اکثر مارکسیست‌ها خواهند گفت که به آن‌ها ربطی ندارد که بخواهند درباره باورهای مذهبی که فرد عمیقاً دارد قضاوت یا اظهارنظر کنند، به شرط این‌که آن باورها تبعیض، و عدم‌تحمل را تشویق نکنند یا به دیگران لطمه نزنند. مذهب یک موضوع شخصی است. آزادی مذهبی مهم است مادام‌که در آزادی و بهزیستی دیگران دخالت نکند. در عین حال، مذهب و  تجلیات نهادین گوناگون آن، ناگزیر، موضوعات عمومی و سیاسی هستند که سوسیالست‌ها، مارکسیست‌ها باید آن‌ها را زمانی که استثمار و انفعال را تأیید می‌کنند، چالش نمایند اما، زمانی‌که به ساختمان اقدام مشترک برای عدالت اجتماعی کمک می‌کنند آن‌ها را تشویق و تحسین نمایند.

 

تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم

منبع: مورنینگ استار
کتابخانه یادبود مارکس
۱۶ آوریل ۲۰۱۶
برگردان: ع. سهند

مارکسیست‌ها درباره مذهب چه می‌گویند؟

 

اکثر مارکسیست‌ها خواهند گفت که به آن‌ها ربطی ندارد که بخواهند درباره باورهای مذهبی که فرد عمیقاً دارد قضاوت یا اظهارنظر کنند، به شرط این‌که آن باورها تبعیض، و عدم‌تحمل را تشویق نکنند یا به دیگران لطمه نزنند.

برخی گروه‌بندی‌های مذهبی، به طور مشخص «کوئیکر»ها، در جنبش صلح و ضدجنگ برجسته بوده اند.

بسیاری از یهودیان- نه فقط یهودیان سکولار، بلکه یهودیان مذهبی ارتدوکس نیز- با اشغال غیرقانونی سرزمین فلسطینی‌ها از سوی اسرائیل مخالفند.

«الهیات رهایی‌بخش» کاتولیک یک ویژگی جنبش‌های ترقی‌خواهانه در آمریکای جنوبی بوده است.

و بسیاری از پیروان همه مذاهب توانسته اند باور مذهبی خود را با تعهد به سوسیالیسم، و حتا به مارکسیسم، تلفیق نمایند.

در بریتانیا، امتزاج تئوری مارکسیستی و باورهای مسیحی، که به سوسیالیسم مسیحی موسوم است، یک سنت دیرپا و شرافتمندانه بوده است.

کر هاردی، بنیانگذار «حزب کارگر» مدرن اعلام کرد که «هر نظام تولید یا مبادله که موجب استثمار ضعیف به وسيلۀ قوی یا موجب بی‌وجدانی شود، غلط و بنابراین گناه است.»

و هیولت جانسون، «رییس سرخ» کلیسای کانتربوری (۱۹۶۶-۱۸۷۴) حامی انقلاب اکتبر، دوست همیشگی اتحاد شوروی و مدیر تحریریه «دیلی ورکر»، سلف تنها روزنامه سوسیالیستی امروز- «مورنینگ استار»- بود.

مذهب در خود و برای خود نشانگر سمت‌گیری سیاسی مردم یا ویژگی‌های شخصی آن‌ها نیست. در عین‌ حال، مارکسیست‌ها پند لیبرالی «همه مذاهب را گرامی بدارید» را چالش می‌کنند.

گاهی اوقات «یا ناباوری» را به آن اضافه کرده، فخرفروشانه همه نوع آتئیست‌ را در مخلوط «ناباور»‌ ریخته، به طور ضمنی می‌گویند کسانی که هیچ مذهبی را تبلیغ نمی‌کنند نتیجتاً هیچ «باور»ی ندارند.

البته، مذاهبی که گرامی داشته می‌شوند صرفاً موضوعات اعتقادی فرد نیستند. آن‌ها نظام‌های اعتقادی نهادینه شده می‌باشند.

مذهب اساساً یک پدیده اجتماعی و تاریخی است. صدر حکومت بریتانیا، بعد از همه حرف‌ها، صدر مذهب «رسمی» «کلیسای انگلستان» است. همان‌طور که مارکس مشاهده کرد، «انسان مذهب را می‌سازد، مذهب انسان را نمی‌سازد.»

در سطح فلسفی، مارکسیسم حقیقت هر مذهبی را که وجود یک موجود ماوراء‌طبیعی را که تابع قوانین طبیعیت نیست، بلکه به طرز عجیب و غریبی، به ستایش و التماس پرستش‌کنندگان خود پاسخ می‌دهد، زیر سؤال می‌برد.

با این وجود، مارکسیست‌ها در درگیر‌شدن با باورمندان مذهبی، مشفقانه، باور ماتریالیستی خود را مبنی بر این‌که هر چیز که وجود دارد بخشی از طبیعت است، و حداقل علی‌القاعده، می‌تواند به وسيلۀ انسان‌ها، به مثابه بخشی از تلاش برای شکل دادن به آینده خود مطالعه و درک شود، پنهان نمی‌کنند.

احتمالاً معروف‌ترین مشاهده مارکس پیرامون مذهب این است که مذهب «افیون مردم» است. گاهی این چنین تعبیر می‌شود که او مذهب را به مثابه یک مکانیسم کنترل از بالا می‌دید که از سوی صاحبان قدرت برای تضمین اطاعت و انقیاد تجویز می‌شود.

این تعببیر تا حدی که درست باشد فقط بخشی از تحلیل مارکس است. کل نقل‌قول مارکس منظور او را روشن می‌کند.

«دردمندی دینی، یکسره و در عین حال، بیان دردمندی واقعی و اعتراض علیه دردمندی واقعی است. دین آهِ مخلوق تحت ستم، قلبِ یک جهان بی‌قلب، روحِ شرایط بی‌روح است. دین افیون مردم است.»

البته، خود مارکس برای تخفیف ناخوشی‌های گوناگون، از جمله دندان درد، گوش درد و دُمَل از تریاک استفاده می‌کرد. استعاره تریاک (افیون) برای او معنی مشخصی دارد.

به نظر او، مذهب حداقل قدری آرامش و امید به ستم‌دیدگان می‌دهد. در یک جهان متزلزل، مذهب درجه‌ای از ثبات را وعده می‌دهد. مذهب یک قدرت ظاهراً بدیل را در برابر مؤسسات سکولار فاسد ارايه می‌نماید و به آن‌هایی که از اضطراب روانی-اجتماعی رنج می‌برند، آرامش عرضه می‌کند.

مارکسیست‌ها این را درک می‌کنند،  و از این‌رو است که ایمان فردی حقیقی را چالش نمی‌کنند.

و مذهب حداقل تا حدی ساده و ارزان است. مذهب می‌تواند یک حق بیمه ارزان باشد. مارکسیست‌ها محدودیت‌های کارهای خیر فردی را می‌شناسند و کارهای خیری را که عمدتاً بر انتظار یک زندگی اُخروی بهتر قرار دارد، زیر سؤال می‌برند.

بیش از یک قرن پیش، جو هیل، سازمان‌دهنده کمونیست، تصنیف «واعظ و برده» را سرود (که به وسيلۀ وودی گاتری و بروس اسپرینگستین و دیگران همگانی شد) و وعده «شیرینی در آسمان» مذهب سازمان‌یافته را چالش کرد. سطر آخر هر بند می‌گوید «این دروغ است.»

مذهب نهادینه شده می‌تواند شکل مشخص از خودبیگانگی را بر پیروان خود تحمیل کند. همان‌طور که مارکس در پایان نقل‌قول «افیون مردم» گفت: «چالش کردن مذهب به مثابه شادی غیرواقعی مردم این است که شادی واقعی آن‌ها مطالبه شود.»

مذهب هم‌چنین می‌تواند یک خرقه، یک توجیه برای آز و طمع باشد. مبلغین مسیحی تلویزیونی در ایالات متحده و جاهای دیگر «انجیل نیکبختی» را ارتقا می‌دهند- این باور را که ایمان می‌تواند شما را ثروتمند کند- سخن فویرباخ را که می‌گوید «فقط یک انسان فقیر یک خداوند ثروتمند دارد» واژگون کرده و زندگی یک یهودی دوره‌گرد را که معتقد بود شما نمی‌توانید به خدواند و زرپرست خدمت کنید از نو به مثابه «یک چهره تبلیغاتی برای ابر-ثروتمندان» ترسیم می‌کند.

همان‌طور که گیلز فریزر، صدر کلیسای جامع سنت پال، با مسؤولیت ویژه برای اخلاقیات معاصر و ارتباط با «شهر لندن» به مثابه یک مرکز مالی خاطرنشان کرد، رییس‌جمهور ترامپ هم محصول و هم ابدی کننده «انجیل نیکبختی» است، این باور که ایمان می‌توان شما را ثروتمند کند.

«برکت یافتن» یک دست‌آویز اخلاقی برای حرص و آز آمریکایی شده است. این یک لبخند تهوع آور شکرگزاری دروغین است که می‌گوید «خداوند این را به من داده است، لذا این بدین معنی نیست که من زیاد دارم.»

و البته، اگر خداوند به شما لبخند نزند، اگر شما یکی از برگزیدگانی نباشید که از نعمات زمین بهره‌مند می‌شوند، احتمالاً به این دلیل است که به اندازه کافی از گناهانتان توبه نکرده اید، اما در بهشت به نعمات خواهید رسید.

در بریتانیا، «دوره آلفا»، آن کتاب مهارشده‌تر از کتاب مقدس و به اندازه آن دسیسه‌گر، که در آغاز «انگلیکن» بود، اما اکنون به کلیساهای متدیست، باپتیست و کاتولیک گسترش یافته- پیام مشابهی از شادکامی و خاموشی عرضه می‌کند که از هر مفهوم ترقی اجتماعی کلکتیو تهی است.

همه مذاهب درجه‌ای از اطاعت از آيین‌های مذهبی را می‌طلبند- شرکت در مراسم عشاء ربانی، پنج بار نماز در روز، قبول یک قدرت بالاتر از شعور شخص. و اکثراً وضع موجود در این و آن زندگی را می‌پذیرند.

آن مناجات دوست داشتنی «همه چیز روشن و زیبا» در بند سوم خود می‌گوید: «مرد ثروتمند در قصر خود/ مرد فقیر در مدخل خود، خداوند آن‌ها را والا و مادون ساخت/ و املاک آن‌ها را فرمان داد.»

رویارویی ۲۰۱۷  پاپ فرانسیس با دونالد ترامپ بسیار گویا بود- ترامپ با کاروانی از خودرو وارد واتیکان شد، و پاپ در یک خودرو «فورد فوکوس» از راه رسید.

پاپ پیش از آن گفته بود که تهدید ترامپ به ساختن دیوار در مرز با مکزیک بدین معنی است که او مسیحی نیست- مسیحیات پُل می‌سازند- که ترامپ در پاسخ پاپ را به خاطر شک کردن در باره ایمان او «بی‌آبرو» نامید.

برای برخی، باور مذهبی آرامش، رهایی از قیود، پناهگاهی برای فرار از جهان، و  برای دیگران، توجیه آز، کوته‌فکری، و حتا خشونت عرضه می‌کند. و برای برخی راه به عمل اجتماعی، چالش کردن بی‌عدالتی، استثمار و شر است.

مارکسیست‌ها لازم است یک نظر دقیق، دیالکتیکی از مذهب داشته باشند. مانند هر فعالیت فرهنگی دیگر، مذهب قادر به ارتقای رهایی سیاسی و اجتماعی است، اما همیشه در معرض سوءاستفاده و کنترل از سوی طبقات حاکمی قرار دارد که در مبدل ساختن آن به نیرويی برای محافظه‌کاری سعی می‌کنند و اغلب موفق می‌شوند.

پس: مذهب یک موضوع شخصی است. آزادی مذهبی مهم است مادام‌که در آزادی و بهزیستی دیگران دخالت نکند.

در عین حال، مذهب و  تجلیات نهادین گوناگون آن، ناگزیر، موضوعات عمومی و سیاسی هستند که سوسیالست‌ها، مارکسیست‌ها باید آن‌ها را زمانی که استثمار و انفعال را تأیید می‌کنند چالش نمایند اما، زمانی‌که به ساختمان اقدام مشترک برای عدالت اجتماعی کمک می‌کنند آن‌ها را تشویق و تحسین نمایند.

https://morningstaronline.co.uk/article/what-do-marxists-say-about-religion