بجا است به وضعیت جهان پیش از آنکه پرفسور کلاوس شوآب ایده «مشعشع» خود را برای «همایش مدیریت اروپایی» به اجرا بگذارد، نگاه کنیم. دهه ۱۹۶۰ برای مردم عادی در سراسر جهان عصر پیشرفتهای بزرگ اقتصادی، اجتماعی . فرهنگی بود. این پیشرفتها در دهه ۱۹۷۰ ادامه یافت. اما با شروع کودتایی که در سال ۱۹۷۳ سالوادور آلنده را سرنگون کرد، نظم اقتصادی جهان بسود نخبگان حریصی که از کاهش سهم خود از ثروت در دوره پس از جنگ جهانی دوم ناخشنود بودند، تغییر ساختاری کرد. مشخصه برجسته این دوره نولیبرالی شیوهای بود که دولت در خدمت منافع سرمایه مالی بینالمللی و غولهای جهان سرمایهداری قرار گرفت. داراییهای عمومی خصوصی شدند، و ثروتمندان توانستند بانکها و مؤسساتی را که خصوصیسازی را عملی میکردند برگزینند. در عینحال، ابر-ثروتمندان از کاهش مالیات – اگر مالیاتی میپرداختند – برخوردار شدند و ریاضت بر اکثریت تحمیل شد. داووس نقش کلیدی در این روند بازی کرده است.
تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم
منبع: روسیه امروز
۲۵ ژانویه ۲۰۱۶
نویسنده: نیل کلارک
برگردان: ع. سهند
داووس مشکل است، نه راهحل!
در جهان واقعی، بیکاری و شکاف فزاینده بین غنی و فقیر، و بزرگترین بحران آوارگان پس از جنگ جهانی دوم وجود دارد.
در عینحال، در «همابش اقتصادی جهان» در داووس در این هفته، سرمایهداران، نخبگان مالی و سیاسی که به ایجاد این نابسامانی کمک کردهاند، شامپاین نوشیدند، با هم خوش و بش کردند، و برای ما درباره ضرورت یافتن راهحل برای این مشکلات سخنرانی کردند.
«همایش اقتصادی جهان» میگوید «به بهتر کردن وضعیت جهان متعهد است.» اما در واقع جهان پیش از «همایش اقتصادی جهان» که در سال ۱۹۷۱ تشکیل شد (و در ابتدا «همایش مدیریت اروپایی» نامیده میشد) در وضعیت بهتری قرار داشت.
برای اکثریت مردم جهان، و نه برای ابر-ثروتمندان، اوضاع از برگزاری نخستین نشست داووس بدتر شده است. این تصادفی نیست، زیرا گرچه داووس با گرفتن ژست «ترقیخواهی» در باره «تئوری صاحبان سهام» و «منافع همگانی جهانی» حرافی میکند، اما کلاً برای حفظ نظم اقتصادی نولیبرالی جانبدار نخبگان که باعث لطمات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و محیط زیستی بسیاری شده است، فعالیت میکند.
جورج سوروس، میلیارد هشتادوچند ساله و صاحب صندوق پوشش ریسک (hedge fund)، شانزدهمین فرد ثروتمند جهان که ثروت خالص او بالغ بر ۲۴,۵ میلیارد دلار است، امسال مانند سالهای پیش در مرکز توجه قرار داشت.
سوروس معمولاً در داووس به روسها حمله میکند، و امسال نیز همین کار را کرد. او ولادیمیر پوتین را متهم کرد که با بمباران سوریه بحران آوارگان را بوجود آورده است، و گفت که رییسجمهور روسیه خواهان «فروپاشی» اتحادیۀ اروپایی است. به حمایت مالی و تسلیحاتی غرب و متحدین منطقهای آن از بهاصطلاح «شورشیان» در سوریه توجه نکنید-پوتین را مقصر معرفی کنید!
واقعیت این است که مداخله روسیه در سوریه نقشه نخبگان غربی را برای تغییر رژیم در سوریه نقش بر آب کرد، و این دقیقاً چیزی است که جورج سوروس را چنین خشمگین کرده است.
سوروس تنها جورجی نبود که در آلپ سوییس چرند گفت.
جورج آزبورن وزیر دارایی بریتانیا در ناهار «فدراسیون صنعتی بریتانیا» برای نخبگان اقتصادی بریتانیا سخنرانی کرد، دستاورهای اقتصادی دولت بریتانیا را ستود، و اقتصاد آن کشور را «بارقهای از نور در تاریکی جهانی» توصیف کرد. البته آزبورن به این اشاره نکرد که در دوره وزارت او دستمزدهای واقعی بیشترین کاهش را در ۵۰ سال گذشته داشته است.
مانوئل والس وزیر امورخارجه فرانسه خبرساز شد و در دواووس طی مصاحبه با بیبیسی این خبر بسیار حبرتانگیز را داد که بحران آوارگان اروپا را بیثبات کرده است. او البته به نقش فرانسه در بیثبات کردن سوریه و لیبی و اینکه این بیثبات سازی (همراه با تجاوز ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳) علت اصلی بحران آوارگان است، اشاره نکرد.
در داووس به هر کجا که نگاه میکنیم ریاکاری و معیارهای دوگانه میبینیم. ببینید، بونو ستاره میلیونر راک، کنشگر ضدفقر را که گروه «U2» او برای پرداختن مالیات کمتر بخشی از فعالیت خود را از ایرلند به هلند منتقل کرد.
و تونی بلر مداخلهگر چندباره، کسی است که درباره آغاز بحران کنونی آوارگان توسط سیاستهای «مداخلهجویانه» غربی در خاورمیانه سخنرانی میکند!
و این ناظر بیطرف که میگوید «بهترین نتیجهای که میتوانید در سوریه به دست آورید بالکانیزاسیون و کانتونی کردن است» کسی به غیر از بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل نیست!
از دیگر «نورهای» درخشان داووس میتوان به اِما واتسون هنرپیشه «هری پاتر» اشاره کرد که درباره برابری جنسیتی سخنرانی کرد. واتسون به همایشی که فقط ۱۸ درصد شرکتکنندگان آن زن بودند (کمی بیشاز ۱ درصد ناچیز سال ۲۰۱۵) گفت: «زنان نیمی از جمعیت کره زمین هستند اما حضور و پتانسیل آنها بنحو حیرتانگیزی ناچیز است.»
این فقط عدم توازن جنسیتی در داووس نیست، بلکه حضور قاطع شرکتکنندگان از آمریکای شمالی و اروپا در رویدادی است که «همایش اقتصادی جهان» نامیده میشود.
یکی از معدود آفریقاییهایی که به این گردهمایی نخبگان در آلپ سوییس دعوت شده بودد پال کاگامه رییسجمهور روآندا بود.
بدون تردید روآندا در زمان کاگامه پیشرفتهای داشته است، اما به چه قیمت؟ آخرین گزارش عفو بینالملل به ما میگوید: «آزادیهای بیان و تجمع در روندا همچنان توسط مقامات محدود میشود. مردم روآندا قادر نیستند علناً درباره موضوعاتی که به نظر مقامات حساس محسوب میشود اظهار نظر کنند و فضا برای روزنامهنگاران، مدافعان حقوق بشر و اعضای آپوزیسیون همچنان سرکوبگرانه است.»
مایلم بدانم که آیا جورج سوروس کلمهای درباره باور پرشور خود به «جامعه باز» با آقای کاگامه حرف زد؟
شما لازم نیست چهگوارا یا روزا لوکزامبورگ باشید تا آرزو کنید «همایش اقتصادی جهان» و همه ریاکاری همراه آن به تاریخ سپرده شود
استیو هیلتون سرپرست سابق استراتژی برای دیوید کامرون میگوید «این واقعیت که رهبران اقتصادی و سیاسی میتوانند در عرض چند روز با «هر آنکس که مطرح است» ملاقات کنند دقیقاً ایراد اصلی این همایش است.»
حق با هیلتون است: چشم داشتن به داووس برای راهحلها مسخره است، زیرا خود آن بخش لاینفک مشکل است.
بجا است به وضعیت جهان پیش از آنکه پرفسور کلاوس شوآب ایده «مشعشع» خود را برای «همایش مدیریت اروپایی» به اجرا بگذارد، نگاه کنیم.
دهه ۱۹۶۰ برای مردم عادی در سراسر جهان عصر پیشرفتهای بزرگ اقتصادی، اجتماعی . فرهنگی بود. این پیشرفتها در دهه ۱۹۷۰ ادامه یافت.
پیش از آن جهان آنقدر دموکراتیک نبود و توزیع عادلانه ثروت را آنچنان بخود ندیده بود. اما با شروع کودتایی که در سال ۱۹۷۳ سالوادور آلنده رییسجمهور بطو ردموکراتیک انتخاب شده را سرنگون کرد، و او را با آگوستو پینوشه دیکتاتور و سرکوبگر حقوق بشر جایگزین ساخت، نظم اقتصادی جهان بسود نخبگان حریصی که از کاهش سهم خود از ثروت در دوره پس از جنگ جهانی دوم ناخشنود بودند، تغییر ساختاری کرد.
مشخصه برجسته این دوره نولیبرالی شیوهای بود که دولت در خدمت منافع سرمایه مالی بینالمللی و غولهای جهان سرمایهداری قرار گرفت. داراییهای عمومی خصوصی شدند، و ثروتمندان توانستند بانکها و مؤسساتی را که خصوصیسازی را عملی میکردند برگزینند. در عینحال، ابر-ثروتمندان از کاهش مالیات-اگر مالیاتی میپرداختند- برخوردار شدند و ریاضت بر اکثریت تحمیل شد.
داووس نقش کلیدی در این روند بازی کرده است. اگر «همایش اقتصادی جهان» به این عادت دارد که راهحلهای جانبدار سرمایهداران بزرگ را ارایه نماید، این نباید باعث تعجب شود. زیرا «اعضای آن از هزار نفری تشکیل میشوند که در رأس شرکتها و بنگاههای جهانی قرار دارند که هریک بیش از ۵ میلیارد دلار درآمد دارند.»
هفته گذشته، در حالیکه شرکتکنندگان در همایش داووس با جتهای شخصی خود از راه میرسیدند، آکسفام آخرین گزارش خود را درباره نابرابری جهانی منتشر کرد. گزارش نشان داد که ۱ درصد ثروتمند جهان اکنون بیش از باقی مردم جهان ثروت دارد.
در محکومیت چهل و اندی سال نولیبرالیسم، مشکل بتوان سندی محکمتر از گزارش آکسفام یافت.
مارک گولدرینگ، مدیر اجرایی آکسفام گفت: «این قابل پذیرش نیست که دارایی نیمی از جمعیت جهان کمتر از ثروت تعداد اندکی از ابر-ثرتمندان باشد ، تعدادی چنان اندک که شما میتوانید همه آنها را روی یک مبل بنشانید.»
او میتوانست بگوید کل آن گروه کوچک ابر-ثروتمندان را میتوان در یک هتل در داووس، جاییکه اکثر آنها هفته گذشته را در آن گذراندند، قرار دارد.
ما نباید هیچ تغییر مفید به حال مردم را از داووس انتظار داشته باشیم، زیرا وضعیت ظالمانه کنونی بسود کسانی است که هزینه مالی «همایش اقتصادی جهان» را تأمین میکنند.
برای حل مشکلات امروز ما باید همایشهایی را که «هرکس که پولش به وجودش میارزد» را گرد میآورند کنار بگذاریم و سیاست و اقتصاد خود را از نو دموکراتیزه کنیم. بطور خلاصه، ما باید قدرت را از چنگ میلیاردرهایی که هر سال در داووس جمع میشوند خارج کرده، آنرا به مردم بازگردانیم.
https://www.rt.com/op-ed/330046-davos-problem-global-economy-elite/
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/394u2tuj