محور مرکزی داوری دربارۀ افراد و جمعيت‌ها – مشی سياسی اجتماعی آن‌هاست، نه حسن نيت و صداقت ‏آن‌ها.‏ منظور از مشی اجتماعی و سياسی آنست که ما در عمل اجتماعی خود (حتا اگر «بی‌طرف» هم ‏باشيم، محال است که فاقد عمل اجتماعی باشيم) در کدام سمت قرار داريم؟ با که هستيم؟ چه چيزی ‏برای جامعه می‌خواهيم؟ خواستار خير کدام از طبقات جامعه هستيم؟ در عرصه جهانی می‌خواهيم با که ‏باشيم؟

تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم

احسان طبری
منبع: نامه مردم، دورۀ هفتم، سال اول، شمارۀ ٣١، ۴ تيرماه ۱٣۵۸
گزینش و تایپ: ع. سهند

 

محور مرکزی داوری دربارۀ افراد و جمعيت‌ها

 موضع‌گيری اجتماعی و تاريخی اساس است نه حسن نيت يا دعاوی پرطنين يا مختصات فرعی ‏ديگر

 

محور مرکزی داوری دربارۀ افراد و جمعيت‌ها – مشی سياسی اجتماعی آن‌هاست، نه حسن نيت و صداقت ‏آن‌ها.‏

حسن نيت و صداقت صفات مثبت و ضرور است. ولی اگر اين حسن نيت و صداقت با انتخاب راه درست ‏اجتماعی، سمت‌گيری درست تاريخی، جانبداری از نيروهايی که نقش آن‌ها از جهت تاريخاً مشخص، نقش ‏مترقی و مثبتی است، مبارزه با نيروهايی که نقش آن‌ها از جهت تاريخاً مشخص نقش ارتجاعی و منفی ‏است، همراه نباشد، نه فقط سود نمی‌رساند، بلکه بيش‌تر مايه گمراهی می‌شود.‏

می‌گويند: «جهنم را با حسن نيت مفروش کرده‌اند.» اين سخن حکيمانه دارای مفهوم عميقی است. ای ‏چه بسا انسان‌های پاک، نيک، با حسن نيت، صديق که در جامعه به دنبال آن مشی‌ها، آن طبقات، آن ‏ارزش‌های اجتماعی رفته‌اند که آن‌ها را به‌ناچار، به‌ناگزير به چنان سفاهت‌ها يا قباحت‌ها کشانده است ‏که خودشان هم هرگز تصورش را نمی‌کرده‌اند.‏

در دادرسی جنايتکاران اجتماعی (مانند دادرسی نورنبرگ) يا حتا دادرسی‌های پس از انقلاب اخير در ايران، ‏اگر چه به ندرت، به افرادی برخورد می‌کنيم که تصور می‌کرده‌اند دارند به «ميهن» و «پيشوا» خدمت ‏می‌کنند و زمانی از خواب گران پندار باطل خود بيدار شده‌اند، که ديگر دير بود. آن‌ها علی‌رغم باور خود، در ‏کشتی نادرستی نشستند و به ساحل لعنت و نکبت رسيدند.‏

منظور از مشی اجتماعی و سياسی آنست که ما در عمل اجتماعی خود (حتا اگر «بی‌طرف» هم ‏باشيم، محال است که فاقد عمل اجتماعی باشيم) در کدام سمت قرار داريم؟ با که هستيم؟ چه چيزی ‏برای جامعه می‌خواهيم؟ خواستار خير کدام از طبقات جامعه هستيم؟ در عرصه جهانی می‌خواهيم با که ‏باشيم؟

اکنون جهان و اجتماعات جداگانه هر کشور، که دارای نظام طبقاتی است، تقسيم شده است. اردوگاه ‏امپرياليسم و اردوگاه ضد امپرياليسم در عرصۀ جهان، انبوه زحمتکشان بهره‌ده و قشرهای ممتاز بهره‌کش ‏در عرصۀ جوامع سرمايه‌داری از نوع جامعه ما، مرزهای عمدۀ اين تقسيم هستند. ما با امپرياليسم هستيم ‏يا با ضد امپرياليسم؟ با بهره‌دهان هستيم يا با بهره‌کشان؟ و آيا در هر مورد، آن خط محکم و صحيح را، که ‏ما را «آهسته»، «آهسته»، از درون اين جبهه به درون آن جبهه نلغزاند، گزين کرده ايم؟

ای چه بسا که شخصی (مانند برخی «سوسيال دمکرات‌ها»ی اروپای غربی) تصور می‌کند، راه مبارزه با ‏بهره‌کشی را برگزيده، ولی عمل اجتماعيش به طور عمده به تثبيت نظام بهره‌کشی کمک می‌کند. يا مانند ‏آنارشيست‌های نو و کهنه تصور می‌کنند که «انقلابی‌ترين» و «شعله‌ورترين» شعارها را عليه نظام ستم و ‏غارت انتخاب کرده، ولی در آخرين تحليل آلتی در دست بهره‌کشان برای آزار انقلابيون واقعی است.‏

در اينجا تفاوت عينی و ذهنی مطرح است. ذهنی، يعنی آنچه که در ضمير و آگاهی شما می‌گذرد و شما ‏آنطور فکر می‌کنيد، آنطور تصور می‌کنيد. عينی، يعنی آنچه که مستقل از اراده و انديشه شما، در سيلاب ‏جوشان و پرتوان تاريخی، به سويی که مجموعه قوانين تکاملی آن می‌طلبد، می‌رود و ابداً ربطی به ذهنيات ‏شما ندارد. ذهنيات شخص تنها جوی باريکی است که در اين شط خروشنده فرو می‌ريزد، و ابداً قادر نيست ‏مسير اين شط را تعيين کند.‏

به همين جهت شخص از جهت سياسی، باطرف باشد يا بی‌طرف، در متن باشد يا در حاشيه، به ناچار ‏منشاء عمل اجتماعی معينی است که از آن تصور دلخواهی در ذهن خود دارد، از خودش راضی است، برای ‏عملش توجيه‌های «فلسفی» می‌تراشد، ولی بايد ديد که واقعاً اين انسان، با مجموعۀ عملش افزار کدام ‏يک از جبهه‌های نيرومند جوّ تاريخی است؟ توجيه‌گری و فلسفۀ او مطلب را حل نمی‌کند. مطلب زمانی حل ‏می‌شود که ما ببينيم در جامعه چه نبردی می‌گذرد و ما در اين نبرد چه کاره ايم، چگونه وظايف انسانی و ‏ايرانی خود را انجام می‌دهيم، به کدامين سو می‌رويم، با که هستيم و با که نيستيم؟ چرا هستيم و چرا ‏نيستيم؟

اين موضع‌گيری مطلبی است مشخص. در ازمنه و امکنۀ مختلف، موضع‌گيری به سود حق، مختلف است. ‏اگر شما عضو جامعه شوروی هستيد، موضع به سود حق (يعنی به سود تکامل سالم اجتماعی) طوری ‏است و اگر عضو جامعه آمريکا هستيد، اين موضع طور ديگری. اگر در ايران دوران مشروطيت بوديد، اين ‏موضع‌گيری طوری بود، اگر در ايران دوران کنونی هستيد، اين موضع‌گيری طور ديگر.‏
تمام اشکال در اين تشخيص است که تنها و تنها از طريق تحليل علمی (وضع جهان و وضع ايران) می‌توان ‏بدان رسيد.‏

ما افراد را از دو جهت مورد بررسی قرار می‌دهيم: ابتدا و مقدم بر همه از جهت موضع‌گيری سياسی- ‏اجتماعی آن فرد و سپس از جهت مختصات فردی انسانی او.‏

البته برای ما مختصات فردی و انسانی ابداً بی‌تفاوت نيست. ما می‌دانيم که در موضع‌گيری‌های مختلف ‏سياسی، می‌توان به انسان‌های صديق و شريف برخورد کرد. ولی ما می‌دانيم که اين انسان‌های صديق و ‏شريف، اگر در موضع باطل اجتماعی قرار گرفتند، اگر به موقع، خود را از گمراهی نرهاندند، به همراه ‏هم‌صفان و هم‌ردگان خود، به اعمال نادرست و قضاوت‌های نادرست و گاه بسيار منفی مجبور می‌شوند. ‏به همين جهت است که در آغاز مقاله گفتيم، محور مرکزی داوری دربارۀ افراد و جمعيت‌ها، مشی سياسی ‏و اجتماعی آن‌هاست، نه حسن نيت و يا صداقت، امری که به خودی خود و در حد خود با ارزش است و ‏نبايد آن را ناديده گرفت.‏

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/zxkawu92