به جز محافظه‌کاری معیشتی و ترس از سرکوب، چه موانع ساختاری و دموگرافیک برای به حرکت درآمدن طبقه کارگر وجود دارد؟ چرا جنبش‌های کارگری و فرهنگیان و بازنشستگان که تا شب قبل از قتل دولتی مهسا امینی سال‌ها در خیابان بودند و مدام خطر می‌کردند، از ابتدای جنبش جدید به محاق رفته‌اند؟ آن‌ها حتماً منتظر ارشاد اخلاقی و فراخوان وجدانی ما نیستند، پس مشکل‌شان چیست؟ چرا امروز جنبش موسوم به « زن، زندگی، آزادی»، در داخل و خارج از کشور و نیز مسئله ملی روی موضوع کرد کانونی شده است؟

 

آقای علی کریمی، هر کجا که هستی برو گم شو!

یوتیوب

فراخوان سراسری علی کریمی برای تشکیل میدان میلیونی!!!

فراخوان علی کریمی برای مهاباد!!!

فراخوان تند علی کریمی به ارتش ایران: مرد باشید!

***

اخبار روز

شهاب برهان
۷ آذر ۱۴۰۱

فراخوان به فراخوان دهندگان!

 

شما هر روز فراخوان می‌دهید که کارگران دست به اعتصاب بزنند تا رژیم سرنگون شود؛ تهران قیام کند و کردستان شود تا ایران گلستان شود؛ خوزستان و لرستان بپاخیزند؛ آذربایجان و لرستان به دفاع از کردستان برخیزند؛ ایران برای رهائی توماج صالحی قیام کند؛ مردم زندانیان سیاسی را آزاد کنند؛ پادگان‌ها را خلع سلاح کنند و غیره و غیره. من که خود را هرگز در جایگاه فراخوان دهنده از بیرون گود ندیده‌ام، اما فکری ام که چرا فراخوان‌های شما جواب نمی‌گیرند؟

امروز، پس از دو ماه به جائی رسیده‌ایم که امیدهای پرشور هفته‌های نخست، جای خود را به بیم و امید داده اند و این که چه خواهد شد؟ فکر می‌کنم وارد مرحله‌ای شده‌ایم که شور و شعار کفایت نمی‌کند، تحلیل‌ها و تفسیرهای رویدادهای روزانه، گرهی نمی‌گشایند و آنچه لازم است در دستور باشد، تأمل و تعمق در این پرسش است که چرا فراخوان‌های ما پاسخ نمی‌گیرند؟ کاری به این ندارم که آیا ما در جایگاهی هستیم که کسی منتظر فراخوان ما باشد یا نه، پرسش این است که خود آن‌ها چرا آنطور که ما فکر می‌کنیم باید و ضروری است، به حرکات میلیونی، به اعتصابات عمومی گسترده، به همبستگی عملی و واقعی با یکدیگر اقدام نمی‌کنند؟ نگاه اخلاقی و وجدانی به این موضوع و تصور آن که با فراخوان و تحریک حس مسئولیت و شرمسار ساختن وجدان می‌شود مسئله را حل کرد، ناشی از نشناختن مسائل است. وقت آن رسیده است که این همه را اخلاقی و معرفتی ندانیم و یا تنها با شدت سرکوب و ترس توضیح ندهیم و نگاه‌مان را از سطح وقایع روزمره به اعماق جنبش و جامعه معطوف کنیم و ببینیم به جز در چهارچوب مناسبات پائین و بالا، در بطن پائین چه خبر است؟

چرا جنبش موسوم به «زن زندگی ازادی» عمق پیدا نمی‌کند و هیچ یک از مطالبات اساسی تلنبار شدۀ اقشار مختلف مردم به جان آمده از ظلم و ظلمت اقتصادی و سیاسی را به زبان نمی‌آورد؟ به جز محافظه‌کاری معیشتی و ترس از سرکوب، چه موانع ساختاری و دموگرافیک برای به حرکت درآمدن طبقه کارگر وجود دارد؟ چرا جنبش‌های کارگری و فرهنگیان و بازنشستگان که تا شب قبل از قتل دولتی مهسا امینی سال‌ها در خیابان بودند و مدام خطر می‌کردند، از ابتدای جنبش جدید به محاق رفته‌اند؟ آن‌ها حتماَ منتظر ارشاد اخلاقی و فراخوان وجدانی ما نیستند، پس مشکل‌شان چیست؟ چه تضاد منافع، چه شکاف‌ها، چه تنش‌ها، چه زخم‌ها و هراس‌هائی هم اکنون در مناسبات بین ملل کرد و ترک و کرد و لر و غیره عمل می‌کند که فراخوان‌های همبستگی ما پاسخ دلخواه‌مان را نمی‌گیرند؟

چرا یک شعار تک افتادۀ تبریز (آذربایجان بیدار است حامی کوردستان است) و ارسال سمبولیک دارو از تبریز، نه شعار و نه همبستگی واقعی تبریز و آذربایجان با کردستان است؟ چرا تضادها و تنش‌های موجود در بطن جنبش به بهانه موزیانه «پرهیز از اختلاف افکنی» در رسانه‌ها سانسور می‌شوند و بازتاب نمی‌یابند؟ از خود بپرسید آیا سر در برف کردن به بهانه حفظ «اتحادی»ی ناموجود در پائین، بی فایده‌تر از نوار چسب بهداشتی زدن بر زخمی نیست که چرک کرده است؟

از خود بپرسید چه عواملی سبب شده‌اند که جنبش «زن، زندگی، آزادی» در عین حال که در تداوم جنبش آبان ۹۸ است، از جانمایه طبقاتی و مطالبات رادیکال آن عقب بماند؟ چرا این بار پس از چند هفته موضوع حجاب اجباری، مسئله ملی برجسته شده است؟ به جز مقاومت چشمگیر متکی به موقعیت ژئوپلیتیک و تحزب و توان بسیج‌گری منحصر به فرد کردستان که شدت سرکوبِ آن را توضیح می‌دهد، چرا امروز جنبش موسوم به « زن، زندگی، آزادی»، در داخل و خارج از کشور و نیز مسئله ملی روی موضوع کرد کانونی شده است؟

خلاصه کلام: واقعیت در بطن جامعه بسیار پر تناقض و تضاد منافع، انباشته از مشکلات واقعی زمینی (و زیر زمینی) گوناگون است که نباید آن را با ساده‌گیری فقط به تضاد پائین با بالا، تنها به مسئله سرکوب و ترس و جسارت خلاصه و راه حل‌اش را در فراخوان‌های ارشادی و تحریک وجدانی جستجو کرد. یا مثل من باشید که پاسخی به پرسش‌های خودش ندارد و خود را صالح به رهنمود و فراخوان دادن نمی‌داند، یا از اینجا آغاز کنید که مخاطبان‌تان را بشناسید و از موقعیت و مسائل‌شان شناختی واقعی پیدا کنید. مسئله کلیدی این مرحله از جنبش، شناخت گیر و گرفت‌ها و تضادهای درونی پائینی‌ها و راه‌یابی برای حل آن‌هاست.

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/2pwbwvdv