
تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم
منبع: اسناد و اعلاميههای حزب تودۀ ايران (از شهريور ۱۳۵۷ تا پايان اسفند ۱۳۵۸)، صفحات ۴۹ تا ۵۷.
گزینش و تایپ: ع. سهند
«در باره جنبش انقلاب کنونی ايران» از «گزارش هيأت اجرائيه به شانزدهمين پلنوم کميته مرکزی حزب تودۀ ايران»
کليه رويدادهای ايران در جريان نزديک به چهار سالی که از پلنوم پانزدهم کميته مرکزی می گذرد، درستی ارزيابی های پلنوم کميته مرکزی را مورد تأييد قرار داده است.
در اين مدت سياست رژيم سابق، در جهت هم پيوندی اقتصاد کشور ما با سرمايه های امپرياليستی هر روز بيشتر تشديد شد. ترور و اختناق به عنوان وسيله برای پياده کردن سياست ضدملی، ضد دموکراتيک و غارتگرانه، با شدت بی سابقه ای بسط يافت و اسلوب های فاشيستی به صورت روش رسمی و علنی رژيم درآمد.
سياست نظامی گری و تسليحات عنان گسيخته به اعلی درجه شدت خود رسيد، رژيم سرنگون شدۀ پهلوی در کنار مرتجع ترين محافل جنگ طلب و غارتگر امپرياليستی و در نقش ژاندارم منطقه با توسل آشکار به روش های استيلاجويانه و مداخله گران عليه جنبش های رهايی بخش منطقه، هر روز بيشتر مسلح شد و امنيت منطقه را به خطر انداخت.
درآمد نفت به طور عمده برای اجرای اين سياست نظامی گری و تأمين تاراج بی بند و بار امپرياليسم و گردانندگان رژيم سابق مصرف گرديد.
در پنج سال اخير رژيم شاه نزديک به ۳۸ ميليارد دلار از درآمد نفت را برای خريد اسلحه تلف کرده است، که نيمی از اين مبلغ از آمريکا و نيم ديگر از انگلستان و آلمان غربی و فرانسه بوده است. ايران با وجود ضعف و عقب ماندگی عمومی اقتصاديش و با آن که از هيچ سويی مورد تهديد نظامی قرار نداشت، از لحاظ ميزان و نوع و ارزش تسليحات غيراتمی در دنيای سرمايه داری پس از ايالات متحدۀ آمريکا مقام دوم را احراز کرد و حتی از اين جهت از آلمان فدرال که بيش از شصت ميليون جمعيت دارد و يکی از ثروتمندترين کشورهای امپرياليستی جهان است، جلو افتاد.
به پيروی از اين سياست ضد ملی، رژيم سابق، ايران را به صورت يکی از سنگرهای مقدم جبهه عمومی جنگ و تجاوز امپرياليستی عليه اتحاد شوروی و خانوادۀ کشورهای سوسياليستی درآورد. در سالهای اخير تعداد کارشناسان آمريکايی برای تسليحات و تجهيزات ارتش ايران از چهل هزار نفر تجاوز کرد و در حقيقت ارتش ايران به زائدۀ ارتش آمريکا و مجری هدفهای استراتژيک آن عليه اتحاد شوروی مبدل گرديد. آمريکائیها با پول نفت ايران در سراسر سرحدات ايران و شوروی که طبق ادعای خدعهگرانه شاه سابق گويا «سرحدات دوستی و حسن تفاهم» بود، مدرنترين دستگاههای جاسوسی خود را برای گرفتن اطلاعات از درون شوروی مستقر ساختند. طبق اظهار صريح مفسرين آمريکائی، ايران به مهمترين مرکز جهانی امپرياليسم برای گرفتن اطلاعات جاسوسی از شوروی بدل گرديد.
در مورد غارت سرمايه های امپرياليستی کافيست اين اعتراف محافل آمريکايی را يادآور شويم که سرمايهداران آمريکايی از هر دلار سرمايهگذاری در ايران، هر سال بيش از ۳ دلار سود خارج میساختند (يعنی بيش از سيصد درصد). مقايسه اين عدد با سودهای عادی سرمايهها در خود کشورهای امپرياليستی که از حدود ۱۵-۱۰ و يا در بهترين شرايط ۲۰ درصد تجاوز نمیکند، نشاندهندۀ ميزان غارت امپرياليستی است. اينها نيز واقعيات و ارقام افشاگر و محکوم کنندهای است.
درمورد غارت گری يک قشر کوچک بالايی يا اليگارشی ايران کافی است به اين واقعيت اشاره شود که طبق آمار منتشره از طرف محاقل اقتصادی آلمان غربی (که بدون ترديد خود از هواداران و پشتيبانان رژيم غارتگر شاه سابق بودهاند) در ايران قشری که کمتر از يک صدم جمعيت را تشکيل می دهد، مالک بيش از ۸۰ درصد تمام ثروت ملی کشور بود و با اين که طبق ادعای شاه سابق گويا درآمد متوسط سرانه در ايران بيش از ۱۰ هزار تومان در سال بود، درآمد واقعی سرانه بيش از ۹۰ درصد جمعيت ايران (يعنی ذهقانان زحمتکش و کارگران) حداقل يک دوازدهم و حداکثر يک پنجم آن درآمد متوسط است و بقيه به طور عمده به وسيله امپرياليستها و خاندان پهلوی، اليگارشی و عمال وابسته به آنها غارت شده و به بانکهای کشورهای امپرياليستی انتقال يافته است.
برای آن که روشن شود شاه سابق و رژيمش با ثروت ملی ما با چه روش راهزنانه ای رفتار کردهاند ذکر برخی ارقام بی فايده نيست:
از يکصد ميليارد دلار درآمد نقت ايران در پنج سال گذشته ۳۸ ميليارد دلار برای خريد اسلحه از آمريکا، انگلستان، آلمان غربی و فرانسه به دور ريخته شده است، ۲۶ ميليارد دلار به کشورهای خارجی انتقال داده شده که سرنوشتش معلوم نيست. از ۲۶ ميليارد دلار بقيه که ظاهراً برای مخارج داخل کشور مصرف شده است، بخش عمدهاش را خانوادۀ شاه سابق و دستيارانش از راه مقاطعهکاری، انحصار خريد، و اعتيارات به جيب خود ريخته و به بانکهای خارجی انتقال داده اند.
با اين همه ثروت ارزی، اکنون ايران بيش از ۹ ميليارد دلار به بانک های امپرياليستی مقروض است که بابت اصل و فرع آن ساليانه ۲ ميليارد دلار بايد بپردازد. اينست نمونههايی از سياست خانمانسوز غارت امپرياليستی و ارتجاعی در ايران.
در نتيجه اين سياست ضد ملی و تاراجگرانه، اقتصاد ايران دچار بحران علاج ناپذيری گرديد. پديده رکود، ورشکستی در اقتصاد کشاورزی، در صنايع ملی هر روز شدت بيشتر يافت. تورم بی بند و بار (که در سالهای اخير به بيش از ۴۰ درصد در سال میرسيد) شيرازۀ اقتصاد کشور را از هم گسيخت. زندگی مردم نه تنها قشرهای عظيم ميليونی زحمتکشان، بلکه حتی قشرهای متوسط شهری، که امکان برداشتن سهمی از انبوه عظيم غارت و چپاول را نداشتند، روز بروز بدتر و سختتر گرديد. در اين شرايط به طور طبيعی جنبش اعتراضی قشرهای گوناگون مردم شدت گرفت. ولی رژيم سابق با توسل به اختناق سياسی به دست ساواک حتی هر اعتصاب کارگری ساده و هر جريان مطالباتی کارمندان را وحشيانه و با بربريت تبهکارانهای سرکوب کرد و در اکثر موارد هر گونه مقاومت را به خون کشيد.
بدتر شدن شرايط مادی زندگی مردم به شکل بیسابقه، تشديد روزافزون اختناق و ترور سياسی، برملا شدن يغماگری عنان گسيخته سرمايهداری انحصاری امپرياليستی که با سرازير کردن دهها هزار زالوی خون آشان به نام کارشناس شيرۀ حياتی کشور را میمکيدند، و همچنين چپاول بی بند و بار شاه سابق و خانوادهاش و دستياران و کارگزاران رژيم ديکتاتوری با غارت سرمايه داخلی وابسته به امپرياليسم همراه با تأثيرات بحران سرمايهداری که رشد ناهنجار سرمايهداری وابسته، آن را به شکل فلاکت آميزی در جامعه ايران منعکس میساخت، همه و همه شرايط را برای آن که ناخشنودی عمومی به سرحد انفجار برسد و وضع انقلابی در کشور ما پديد آيد، آماده ساخت.
جنبش ناخشنودی و اعتراضی که در سال گذشته تا سطح جنبش انقلابی و کم نظيری اعتلا يافت با مبارزات کارگران برای بهبود شرايط زندگی و مبارزات دانشجويان و جوانان برای استقلال ملی، دموکراسی و پيشرفت اجتماعی آغاز گرديد. اعتصابات پرتوان کارگری که در بهار سال ۱۳۵۶ بويژه در شاهی و سمنان و تهران و کرج به اوج مبارزه جويانه خود رسيد و تنها با کمک نيروهای مسلح که اعتصاب را به خون کشيدند سرکوب شد، و همچنين اعتصابات و تظاهرات پردامنه دانشجويان مبارز را میتوان به درستی طلايه و آغازگر جنبش انقلابی کنونی ايران دانست. با اين اعتصابات و تظاهرات معلوم بود که عمدهترين تضادهای درون جامعه ايران ديگر به آن درجهای از حدت و شدت رسيده است که نه سياست ترور و اختناق فاشيستی، نه عوامفريبی و ظاهرسازی و وعدههای دروغ، هيچکدام قادر به حل آنها نخواهد بود.
بدينسان دوران تشديد بیسابقه همهجانبه رژم ديکتاتوری آغاز گرديد. تشديد روز افزون تضادهای آشتیناپذير ناشی از سياست ضد ملی، ضد دموکراتيک و ضد خلقی رژيم شاه يکی پس از ديگری همه خلق را به ميدان مبارزه برای هدفهای ملی و دموکراتيک کشانيد. مبارزۀ سياسی علنی عليه رژيم که با پخش تراکتها و نامههای سرگشاده آغاز شده بود، به زودی به صورت مبارزۀ وسيع خلق برای برانداختن رژيم سلطنتی، برای ريشهکن کردن تسلط نواستعماری امپرياليستها و در پيشاپيش آنها آمريکا، گسترش يافت.
در اين چهارچوب بايد يادآور شد که تحول اوضاع جهان و تغيير تناسب نيروها به زيان امپرياليسم و ارتجاع و به سود جبهه وسيع جهانی ضدامپرياليستی يعنی جبهه کشورهای سوسياليستی، جنبش آزاديبخش ملی و جنبش کارگری و دموکراتيک کشورهای سرمايهداری و نيز پيروزیهای عظيم و چشمگير جنبشهای رهايیبخش ملی در سالهای اخير، پيروزی تاريخی خلقهای ويتنام، لائوس و کامبوج عليه امپرياليسم آمريکا، و ديگر پيروزیهای اين جنبش در آسيا و آفريقا تأثير عميقی در ايجاد شرايط مساعد و تشويق و تجهيز معنوی مبارزان راه استقلال و آزادی در ايران داشته است. در اين باره جا دارد که بويژه و از آن جمله به پيروزی خلق برادر ما در انقلاب افغانستان اشاره کنيم.
يکی از عواملی که در پيشرفت انقلاب ايران در مقابل سياست ضد انقلاب امپرياليستی آمريکا نقش شگرفی ايفا کرد زنهارباش بموقع دولت اتحاد شوروی بود. چنان که میدانيم رفيق برژنف طی مصاحبهای با مخبر پراودا تصريح کرد که اتحاد شوروی با هر گونه مداخله خارجی در حوادثی که در ايران میگذرد به هر شکلی هم که اين مداخله انجام گيرد مخالف است و برآنست که تنها مردم ايران صلاحيت و اختيار آن را دارند که در بارۀ سرنوشت کشور خود تصميم بگيرند. اين زنهارباش و سياست پيگيرانه اتحاد شوروی در اين زمينه مانع شد که امپرياليسم مانند روزگار گذشته سياست توسل علنی به زور را عليه مردم ايران به کار بندد و به مردم ايران امکان داد که با دشمنان داخلی و خارجی ايران، به اتکای مبارزۀ فداکارانه خود، عمل کنند.
مجموع تحولات جهانی ده سال اخير که نمايانگر شکستهای چشمگير برای امپرياليستها و بويژه امپرياليسم متجاوز آمريکاست، همراه با رسوا شدن سياست خائنانه رهبری کنونی چين که بیپرده سياست ضدملی رژيم شاه را مورد پشتيبانی خود قرار دادند، به مبارزان راه استقلال و آزادی ايران نيرو بخشيد و آنان را هر روز بيشتر به قدرت عظيم خود يعنی نيروی انقلابی خلق و به پيروزی نهايی خويش مطمئن ساخت.
يکی از مختصات مهم و جالب جنبش انقلابی کنونی ايران در آنست که اين جنبش همه طبقات و قشرهای خلق را در بر میگيرد.
تودههای وسيع کارگران صنعتی و پيشهوری و خدمات از همان آغاز به طور فعال در مبارزات عموم خلق شرکت جستند و دوشادوش زحمتکشان فکری و خرده بورژوازی زحمتکش شهر به ميدان مبارزات خيابانی گام نهادند. با اين مبارزات، شرايط برای آن آماده شد که طبقه کارگر صنعتی ايران به طور متشکل و يکپارچه وارد ميدان گردد. مبارزات وسيع و متحد طبقه کارگر ايران يکبار ديگر ژرف بودن سنن انقلابی و نقش اجتماعی پيشرو اين طبقه و آبديدگی و آگاهی آن را به نمايانترين شکلی روشن ساخت. با اطمينان میتوان گفت که در ميان نيروهای محرکه انقلاب کنونی کشور ما نقش طبقه کارگر قهرمان ايران نقش درجه اول بوده است. اين امر خود از ضامن های مهم گسترش باز هم بيشتر انقلاب ملی و دموکراتيک و تعميق آن در جهت خواستهای قشرهای وسيع مردم است.
در حساسترين لحظات جنبش انقلابی ايران، اعتصاب های سياسی سراسری کارگران و کارمندان صنايع نفت جنوب آغاز گرديد و اين اعتصابهای پرافتخار، کاریترين ضربه را به رژيم خودکامه شاه و امپرياليسم وارد ساخت. اعتصاب کارگران نفت مرحله جديدی از مبارزات خلق را که تا آن زمان تنها به صورت اجتماعات و تظاهرات خيابانی انجام میگرفت، آغاز کرد.
در فاصله کوتاهی اعتصابات کارگری سراسر مؤسسات صنعتی کشور را در بر گرفت.
همگی اين اعتصابات شعارهای سياسی روز و پذيرش همه خواستهای جنبش ملی و دموکراتيک را در سر لوحه مطالبات خويش قرار دادند. نه وعدههای فريبندۀ دولتهای وقت، و نه اعمال فشار وحشيانه قداربندهای حکومت نظامی و گرازهای ساواک هيچکدام نتوانستند در ارادۀ تزلزل ناپذير طبقه کارگر ايران، کوچکترين لرزشی به وجود آورند و طبقه کارگر ايران با نيروی عظيم سياسی و اقتصادی که در اختيار دارد در صفوف مقدم جبهه گسترده جنبش انقلابی ايران به پيش رفت و میرود و بدون ترديد در جريان تکامل آيندۀ جنبش هر روز نقش بارزتر و تعيين کنندهتری را به دست خواهد آورد.
بر خلاف پندارهای واهی رژيم سابق که تصور میکرد دهقانان را با اصلاحات نيمبند خود به ذخيرۀ سلطنت مستبده مبدل کرده، در اثر محروميتهای فراوان و در نتيجه بحران عميق کشاورزی ايران و سياست ضد دهقانی رژيم سابق، دهقانان يکی از نيروهای مهم اجتماعی مخالف رژيم استبدادی و تسلط امپرياليستی هستند و لذا در جنبش ملی و دمکراتيک کنونی شرکت فعال داشتند و دارند.
اصلاحات ارضی نيمبند رژيم پهلوی سود زمينداران بزرگ را تأمين نمود و علاوه بر آن دست غارتگران امپرياليستی را در اقتصاد کشاورزی ايران باز کرد. سياست ضدملی شاه در زمينه کشاورزی بر اين پايه استوار بود که اولاً اعتبارات وسيع دولتی را در اختيار زمينداران بزرگ و شرکتهای بزرگ توليد کشاورزی متعلق به بستگان شاه و ساير سرکردگان رژيم بگذارد و ثانياً راه برای ورود بی بند و بار محصولات کشاورزی مورد احتياج روزمره از کشورهای امپرياليستی و وابستگانشان باز کند و اقتصاد کشور و نان روزانه مردم را به اين کشورها وابسته سازد. اين سياست ضدملی موجب شد که اقتصاد قشرهای وسيع کشاورزان خرده پا و متوسط رو به نابودی و ورشکستی رفت و سيل عظيم دهقانان گرسنه و بيکار به سوی شهرها سرازير گرديد.
همين دهقانان به شهر آمده که به تعداد صدها هزار در گودالها و زاغهها و کلبههای گلی در «حلبی آباد»ها و «زور آباد»ها و يا زير چادر با دردناکترين شرايط فقر و محروميت به سر میبردند و میبرند و اکثراً با توسل به اشتغالات فصلی نانی به دست میآورند، بخشی از مبارزان جنبش انقلابی و دمکراتيک را تشکيل میدهند.
مبارزات انقلابی که در يک سال اخير با سرعت بی سابقهای در شهرها گسترش يافت در ماههای اخير به روستاها سرايت کرد و به سرعت به اوج خود رسيد- تا آنجا که کارگران کشاورزی و دهقانان در برخی از املاک متعلق به خانوادۀ شاه سابق به ابتکار خود به تقسيم انقلابی زمينها و وسائل کشاورزی دست زدند. در برابر رشد جنبش مبارزاتی دهقانان، ژاندارم ها از اکثر دهات گريختند و خود دهقانان با برگزيدن شوراهای ده امور داخلی خود و استقرار نظم را به عهده گرفتند.
خرده بورژوازی شهر يعنی توليدکنندگان و توزيعکنندگان کوچک که بر اثر سياست ضد ملی اقتصادی درهای باز رژيم شاه و تورم شتابان ناشی از آن، اختناق و فشار ساواک، رشوهگيری و غارت مالياتی که در جريان مبارزه با گرانفروشی به اوج خود رسيد، تحت فشار شديد قرار گرفته بوند، هر روز بيشتر به سوی عصيان عليه رژيم کشانده شدند. قشرهای ديگر متوسط شهری مانند کارمندان پائين و ميان رتبه دولتی، کارکنان موسسات بخش خصوصی هم تحت تأثير غارت بی بند و بار سرمايه های امپرياليستی و طبقات حاکمه وابسته به امپرياليسم از يک سو و تاثير گرانی روزافزون هزينه زندگی و اختناق سياسی از سوی ديگر، کارد به استخوانشان رسيد و به حالت عصيانی در آمدند. نقش اعتصابات کارمندان موسسات عمومی و خصوصی برای فلج کردن دولتهای دست نشاندۀ شاه، نقش چشمگيری است که نظاير آن در انقلابات، کمتر ديده شده است.
روشنفکران ايران يعنی نويسندگان و هنرمندان و روزنامه نگاران و استادان دانشگاه و دبيران و آموزگاران و مهندسين و پزشکان و حقوقدانان و غيره، به استثنای گروه کوچکی که به هيأت حاکمه وابسته بودند، از همان آغاز جنبش ضد امرپاليستی و دمکراتيک کنونی نقش فعالی داشتهاند و گام به گام فعالتر شده و در صفوف مقدم جنبش جای گرفتهاند. بويژه بايد از نقش دانشگاهيان و دانشجويان در اين جنبش ياد کرد.
در تجهيز روشنفکران و دانشجويان علاوه بر عوامل اقتصادی، مسئله استقلال و حاکميت ملی، تسلط وقيحانه امپرياليستها و بويژه نقش مستشاران آمريکايی در جامعه ايران که مانند ارتش اشغالگر، عالیترين مزايا را بخود اختصاص داده بودند، تسلط فرهنگ نواستعماری بر فرهنگ ملی که به زور دستگاه اختناق و تبليغات شاه اعمال میشد، نقش بسيار موثری داشته است.
سرمايهداران ملی ايران هم که زير فشار خرد کنندۀ سرمايههای امپرياليستی و غارت گردانندگان و وابستگان رژيم شاه يعنی طبقات حاکمه وابسته به امپرياليسم قرار داشتند، هر روز بيشتر به سوی ورشکستگی میرفتند و در عين حال میديدند که چگونه ثروتهای عظيم کشور هر سال به ميزان ميليارد ميليارد دلار به حساب اين غارتگران به بانکهای خارجی منتقل میشد و يا برای خريد سلاحهای بیمصرف و نگهداری يک ارتش عظيم و ساختن پايگاههای نظامی مورد احتياج امپرياليستها و پرداخت بیحساب مخارج «کارشناسان» آمريکائی به دور ريخته میشود.
سرمايهداری ملی در اثر مشاهدۀ اين وضع هر روز بيشتر به صفوف ناراضيان پيوست و فعالانه در مبارزه برای برانداختن رژيم اختناق شاه و خاتمه دادن به غارت و تسلط امپرياليستها شرکت کرد.
اين که در جنبش انقلابی کنونی روحانيت مترقی و مبارز ضد رژيم نقش مهمی ايفاء کرده است، پديدهای غير عادی نيست. به طور عمده شرايط عينی جامعه ايران است که چنين وضعی را ايجاد کرده و مسلماً برخی عوامل ذهنی نيز موجب تقويت آن گرديده است.
مذهب تشيع از لحاظ تاريخی در ايران دارای سنن خلقی و ضد سيطرۀ خارجی بوده است و در دورههای گوناگون به پرچم معنوی مبارزه برای دفع استيلای نيروهای اشغالگر بيگانه بدل شده است. بسياری از احکام اجتماعی اسلام به طور عينی بويژه در جريان تکامل فکری اخير آن، دارای گرايشهای مترقی است و از لحاظ سمت مطالباتی خود با خواستههای قشرهای وسيع خلق برای آزادی و استقلال ملی، دموکراسی و پيشرفت اجتماعی مطابقت پيدا میکند.
طی ۲۵ سال گذشته روحانيون تنها گروهی بودند که به مراتب بيش از همۀ گروهها و سازمانهای سياسی ديگر اجتماعی امکان آن را داشتند که از راه مساجد و جلسات مذهبی، که رژيم جرأت حمله وسيع به آنها را نداشت، با مردم تماس برقرار کنند و افکار خود را در ميان مردم تبليغ نمايند. در حالی که حزب تودۀ ايران و ساير سازمانهای سياسی در معرض شديدترين اشکال فشار و اختناق قرار داشتند. بدين ترتيب برخی از روحانيون مترقی در تماس با مردم توانستند بسياری از افکار اجتماعی خود را در جامه مذهب عرضه کنند و آنها را در اذهان عمومی رخنه دهند.
گروهی از روحانيون مترقی به رهبری آيتالله خمينی طی يک دوران طولانی در مواضع روشن ضدرژيم استبدادی و ضد سيطره امپرياليسم (که کشور را هر روز بيشتر به جولانگاه غارتگری و پايگاه تجاوز نظامی خود مبدل ساخت) قرار گرفتند و در اين راه شعارهای خود را، که بازتاب خواستهای اکثريت مردم کشور بود، مطرح ساختند.
طی ساليان گذشته، علیرغم فشار و اختناق نيرومند رژيم سابق، حزب ما فعاليت سياسی و تبليغاتی وسيعی داشته و نقش بزرگی از جهت بذرافشانی انقلابی و راهگشايی ايفاء کرده است.
روشن است که شرکت طبقات گوناگون خلق در جنبش انقلابی ايران در عين اينکه زير شعارهای مشترک ملی و دمکراتيک و خلقی گسترش يافته و میيابد، دارای انگيزههای همگون و همانند نيست. هر يک از آنها با انگيزه ويژه و خواستهای طبقاتی خود در اين جنبش شرکت مینمايد. ولی آنچه در مرحله کنونی شاخص جنبش انقلابی است، شعارهای عمومی جنبش است. اين شعارها که کميته مرکزی حزب تودۀ ايران در اعلاميه تاريخی ۱۳ شهريور ۱۳۵۷ خود آنها را به عنوان شعارهای جیهه متحد نيروهای ملی و دمکراتيک پيشنهاد کرد، اکنون به صورت خواستهای عمومی جنبش خلق مطرح است.
حال اين سؤال پيش میآيد: آن يکپارچگی که جنبش انقلاب ايران در جريان سرنوگون کردن رژيم از خود نشان داد تا چه وقت ادامه خواهد يافت و موضعگيری اقشار و طبقات گوناگون در جريان تحول آينده چگونه خواهد بود؟
ترديدی نيست که رسيدن به همه هدفهائی که جنبش انقلابی هم اکنون در مقابل خود قرار داده است، بويژه تحولات عميق اقتصادی و اجتماعی که از آنها ناشی میشود، کار امروز و فردا نيست. علاوه بر اين، حل مشکلات بسياری که به عنوان آثار شوم رژيم ضدملی، ضد دموکراتيک و غارتگر شاه باقی مانده است، و مشکلاتی که بدون ترديد در آينده امپرياليستها بر سر راه تکامل مستقلانه و دموکراتيک ميهن ما قرار خواهند داد کار آسانی نيست. مسلماً اجرای اين وظائف به مراتب دشوارتر از وظائف دورۀ اول انقلاب يعنی درهم شکستن نظام منفور سلطنتی، ريشهکن کردن تسلط امپرياليسم و استقرار جمهوری خواهد بود.
در راه حل اين مشکلات بدون ترديد تغييراتی در مواضع طبقات و گروههای اجتماعی که امروز در جنبش شرکت مینمايند، به وجود خواهد آمد.
مسلم آن است که طبقه کارگر و به همراه اين طبقه، ساير قشرهای زحمتکش شهر و روستا، با تمام قوا برای رسيدن به همه هدفهائی که انقلاب ملی و دموکراتيک در پيش دارد تلاش خواهند کرد و تا آخر و پيگيرانه در مواضع انقلابی خواهند ايستاد. طبقه کارگر و حزباش، حزب تودۀ ايران، تمام امکانات خود را به کار خواهند انداخت تا جبهه متحدی که در عمل از همۀ طبقات و اقشار ملی و آزادی خواه به وجود آمده، اتحاد خود را حفظ نمايد و دسيسته های گوناگون دشمنی را که میکوشد با استفادۀ مستقيم و غيرمستقيم از عناصر و محافل سازشکار يا افراطی اين اتحاد را متزلزل سازد، عقيم گذارد.
امروز ديگر در سراسر جهان کسی نيست که به اهميت جهانی و تاريخی رويدادهای انقلابی ايران پی نبرده باشد. با توجه به اهميت بزرگ کشور ما در صحنه سياست جهانی، تغيير در وضع سياس ايران تأثير بسزائی در تغيير توازن نيروها خواهد داشت. زيرا:
● ايران يکی از بزرگترين منابع مواد خام فوق العاده ذيقيمت بويژه نفت، گاز و انواع فلزات پر بها در مقياس جهانی است.
● ايران در نقطه کليدی منطقهای از جهان قرار گرفته که بخش عمدۀ مواد خام تأمين کنندۀ انرژی کشورهای امپرياليستی از آنجا به دست میآيد.
● ايران همسايه جنوبی اتحاد شوروی است و همين نکته امپرياليستها را در استفاده از ايران به عنوان پايگاه تجاوز عليه همسايه بزرگ شمالی ما از خود بيخود ساخته است.
اين ويژگیهای عمدۀ موقعيت جغرافيايی و امکانات اقتصادی و هم چنين توجه به امکانات انسانی ايران در منطقه خليج فارس موجب شد که امپرياليسم طی دهها سال تمام تلاش خود را به کار اندازد تا اين کشور به يکی از «محکمترين» و «باثباتترين» پايگاههای جهانی غارت و تجاوز وی، به ژاندارم منطقه، به يکی از محکمترين حلقههای زنجير محاصره و پايگاه جاسوسی، تحريک و تهديد و پايگاه تجاوز عليه شوروی بدل شود و بتواند روی آن با اطمينان و بدون دغدغه حساب کند.
ولی به حيرت و تأسف عميق دسيسهکاران امپرياليستی، يکباره و در مدت بسيار کوتاه، همه اين حسابها غلط از آب درآمد! «جزيره ثبات» منطقه به مرکز آتشفشانی و سهمگينترين زلزلهها تبديل شد. اين وضع پايههای تسلط امپرياليستی را نه تنها در ايران بلکه در يکرشته از کشورهای مجاور مورد جدیترين تهديدها قرار داده است.
با پيروزی مردم ايران در اين نبرد تاريخی و با پيدايش ايرانی مستقل و آزاد، يک نمونه روشن ديگر در برابر خلقهای محروم آن کشورهائی که هنوز زير سطله امپرياليسم و ارتجاعاند، تجلی میکند. اين پيروزی به آنان ندا میدهد: «خلقها! به پا خيزيد! شما نيروی آنرا داريد که امپرياليستهای غارتگر و مزدوران دزد و فاسدشان را با مبارزه و پايداری قهرمانانه خود به زانو در آوريد و راه زندگی آزاد و مستقل و خوشبخت را در برابر خود بگشاييد!».
با پيروزی مردم ايران و پيدايش ايرانی صلحدوست، فشار اختناق «ژاندارم منطقه» از جنبشهای رهائی ملی کشورهای اين منطقه به يکبار برداشته میشود.
با پيروزی مردم ايران، يکبار ديگر در برابر مردم کشورهای «دنيای سوم» اين واقعيت روشن میگردد که امپرياليسم، با همه لاف و گزافش، ديگر توانايی گذشته را ندارد و نمیتواند، هر قدر هم برايش زيانبار باشد، در برابر اقتدار روزافزون جبهه نيرومند ضد امپرياليستی جهان، از عهدۀ اجرای وعدههای پر طمطراق خويش در حمايت از ستمگران و غارتگران و جنايتکاران، برآيد. اين پيروزی حتی عناصر واقع بين هيئت حاکمۀ اين کشورهايی را، که تاکنون يکجانبه به امپرياليسم اتکا داشتهاند، به فکر میاندازد، چنان که هم اکنون به فکر انداخته است.
با پيروزی جنبش ملی و دموکراتيک در ايران و ايجاد يک جمهوری غيرمتعهد، زنجير پيمانهای نظامی امپرياليستی در يکی از حساسترين حلقههايش از هم گسسته خواهد شد و بالنتيجه تعادلی را، که امپرياليسم میکوشد با دست حکومت متجاوز و نژادپرست اسرائيل در تمام خاورميانه عربی به وجود آورد، به هم خواهد زد. بدينسان مردم ايران با انقلاب پيروزمند خود نقش مهمی را در حفظ و تحکيم صلح جهانی ايفاء کردهاند.
سحن کوتاه! پيروزی جنبش ملی و دموکراتيک ايران تأثير ژرف و گستره و دراز مدتی در سراسر جهان باقی خواهد گذاشت و در ترازوی تناسب نيروها به زيان اردوگاه امپرياليسم و به سود جبهه نيرومند ضدامپرياليستی جهانی تغيير محسوسی به وجود خواهد آورد. طبيعی است که برای تأمين پيروزی نهائی اين انقلاب حفظ اتحاد نيروها و هشياری انقلابی و ادامه مبارزه برای نيل به هدفهای ملی و دموکراتيک انقلاب برای خنثی کردن توطئه امپرياليسم و ارتجاع شرط ضرور و حياتی است.
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/mwr3jv2v