از طرف نیروهای چپ و همینطور کمونیستها مکرراً این خواست فرموله میشود که نقش سازمان ملل متحد در روابط بینالمللی بایستی تقویت و پراهمیتتر گردد. من مایلم که در زیر این سئوال را مورد بررسی قرار دهم که آیا سازمان ملل متحد واقعاً آن موسسه واجد شرایط با ابزار و همینطور اراده سیاسی لازم هست که بتواند نقش تعیینکننده در تامین صلح و رهیافتهای صلحآمیز در درگیریهای بینالمللی ایفا کند؟ بنظر من به جای اینکه دل به پشتیبانی از طرف سازمان ملل متحد ببندیم، منطقیتر است که مقاومت علیه امپریالیسم را در خارج از این سازمان سازمان دهیم.
تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم
منبع: اوراق مارکسیستی، شماره ۷-۶
نویسنده: لوتار کیزلیش
برگردان: خ. طهوری
۱۷ اسفند ۱۳۸۶
سازمان ملل متحد و امپریالیسم
از طرف نیروهای چپ و همینطور کمونیستها مکرراً این خواست فرموله میشود که نقش سازمان ملل متحد در روابط بینالمللی بایستی تقویت و پراهمیتتر گردد. برای اینکار هم دمکراتیزه کردن شورای امنیت سازمان ملل متحد و هم توسعه آن توسط کشورهای در حاشیه امپریالیسم لازم است. در عینحال لازم است که حیطه صلاحیت مجمع عمومی در مقابل شورای امنیت نیز توسعه یابد.
هدف سیاسی این خواستار در این نهفته که سازمان ملل متحد بطور قطعی بعنوان «سازمان جهانی» عهدهدار اجرا و تضمین صلح جهانی گردد. یعنی که سازمان ملل متحد عملاً باید سازمانی فراملیتی، مستقل و بیطرف در قبال منافع کشورها و مللی که در این کشورها زندگی میکنند باشد.
من مایلم که در زیر این سئوال را مورد بررسی قرار دهم که آیا سازمان ملل متحد واقعاً آن موسسه واجد شرایط با ابزار و همینطور اراده سیاسی لازم هست که بتواند نقش تعیینکننده در تامین صلح و رهیافتهای صلحآمیز در درگیریهای بینالمللی ایفا کند؟
در مدت زمانی مابین تاسیس این سازمان تا پایان «جنگ سرد»، سازمان ملل متحد صحنه نبرد سیستمها، مابین امپریالیسم و سوسیالیسم بود. این وضعیت روند تصمیمگیری در شورای امنیت سازمان ملل متحد را نیز تحت تاثیر نهاده بود. حملات تهاجمی از طرف امپریالیسم، چه امپریالیسم آمریکا و چه امپریالیسم فرانسوی و انگلیسی (آنها هنوز قدرتهای مستعمراتی بودند.) با مقاومت اتحادجماهیر شوروی و جمهوری خلق چین روبرو بود. پس از پایان «جنگ سرد» اتحاد جماهیر شوروی ضدامپریالیستی دیگر وجود نداشت و سیاست خارجی ضدامپریالیستی جمهوری خلق چین نیز تنها به یک «ببرکاغذی» تنزل یافته بود. رهبری جمهوری خلق چین عضویت در سازمان تجارت جهانی را به انتقاد از سیاست خارجی تهاجمی امپریالیسم آمریکا ترجیح داد. مقاومت چین و روسیه در شورای امنیت سازمان ملل متحد در مقابل کوششهای علنی و فزاینده امپریالیسم آمریکا برای استقرار «نظم نوین جهانی» زیر سلطه مطلق خود، همواره با نرمش و اغماض توام بود. قطعنامههای مختلف شورای امنیت سازمان ملل متحد از آغاز دهه ۹۰ به بعد همگی مورد تائید هر دو کشور قرار گرفت بدون آنکه آنها از حق وتوی خود استفاده کرده باشند.
جنگ علیه عراق در سال ۱۹۹۱ با قیمومت سازمان ملل متحد (قطعنامه شماره ۶۷۸ روز ۲۷ نوامبر ۱۹۹۰) صورت گرفت؛ بعنوان دلیل، حمله غیرقانونی عراق به کویت اعلام شد. ولی درست قبل از آغاز جنگ، محاصره اقتصادی عراق که در شورای امنیت سازمان ملل متحد توسط ایالات متحده آمریکا تحمیل گردیده بود (قطعنامه شماره ۶۶۱ در تاریخ ۶ اوت ۱۹۹۰) نیز مغایر حقوق بینالملل بود و پیامدهای آن به فاجعه عظیمی برای مردم عراق انجامید: بیش از یک میلیون مرد و زن عراقی ( حداقل ۵۰۰ هزار کودک زیر ۵ سال) در این میان جان باختند. سازمان ملل متحد هم مسئول این فاجعه است! پس از آنکه پیامدهای هولناک انسانی این اقدام برای مردم عراق ابعاد بینظیری پیدا کرد، سازمان ملل متحد کوشش کرد این محاصره را تا اندازه تخفیف دهد و ملایم سازد که البته با مقاومت شدید ایالات متحده آمریکا و شورای امنیت سازمان ملل متحد مواجه گردید.
جنگ تجاوزکارانه کشورهای عضو ناتو علیه یوگسلاوی در سال ۱۹۹۹ بدون قیمومت سازمان ملل متحد انجام شد؛ هنگامیکه در شورای امنیت سازمان ملل متحد اکثریتی بنفع مداخله نظامی بوجود نیامد، منشور و سازمان ملل متحد بکلی کنار گذارده شد. بعد از آن شورای امنیت سازمان ملل متحد بجای آنکه تجاوزکار را بمیز محاکمه بکشاند، با قطعنامه شماره ۱۲۴۴ جنگ و اشغال را عملاً و با عطف به ماسبق قانونی ساخت. برای بازماندگان هزاران قربانی رجوع دادن به حقوق خلقها و منشور سازمان ملل متحد پوزخند تلخی خواهد بود.
پس از ضربات تروریستی علیه ایالات متحده آمریکا در روز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ این کشور به افغانستان حمله کرد زیرا که حکام طالبانی آنجا شبکه تروریستی القاعده را در سرزمین خود ماوا داده بودند. سازمان القاعده و رهبر آن «اسما بن لادن» از طرف دولت ایالات متحده آمریکا مسئول این ضربات اعلام شدند. ورود به افغانستان یک جنگ تهاجمی و مغایر حقوق ملتها بود و بطور مشخص صلح جهانی را بمخاطره میافکند (بند ۱ منشور سازمان ملل متحد) و لازم بود که از طرف سازمان ملل متحد (یعنی مجمع عمومی و یا شورای امنیت سازمان ملل متحد) فوراً محکوم گردد (رجوع شود به بندهای ۱۱، ۱۴، ۳۹ و ۴۰ منشور سازمان ملل متحد)[۱] علاوه برآن جنگ برای سرنگونی رژیم طالبان بمفهوم دخالت در مسائل داخلی یک کشور مستقل و بدین صورت مغایر بند ۲ از پاراگراف ۴ منشور سازمان ملل متحد بود. برمبنای کلیه این تخلفات، چه در مورد حقوق خلقها و چه در مورد اهداف و پرنسیبهای سازمان ملل متحد توسط یکی از اعضا آن، این سازمان جهانی موظف بود اقدامات تضییقی علیه تجاوزگر، یعنی در اینجا علیه ایالات متحده آمریکا (طبق بند ۴۱ و ۴۲ منشور سازمان ملل متحد) اعمال دارد. هیچ اتفاقی نیافتاد. هیچ قیمومتی از طرف سازمان ملل متحد برای جنگ امپریالیسم علیه افغانستان اعلام نشد و محکومیت تجاوزگر نیز صورت نگرفت.
بجای آن شورای امنیت قطعنامه شماره ۱۳۸۶ روز ۲۰ دسامبر ۲۰۰۱ را به تصویب رساند که از طریق آن جنگ افغانستان و اشغال این کشور نیز دِفاکتو با عطف بماسبق قانونی اعلام شد. قیمومت اشغال افغانستان بعدها توسط قطعنامههای متعددی توسط شورای امنیت گسترش داده شد و تمدید گردید. (۱۴۱۳، ۱۴۴۴، ۱۵۱۰، ۱۵۳۶)[۲] امپریالیسم تحت رهبری ایالات متحده آمریکا قادر است در مقابل چشمان سازمان ملل متحد هراقدامی را که لازم بداند و مایل باشد، انجام دهد.
یک مثال دیگر: در ماه مارچ ۲۰۰۳ ایالات متحده آمریکا و انگلیس همراه با « ائتلافیون» خود جنگ علیه عراق را که از مدتها پیش طرح ریخته و اعلام کرده بودند، آغاز کردند.
وزیر امور خارجه وقت، کالین پاول کوشش کرد تا بکمک ابزار رسانهای بسیار بدوی شورای امنیت را مجاب کند که عراق دارای سلاحهای کشتار جمعی است و گروه القاعده را پشتیبانی میکند. کالین پاول گفت، برای اینکه این تهدید علیه غرب ازمیان برود لازم است که رژیم دیکتاتوری صدام حسین با جنگ سرنگون گردد. اثبات این ادعاها تاکنون صورت نگرفته است. در این مورد هم کشورهای عمده امپریالیستی مثل ایالات متحده آمریکا و انگلیس قانون عدم جنگ تجاوزکارانه و عدم دخالت در مسائل داخلی یک کشور مستقل را زیر پا گذاردند. بنا بر منشور سازمان ملل متحد این وظیفه سازمان ملل متحد بود که این تجاوز را بعنوان تجاوز بشناسد، آنرا محکوم کند و اقدامات تضییقی لازم را علیه تجاوزگر اعمال دارد. ولی چه اتفاقی صورت گرفت؟ این بار هم شورای امنیت قطعنامهای را که طبق آن جنگ و اشغال عراق را با عطف بماسبق قانونی کرد (شماره ۱۴۸۳) در روز ۲۲ ماه مه ۲۰۰۳ تصویب نمود.
در ژوئن سال ۲۰۰۷ دیگر نورعلی نور شد: سازمان ملل متحد آقای «تونی بلر» را که چندی قبل از سمت نخست وزیری کناره گرفته بود بمقام فرستاده ویژه سازمان ملل متحد برای منطقه خاور نزدیک منصوب کرد و بدین صورت مسئولیت چوپانی را به گرگ امپریالیستی محول ساخت!
نتیجه: متاسفانه از پایان رقابت سیستمها به بعد سازمان ملل متحد و بویژه شورای امنیت در روابط بین المللی روزبروز بیشتر به آلت دست امپریالیسم تبدیل گردیده است. و در این میان قدرتهای دارای حق وتو، بویژه ایالات متحده آمریکا و انگلیس از شورای امنیت برای اعمال اهداف امپریالیستی خود وقیحانه سوءاستفاده میکنند. آنها از طریق سازمان ملل متحد در درجه اول بدنبال منافع کشورها و انحصارات خود می باشند و اصلاً مشکلشان مسائل جهانی و منافع بشریت نیست.
درست بهمین دلیل رفرم سیستم سازمان ملل متحد بسمت دمکراسی بیشتر و حضور متناسب کشورها در عالیترین مرجع تصمیمگیری اکیداً لازم و از نظر سیاسی قابل پشتیبانی به نظر میرسد. این درخواست بویژه شامل گسترش شورای امنیت با عضویت کشورهای حاشیهای و همینطور ارتقا اهمیت مجمع عمومی سازمان ملل متحد نسبت به شورای امنیت میباشد. همینطور در مورد ادامه وجود حق وتو بایستی از نو مذاکره کرد.
اما این تصور با در نظر گرفتن نظم جهانی امپریالیستی و تفوق روشن امپریالیسم آمریکا و همیاری دیگر کشورهای امپریالیستی غربی که از هیچ اقدامی فروگذار نمیکنند تا اهداف و تصورات خود از نظام را با کمک و در درون سازمان ملل متحد اعمال دارند، زیاد واقعبینانه بنظر نمی رسد.
در همین سالهای اخیرا بطور مکرر کوشش برای اجرای رفرم در این سمت توسط قدرتهای دارای حق وتو در شورای امنیت رد شد. ولی دبیران سازمان ملل متحد، گرچه بسختی و بی میلی سرانجام همیشه بساز ایالات متحده آمریکا رقصیدهاند. و اینطور که بنظر می رسد این وضع تحت دبیرکلی «بان کی مون» نیز تغییری نخواهد کرد.[۳]
این وضعیت بهیچ وجه نباید نقش و یا خدمات سازمان ملل متحد در سرپرستی انساندوستانه فراریان جنگی و قحطی زدگان و گرسنگان و یا بهبود تامین بهداشتی فقیرترین مردم جهان را کم ارزش کند. من مایلم در این رابطه مشخصاً از سازمانهای جنبی سازمان ملل متحد مثل (UNHCR, UNICEF, FAO, WHO) که به ترتیب کمیساریای فراریان جنگی، یونیسف، سازمان تغذیه جهانی، سازمان بهداشت جهانی میباشند، قدردانی کنم.
یک آلترناتیو میتواند ایجاد یک بلوک ضدامپریالیستی در سطح جهان، که کشورها و جنبشهائی را که در مقابل سیستم امپریالیستی مقاومت میکنند و یا حداقل بطور دراز مدت اهداف سوسیالیستی دنبال میکنند، را دربرگیرد. هسته اصلی این بلوک را مطمئناً کوبای سوسیالیستی و علاوه برآن ونزوئلا و بولیوی تشکیل خواهند داد. بدنبال افزایش بربریت امپریالیستی برای یک مدت مشخص در بخشهای وسیعی از جهان تحت ستم جنبشهای اعتراضی و مقاومت پدید خواهد آمد که آنها میتواند به این بلوک بپیوندد. بنظر من به جای اینکه دل به پشتیبانی از طرف سازمان ملل متحد ببندیم، منطقیتر است که مقاومت علیه امپریالیسم را در خارج از این سازمان سازمان دهیم.
زیرنویسها:
۱ـ رجوع شود به گونتر اونزر: سازمان ملل متحد، وظایف، ساختارها وسیاست. مونیخ، نشر ۷، ۲۰۰۴
۲ـ رجوع شود به لیست قطعنامههای سازمان ملل متحد در مورد افغانستان
www.uni-kassel.de/fb5/frieden/regionen/afghanistan/welcome.html
۳ـ رجوع شود به مقاله «روپوش آبی سازمان ملل متحد»، عصرما ۲۴ اوت ۲۰۰۷
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/5n7ja3mf