تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
منبع: مانتلی ریویو
۱۷ مه ۲۰۲۱
نویسنده: اسعد ابوخلیل
در آخرین یکشنبه فروردین ۱۴۰۰، در اتاق پالتاکی آقای حشمت رئیسی، یکی از کاربران حاضر در اتاق یک بررسی تاریخی از نقش چین در جنگ سرد، و همراهی و همدستی آن با امپریالیسم و ارتجاع علیه سوسیالیسم واقعاً موجود، و علیه جنبشهای رهاییبخش، به ویژه در افغانستان، ارائه نمود. کاربر دیگری در نوبت خود از موضع مخالفت با آنچه که گفته شده بود، از جمله گفت «رفیق کیانوری بطور خصوصی به ما گفت که با مداخله اتحاد شوروی در افغانستان مخالف بود!» کاربر نخست در ادامه بحث، در پاسخ به کاربر دوم گفت: «اگر این حدیث را برای توجیه امروز خود ساختهاید، وای بر شما. اما، اگر این حقیقت است، وای بر جنبش ما که چنین رهبرانی داشت!»
*****
تصمیم رئیسجمهور جو بایدن برای خروج «همه سربازان ایالات متحده» از افغانستان (واقعاً نه همه، شما میدانید امپراتوریها چگونه چادر اشغالگری خود را برمیچینند) یک تصمیم مهم در تاریخ امپراتوری ایالات متحده از پایان جنگ سرد بود. جنگ ایالات متحده در افغانستان بیشتر از مداخله نظامی شوروی در افعانستان طول کشیده است، اما رسانههای غربی هرگز به مداخله ایالات متحده آنطور که بود نگاه نکردند: تلاشی برای تغییر شکل خارمیانه – و فراتر از آن – برطبق نقشههای ایالات متحده. بسیاری از فاکتها درباره پیش زمینه مداخله آمریکا بندرت به درون روایات رسانههای آمریکایی راه مییابند.
یک تفاوت بزرگ بین ایالات متحده و تجربه شوروی وجود دارد. اتحاد شوروی هرگز گروههای تبعیدی را اختراع نکرد و آنها را برای حکومت بر جمعیت بومی افغانستان بر آنها تحمیل ننمود. البته فقط در اسم، زیرا در واقع نیروی نظامی و بورکراسی سرویس خارجی ایالات متحده بر آن کشور حکومت کرده است. درست شبیه عراق، ایالات متحده برای حکومت، بر دستنشاندگانی که در اکثر موارد مشروعیت بسیار کمی دارند اتکاء نمود.
احمد چلبی فرد اصلی مورد نظر دولت بوش، مردی بود که ایالات متحده امید داشت عراق را در مدار آمریکا و حتا در مسیر صلح با اسراییل قرار دهد. اما او در آخرین انتخابات پیش از مرگش برای تضمین یک کرسی پارلمان عراق برای خود، با روحانی شیعه، مقتدا الصدر متحد شد. مردی که برای سرویسهای اطلاعاتی و نظامی ایالات متحده کلیدی بود (و کسی که برای انجام عملیات مخفی به نمایندگی از ایالات متحده، میلیونها دلار پول مالیاتدهندگان را دریافت کرده بود) نهایتاً متحد ایران و متحدین آن در منطقه شد.
شوروی، از سوی دیگر، بر افغانهای مردمی محلی که ریشههای ژرفی در کشور خود داشتند و پیش از آن احزاب سیاسی مترقی مردمی تشکیل داده بودند، اتکاء میکرد. آن تصاویر سیاه و سفیدی که نشان میدهند افغانستان چقدر سکولار بود، تنها شاهدی بر تأثیر حکومت سکولار، چپگرا در آنجا است.
هر قدر که در رسانههای ایالات متحده به دخالت شوروی در افغانستان پوشش داده میشد، (به یاد بیاورید دَن راتر خبرنگار شبکه «سی.بی.اس» را که با پیچیدن خود در لباس افغانی هالیوودی برای محاهدین متعصب تبلیغ میکرد)، هر قدر که دولتهای غربی و خلیج از به اصطلاح زیادهروی ارتش شوروی شکایت میکردند، فعالیت اشغالگرانه آمریکا در افغانستان بسیار ددمنشانهتر و ویرانگرتر بوده است – اما توجه رسانهای به نقض حقوق بشر در آنجا بسیار کم بوده است. تعداد غیرنظامیانی که در افغانستان به وسیله ایالات متحده، یا متحدین آن کشته میشوند، اغلب هر سال بیشتر از غیرنظامیانی است که به وسیله طالبان کشته میشوند.
آماده کردن مردم برای حمله
ایالات متحده برای هر حمله مجموعهای از نکات تبلیغاتی کلیدی را آماده میکند، و رسانهها، بطور وظیفهمند این نکات را به مثابه فاکت معرفی میکنند. آن نکات بر حسب شرایط قابل تغییر میباشند. ایالات متحده در ابتدا ظاهراً برای خلاصشدن از سلاحهای کشتار جمعی به عراق حمله کرد، اما زمانی که سلاحهای کشتار جمعی پیدا نشد، هدف دیگری را اعلام کرد: برقراری دمکراسی در خاورمیانه. و زمانی که ایالات متحده همه تلاش خود را برای دمکراتیزه کردن عراق به خرج داد و سعی کرد انتخابات آزاد را با «زدوبند جناحها» جایگزین کند، هدف را ایجاد ثبات در کشور اعلام کرد (کشور هنوز فاقد ثبات است).
در افغانستان، ایالات متحده برای تنبیه طالبان بخاطر حملات ۱۱ سپتامبر حمله کرد، گرچه هنوز هیچ مدرکی وجود ندارد که ثابت کند رهبری طالبان از نقشههای اسامه بنلادن مطلع بود. زمانی که ایالات متحده پس از ۱۱ سپتامبر از دولت طالبان خواست بنلادن را تحویل بدهد، دولت طالبان (که از طرف فقط سه کشور – عربستان سعودی، پاکستان و امارات متحده عربی، همگی متحدین منطقهای کلیدی ایالات متحده – به رسمیت شناخته شده بود، تحویل او را بطور جدی تحت بررسی داشت و از ایالات متحده خواست شواهد مقصر بودن بنلادن را ارائه نماید.
اما ایالات متحده مذاکره را رد کرد زیرا برای درس دادن و «دهن صافکردن» تصمیم به حمله به افغانستان گرفته بود. ایالات متحده یک جنگ انتقامی میخواست و ۹۳ درصد آمریکاییها در آن زمان از جنگ حمایت میکردند (حمله به عراق از چنین حمایتی برخوردار نبود اما هنوز اکثریت قاطع آمریکاییها از آن حمایت میکردند). رئیسجمهور جورج دبلیو بوش از فرصت استفاده کرد تا اعلام کند که ایالات متحده میخواهد بر نشانگان ویتنام غلبه کند، گرچه پدر او در سال ۱۹۹۱ گفته بود که یکبار برای همیشه با آن برخورد کرده بود. در هر حال، همه این افسانه بود زیرا ایالات متحده پس از ویتنام هرگز مداخله نظامی در امور کشورها و حمله را متوقف نکرد، اما حزب جمهوریخواه آن افسانه را برای توجیه خواست خود برای جنگها و حملات بیشتر ساخت.
در زمان مداخله شوروی، افغانستان بین نیروهای ارتجاعی، مذهبی، تاریکاندیش و نیروهای چپی که یک برنامه اجتماعی مترقی بر اساس فمنیسم، سکولاریسم و عدالت اجتماعی میخواستند تقسیم شده بود. ایالات متحده، البته در سمت متعصبین ارتجاعی و مذهبی قرار گرفت، پس از ورود ارتش شوروی به کشور، با عجله آنها را سازماندهی کرد، پول و اسلحه به آنها داد.
بنلادن محصول مستقیم مداخله ایالات متحده در افغانستان بود، زیرا ایالات متحده مامای تولد یک نیروی بینالمللی از خرافهپرستان مذهبی، خُلوچِلها و متعصبین شد. شورویها با آرایشی از نیروهای منطقهای و بینالمللی روبهرو بودند که ایالات متحده برای تخریب تلاشهای مسکو در افغانستان و رژیم مترقی افغانستان سازماندهی کرده بود. ایالات متحده در دهۀ ۱۹۸۰ با کمک ویژه عربستان سعودی، پاکستان و جهادیون منطقهای یک جنگ بینالمللی شده را بر کل منطقه تحمیل کرد، جنگی که منطقه حتا امروز از آن بهبود نیافته است.
شورویها با جنگ خود در افغانستان برخورد متفاوتی داشتند. آنها برای حمایت از رژیم متحد خود یک نیروی بینالمللی تشکیل ندادند. به علاوه، کمونیستهای جهان در دیدن اهمیت تاریخی درگیری افغانستان به طرز رقتانگیزی قصور کردند: آنها نمیدانستند که شکست پروژه ترقیخواهانه در افغانستان پیامدهای سختی برای ترقی در منطقه – اگر نه در جهان – خواهد داشت.
آنها نتوانستند اهمیت درهم شکستن پروژۀ ارتجاعی در آنجا را ببینند؛ اگر آنها – سازماندهی کرده بودند – درست شبیه کاری که در جنگ داخلی اسپانیا انجام دادند – قادر میبودند نظام مترقی را در کابل حفظ نمایند. این یک فرصت از دست رفته برای ترقی در سراسر جهان بود. همانطور که بعداً معلوم شد، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، فقط از یک رژیم مترقی در افغانستان دفاع نمیکرد، بلکه از ترقیخواهی در سرزمینهای اسلامی در سراسر جهان دفاع میکرد.
بر عکس، ایالات متحده و بطور کلی قدرتهای غربی، نیروهای ارتجاعی را در جهان اسلام ارتقاء میدادند. و آن نیروها با رژیم ارتجاعی عربستان سعودی، که یکبار دیگر از فرصت همکاری با ایالات متحده برای مبارزه با مترقیهای عرب و مسلمان استقبال کرد، کاملاً هماهنگ بودند.
ایالات متحده در افغانستان با آرایش بینالمللی نیروهایی که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی با آن روبهرو شده بود، مواجه نشد. واشنگتن یک ائتلاف بینالمللی از دولتهای گوناگون در سراسر جهان تشکیل داد – که به طرز عجیبی اشغال افغانستان به وسیله ایالات متحده و کارزار ددمنشانه آرامسازی را که در ویتنام پیش برده بود – پاسخی عادلانه یا انتقام از ۱۱ سپتامبر تلقی میکرد.
شکست امروز
ایالات متحده در افغانستان نه بوسیله یک ابرقدرت دارای یک ارتش پیشرفته، بلکه به وسیله ارتشی از واماندگان متعصب محلی شکست خورده است که در دهۀ ۱۹۸۰ تعصب خود را تحت قیمومیت ایالات متحده، عربستان سعودی و پاکستان در جنگ با شورویها تکمیل و مستحکم کردند.
ایالات متحده شکستخورده از افغانستان خارج میشود و طبق معمول انواع نیروهایی را که هیچ ارتباطی با اعمال آمریکا در افغانستان نداشتهاند مقصر معرفی میکند. میرات ایالات متحده مختل کردن زندگی روستا، تلفات غیرنظامی فزاینده و تحمیل دولت دزدان، اختلاسگران، غاصبان، کارگزاران بانک جهانی و تعداد متنابهی جنایتکاران جنگی است که در گذشته در «ائتلاف شمال» و متحدین آن در جنگ علیه طالبان سرهمبندی شده بود.
درست همانطور که مهاجرین عراقی (مانند احمد چلبی و کنعان مکینه) به جورج دبلیو بوش اطمینان دادند که عراقیهای بومی از سربازان اشغالگر ایالات متحده استقبال خواهند کرد، گروه منتخبی از مهاجرین افعانی به بوش اطمینان دادند افغانها تا ابد از اشغال آمریکایی استقبال خواهند کرد. اما ایالات متحده نتوانست بفهمد که چرا بومیها – در همه جا – در برابر حکومت استعماری ایالات متحده مقاومت خواهند کرد.
رسانههای غربی، به ویژه واشنگتن پست و نیویورک تایمز، از این نگرانند که دولت بایدن «فقط» ۲۰ سال پس از اشغال از افغانستان خارج خواهد شد. آنها از سرنوشت افعانهای خوب میپرسند، یعنی آن افغانهایی که برای ارتش ایالات متحده کار، ترجمه، و جاسوسی کردهاند.عناوین رسانهای گوناگون برای وضعیت زنان پس از رفتن آمریکاییها تأسف میخورند: زنان مسلمان بدون سربازان آمریکایی چه کار خواهند کرد؟
اما ارتش ایالات متحده نمیتواند برای همیشه به اشغال ادامه بدهد و ایالات متحده امید به یک آرامسازی با ثبات را از دست داده است. ایالات متحده که هرگز افغانستان را نشناخت، در حالیکه نیروهای خود را از افغانستان خارج میکند، مُسَلم است که آن را بسیار بدتر از ۴۰ سال پیش، زمانی که مداخله خود را شروع کرد پشت سر میگذارد.
https://mronline.org/2021/05/17/u-s-defeat-in-afghanistan-a-contrast-with-the-soviet-experience/
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/macaukcz