شصتمین سالگرد عمل قهرمانه‌ای که مشوق مبارزه توده‌ای شد که به پیروزی انقلاب کوبا انجامید و هنوز یک الهام همیشگی برای مردم کوبا در کار و دلاوری روزانه آن‌هاست، امسال جشن گرفته می‌شود. به جشن‌ها برای برجسته کردن معنای امروزین انقلاب کوبا و این‌که چرا هنوز یک سرمشق برای زحمتکشان- و همه بشریت تحت ستم و تحت استثمار- در سرتاسر جهان، از جمله در خود ایالات متحده است، بپیوندیم.

تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم

منبع: دمکراسی مردم
٢۸ ژوئیه ٢٠١٣

شصتمین سالگرد حمله به پادگان نظامی مونکادا

 

شصتمین سالگرد عمل قهرمانه‌ای که مشوق مبارزه توده‌ای شد که به پیروزی انقلاب کوبا انجامید و هنوز یک الهام همیشگی برای مردم کوبا در کار و دلاوری روزانه آن‌هاست، امسال جشن گرفته می‌شود.

در ٢۶ ژوئیه ١۹۵٣، حدود ١۵٠ مرد و زن به رهبری فیدل کاسترو و آبل سانتاماریا، به پادگان نظامی مونکادا در سانتیاگو دِ کوبا (مقر دیکتاتوری نظامی باتیستا در شرق و دومین پادگان نظامی مهم در کشور) و به سربازخانه بِیامو در نزدیکی آن حمله کردند. آن‌ها دانشجو، کارگر، متخصص جوان، آموزگار، هنرمند و کارمند بودند. برخی فقیر، تعداد کمی ثروتمند بودند، اکثر آن‌ها پسران و دختران حمایت شدۀ خانواده‌های متوسط بودند. اکثر آن‌ها مخفیانه بی‌آلایش، تعدادی با اطلاع و تحسین بی‌صدای والدین مضطرب خود، فعالیت می‌کردند.

رهبر و الهام‌بخش آن‌ها یک وکیل تازه‌کار ٢۶ ساله بود، که خود پسر یک زمیندار ثروتمند و در یکی از مدارس کاتولیک خصوصی هاوانا تحصیل کرده بود. او تنها صدایی بود که جرأت کرد علناً کودتای نظامی ١۹۵٢ باتیستا را، سه ماه قبل از انتخابات ملی، محکوم کند. در واقع، چهار روز بعد از کودتا و ده روز قبل از آن‌که ایالات متحده دیکتاتور را به رسمیت بشناسد، آن صدای تنها در یکی از بالاترین دادگاه‌های مدنی کوبا طنین‌افکن شد، مستید را محکوم کرد و خواهان یک محاکمه علنی شد. نام او «فیدل کاسترو روز» بود.

آن‌ها کتاب‌ها و جواهرات خود را فروختند، اضافه کار کردند و اتومبیل، دارایی و کسب‌و‌کار خود را گرو گذاشتند، تا توانستند ١۵ هزار دلار برای خرید تفنگ و یونیفورم گردآورند. آن‌ها هیچ کمکی از بیرون، هیچ پیشنهاد کمک از طرف افراد، سازمان‌ها، یا کشورهای خارجی قدرتمند نداشتند. زرادخانه آن‌ها آن‌قدر ناچیز بود که وقتی زمان قیام فرا رسید بسیاری از رزمندگان مشتاق و خوب آموزش دیده مجبور شدند به خاطر کمبود تسلیحات پشت سر باقی بمانند. («اگر ما ٢٠ نارنجک دیگر داشتیم»…!)

حمله شکست خورد و ده‌ها تن از شورشیان پس از دستگیری و شکنجه دهشتناک به قتل رسیدند، یا زندانی شدند. فیدل به کوه‌های سیرا مائسترا در آن نزدیکی متواری شد. او بعداً دستگیر و محاکمه شد، در آن از خود دفاع کرد، سخنرانی «تاریخ مرا تبرئه خواهد کرد» را ایراد نمود و به نحو متقاعد کننده‌ای گفت که خوزه مارتی، قهرمان ملی کوبا، مغز متفکر بود و نمی‌تواند در یکصدمین سالگرد تولد او بمیرد.

مانند همه انقلاب‌ها، هزینه سنگین بود. نیمی از شورشیان، نه در نبرد، بلکه تحت شکنجه، جان باختند. دستگيرکنندگان آن‌ها مایل بودند تقصیر شورش نافرجام را متوجه برخی مقامات بالا یا توطئه خارجی کنند. مستبد خشمگین نمی‌توانست بپذیرد که شکست نزدیک توسط گروهی از جوانان غیرنظامی فاقد تجهیرات کافی و بدون ارتباط با هیچ سیاستمدار دلخور، دزدان نظامی، یا یک ایدئولوژی بیگانه بر او وارد شده بود. عملاً چیزی وجود نداشت که به آن اعتراف شود، و حقیقت برای دولت چنان رسواکننده، چنان بیانگر ستم و نارضایتی بود، که حاضر به پذیرش آن نبود.

پس از ۷۶ روز زندان انفرادی، محروم از کتب و اسناده حقوقی و وکیل مدافع، رهبر جوان تنها با کمک حافظه ممتاز خود یک رساله منهدم کننده ارايه نمود که در آن حقوق انسانی و قضایی انسان‌های شورشی علیه زمینداران مستبد، از مبارزات اولیور کرامول علیه چارلز اول، تا انقلاب‌های آمریکا و فرانسه را بررسی نمود. او از «حقوق انسان و اعلامیه استقلال آمریکا» از آثار روسو، میلتون، بالزاک، لاک، توماس آکویناس قدیس، خوزه مارتی نقل‌قول آورد… به بازداشت کنندگان خود حمله کرد، آن‌ها را به واسطه شریک جرم بودن در عدم انسانیت و فساد دیکتاتوری محکوم نمود. او بی‌عدالتی اجتماعی و مشکلات اقتصادی مزمن کوبا را بررسی کرد: ٣٣‌درصد بیسوادی، ٣٠ درصد بیکاری، زندگی اکثریت مردم در آلونک‌ها، زنده ماندن آن‌ها با ریشه گیاهان و برنج، ناتوانی آن‌ها در تهیه کفش، مراقبت درمانی، امید، مهارت و آینده برای فرزندان خود.

فیدل کاسترو در حضور ١٠٠ سربازی که در دادگاه مراقب او بودند باتیستا را به حکومت ترور و قانون‌شکنی محکوم کرد که برای مردم راه دیگری جز یک قیام غیرنظامی برای رهایی باقی نگذاشه بود. و به جای تقاضای تبرئه، او دفاعیات خود را با تقاضای ملحق شدن به برادران شورشی خود که دوران محکومیت خود را در زندان جزیره پاینز می‌گذراندند، خاتمه داد و در پایان این کلمات پیامبرانه را به زبان آورد: «مرا محکوم کنید. این مهم نیست. تاریخ مرا تبرئه خواهد کرد.»

آن‌ها، طوری که می‌خواستند، پیروز شدند. کمی بعد از آن‌که تحت فشار مردم عفو عمومی اعلام شد، آن‌ها داوطلبانه به تبعید در مکزیک رفتند، در آنجا مجدداً سازماندهی کردند و آموزش برای تلاش دیگری را آغاز نمودند. اما عمل راه را برای یک جنگ انقلابی به رهبری «جنبش ٢۶ ژوئیه» همواره کرد، که به یک شورش مردمی انجامید که در اول ژانوبه ١۹۵۹ دیکتاتوری آمریکایی باتیستا را سرنگون کرد.

کارگران و دهقانان کوبا قدرت را از دست نخبگان ثروتمند و حامیان امپریالیست آمریکایی آن‌ها خارج کردند، دولت خود را تشکیل دادند، و دگرگون‌سازی جامعه را به سود اکثریت وسیع آغاز کردند. برای بیش از پنج دهه، مردم کوبا از انقلاب سوسیالیستی خود در مقابل جنگ اقتصادی و سیاسی و دیگر تجاوزات یازده دولت متوالی ایالات متحده، دفاع کرده اند.

پادگان مونکادا اکنون به مدرسه و موزه انقلاب تبدیل شده است.

به جشن‌ها برای برجسته کردن معنای امروزین انقلاب کوبا و این‌که چرا هنوز یک سرمشق برای زحمتکشان- و همه بشریت تحت ستم و تحت استثمار- در سرتاسر جهان، از جمله در خود ایالات متحده است، بپیوندیم.

برجسته‌ترین نمونه، پنج قهرمان کوبایی است که هنوز در ١٢ سپتامبر، به جرم برملا کردن تروریسم، در دفاع نه فقط از کوبا و آمریکای لاتین، بلکه هم‌چنین در دفاع از مردم آمریکا، در زندان‌های ایالات متحده رنج می‌برند.

نابود باد محاصره اقتصاد کوبا از طرف ایالات متحده!!!
پنج ضدتروریست کوبایی را فوراً آزاد کنید!!!
زنده و پاینده باد انقلاب کوبا!!!

http://pd.cpim.org/2013/0728_pd/07282013_cuba.html