تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم

منبع: دنیا، ارگان تئوریک و سیاسی کمیته مرکزی حزب تودۀ ایران، دورۀ چهارم، سال پنجم شمارۀ سوم، پايیز سال ۱۳۴۳، ص. ۳۱-۲۹.
احسان طبری

گزینش و تایپ: ع. سهند

 

در مهرماه و آبان‌ماه ۱۳۳۳ سه گروه از عضو سازمان نظامی حزب تودۀ ایران و همراه آنان شاعر جوان مرتضی کیوان به دستور شاه و به دلخواه ارتجاع و امپریالیسم تیرباران شدند. قریب ده ماه از اعدام سومین گروه می‌گذشت که در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۳۳۴ شش تن دیگر به نام گروه چهارم افسران به شهادت رسیدند و بدین ترتیب ۲۶ تن از افسران سازمان نظامی حزب تودۀ ایران و یک تن از اعضاء غیرنظامی این حزب در بهار زندگی، به جرم حق‌طلبی و میهن‌پرستی، در خون خود طپیدند. خون سرخ این مردان با شهامت برای آن جاری شد که امواج سیاه نفت جنوب بار دیگر به سوی غرب سیلان یابد. مجلس هیجدهم می‌بایست لایحه خائنانه کنسرسوم بین‌المللی را تصويب کند. شاه و حامیانش به محیط رعب و تسلیم نیازمند بودند تا مقاومت‌ها خورد شود و خیانت‌ها بی ‌سروصدا بگذارد. افسران دلاور ما قربانی این توطئه شدند.

 

عهدی خونین با صبحی روشن‌تر

 

ده سال پیش، در مهرماه و آبان‌ماه ۱۳۳۳ سه گروه از عضو سازمان نظامی حزب تودۀ ایران و همراه آنان شاعر جوان مرتضی کیوان به دستور شاه و به دلخواه ارتجاع و امپریالیسم تیرباران شدند. قریب ده ماه از اعدام سومین گروه می‌گذشت که در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۳۳۴ شش تن دیگر به نام گروه چهارم افسران به شهادت رسیدند و بدین ترتیب ۲۶ تن از افسران سازمان نظامی حزب تودۀ ایران و یک تن از اعضاء غیرنظامی این حزب در بهار زندگی، به جرم حق‌طلبی و میهن‌پرستی، در خون خود طپیدند.

از این ۲۶ تن افسر شش نفر سرهنگ، هفت نفر سرگرد، هشت نفر سروان و ۵ نفر ستوان بودند. اسامی آن‌ها چنین است:
سرهنگ سیامک، سرهنگ مبشری، سرهنگ عزیزی، سرهنگ افشاربکشلو، سرهنگ محمد جلالی، سرهنگ کاظم جمشیدی؛
سرگرد بهزاد، سرگرد سروشیان، سرگرد وکیلی، سرگرد محبی، سرگرد عطارد، سرگرد وزیریان، سرگرد بهنیا؛
سروان مهدیان، سروان شفا، سروان مدنی، سروان واعظ قائمی، سروان بیاتی، سروان کلالی، سروان کلهری، سروان محقق‌زاده؛
ستوان مرزوان، ستوان نصیری، ستوان مختاری، ستوان واله، ستوان افراخته.

در اثر کشف سازمان نظامی حزب تودۀ ایران، این حزب از حامیان آگاه و بیدار خود محروم ماند و مستقیم در زیر ضربت دشمن خشمناک و خونخوار قرار گرفت. کشف سازمان نظامی حزب تودۀ ایران که مکتب سیاسی و افزار پیکار اجتماعی صدها تن شریف‌ترین افسران ارتش ایران بود و سرکوب خونین این سازمان و شهادت بهترین و برجسته‌ترین اعضاء آن فاجعه‌ایست که هرگز از یاد نخواهد رفت.

خسرو روزبه قهرمان ملی ایران در وصف اعضاء سازمان نظامی حزب تودۀ ایران در دفاعیه خود در دادگاه دربسته نظامی چنین گفت:
«همه اعضاء تشکیلات از نخبه افسران و گل‌های سرسبد ارتش بودند. همۀ آن‌ها از کسانی بودند که به درستی، پاکی، میهن‌پرستی، شرافت، انسان‌دوستی و باسوادی شهرت داشتند. دستگیری این افسران محبوب موجب تأثر عمیق هم‌دوره‌ای‌ها و همکاران و زیردستان و حتا رؤسای آن‌ها شد و این تأثیر با وجود شرایط تبلیغاتی نامساعد آن روز دیوارهای سربازخانه‌ها را شکافت و در شهر انعکاس یافت.»

بسیای از رفقای شهید از جمله کسانی بودند که از همان آغاز پیدایش حزب تودۀ ایران پای در جادۀ مبارزۀ انقلابی گذاشتند. رفیق شهید سرهنگ سیامک مدت‌ها پیش از آن به صفوف جنیش پیوسته بود. مبارزۀ این رفقا در شرایط نامساعد ارتش و با به جان خریدن خطر محتوم انجام می‌گرفت. قهرمانی آن‌ها کوتاه‌مدت و یکباره نبود. این یک قهرمانی ممتد و آگاهانه و خونسردانه بود که تنها صاحبان اعتقاد و یقین و آراستگان به صفت مردم‌دوستی و برازندگان عرصۀ جانبازی و فداکاری از عهدۀ آن برمی‌آیند. در محیط فاسدی که همه در فکر «تأمین آتیه» خود بودند، آن‌ها به آینده ملت می‌اندیشیدند.

خون سرخ این مردان با شهامت برای آن جاری شد که امواج سیاه نفت جنوب بار دیگر به سوی غرب سیلان یابد. مجلس هیجدهم می‌بایست لایحه خائنانه کنسرسوم بین‌المللی را تصويب کند. شاه و حامیانش به محیط رعب و تسلیم نیازمند بودند تا مقاومت‌ها خورد شود و خیانت‌ها بی ‌سروصدا بگذارد. افسران دلاور ما قربانی این توطئه شدند. «گوساله سامری» به این فدیه انسانی نیاز داشت. آری «گلوله آخرین حجت پادشاهان است».[۱]

رفقای شهید ما در بازجویی و دادرسی و به ويژه در بازپسین مرحله حیات و در آستانه اعدام قهرمانی شگرفی از خود بروز دادند. ایران از این قهرمانی تکان خورد. جهان از این قهرمانی آگاه شد. فرزندان مزدک و بابک، حیدر عمواوغلی و ارانی نشان دادند که روح مقاومت و عناد انقلابی در ایران نمرده است، کماکان با پرتویی نیرومند در تجلی است. تهران در روز شهادت گروه اول مبهوت و ماتم‌زده بود. چنان‌که انتظار می‌رفت قهرمانی شهیدان تحسین و آفرین فراوانی را برانگیخت و احساسات و عواطف عالیه‌ای را بیدار کرد و مایه پرورش نسل‌های تازه‌ای از جانبازان حقیقت و عدالت شد. مردم اشعار و داستان‌های زیادی به نام شهیدان پرداختند و ترانه «مرا ببوس» خواه سراینده‌اش می‌خواست یا نه، از جانب مردم به مثابه به دوردنامه شهیدان تلقی شد.

…………………………………………..
که من از این پس دل در راهی دیگر دارم
به راه دیگر شوری دیگر در سر دارم
ز صبح روشن باید اکنون دل بردارم
که عهدی خونین با صبحی روشن‌تر دارم
…………………………………………..

ممکن است شکاکانی باشند که بگویند: آیا برای این جوانان پُرقریحه و آرزومند روا بود راهی را برگزینند که پایان آن گلوله آتشین است؟ آیا آن‌ها زندگی خود را در آغاز آن به عبث بر باد ندادند و خاندان و فرزندان خود را دستخوش سرنوشت رها نکردند؟ این منطق همه آن‌هایی است که گذران جانورانه و هستی بی‌بار‌و‌بر را زندگی نام می‌نهند. هر حادثه‌ای که در دورانی می‌گذرد و هر فردی که در دورانی به سر می‌برد حتماً و کلاً جزء «تاریخ» انسان نیست. تاریخ آن مسیری است که در آن تکامل مادی و معنوی جامعه انجام می‌گیرد. طرازندگان نسج تاریخ آن کسانی هستند که در این مسیر می‌کوشند و برای غلبه امر نو و مترقی از هیچ فداکاری تن نمی‌زنند. در نبرد نو و کهن، زمانی است که کهن پرسیطره است و نو نزار و ناتوان. یاران امر نو و مترقی در این هنگام با هجوم‌های جسورانه به دژ ظلمانی نیروهای ارتجاعی و محافظه‌کار، حق اهلیت امر نو و مترقی را مبرهن می‌کنند. فداکاری آن‌ها عبث نیست. جانبازی آن‌ها راه‌گشا و دورانساز است. به قول گورکی در منظومۀ «شاهین»:

جنون قهرمانان را ثنا می‌خوانیم
زیرا جنون قهرمانان خِرَدِ زندگی است

کسی که به تکامل تاریخ خدمتی نکرد اگر چه دیری است زنده است زنده نیست. کسی که بدان خدمتی شایان کرد اگر چه دیری است مرده است نمرده است.[۲] به قول ارنست همینگوی: «قهرمان را می‌توان نابود کرد ولی نمی‌توان مغلوب ساخت.» در مجموعه «سرودهای شهیدان» شاعری که دلاوری شهیدان ما را ستوده است نیکو سروده:

وه چه پِرفخر است
رنج بردن، پا فشردن
در ره یک آرزو مردانه مردن
وندر امید بزرگ خویش
با سرود زندگی بر لب
جان سپردن

سیمای ارجمند شهیدان ما به ویژه در کنار چهرۀ تاریک دژخیمان و شکنجه‌گران آن‌ها، شاه، زاهدی، تیمور بختیار، حسن آزموده، زیبایی، امجدی، مبصر، سیاحتگر، زمانی و امثال آن‌ها درخشش خیره‌کننده دارد. شهیدان سزاوار عشق و احترام مردم شدند و دشمنان و جلادانشان درخورد قهر و نفرت آن‌ها و این خود بهترین پاداش یک زندگی است.

درود به قهرمانانی که فرزندان خلف آن خلق‌هایی هستند که تاریخ آن‌ها سرشار از قهرمانی است و آن جنبشی که در جهت رهایی میهن و خلق آن می‌رزمد و آن حزبی که با آرمان روشن و پیکار سرسخت خویش چنین رادمردانی را در دامن پروده است!

بازماندگان این شهيدان باید به آن‌که چنین گوهرانی در تبار آن‌ها درخشیده اند ببالند و با پیروی از راه آن‌ها وصیت معنوی آن‌ها را برآورده کنند. مجاهدان راه آزادی باید از نام و مرام و منش و روش این شهیدان الهام گیرند و در ستیز با دشمنان عدالت و حقیقت پاکباز باشند. بهترین احترام به آن‌ها پیروی عملی از سنن آن‌هاست.

———————————————————————————-
۱- لوئی چهاردهم پادشاه مستبد فرانسه بر روی توپ‌های خود این عبارت لاتینی را داد نقر کنند:
(آخرین حجت پادشاهان)  Ultima Ratio Regum
۲- این اندیشه در قرآن چنین آمده است: وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ (کسانی را که در راه خداوند کشته شدند مرده نشمارید، زندگانی بیانگارید که در نزد پروردگارشان روزی خوارنند).

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/4du8vn2j