترکیه فاقد منابع انرژی داخلی بهاندازه کافی است و به همین دلیل میکوشد با دسترسی به آسیای میانه شبکههای انتقال انرژی از این منطقه به اروپا را از خاک خود عبور دهد تا ضمن دریافت هزینههای گمرگی از نفت و گاز ارزانتری برخوردار شود.
پاکستان نیز دارای مقاصدی چندگانه در آسیای میانه است. در این منطقه ظرفیتهایی برای اسلامآباد وجود دارد که دیگر مناطق فاقد آن هستند. از لحاظ تاریخی نیز همواره کاروانهای اقتصادی میان شمال هند (پاکستان) و آسیای میانه در رفتوآمد بودهاند. البته این مساله پس از تسلط روسها بر این منطقه برای مدتی نزدیک به دو قرن کاهش یافته یا حتی متوقف شد. پاکستان درحال حاضر امیدوار است با ایجاد نفوذ در افغانستان و تنظیم این کشور بر مدار منافع خود، آن را به پلی برای دسترسی به آسیای میانه تبدیل کند. پس از آن کالاهای ارزانقیمت پاکستانی با هزینهای بسیار کم و طی مسیری کوتاه وارد بازارهای آسیای میانه خواهند شد. همچنین نفت و گاز این منطقه میتواند پس از عبور از افغانستان وارد پاکستان شده و از طریق بنادر این کشور به بازارهای بینالمللی صادر شود.
آسیای میانه بهجز منافع اقتصادی فواید دیگری نیز برای اسلامآباد دارد. پاکستان میکوشد از طریق دسترسی به آسیای میانه از مسیر افغانستان، تنگنای ژئوپلیتیکی خود را بشکند زیرا این کشور از سه سمت با چین، هند و ایران روبهرو است و مشخصا قادر به اعمال نفوذ در این سه کشور قدرتمند نیست، به همین دلیل تلاش دارد در افغانستان برای خود حوزه نفوذ ایجاد کرده و آن را تا آسیای میانه بکشاند. معضل دیگر پاکستان عمق راهبردی کم آن است. بخش اعظم جمعیت پاکستان در کنار مرزهای هند واقع شدهاند و حتی اسلامآباد پایتخت این کشور تنها ۵۰کیلومتر با مرزهای هند از سمت کشمیر فاصله دارد. با توجه به جو بسیار متشنج میان هندیها و پاکستانیها، اسلامآباد بهدنبال یارکشی از بین کشورهای منطقه است تا با ایجاد عمق راهبردی برای خود مانع از افزایش فشارهای دهلینو شود.
آسیای میانه نقطه اشتراک جغرافیایی پاکستان و ترکیه است که هرکدام میتواند کمککار دیگری در این مسیر باشد. در این میان البته باید آسیای میانه را به شمول افغانستان دید زیرا بخش بزرگی از این ناحیه جزء آسیای میانه است. ترکیه از طریق شورای کشورهای ترکزبان و همچنین تواناییهای اقتصادی و فروش سلاح به کشورهای همنژاد خود، توانایی نفوذ در این منطقه را دارد و درسوی دیگر برای استفاده از افغانستان میتواند از نفوذ پاکستان بهره ببرد و درازای آن اسلامآباد نیز از نفوذ آنکارا در کشورهایی مانند ازبکستان و ترکمنستان برخوردار شود.
مهمترین اقدام در این راستا همکاری پاکستان با ترکیه در جریان جنگ قرهباغ بود تا آذربایجان بتواند با شکست ارمنستان و آزادسازی قرهباغ و همچنین جنوب این کشور به نخجوان و مرزهای ترکیه برسد. در این صورت ترکیه میتوانست از راه جنوب قفقاز بهصورت زمینی به دریای خزر رسیده و بهطور مستقیم وارد آسیای میانه شود. ترکیه در جریان جنگ قرهباغ تعداد زیادی از تروریستهای حاضر در شمال سوریه را به آذربایجان اعزام کرده و پاکستان نیز شبهنظامیان سلفی موجود در خاک خود را روانه میدان جنگ کرد. در جریان جنگ سال۲۰۲۰ برسر قرهباغ، باکو موفق به آزادسازی بخشهای بزرگی از این منطقه بهویژه قسمت جنوبی آن شد اما در ادامه بهدلیل فشارهای منطقهای از حرکت باز ایستاد. در سال جاری اما آذربایجان مجددا تحرکات خود را آغاز کرده و به میزانی محدود در جنوب ارمنستان پیشروی کرده است. برگزاری مانور نظامی مشترک با ترکیه و پاکستان در ماه جاری احتمال دارد یک پوشش برای ورود مجدد نظامیان پاکستانی و ترکیهای برای دخالتهای نظامی آتی در ارمنستان باشد. پیش از جنگ سال گذشته نیز آذربایجان دست به برگزاری رزمایشی مشترک با ترکیه زد که در پوشش آن آنکارا تعداد زیادی از نظامیان و تجهیزات خود را برای جنگ قرهباغ وارد خاک این کشور کرد. در شرایط کنونی تکرار این سناریو دور از ذهن نیست چه اینکه پاکستان بهدلیل موفقیتهایش در نابودی دولت افغانستان از انگیزهای دوچندان برخوردار گشته و ترکیه نیز بهدنبال به نتیجه رسیدن هرچه سریعتر پروژه اتصال زمینی خود به آسیای میانه است.
همکاریهای هستهای
ترکیه به چند دلیل قابل توجه در پی دستیابی به بازدارندگی هستهای است. این بازدارندگی الزاما به معنای ساخت و انبار کردن تسلیحات هستهای توسط این کشور نیست؛ بلکه مقامات آنکارا بهدنبال دستیابی به تواناییها و زیرساختهای هسته به میزانی مناسب هستند تا بتوانند در آستانه ساخت سلاحهای هستهای قرار گیرند. قرار گرفتن آنکارا در این آستانه باعث میشود دیگران بهنوعی ترکیه را بازیگری هستهای تلقی کنند. این کشور برای گام برداشتن در مسیر دستیابی به زیرساختهای تولید سلاح هستهای دارای برخی از دلایل و بهانههایی است که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
ترکیه گرچه در ناتو عضویت دارد و به همین دلیل باید تحت پوشش اعضای هستهای این سازمان مانند آمریکا، فرانسه و بریتانیا باشد، اما درگیری آنکارا با مسکو بر سر ساقط کردن یک فروند جنگنده روسی su-۲۴ بر فراز سوریه در سال ۲۰۱۵ نشان داد ترکیه حتی از پوشش متعارف این سازمان نیز چندان بهرهای نمیبرد. در آن برهه توفانی مقامات آمریکا پس از درخواستهای ترکیه از ناتو، به این کشور فهماندند که خواستار درگیرشدن با قدرتی نظامی در سطح روسیه نیستند. این درحالی بود که ترکیه در میانه یک بازی بزرگ ژئوپلیتیکی در قلب غربآسیا قرار داشت و بهنوعی درحال رقابت با بزرگان بود. از این رو مقامات ترکیه به این درک رسیدند که اگر قصد ادامه رقابتهایی در این سطح را دارند لاجرم به یک چتر هستهای نیاز خواهند داشت و در غیر این صورت سایه تهدید حمله نظامی قدرتهای بینالمللی بالای سر این کشور همچنان باقی خواهد ماند. در سال ۲۰۱۵ اگر روسیه قصد انجام حملات نظامی گستردهتر به ترکیه را داشت و آنکارا نیز در مقام پاسخ برمیآمد چنین چرخهای نهایتا به بروز یک درگیری تمامعیار منتهی میشد. در این میان اما بهترین راه برای جلوگیری از یک جنگ فراگیر، مسلحشدن به سلاح هستهای و یا دستیابی به توانایی تولید آن است. به همین دلیل آنکارا چنین مسالهای را در دستورکار خود قرار داد. آنکارا بهجز درگیری با روسیه در سوریه، در لیبی نیز با قدرتهای دیگری مانند فرانسه وارد رقابت شد که این کشور نیز دارای تسلیحات هستهای است. پاریس در جریان تنشهای آبی میان آتن و آنکارا در مدیترانهشرقی نیز با اعزام ناوهای جنگی خود به منطقه، از یونان جانبداری کرده است. این تحولات نشان میدهد ترکیه درصورتیکه بخواهد وارد بازی بزرگان شود بدون چتر هستهای کار سختی پیشرو خواهد داشت و احتمال دارد مجبور به دادن امتیازات بزرگی به رقبای خود شود.
موضوع دیگری که ترکیه را بهسمت هستهای شدن پیش برده، مساله بسیار مهم گسترش فناوری هستهای در غرب آسیا است. در منطقه غرب آسیا رژیمصهیونیستی دارای تسلیحات هستهای است، اما در این مسیر چندان نیز تنها نیست. غربآسیا و شمالآفریقا پیشتر دارای دولتهایی بوده که بهشدت بهدنبال تولید سلاح هستهای بودهاند. یکی از معروفترین برنامههای هستهای منطقه به رژیم صدام حسین مربوط بود. صدام درقالب قرارداد ساخت راکتور هستهای «اوسیراک» با فرانسه بهدنبال تولید سلاح هستهای بود، اما بهدلیل نابودی این راکتور در حملات هوایی موفق به این کار نشد. رژیم معمر قذافی در لیبی نیز همانند صدام بهدنبال ساخت سلاحهای هستهای بود، اما در دهه ۲۰۰۰ میلادی با فشارهای بینالمللی مجبور به کنار گذاشتن برنامه خود شد. با این وجود منطقه همچنان دارای بازیگرانی است که بهدنبال سلاحهای هستهای هستند. عربستانسعودی یکی از این بازیگران است که در سالهای اخیر به برنامه هستهای خود شتاب بخشیده و با همکاریهای بینالمللی با کشورهای مختلف بهدنبال ظرفیتسازی هستهای برای خود است. ریاض میگوید تا ۲۰ سال آینده ۱۶ نیروگاه اتمی خواهد ساخت که نیاز به بیش از ۸۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری دارد.
امارات نیز در قراردادی با کرهجنوبی ۴ راکتور ۱۴۰۰ مگاواتی به شرکت «الکتریک پاور» کرهجنوبی سفارش داده است که تاکنون تنها یک واحد آن تکمیل شده است. ابوظبی در تلاش است تا با درخواستهای مکرر از فشارهای واشنگتن برای دسترسی به دیگر فناوریهای هستهای رها شود؛ فناوریهایی که میتوانند تسهیلگر ساخت سلاحهای هستهای باشند. در چنین وضعیتی ترکیه نیز قطعا بهدنبال برنامههای هستهای جهت ایجاد ظرفیت تولید سلاح هستهای است.
در این میان هیچ کشوری برای دستیابی ترکیه به سلاح هستهای مناسبتر از پاکستان نیست. نخست آنکه اسلامآباد دارای شبکهای گسترده در تامین چرخه هستهای است که پیشتر باعث رشد صنعت هستهای در چند کشور شده است. بهطور خاص رژیم قذافی در لیبی با همکاری پاکستان بهدنبال دستیابی به فناوری هستهای بود.
کشور پاکستان بهدلیل نیازهای مالی گسترده و احتیاج شدید به ایجاد عمق راهبردی تا افغانستان و حتی آسیایمرکزی که از ترس هند صورت میگیرد، بهدنبال متحدی دارای تواناییهای اقتصادی است که ترکیه واجد این شرط است. آنکارا بهجز حوزههای اقتصادی در حوزههای دیگری نیز میتواند برای پاکستان راهگشا باشد.
آنچه احتمالا ترکیه از پاکستان درخواست خواهد کرد، ایجاد کارخانه بازفرآوری سوخت هستهای است. ترکیه طی قراردادی با روسیه از این کشور ۴ راکتور ۱۲۰۰ مگاواتی خریداری کرده است که نخستین واحد آن تا سال ۲۰۲۳ به بهرهبرداری خواهد رسید. این نیروگاهها در کنار تولید برق برای ترکیه بهعنوان یک دارایی ضروری ارزشمند نیز تلقی خواهند شد، زیرا درصورت بحرانیشدن وضعیت بینالمللی ترکیه، این کشور میتواند با استفاده از ظرفیتهای بازفرآوری هستهای خود، اورانیوم مصرفشده در راکتورهای خود را بازفرآوری کرده و از آن پلوتونیوم بهدست آورد. از طریق بازفرآوری اورانیوم مصرف شده در هر راکتور هستهای یکهزار مگاواتی آبسبک میتوان سالانه تا ۲۵ سلاح هستهای تولید کرد. ترکیه از سال ۲۰۲۳ دارای یک راکتور ۱۲۰۰ مگاواتی خواهد شد و به مرور با تکمیل واحدهای باقیمانده به ظرفیت ۴۸۰۰ مگاواتی خواهد رسید که البته این موضوع تنها جنبه اقتصادی آن است. ترکیه با چنین توانی بهصورت بالقوه میتواند سالانه تا ۱۱۰ سلاح هستهای تولید کند. این توانایی البته برای آنکارا تا زمان بروز بحران شدید در حوزه بینالمللی بالقوه باقی خواهد ماند و حتی سوخت این نیروگاهها در وضعیت عادی پس از تعویض به روسیه عودت داده خواهد شد. اما به هر حال بهدلیل وجود این ۴ راکتور و خریداری کارخانه بازفرآوری سوخت، ترکیه از قابلیت ساخت سلاح هستهای برخوردار خواهد بود. پاکستان نیز در ازای فناوری هستهای به فناوریهای نظامی ترکیه دست یافته است و میزبان سرمایهگذاریهای چندین میلیارد دلاری ترکیه خواهد شد.
پیوند کوتاه:https://tinyurl.com/4nhvvzkc