خبرگزاری كار ایران
(بایگانی عدالت – دورۀ اول)
۶ تیر ۱۳۸۳
این یك حقیقت ساده است كه اگر نان و حیات یك نفر به مخاطره افتاد، شما دیگر نمیتوانید از او انتظار داشته باشید كه به یك سلسله شعارها و حتی مطالبی را كه در شرایط عادی مورد پذیرش هر انسانی است، پایبند باشد.
همه چیز برای یك اعتصاب
گفتوگو با پروفسور شاپور رواسانی
سخن گفتن از اعتصاب شاید كمی به هراسآلوده باشد و حتی فكر كردن به آن! در چنین هوایی، موضوع اعتصاب را بهانه گفتوگویی با پروفسور شاپور رواسانی ساختهایم.
رواسانی، پس از كودتای ۲۸ مرداد و با تحت تعقیب قرار گرفتن آزادیخواهان از ایران خارج شد و به كشور آلمان مهاجرت كرد، پروفسور رواسانی پس از كسب مدرك دكترا در دانشگاه هانوور” آلمان، كرسی استادی اقتصاد اجتماعی كشورهای در حال توسعه را در دانشگاه اولدنبورگ آن كشور به دست آورد و در حدود ۲۶ سال، نظریهپردازان برجستهای را تربیت كرد
شاید بتوان او را در زمانهای كه اكثر آدمهایش از ارزشمداران گرفته تا اصلاحطلبان, ادعای عدالت طلبی و پیروی از منش « چپ» را دارند، تنها چپ گرای واقعی دانست؛ او مدتهاست روی حرفش ایستادهاست؛ بنابراین فهمیدن این نكته كه صحبت از «تئوری اعتصاب»، موضوع مورد علاقه اوست، كار دشواری نبود
مصاحبه را از مباحث تئوریك شروع كردیم، اما به ناچار در پایان به دام ذائقه ژورنالیستی افتادیم و مباحث روز طرح شد، یعنی ارتباط دو سویه امنیت ملی و مقوله اعتصاب, موضوعی كه این روزها دستاویزی از سوی صاحبان سرمایه و قدرت فرار گرفته تا حق مسلم اعتصاب از كارگران ایرانی سلب شود؛ امنیت ملی!
رواسانی معتقد است: در جامعهای كه كارگران از حداقل نیازهای حیاتی محروم میشوند، نمیتوان انتظار ثبات در امنیت ملی را داشت؛ او در این مصاحبه میگوید كه حكومت باید ابتدا حداقلی همچون «نان» را برای كارگران قائل باشد و بعد تصمیم بگیرد كه جلوی اعتراض به شیوه اعتصاب را ببندد.
***
به اعتقاد شما میتوان شرایط ویژهای را برای شكلگیری اعتصابات كارگری تعریف كرد؟
با تولد و انكشاف شیوه تولید سرمایهداری، مبارزه ای میان كار و سرمایه در درون این شیوه تولید آغاز شد كه در یك طرف آن، سرمایه برای بهدست آوردن سود تلاش میكند و هدفش این است كه تا حداكثر ممكن بهای نیروی كار را در سطحی پائین نگاه دارد و در مقابل آن نیز كسانی هستند كه مجبور به فروش نیروی كار هستند و كوشش میكنند كه از حداقل زندگی خود دفاع كنند تا بتوانند، به زندگی ادامه بدهند؛ این تضادی است كه درون سیستم سرمایهداری وجود داشت و در هر نقطهای هم كه شیوه تولید سرمایهداری بخواهد توسعه پیدا كند، به وجود خواهد آمد.
در حال حاضر، صاحبان سرمایه برای دفاع از منافع خود، علاوه بر ابزار حقوقی و سیاسی و نظامی، قدرت دیگری هم دارند كه بتوانند با اخراج كارگران و یا تغییراتی در دستمزد از منافع خودشان دفاع كنند؛ در اینجا باید سوال كرد كه در مقابل نیروی سرمایه كه از ابزار اقتصادی هم برای تامین منافع خود استفاده میكند، آیا طرف مقابل یعنی بخشی كه نیروی كار را عرضه میكند هم ابزاری برای دفاع از منافعش دارد یا نه؟
وقتی مطلب را به این صورت مطرح كنیم، در مییابیم كه كسانی كه نیروی كار را عرضه میكنند، یعنی كارگران، به علت ضعف اقتصادی تنها یك راه پیش روی دارند و آن این است كه نیروی كار خودشان را در شرایطی كه ظالمانه است و انسانی نیست، حداقل عرضه نكنند و با این كار در حركت نظام سرمایهداری مانع ایجاد كنند؛ این تنها ابزار در دست نیروی كار است كه میتوانند طرف مقابل را كه در ادامه تولید، افزایش سود را می بیند، مجبور به یك سلسله توافقهایی بكنند تا حداقل احتیاجاتشان تامین بشود. یكی از ابزارهایی كه نیروی كار میتواند، برای دفاع از منافع خودش در چارچوب نظام سرمایه داری و در مقابل سلطه سرمایه میتواند به كار بگیرد «اعتصاب: است؛ به این مفهوم كه كارگر بتواند، نیروی كار خودش را تا حدی از بازار مبادلات خارج كند.
تنها شكلی كه از اعتصاب در خاطرما وجود دارد, دست كشیدن كارگران از ابزار تولید و خروج از كارخانه است؛ آیا اشكال دیگری را هم میتوان برای اعتصابات كارگری متصور شد؟
بله! اعتصابات اشكال مختلف و متفاوتی دارد؛ یك نوع این است كه كارگران یك كارخانه اعتصاب میكنند و در محل كار حاضر نمیشوند و طبیعتاً تولید متوقف میشود؛ نوع دیگر اعتصاب، اینگونه است كه كارگران از كارخانه خارج نمیشوند! یعنی در محل كار حاضر میشوند و در كنار ابزار تولید میایستند، اما كار نمیكنند تا به این ترتیب مانع شوند كه كارفرما یا صاحب سرمایه نیروی كار دیگری را جانشین آنان كند و به كار ادامه بدهد.
با توجه به جمعیت بیكاری كه برای اعتصابات كارگری در كشوری چون ایران خطر بزرگی هستند، این شیوه دوم مطمئناً كاربردیتر است.
بله. گمان میكنم در كشور ما این شیوه موثرتر باشد.
اگر میشود در خصوص انواع اعتصابات كارگری توضیحی بدهید
اعتصاباتی داریم كه وقتی هدف اعتصاب اعلام می شود ( كه به طور عمده اقتصادی است )، تا اجرای برنامه و رسیدن به اهداف معینی به طور نامحدود ادامه پیدا میكند؛ به این مفهوم كه اگر برنامهها توسط كارفرما قبول شد یا توافقی به دست آمد، اعتصاب تمام میشود و در غیر اینصورت تا زمان نامحدود به كار خود ادامه میدهد.
اعتصاب دیگری هم هست كه قبلاً اعلام میشود كه اعتصاب برای مدت معینی صورت میگیرد؛ در واقع این نوع اعتصاب نوعی هشدار به اربابان نیروی كار و صاحبان سرمایه است كه اگر به تقاضاها توجهی نشود، ممكن است این اعتصاب محدود تبدیل به اعتصابی نامحدود بشود.
ارتباط اعتصاب در رشتههای مختلف صنایع شكل تعریف شدهای دارد؟
شما میدانید كه بین رشتههای مختلف صنایع، روابط افقی و روابط عمودی وجود دارد؛ بعضی اوقات اگر كارگران در یك رشته خاص اعتصاب كنند، روابط تولید در ماقبل و مابعد آن به هم میخورد؛ این عاملی میشود كه تولید متوقف بشود و كارفرما مجبور میشود كه با نمایندگان كارگران توافق كند.
بعضی اوقات هم در یك رشته خاص در سراسر كشور اعتصاب میشود و در برخی مواقع در یك محل كارگاههای مختلف، طبق یك توافق با هم دست از كار می كشند.
با توجه به تجربه اعتصابات موفق كارگری در دنیا، می شود راهكار معینی را برای موفقیت اعتصاب تجویز كرد؟
برای اینكه یك اعتصاب موفق شود، نیازمند چند نكته اساسی است؛ مرحله اول وجود صندوق اعتصاب است؛ ضرورت این صندوق به این خاطر است كه تمام افرادی كه در یك كارخانه كار میكنند به لحاظ وضعیت خانوادگی مشابه هم نیستند و تنگناهای خاص خود را دارند و زمانی كه این اعتصاب ادامه پیدا كند، طبیعتاً دچار مشكلات مادی شدید خواهند شد كه ممكن است این مشكلات از طرف كارفرما برای شكست اعتصاب مورد سوء استفاده قرار بگیرد؛ به همین جهت صندوقی پیشبینی شده كه یك حداقل دستمزدی را برای مدت اعتصاب تضمین و تعیین میكند كه این صندوق در اختیار اتحادیه كارگران قرار دارد.
می توانید در مورد سیستم چنین صندوقی توضیح بدهید؛ در واقع میخواهم بدانم كه آیا كارگران نسل گذشته هم برای تامین مالی اعتصاب كارگران نسل بعد از خود پولی را ذخیره میكنند، مثل سیستم صندوق تامین اجتماعی در ایران، یا این كه كارگران هر نسل تنها برای خود این صندوق را دائر می كنند؟
این صندوق ممكن است، سالیان دراز مورد استفاده قرار نگیرد، اگر مورد اضطراری پیش نیاید، ضرورتی هم ندارد، ولی اگر ضرورتی هم پیش نیامد، اتحادیههای كارگری این سیستم مالی را درون خود حفظ میكنند تا بتوانند برای مدتی حداقل زندگی كارگران اعتصابی آینده را تامین كنند.
راه دیگری كه برای موفقیت اعتصابات كارگری توصیه میشود، این است كه یك همه پرسی انجام میگیرد كه آیا كارگران با این اعتصاب موافق هستند یا خیر و در مرحله بعدی، برحسب رشته، درصدی را درنظر میگیرند كه اگر مثلاً ۶۰ درصد یا بیشتر اعضای اتحادیه موافق اعتصاب بودند، بعد اعتصاب انجام میگیرد و نه اینكه روسای اتحادیههای كارگری برخلاف میل اعتصاب كنندگان بخواهند، اعتصابی را شكل بدهند…
ضرورت اعمال چنین قاعدهای با توجه به اتفاقات تلخ گذشته است؟
كدام اتفاقات ؟
حوادث ماه مه ۱۸۸۶ شیكاگو … مثلا انفجار در كارگاه «مك گورمیك:
بله! در واقع رفراندوم برای اعتصاب از این لحاظ ضروری است كه نمیخواهند، تعیین تكلیفی از بالا انجام بگیرد؛ به این مفهوم كه كارگری كه قرار است دست از كار بكشد، خودش هم موافق اعتصاب باشد، نه اینكه فقط هیات مدیره یك اتحادیه تصمیمی برخلاف نظر كارگران بگیرد؛ اینها تجاربی است كه سالیان مبارزات كارگری به جا گذاشته است.
وقتی رفراندوم برگزار شد و اكثریت كارگران به اعتصاب رای مثبت دادند، معمولاً اعتصابیون در خارج از كارخانه پستهای مراقبتی دائر میكنند، به خاطر این كه باز هم همان حوادث تلخ شیكاگو یعنی جدال میان كارگران تكرارنشود؟
این پست های مراقبتی كه میخواهد ۱۰۰ درصد كارگران را و نه اكثریت كارگران موافق را دعوت به اعتصاب كند، مطلقاً متوسل به زور و خشونت نمیشود؛ به این مفهوم كه اگر مثلاً طبق رفراندوم، ۸۰ درصد كارگران موافق اعتصاب بودند و ۲۰ درصد مخالف، با آن ۲۰ درصد صحبت میشود و سعی میكنند آنها را قانع كنند كه اعتصابشكنی نكنند، ولی متوسل به خشونت نخواهند شد.
چه اقدامات دیگری برای مقابله با اعتصابشكنی ضروری است؟
در صورت وقوع یك اعتصاب، نیروهای كارگری به تبلیغات وسیعی دست میزنند و كوشش میكنند، با استفاده از رسانهها خواستههای خود را در كل جامعه مطرح كنند؛ دلیل چنین اقدامی هم به این خاطر است كه ضربه خوردن به بخشی از نیروی كار, طبیعتاً به كل جامعه ضرر وارد میكند و آنها به این جهت است كه سعی میكنند، در صورتی كه اعتصابی اتفاق افتاد، در میان تمام اقشار و حتی میان روشنفكران، مشروعیت خواستههایشان را اثبات كنند تا تحت فشار افكار عمومی و به طور كلی اقلیتی كه میخواهد نظام موجود حفظ شود، واقع نشوند و یا حداقل با نمایندگان آنها به توافقی برسند كه رضایت كارگران جلب شده باشد؛ مثلاً هر سال در اكثر كشورها ما با مساله تورم مواجه هستیم؛ به همین جهت هم هرساله اتحادیههای كارگری با مسوولین كشوری و یا صاحبان كارخانهها مذاكراتی را انجام میدهند كه حداقل حقوق كارگران در رابطه با تورم دچار تغییراتی شود، چون اگر حقوق ثابت بماند و تورم رشد كند، این به معنای افزایش فقر خواهد بود؛ در كشورهایی كه صنایع در حال رشد هستند و سرمایه صنعتی غالب است، طبیعتاً صاحبان سرمایه تحت شرایطی قانع میشوند كه به تفاهماتی با كارگران دست پیدا كنند تا چرخه تولید متوقف نشود؛ البته مذاكرات زیادی انجام میگیرد و برخی اوقات هم اعتصابات دامنهدار می شود؛ اما در كشورهایی كه سرمایه صنعتی غالب نیست و بیكاری یك بیماری عام است، طبیعتاً اعتصاب كارگری باید با توجه به مسائل پیچیدهتری انجام بگیرد؛ همانطور كه ذكر شد، در این مواقع وجود یك صندوق حمایت از اعتصابیون شرط اول است و همچنین وجود یك اتحادیه مستقل كه بتواند، از منافع حتی یك كارگاه كوچك در یك منطقه دور افتاده حمایت و دفاع كند؛ نه اینكهآنها را تنها بگذارد؛ چون در این صورت در كشورهایی كه بیكاری یك اپیدمی است، آنها میتوانند، كارگران جدیدی را جایگزین كنند؛ در مرحله بعدی به قوانینی احتیاج است كه مانع اخراج كارگران اعتصابی بشود؛ با چنین شرایطی باید در مورد موضوع اعتصاب تصمیم گرفت.
البته تمام مواردی كه شما طرح كردید، منوط به پذیرش حق اعتصاب از جانب حاكمیت برای كارگران است؛ همانطور كه میدانید چنین حقی از كارگران ایرانی با توجیه موضوعات بعضا مهمی چون « امنیت ملی» سلب شده است؛به نظر شما اعتصاب صنفی كارگران مخدوش كننده امنیت ملی است؟
همانطور كه در یك جامعه طبقات متوسط و ثروتمند و سرمایهدار صحبت از وطن و امنیت ملی میكنند تا سلامت جامعه حفظ شود، طبیعتاً كارگران آن كشور هم به این مطالب توجه كافی را دارند و باید داشته باشند و در این چارچوب است كه خواستههایشان را مطرح میكنند؛ بنا براین طرح خواستههای كارگری برای اعتصاب و دفاع از حق حیاتشان نباید بلافاصله با یك برخورد منفی مواجه شود و به آن تهمتهایی بزنند؛ چون با به كار بردن این اتهامات كوشش میكنند كه از اجرای یك حق جلوگیری كنند و اگر از اجرای حق جلوگیری بشود، طبیعتاً راه برای هر نوع مشكل و مساله باز خواهد شد.
در واقع شما اعتقاد دارید كه در صورت عدم پذیرش قانونی حق اعتصاب برای كارگران، ممكن است«امنیت ملی» مخدوش شود … درست برعكس نظریه مخالفان اعتصاب!
بله! این یك حقیقت ساده است كه اگر نان و حیات یك نفر به مخاطره افتاد، شما دیگر نمیتوانید از او انتظار داشته باشید كه به یك سلسله شعارها و حتی مطالبی را كه در شرایط عادی مورد پذیرش هر انسانی است، پایبند باشد؛ در واقع حكومت از پدر خانوادهای كه بچههایش گرسنهاند و آیندهای را جلوی چشمش نمیبیند، چه انتظاری میتواند داشته باشد؟ حكومت باید ابتدا حداقلی همچون «نان» را برای كارگران قائل باشد و بعد تصمیم بگیرد، جلوی اعتراض به شیوه اعتصاب را ببندد!
اگر حاكمان و سرمایهداران، خواستار حفظ نظم، استقلال و آزادی و حقوق بشر هستند، باید در این چارچوب حقوق مسلم افرادی را كه نیروی كار عرضه میكنند، داوطلبانه بشناسند و رعایت كنند.
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/385thx47