تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم

منبع: دموکراسی مردم
١١ نوامبر ٢٠٠۷
نویسنده: رومی خوسلا

برگردان: ع. سهند

آقای فریبرز رئیس دانا در نوشته «سوء سکونت و دولت مسئولیت گریز در راهِ خانه» گفته‌ است «تجربه‌های زیادی تقریباً در همه‌ی کشورها وجود دارد. تجربه‌های شوروی چندان موفق نبودند و در مواردی ناموفق بودند. تجربه‌های موفقی در اروپای شمالی، کوبا، چین، ونزوئلا، برزیل وجود دارند. به هر روی هرچه این تجربه‌ها بیشتر به ریشه‌های اجتماعی پرداخته‌اند موفق‌تر هم بوده‌اند.» مقاله زیر در توضیح تأثیرات جهانی تجربیات شوروی در زمینه مسکن و برنامه‌ریزی شهری و رد ادعای «ناموفق بودن تجربه‌های شوروی» منتشر می‌شود. 

مسکن و برنامه‌ریزی شهری پس از انقلاب اکتبر
رنسانس خلاق

 

در تاریخ اروپای مدرن فقط یک‌بار سعی شده است یک جامعه نوین، از طريق تلفیق نیروهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و خلاق برای ایجاد یک نظم نوین جهانی، آفریده شود.

برای ما اینجا در هند در حال رونق، تصور این دشوار است که تغییر اجتماعی تنها زمانی روی می‌دهد که انرژی‌های خلاق جامعه هنری با نیروهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تغییر در راستای ایجاد یک شیوه نوین نگاه به جامعه تلفیق شوند. همان‌طور که تعهد به تغییر اجتماعی در هند صرفاً به یک شعار مبدل شده است، منافع رونق اقتصادی و نیروی خلاق در این کشور در دست‌های اندکی انباشت شده‌ اند. هنرمندان، معماران و مهندسین، عموماً از غوطه‌خوردن در پولی که از فروش هنر و رونق مستغلاتی سرازیر شده است خوشحالند.

تصور آن مشکل است زیرا تعداد کثیری از هنرمندان، شاعران، معماران، هنرپیشگان و طراحان از جریان‌های اصلی که برای تغییر اجتماعی کار می‌کنند، کاملاً منزوی شده‌ اند. انزوای آن‌ها چیزی نیست که کاملاً خود تحمیلی باشد. این انزوایی است که از جهالت نسبت به روند اجتماعی دگرگونی در اذهان نمایندگان مردم ناشی می‌شود که استفاده هر چه کم‌تری برای روشنفکران دارند.

حزب بلشویک متفاوت بود. حزب بلشیوک کلید فرمول‌بندی یک نظم نوین اجتماعی بود که فقر را از بین برد و مسکن و کار را برای همه تأمین کرد. اما آن دگرگونی نمی‌توانست تنها توسط حزب بلشویک صورت پذیرد. آن دگرگونی به تلفیق تلاش‌های نه تنها کل نیروی کار بلکه همچنین تلاش‌های هنرمندان خلاق که نقش آن‌ها در تبلیغات، آموزش و ارتباطات برای تحکیم تغییر اجتماعی حیاتی بود نیاز داشت.

طی دوره ١۹١۷ تا ١۹٢۹ در عرض فقط ١٢ سال، انقلاب شوروی چنان ایده‌های خلاقی را آزاد کرد که مسیر جهانی هنر و معماری را تغییر داد و آن را در راه اکتشافی قرار داد که در تاریخ جهان مدرن بی‌همتا بود. حتا امروز در قرن بیست‌و‌یکم شخص می‌تواند همان پرسشی را مطرح کند که جان برگر ۵٠ سال پیش پرسید: «چرا آثار و ایده‌های مشخصی که بین سال‌های ١۹١۷ و ١۹٢٣ در روسیه آفریده شد هنوز اکنون به نظر می‌رسد به آینده اشاره دارد؟» دلیل این بود که حزب بلشویک طی آن ١٢ سال توانست روشنفکران را در وظیفه بازسازی کل زیرساخت اجتماعی-سیاسی حکومت جدید شوروی از پایین تا بالا، تهیج نماید. طی این دوره هنرمندان، کارگردانان تئاتر، شاعران، معماران و نویسندگان و روزنامه‌نگاران خود را در فضای بی‌همتایی یاقتند که به آن آزادی و مسؤلیت عظیمی برای کمک به هدف اجتماعی انقلاب می‌داد. این تلفیق آزادی و هدف اجتماعی بود که ایده‌هایی را تولید کرد که شالوده‌های جنبش مدرن را تشکیل می‌دهند.

روند تغییر
نیاز به تغییر از سال ١۹٠۵ پیش از آن‌که بلشویک‌ها به قدرت برسند آغاز شده بود. اروپا بطور پراکنده احساس تغییر رادیکال در عرصه هنر را تجربه کرده بود. ایتالیا ایده‌های آینده نگرها (Futurists) را تجربه کرده بود، گروه د استیل (De stijl) در هلند و ورتیسیست‌ها (Vorticists) در بریتانیا، سوار کار آبی (Der Blaue Reiter) در آلمان وجود داشت. این‌ها گروه‌های درون‌گرایی بودند که به سمت انتزاع و به دور از سلیقه بورژوایی در رئالیسم تصویری حرکت می‌کردند. سپس جنگ جهانی دوم رسید که چهارچوب قدرت اروپا را بطور رادیکال تغییر داد. اثرات جنگ بر جمعیت و روشنفکران اروپا ویرانگر بود. کارگران، روشنفکران و هنرمندانی که در سنگرهای میدان‌های مرگبار جنگ نبرد کرده بودند و آنقدر خوش‌بخت بودند که زنده بمانند برای جلوگیری از تکرار آن جنگ دهشتناک خواهان تغییر اجتماعی بودند. در این فضا بود که انقلاب اکتبر در امید را گشود. آن روشنفکران آوانگاردی که پیش از جنگ، به گروه‌ها رادیکال درون‌گرا پیوسته بودند اکنون می‌توانستند دست در دست آوانگارد حکومت شوروی که تازه تشکیل شده بود بگذارند و از یک حمایت دولتی که هرگز در اروپا دیده نشده بود برخوردار شوند. آوانگارد اروپایی، پیش از آن، خود را منتقد ارزش‌های بورژوایی کشور خود می‌دید. آن‌ها خود را در مخالفت با نخبگان حاکم اروپا می‌دیدند و نتیجتاً ماهیت نسبتاً درون‌گرای گروه‌های آن‌ها بیش‌تر معطوف به انتزاع و تکنولوژی بود تا به تغییر اجتماعی.

انقلاب بلشویک ناگهان موضوع مرکزی تغییر اجتماعی و تلاش هنری را در برابر آن‌ها قرار داد. حزب بلشویک امکان آفرینش یک آینده رهایی یافته را که فراتر از طبقه و ثروت فردی بود در برابر آن‌ها قرار داد. تلفیق تلاش هنری با ابزار اجتماعی تغییر آغاز شد. جان برگر نوشت «آثار آن‌ها مانند درهای لولادار بود، فعالیت را با فعالیت، هنر را با مهندسی، موسیقی را با نقاشی، شعر را با طراحی، هنرهای زیبا را با تبلیغات، عکاسی را با حروف‌چینی، نگاره را با عمل، استودیو را با خیابان مرتبط می‌کرد.» سانسور هنری وجود نداشت و لنین با شکیبایی بسیار «شوریدگی پر هرج ‌و ‌مرج، جستجوی پر تب و تاب راه حل‌ها و شعارهای جدید» را تحمل می‌کرد. کار آوانگارد روسی در اروپا منتشر شد و تأثیر بسزایی بر آوانگارد اروپایی گذاشت. بعنوان مثال یونوویس (UNOVIS)، گروه هنری که در سال ١۹١۹ با ایرمولاایوا، مالیویچ و لیسیتزکی تشکیل شد ، سال بعد کار خود را در هلند منتشر کرد و تأثیر بسزایی بر گروه د استیل گذاشت. حکومت شوروی حمایت سخاوتمندانه در اختیار هر یک از این گروه‌ها که از روسیه دیدن می‌کردند قرار می‌داد. در سال‌های ١۹٢٣-١۹٢٢ بودجه نخستین بنای مهم عصر مدرن توسط حکومت تأمین شد و به نام کاخ خلق ساخته شد. این توسط الکساندر و لئونید ونسین، دو معمار برجسته آوانگارد روسیه طراحی شد.

لنین در سال ١۹٢١ سیاست اقتصاد جدید (نپ) را معرفی کرد و بذر ابتکارات جدید پیوند دادن اروپا و روسیه را افشاند. در عرصه هنرها، کاندینسکی، گابو، پوسنر، چاگال، مالویچ، لیسیتزکی از جمله هنرمندانی بودند که به اروپا آمدند و با آوانگار اروپایی روابط متقابل برقرار کردند. روشنفکران اروپایی توانستند برای نخستین بار، حس تعهد اجتماعی در میان روس‌ها را تجربه کنند و برنامه‌های آوانگارد روسی تپش و جنبش پیامدهای اجتماعی و سیاسی هنری که هدف اجتماعی دارد را برای همتایان اروپایی آن‌ها آشکار نمود.

نیاز به شهرهای جدید
حمایت عظیمی که حکومت جدید شوروی به ایده‌های نوین پیرامون هنر و موسیقی می‌داد شامل معماری و برنامه شهرسازی نیز می‌شد. تا آن زمان، تئوری‌های برنامه‌ریزی شهری در غرب به ایجاد مناطق مسکونی ایده‌آلی توجه داشت که از تأثیرات صنعتی‌سازی سریع مجزا بمانند. برنامه‌ریزان اروپایی مانند ابنزر هوارد هوادار «باغ‌شهرها» بودند (تأثیر ایده‌های او را می‌توان در برنامه‌ریزی دهلی نو توسط سِر ادوین لوتینس دید)، فونیر و آندره همگی هوادار قرار دادن مجتمع‌های صنعتی پراکنده در مناطق روستایی بودند که در آنجا در آپارتمان‌ها به کارگران جا داده ‌شود. طبیعتاً سرمایه‌داران زیادی هوادار این تئوری‌های رومانتیک برنامه‌ریزی شهری نبودند. آن‌ها ترجیح می‌دادند کارخانه‌های خود را در قلب مراکز شهری قرار دهند که در آن مهاجرت کارگران روستایی ذخیره‌ای از بیکاران را تأمین می‌کرد.

الهتاب و حرکت به بالا در سلسله مراتب اجتماعی روسیه که ناشی از «ده روزی که دنیا را تکان داد» بود معماران و برنامه‌ریزان شهری را برانگیخت تا افکار خود را دربارۀ برنامه‌ریزی شهری اساساً تغییر دهند. برنامه‌ریزان شهری شوروی نمی‌توانستند شبیه تئوری‌های رومانتیک «باغ‌شهر» اروپا فکر کنند. انقلاب توقعات جمعیت را بالا برده بود و آن‌ها در شرایط کمبود حاد پول، مسکن و کار را انتظار داشتند. در پاسخ به این چالش‌ها بحث وسیعی در میان معماران در روسیه درگرفت. تلاش‌هایی برای تعیین شعارها دربارۀ مناطق مسکونی جدید صورت گرفت. اما نهایتاً برنامه‌ریزی شهری شوروی عمدتاً توسط نیکولای میلیوتین (١۹۴٢-١۸۸۹) تدوین شد و در کتاب او «اسکاتس‌گورود: مشکل ساختمان شهرهای سوسیالیستی» شرح داده شد.

امروز پس از دهه‌ها شکست برنامه‌ریزی شهری در هند، تصور این برای ما دشوار است که چگونه چنین اثر ساده پرجوشی می‌تواند مشکلاتی را که شهرهای شوروی با آن مواجه بودند ابراز کند. برنامه‌ریزان شهری خود ما که شهرهای آینده ما را به بساز بفروش‌های خصوصی حراج کرده‌اند صرفاً بوسیله سوداگری بر زمین، کوسه‌های زمین‌خوار و عوامل حق‌حساب بگیر ترغیب می‌شوند. کل آینده شهرهای ما بخاطر منفعت شخصی قربانی شده است. در این محیط متخاصم، هیچ دید بزرگی برای شهرهای ما وجود ندارد و از اینرو است که ایده‌های میلیوتین چیزهای زیادی برای آموختن به ما دارند.

میلوتین یک نقشه خطی بی‌نظیر را برای یک شهر صنعتی پیشنهاد کرد. این نقشه چنان بدیع و تازه بود که تآثیر آن بر معماری اروپایی تقریباً آنی بود. لی کوربوسیر «شهر صنعتی خطی» خود را براساس ایده‌های میلیوتین پیشنهاد کرد، منشور ١۹٣٢ «کنگره بین‌المللی معماران مدرن» (CIAM) نیز تحت تأثیر او بود.

ان. مشچریوکف، ویراستار دائرة‌المعارف شوروی، زمانی که «اسکاتس‌گورود» (Scotsgorod) در سال ١۹٣٠ بیرون آمد مقدمه‌ای بر کتاب میلیوتین نوشت که به نظر ما امروز اهمیت بسیار دارد:

«شتاب بی‌سابقۀ صنعتی‌شدن کشور ما مسئله ایجاد مراکز تولیدی کلان، و همچنین ضرورت تشدید سازندگی در شهرهای صنعتی که هم‌ اکنون وجود دارند را در برابر ما قرار می‌دهد. هر سال این مشکلات به نسبت مستقیم با شتاب صنعتی‌شدن ما حادتر و جدی‌تر می‌شوند.»

«اما، برای حل این مشکلات سازندگی، ما نمی‌توانیم در امتداد مسیرهای قدیمی و منسوخ روسیه ماقبل انقلاب حرکت کنیم- مسیرهایی که هنوز در کشورهای سرمایه‌داری دنبال می‌شوند. ما نمی‌توانیم طبق شیوه‌های کهنه‌ای بسازیم که در جاهایی که اقتصاد اجتماعی برنامه‌ای واحد وجود ندارد اجتناب ناپذیرند، در جاهایی که هر مالک کارخانه یا آپارتمان می‌تواند هرکجا که خواست و هر طور که تصمیم گرفت بسازد. سازندگی سوسیالیستی ما نمی‌تواند و نباید اشتباهات و پوچی‌ها گذشته را تکرار کند. سازندگی منطقی‌تر بنگاه‌های صنعتی و مناطق مسکونی مجاور آن‌ها ممکن است: این مشکلی است که در برابر ما است و برای حل آن شیوه‌های منسوخ و نقشه‌های کهنه تقریباً کاملاً بیهوده‌اند.»

«یک عامل دیگر وجود دارد که الگوی کهنه را برای ما غیرقابل پذیرش می‌کند. در یک جامعه سرمایه‌داری خانه‌های آپارتمانی یا بنفع اشخاص ثروتمندی تولید می‌شود که ساختمان را منحصراً برای خود ساخته‌اند، و در ناز و نعمت در آن زندگی می‌کنند، با خانواده‌های کوچک خود فضاهای عظیمی را گرفته‌اند، خانه را طبق سلیقه بوالهوس خود می‌آرایند- یا بنفع صاحب‌خانه‌هایی ساخته می‌شود که آن‌را به آپارتمان‌ها تفکیک می‌کنند و بیرحمانه مستاجرین را استثمار می‌کنند. در این خانه‌ها منافع مستاجرین و همه موضوعات مربوط به راحتی آن‌ها فدای حرص صاحب‌خانه‌های استثمارگر می‌شود. سازندگی ما فقط باید بنفع زحمتکشانی که در آن زندگی می‌کنند انجام شود.»

«سرانجام، حرکت فزاینده بسمت اشتراکی کردن زندگی ما را مجبور می‌کند خانه‌ها را از راه کاملاً متفاوتی با آن‌چه که تا کنون ساخته می‌شده‌اند و هنوز در کشورهای سرمایه‌داری ساخته می‌شوند و در آن واحد اقتصادی پایه خانواده است، و هر خانواده اقتصاد فردی خود را دارد، بسازیم.»

موضوعاتی که هنوز مطرح‌اند
میلیوتین به سه موضوع تئوریک مهم برخورد کرد، و این موضوعات هنوز در شهرهای هند مطرح‌اند. موضوع نخست چگونگی برنامه‌ریزی برای رشد بود. راه حل او پیشنهاد ساختمان مناطق مسکونی شهری خطی بود که بتوانند شهرها را بهم مرتبط کنند. این نوار ساختمان‌های شهری از شش منطقه موازی تشکیل می‌شد که هر منطقه چندین متر عرض اما طول نامحدود داشت: منطقه راه آهن؛ یک منطقه برای کارخانه‌ها، کارگاه‌ها، فروشگاه‌ها، مؤسسات پژوهشی و فنی؛ یک مسیر سبز با بزرگراه اصلی؛ مناطق مسکونی؛ خانه کودکان، مهد کودک و مدارس؛ مناطق ورزشی و پارک‌ها با رودخانه‌ها و دریاچه‌ها.

دومین موضوع تئوریکی که میلیوتین به آن پرداخت موضوع رابطه بین مناطق شهری و روستایی بود. این موضوع جدیدی نبود. مارکس و انگلس این را در سال ١۸۴۶ در کتاب ایدئولوژی آلمانی خود که آنتاگونیسم بین شهر و روستا را شرح می‌دهد، مطرح کرده بودند. شکل‌گیری شهر سرمایه‌داری در عمل این آنتاگونیسم را تشدید نمود و نیاز به شکل‌دادن به یک راه‌حل برای این مشکل تاریخی وجود داشت. پیشنهاد میلیوتین برای داشتن نوار خطی شهرها که از درون مناطق روستایی می‌گذرند و یک محیط شهری – روستایی را تأمین می‌کنند راه حلی بود که بوضوح از تئوریسین‌های باغ‌شهر رومانتیک پراکنده متمایز است.

موضوع تئوریک سوم که میلیوتین مطرح کرد به روابط اجتماعی جدیدی که ایدئولوزی سوسیالیستی مطرح می‌کرد مربوط می‌شد. این بدین معنی بود که زندگی و کار اجتماعی باید نقطه آغازین بنای شهرهای جدید باشد. در پیشنهاد مطرح شده توسط میلیوتین، واحد خانه قرار بود یک «سلول زنده» برای خوابیدن و حفاظت از دارایی‌ها باشد. این سلول با خدماتی که اشتراکی شده بود مانند لباسشویی، رستوران‌ها، مهدکودک، کلوب، تأسیسات ورزشی و غیره تأمین می‌شد. ارائه این خدمات به معنی رهایی زنان از کارخانگی بود. جَو روشنفکری در اوائل دوره شوروی طوری بود که محتوای دغدغه‌های اجتماعی بسیار سنگین‌تر از دغدغه‌های عادی بوروژازی برای هنر، انتزاعی کردن شکل و روشنگری درون‌گرا بود. البته شتاب رنسانس خلاقی که در ١۹١۷ آغاز شد برای همیشه نمی‌توانست ادامه یابد. این فقط بیش از یک دهه ادامه یافت و پس از آن محدودیت‌های اجتماعی، سیاسی و تناقضات درونی که مسیر هویت اولیه شوروی را از یک جامعه باز به یک جامعه بسته درون‌گرا تغییر داد، بر آن غالب شد. برغم این تغییرات، تلاقی چشم‌اندازهای سیاسی اوائل حزب بلشویک و ایده‌های خلاق روشنفکران در روسیه خارق‌العاده‌ترین گنجینه ایده‌های خلاق را تولید کرد که بخش بزرگی از جهان هنوز برای الهام و رهنمون به آن مراجعه می‌کند.

در هند، چندی‌گر شاید آخرین شهری باشد که حکومت طبق نقشه ساخت. چندی‌گر برای بهبود زندگی محرومینی که از پاکستان مهاجرت کرده بودند و جبران آن‌چه که در لاهور از دست داده بودند، بنا شد. از آن به بعد، تاریخ برنامه‌ریزی شهری تاریخ برنامه ریزی و بنای ساختمان منفرد یا گروهی از ساختمان‌ها بسود بساز‌بفروش‌ها و صاحبان صنایع بوده است.در هند دولت نقش خود در فرمول‌بندی مناطق مسکونی جدید را رها کرده است. در حالی‌که مناطق روستایی کشتزارهای خود را به دلالان زمین تسلیم می‌کنند، شهرهای قدیمی دچار سیلی از زاغه‌ها شده‌اند و در حومه آن‌ها مراکز خرید و آپارتمان‌های تازه ساز مانند قارچ می‌رویند. تراژدی بی‌تفاوتی دولت به ایجاد یک جامعه عادلانه نو در هیج کجا به اندازه عرصه مناطق مسکونی ما آشکارتر نیست.

http://pd.cpim.org/2007/1111/11112007_romi.htm

توضیح مترجم:
برای ترجمه انگلیسی کتاب میلیوتین رجوع کنید به نشانی زیر:
http://modernistarchitecture.wordpress.com/2010/11/01/nikolai-miliutin%E2%80%99s-sotsgorod-the-problem-of-building-socialist-cities-1930/

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/mz5bycc3