گابریل بوریک با جو بایدن در «همایش سران قاره آمریکا»
تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
منبع: در دفاع از کمونیسم
نویسنده: نیکوس ماتوس
۲۱ ژوئن ۲۰۲۲
کسانی که امروز از پیروزی گوستاوو پترو در کلمبیا به مثابه «پیروزی مردم» استقبال میکنند، همان آپورتونیستهای بیشرمی هستند که در سالهای ۲۰۱۵-۲۰۱۴ ظهور سیریزا در یونان و پودموس در اسپانیا را جشن میگرفتند.
گوستاوو پترو، ژان لوک ملانشون و افسانه «دولتهای چپ»
پس از پیروزی انتخاباتی گوستاوو پترو سوسیال دموکرات در کلمبیا و همچنین عملکرد ژان لوک ملانشون چپ در انتخابات پارلمانی فرانسه، افسانه قدیمی «دولتهای مترقی چپ» به اخبار بازگشته است.
همانطور که در دسامبر گذشته با پیروزی گابریل بوریک در شیلی اتفاق افتاد، تعدادی از نیروهای چپ و آپورتونیست در یونان و خارج از کشور نتایج اخیر را جشن میگیرند، و آنها را به مثابه «پیروزی چپ»، که ظاهراً میتواند تحولات مثبتی برای کارگران و مردم به همراه داشته باشد، معرفی میکنند.
با این حال، تاریخ درسهای مهمی بدست میدهد. دو دهه اخیر مملو از مواردی است که به وضوح نشان میدهند هیچ دولت بورژوایی، صرفنظر از اینکه «سوسیالیست»، «چپ» یا «ترقیخواه» خوانده شود، نمیتواند در شرایط اقتصاد سرمایهداری منافع مردم را تامین کند. کسانی که امروز از پیروزی گوستاوو پترو در کلمبیا به مثابه «پیروزی مردم» استقبال میکنند، همان آپورتونیستهای بیشرمی هستند که در سالهای ۲۰۱۵-۲۰۱۴ ظهور سیریزا در یونان و پودموس در اسپانیا را جشن میگرفتند.
تجربه تاریخی، چه در اروپا و چه در آمریکای لاتین، نشان میدهد که به اصطلاح «دولتهای چپ» توهماتی را درباره انسانسازی سرمایهداری پرورش داده و گسترش میدهند. با این وجود، واقعیت دردناک این است که سرمایهداری انسانی مانند بابانوئل است؛ وجود خارجی ندارد. مورد حزب سوسیالیست متحد در ونزوئلا نمونه بارز شکست تئوری اپورتونیستی «سوسیالیسم قرن بیست و یکم» است. نمونههای لولا روسف در برزیل و لوپز اوبرادور در مکزیک تأیید میکنند، تا زمانی که وسائل تولید در دست سرمایه است، هیچ دولت «چپ» یا «مترقی»، صرف نظر از نیات آن، نمیتواند راهحلهای واقعی و ریشهای برای مشکلات مردم ارائه دهد. در بهترین حالت، این دولتها سیاستهایی را علیه فقر شدید اتخاذ کردند، اما حتا این اقدامات زمانی که با اقتصاد سرمایهداری ناسازگار بود، متعاقباً پس گرفته شدند. در هر حال، رفاه طبقه کارگر بنا به تعریف با سودورزی انحصارها ناسازگار است.
متأسفانه تعدادی از احزاب و نیروهای کمونیست، چه در آمریکای لاتین و چه در اروپا، استراتژی اشتباه «مراحل سوسیالیسم» را اتخاذ کردهاند، که آنها را به دنبال مشارکت در دولتهای «چپ» و «مترقی» سوق میدهد. موارد برزیل و شیلی کاملاً مشخص است. در فرانسه، مورد حزب کمونیست فرانسه، که در اتحاد سوسیال دمکراتیک ژان لوک ملانشون شرکت میکند، نمونه بارز دگردیسی ایدئولوژیک و انحراف غیرقابل برگشت از اصول مارکسیسم – لنینیسم است. حزب کمونیست فرانسه موریس تورز و ژاک دوکلو که زمانی قدرتمند و مورد احترام بود، به یک ابزار جانبی سیاسی سوسیال دموکراسی گناهکار، که به نوبه خود به مثابه ذخیره سرمایه عمل میکند، تقلیل یافته است.
این نیروهای سیاسی قوانین حاکم بر اقتصاد سرمایهداری، و همچنین خصلت ارتجاعی بالفعل دولت بورژوایی را نادیده یا دست کم میگیرند. نتیجه غمانگیز دولت «وحدت مردمی» سالوادور آلنده در شیلی باید یادآور دائمی باشد که سوسیالیسم از راه های مسالمتآمیز و توهمات پارلمانی غیرممکن است، و تنها از طریق سرنگونی نظام سرمایهداری و ریشهکن کردن قدرت انحصارها امکان پذیر است.
آیا دلیل خاصی وجود دارد که طبقه کارگر در کلمبیا و فرانسه دستاوردهای انتخاباتی پترو و ملانشون را جشن بگیرند؟ برای ما، پاسخ کاملاً روشن است. زحمتکشان نباید توهم داشته باشند. راه واقعی برون رفت از منافع مردم در افسانههای قدیمی و رنگ باخته درباره دولتهای «چپ» نیست، بلکه تنها در تشدید مبارزه طبقاتی سازمانیافته علیه نظام استثمار، سرمایهداری نهفته است.
* نیکوس ماتوس سردبیر «در دفاع از کمونیسم» است.
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/3mjhmf3y