برای درک نظر و سياست زنده ياد طبری در زمینه ارزیابی طبقاتی از جامعه ایران و کار بست علمی و دقيق آن ‏لازم است از چارچوب تاریخی که نويسنده «نامه مردم» می‌خواهد ما را در آن نگاه دارد (ايران دهه ۱۳۴۰) جلو تر ‏بياييم و کاربست تئوری و الگوی طبری را از زبان وی پيرامون انقلاب بهمن و نيروهای شرکت کننده در آن بشنويم. ‏دقت در نقل قول‌های زير از مقاله تاريخی «برخی مسایل نظری مربوط به انقلاب ایران»  جدايی راه دمکراتيسم ‏انقلابی از بيراهه ليبرال دمکراسی اقشار مدرن را در فلسفه سياسی زنده ياد طبری نشان می‌دهد.

 

تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم

‏ا. آذرنگ
‏۱۹ شهريور ۱۳۸۷

اپورتونیسم، طبقه و ساخت طبقاتی جامعه


در نشريه «نامه مردم»، شماره ٧۸۹، مورخ ۹ شهريور ۱٣٨٧ مقاله‌ای به نام «طبقه و ساخت طبقاتی ‏جامعه» ‏منتشر شده است.۱ نویسنده مقاله مورد نظر، زیر پوشش مبارزه با دو دیدگاه نادرست به ساختار طبقاتی ‏جامعه  و مبارزه طبقاتی، پس از ردیف کردن برخی کلیات و بدیهیات تئوریک، برخورد طبقاتی با رویدادهای ‏سیاسی- اقتصادی کشور را مورد حمله قرار داده و ارایه تحلیل طبقاتی از مبارزه جاری در جامعه و بازتاب آن در ‏حاکمیت سیاسی کشور را ناشی از دگماتیسم و عدم درک تئوریک از مقوله طبقه و ویژگی‌های طبقات گوناگون ‏در کشور قلمداد می‌کند و رک و پوست کننده به نام دفاع از تحليل طبقاتی، اصل موضع‌گيری طبقاتی پيرامون ‏سياست‌ها و مواضع سياسی را طرد و تخطئه کرده و در پايان هدف خود را مبارزه با اين انحراف نابخشودنی ‏تعيين کرده است! در مقاله مورد نظر می‌خوانیم:

‏«برخورد طبقاتی و تحلیل طبقاتی از روندهای اجتماعی، کنه بسیاری از رخ‌دادها را آشکار می‌سازد. در اینجا ما با ‏یک بحث فوق‌العاده مهم مواجه می‌شویم و آن دوری جستن از برخورد مکانیکی و خشک با تئوری مارکسیستی ‏مبارزه طبقاتی است. در عرصه عمل سیاسی و در اتخاذ مشی اصولی این دوری جستن حائز اهمیت فراوانی ‏است. نباید با استناد به این تئوری ساختمان طبقاتی جامعه را تا حد کپی‌برداری و کلیشه‌سازی بی‌محتوی تنزل ‏داده و ضمن تحلیل و توضیح پدیده‌های اجتماعی و نقش این یا آن طبقه دچار برخورد مکانیکی شد. باید به یاد ‏داشت در انطباق تئوری ساخت طبقاتی جامعه و مبارزه طبقاتی همواره واقعیت‌های مشخص و ویژگی‌های هر ‏جامعه به دقت مورد توجه قرار گیرد».‏

نویسنده سپس با کلی‌بافی از بیان صریح دیدگاه‌های خود پیرامون بافت طبقاتی جامعه ایران و آرایش طبقاتی ‏حاکمیت سیاسی طفره رفته و منظور خويش را از «برخورد مکانیکی با تئوری مارکسیستی مبارزه طبقاتی» ‏روشن نمی‌سازد، و چنين القاء می‌کند که گويا روند واقعاً موجود مبارزه طبقاتی در کشور ساخته و پرداخته ذهن ‏این و یا آن «ناراضی حزبی» است.

آیا ارزیابی و تحلیل مشخص از طبقات درگیر و ویژگی‌های مشترک و نقاط افتراق آنان دگماتیسم تئوریک است؟ ‏نويسنده «نامه مردم» از برخورد مکانیکی با کدام طبقه يا اقشار اجتماعی- اقشار بینابینی، خرده بورژوازی ‏سنتی، و یا بورژوازی بوروکراتیک- گله‌مند و نگران است؟ و در بحث خود کدام واقعيت‌های عينی و کدام ‏آموزش‌های علمی و اصول تئوريک را از ديد خوانندگان پنهان کرده است؟ در زیر با اندکی تأمل و انعکاس، به این ‏پرسش‌ها پاسخ می‌دهيم.

مقاله مورد نظر در توضيح آنچه که انحراف از تحليل طبقاتی می‌داند چنين می‌گويد: «البته در اوضاع کنونی ‏نمونه‌های قابل تأملی از این انحراف یعنی برخورد سطحی و مکانیکی با تئوری ساخت طبقاتی جامعه و مبارزه ‏طبقاتی درمیان برخی جریانات و محافل دیده می‌شود. به عنوان نمونه کلیشه‌سازی از قانونمندی‌های عام و ‏درک مکانیکی از آرایش طبقاتی جامعه و نمایندگان سیاسی طبقات و لایه‌های گوناگون به ویژه نیروهای حاکمیت ‏سبب نوعی انحراف در زیر پوشش شعارهای “انقلابی” و “طبقاتی” گردیده که تصادمات و برخوردهای درون ‏حکومتی “مبارزه” و یا “مقاومت”، “ضدامپریالیستی” و “ضد سرمایه‌داری” ارزیابی می‌گردد و کار به حمایت و ‏پشتیبانی از باندهای ارتجاعی و ضد مردمی می‌کشد.»

از سطور بالا به روشنی می‌توان دريافت که نویسنده «نامه مردم» از برخورد طبقاتی به مبارزه جاری بین ‏نمایندگان سیاسی طبقات اجتماعی گوناگون در سطوح مختلف حکومت ناخشنود است و آن را کاربرد مکانیکی ‏تئوری می‌نامد. به زعم وی توجه و ارزیابی تصادمات در حاکمیت سیاسی و ارگان‌های حکومتی مانند دولت، ‏مجلس، مجمع تشخیص مصلحت نظام، و نهاد رهبری، بر پایه ارزیابی طبقاتی از طرفین درگیر بیهوده است زیرا ‏هیچ‌يک از آن‌ها را نمی‌توان خارج از چارچوب سرمایه‌داران هوادار امپریالیسم قرار داد. البته چنین ادعایی از جانب ‏نويسنده «نامه مردم» بدون ارایه یک ارزیابی و تحلیل مشخص از بافت طبقاتی جامعه و حاکمیت سیاسی، و ‏بدون اشاره و استناد به رویدادهای مشخص کشور و منطقه عنوان می‌شود. گذشته از آن، نویسنده «نامه ‏مردم» که يکباره به ذهنيت خود در فروردين و ارديبهشت ۱۳۷۶ بازگشته است (ذهنيتی که با استدلالی آشنا ‏می‌گفت تفاوتی بين محمد خاتمی، ناطق نوری و ريشهری وجود ندارد، مبارزه طبقاتی وجود ندارد، انتخابات دوره ‏هفتم رياست جمهوری با شرکت اين سه نامزد بخشی از نمايش رژيم برای فريب مردم است و شرکت در آن و ‏سخن گفتن از تفاوت‌ها در برنامه‌ها و شعارهای نامزدهای آن انتخابات حمايت و پشتيبانی از باندهای ارتجاعی و ‏ضد مردمی است)۲ گويا فراموش کرده است که بدون ارايه حتی يک توضيح طبقاتی، در برخورد با همین تصادمات ‏درون «حکومتی» بود که در بهار ۱۳۸۴ به آقای معین، نامزد حزب نه چندان «ضد سرمایه‌داری» و «ضد ‏امپریالیستی» «جبهه مشارکت» و يکی از  سرسخت‌ترين مدافعان «برنامه چهارم توسعه» رأی داد و طبقه کارگر ‏و زحمتکشان را نيز به حمايت از آن نامزد و برنامه اقتصادی وی فراخواند.۳

البته، نویسنده «نامه مردم» در حال حاضر ارزیابی طبقاتی از رویداد‌های سیاسی کشور را بدین خاطر نادرست ‏می‌داند که به زعم وی  چنين ارزيابی‌هايی در عمل به حمایت از سياست‌های دولت احمدی نژاد (البته نه در ‏تقابل با شعار‌ها و برنامه طبقه کارگر بلکه در تقابل با شعار‌ها و برنامه سرمايه‌داری به اصطلاج مدرن گرد حزب ‏کارگزاران و‌ هاشمی رفسنجانی) می‌انجامد:

‏«در دوران کنونی در جوامعی نظیر جامعه ایران به لحاظ ساخت طبقاتی آن، جریانات واپس‌گرا و ضد مردمی ‏امکان و زمینه عینی و ذهنی فعالیت زیر نام و شعارهای عوام‌فریبانه و دروغین را به میزان قابل توجهی دارا ‏هستند. این جریانات در حرف دم از عدالت و آزادی می‌زنند ولی در عمل اجتماعی در خدمت کلان سرمایه‌داری ‏قرار دارند و یا قرار می‌گیرند. تجریبات تاریخی کشور ما در این زمینه کم نیست. یکی از آخرین نمونه‌های این ‏پدیده، دولت ضد ملی احمدی نژاد است که در پس شعارهای توخالی و فریبنده خدمتگذار سرمایه‌داری بزرگ ‏تجاری و لایه‌های انگلی طبقه سرمایه‌دار ایران است».

گرچه نویسنده کماکان از شناسایی طبقات اجتماعی و جریانات سیاسی «واپسگرا»ی نماینده آن‌ها گریزان ‏است، اما می‌توان ديد که منظور وی همان نیروهای بینابینی است. نویسنده مدعی برخورد علمی به مقوله ‏طبقه و مبارزه طبقاتی، در حقیقت از واقعیت موجود، یعنی ساختار طبقاتی جامعه خویش ناراضی و گريزان است ‏و با فراموش کردن مسؤولیت پیشاهنگ طبقه کارگر، به بهانه این‌که برخی نیروهای سیاسی از نظر طبقاتی ‏متفاوت در خدمت سرمایه بزرگ قرار گرفته اند، خواهان تصفیه حساب با آن‌ها می‌شود. نویسنده مقاله «نامه ‏مردم» اين آموزش علمی را کنار می‌گذارد که: «مبارزه با سازشکاری و گرايش‌های ارتجاعی سازمان‌های ‏سياسی وابسته به خرده‌بورژوازی، به هيچ وجه مغاير اتحاد پی‌گير پرولتاريا و اقشار خرده‌بورژوازی نيست. بر ‏عکس، اين مبارزه- اگر وسايل و روش‌های نافذ و مناسب خود را بيابد و در هماهنگی با تجربۀ سياسی و درک ‏اجتماعی آن‌ها به پيش رود- بهترين شيوۀ جذب و جلب زحمتکشان خرده‌بورژوا است. انگلس به خرده‌بورژواهايی ‏که در پوست مارکسيسم خزيده بودند و در باب مرتجع بودن خرده‌بورژوازی با حرارت داد سخن می‌دادند به طعنه ‏می‌گفت: اگر راست می‌گوييد، اين حرف‌ها را در نطق انتخاباتی خود در برابر دهقانان بگوييد.»۴

نویسنده «نامه مردم» نمی‌گوید خدمتگذاری دولت نهم به سرمایه بزرگ با کاربرد کدام محمل‌های برنامه‌ای ‏اقتصادی-سیاسی صورت می‌پذیرد و آن برنامه‌ها چگونه و توسط کدام نخبگان سیاسی تدوين و تنظیم ‏شده اند و چگونه است که همین کلان سرمایه‌داران و سازمان‌های سیاسی‌شان برنامه عبور از دولت نهم را ‏طرح‌ریزی کرده اند؟ لازم به یادآوری دوباره است که اگر منظور از خدمت به کلان سرمایه‌داری پیشبرد برنامه به ‏ویژه اقتصادی دو جناح بورژوازی بزرگ است، که هم دولت محمد خاتمی و هم مصطفی معین نامزد مورد ‏حمایت «نامه مردم» پایبندی و تعهد خود به برنامه کلان سرمايه‌داران کلان کشور را اعلام کردند.

‏نويسنده در ادامه می‌گويد: «باید به یاد داشت در انطباق تئوری ساخت طبقاتی جامعه و مبارزه طبقاتی همواره ‏واقعیت‌های مشخص و ویژگی‌های هر جامعه به دقت مورد توجه قرار گیرد. طبقات در جوامع مختلف ‏ویژگی‌های خود را دارند و این ویژگی‌ها، علی‌رغم حفظ ماهیت مشترک، بروز می‌کند. نادیده ‏انگاشتن این مجموعه عوامل و ویژگی‌ها سبب خطاهای تاکتیکی و استراتژیکی فوق‌العاده زیانبار ‏در مبارزه می‌شود».

وی از توضیح این‌که طبقات مورد نظرش کدامند و منظور از ویژگی‌های متفاوت آن‌ها چیست طفره می‌رود. البته با ‏توجه به محتوای مقاله مورد بحث و مواضع سیاسی «نامه مردم»، می‌توان دريافت که آنچه نویسنده مد نظر دارد ‏چیزی نیست مگر ویژگی‌های سرمایه‌داری مدرن، که به زعم وی علی‌رغم ماهیت سرمایه‌داری‌اش، از آنجا که ‏دارای جنبه «ضد استبدادی» است از دیگر جناح‌های سرمایه بزرگ متمایز است. وی برای جبران اين نقصان ‏عظيم و توجیه نوآوری‌های تئوریک خویش به تحریف میراث سیاسی- تئوریک حزب تودۀ ایران متوسل می‌شود و ‏با ذکر فرازی از نوشتار زنده یاد احسان طبری پیرامون موضوع مورد بحث، می‌کوشد به دیدگاه نادرست خود ‏مشروعیت علمی داده و آن را موجه جلوه دهد. وی از قول زنده ياد طبری می‌نویسد: «در جوامع کم رشد که در ‏کار انتقال از ساخت طبقاتی جامعه که… به ساخت طبقاتی جامعه سرمایه‌داری هستند، از جهت این ساخت، ‏حالات انتقایی، حالات مغشوش …. در این جامعه‌ها زیاد دیده می‌شود که ایدئولوژی انقلابی یا ضد انقلابی را ‏متعلقان به طبقاتی که باید با این یا آن ایدئولوژی مخالف باشد، می‌پذیرند، احزاب و گروه‌ها در این جوامع غالباً ‏تلفیقی موقت و مکانیکی از قشرها و طبقات مختلف اند و لذا پیوند درونی آن‌ها سست و استواری آن‌ها اندک ‏است.»

نويسنده با ذکر اين نقل قول می‌کوشد که با یک تردستی سیاسی چنین القا نماید که در شرايطی که یک جناح ‏از طبقه کلان سرمایه‌داری کشور مواضع انقلابی را پذیرفته است، سرمایه‌داری کوچک و دیگر اقشار میانه حامل ‏ایدئولوژی ضد انقلابی هستند. برای درک بهتر هدف سياسی نويسنده «نامه مردم» لازم است به اصل نوشته  ‏رفيق طبری مراجعه کنيم. زنده یاد طبری در سال  ۱۳۴۵ در مقاله‌ای به نام «ساخت طبقاتی جامعه، برخی ‏دقت‌ها و حاشیه‌ها»۵ ضمن بررسی دو اشتباه در تنظیم و کاربست تئوری ساخت طبقاتی جامعه می‌نویسد:

‏«مثلاً برقرار کردن رابطه مستقیم و بلاواسطه بین محتوای برخی از پروسه‌های اجتماع با این یا آن طبقه یا ‏دیدن جدایی طبقات و ندیدن وجوه مشترک آن‌ها در یک پروسه تاریخی- یعنی دو اشتباهی که در تحلیل‌های ‏متداول بسیار دیده می‌شود، می‌تواند ما را به نتایج شماتیک و نادرست بکشاند. در مورد اول مشاهده می‌کنیم ‏که گاه علم و سراپای فرهنگ و حتا زبان را صرفاً به این یا آن طبقه نسبت داده اند. این یک ساده کردن بیش ‏نیست. ساده کردن بغرنج و بغرنج کردن ساده هر دو غلط است. منسوب کردن تمام فرهنگ معاصر جوامع ‏سرمایه‌داری به بورژوازی از نوع ساده کردن بغرنج است و در مورد دوم (یعنی دیدن جدایی طبقات و ندیدن وجوه ‏مشترک آن‌ها) منظور از وجوه مشترک عبارت از روحیات عمومی جامعه است که از سطح مشترک رشد ‏مادی و معنوی و وضع مشترک تاریخی و اجتماعی جامعه ناشی می‌گردد. طبقاتی که در این یا آن امر با هم ‏مقابلند، در امور مشترکی با یکدیگر عمل می‌کنند. از اینجا به هیچ‌وجه نمی‌توان تئوری نادرست بورژوازی و ‏سوسیال دمکراسی را در باره اتحاد طبقات توجیه کرد زیرا جدایی طبقات ممتاز و محروم اصلی و عمده و ‏برخی وجوه مشترک آن‌ها فرعی و غیرعمده است و لذا اتحاد بهره‌کش و بهره‌ده محال است، ولی از اینجا ‏می‌توان به این نکته پی برد که مثلاً ناسیونالیسم، روش‌ها و آداب پاتریارکال و طرز تفکر و شیوه عمل ‏اندویدوآلیستی گاه اکثریت مطلق جامعه را فرا می‌گیرد. شیوه غیر تعقلی تفکر و جهان‌بینی‌ها (مانند باور به ‏مذاهب و خرافات) اکثریت مطلق جامعه را فرا می‌گیرد. و این وجوه اشتراک موجد واکنش‌های نظیر و فعل و ‏انفعالات همانند طبقات از لحاظ اقتصادی متناقض می‌شود که اگر به حساب گذارده نشود می‌تواند موجب ‏دید غلط و لذا درک غلط و عمل غلط  گردد.»

در ادامه مقاله زنده یاد طبری می‌خوانیم:
‏«به این مسایل باید نکته دیگری را نیز افزود: و آن این‌که: در جوامع کم‌رشد که در کار انتقال از ساخت طبقاتی ‏جامعه کهن فئودال- پاتریارکال به ساخت طبقاتی جامعه سرمایه‌داری هستند، از جهت این ساخت، حالات ‏انتقالی، حالات مغشوش و پروسه‌های سخت در هم متناقض زیاد دیده می‌شود. در این جامعه‌ها زیاد ‏دیده می‌شود که ایدئولوژی انقلابی یا ضد انقلابی را متعلقان به طبقاتی که باید با این یا آن ایدئولوژی مخالف ‏باشد، می‌پذیرند، احزاب و گروه‌ها در این جوامع غالباً تلفیقی موقت و مکانیکی از قشرها و طبقات مختلف اند و ‏لذا پیوند درونی آن‌ها سست و استواری آن‌ها اندک است.»

با مقايسه مقاله زنده ياد طبری با آنچه نويسنده «نامه مردم»  از آن نقل کرده است می‌توان  ديد که: نويسنده ‏‏«نامه مردم» اولاً، با حذف دو واژه «فئودال – پاتریارکال» از مقاله رفيق طبری، این واقعیت را که زنده ياد ‏طبری به جوامع در حال گذار، از جامعه کهن فئودال- پاتریارکال به جامعه سرمایه‌داری اشاره دارد [ایران در سال ‏‏۱۳۴۵] پنهان می‌سازد. دوماً، خود مرتکب دو خطای تئوریکی است که زنده ياد طبری نسبت به آن‌ها هشدار ‏داده است. این دو خطا عبارتند از: استقرار روابط بلاواسطه بین محتوای برخی از پروسه‌های اجتماعی با این یا ‏آن طبقه، مثلاً ارتباط  دادن  همه فرهنگ و علم به طبقات فوقانی؛ و عدم توجه به واکنش‌های نظیر و فعل و ‏انفعالات همانند طبقات از لحاظ اقتصادی متناقض (برای مثال مشترکات مذهبی، انحصارطلبی و عملکرد ‏غیردمواتیک و تمایلات واپسگرایانه اقشار بینابینی و بورژوازی کوچک از یک سو و و بورژوازی تجاری از سوی ‏دیگر). علاوه بر اين، وجوه اشتراک میان سرمایه‌داری مدرن (به اصطلاح صنعتی) و لایه‌هایی از روشنفکران هوادار ‏جهان‌بينی طبقه کارگر را نیز می‌توان از زاویه واکنش‌های نظیر و فعل و انفعالات همانند طبقات از لحاظ اقتصادی ‏متناقض، بررسی کرد در واکنش به رویدادهای جاری و تلاش برای تأثیرگذاری بر تغییرات سیاسی آینده کشور در ‏نظر گرفت.

در ارتباط با این موارد و کاربست نظر زنده ياد طبری در شرايط امروز دقت در دو نکته حايز اهمیت است. نخست، ‏این‌که «جدایی طبقات ممتاز و محروم اصلی و عمده و برخی وجوه مشترک آن‌ها فرعی و غیرعمده است»، ‏يعنی اصل و عمده جدايی منافع زحمتکشان از منافع سرمايه‌داری تجاری و بوروکراتیک است.

دوماً، چون احزاب و گروه‌ها  غالباً تلفیقی موقت و مکانیکی از قشرها و طبقات مختلف اند و لذا پیوند درونی آن‌ها ‏سست و استواری آن‌ها اندک است، و دیده می‌شود که ایدئولوژی انقلابی یا ضد انقلابی را متعلقان به طبقاتی ‏که باید با این یا آن ایدئولوژی مخالف باشد، می‌پذیرند، بايد سياست و موضع‌گيری‌های خود را بر اساس واقعيات ‏روز و اين‌که کدام حزب يا گروه، به هر دليل عينی و ذهنی، ايدئولوژی و شعار‌های انقلابی را پذيرفته است، ‏تنظيم کرد.

پرواضح است که فلسفه سياسی طبری،  بیش از هر چیز،  نادرستی تئوری کاست روحانیت و شعار ‏‏«طرد رژیم ولایت فقیه» و برخورد سکتاریستی با سازمان‌های سیاسی نظیر حزب اعتماد ملی، مجمع روحانیون ‏مبارز و دیگر سازمان‌های اقشار بینابینی را به اثبات می‌رساند. علاوه براين، منظور طبری از ایدئولوژی انقلابی ‏جهان‌بینی مارکسیسم- لنینیسم است، نه آداب و رسوم سیاسی بورژوا- دموکراتیک اقشار مدرن. اگر هم ‏‏«انقلابی» بودن در مرحله کنونی انقلاب ایران در ارتباط با انجام وظایف ملی- دمکراتیک سنجیده شود، در صدر آن ‏حفظ استقلال سیاسی و دست یافتن توده‌های زحمتکش به حقوق دمکراتیک قرار دارد و نه شريک ریز و ‏سربه‌زیر امپرياليسم شدن و دست‌یافتن به دمکراسی بورژوایی.

برای درک نظر و سياست زنده ياد طبری در زمینه ارزیابی طبقاتی از جامعه ایران و کاربست علمی و دقيق آن ‏لازم است از چارچوب تاریخی که نويسنده «نامه مردم» می‌خواهد ما را در آن نگاه دارد (ايران دهه ۱۳۴۰) جلو تر ‏بياييم و کاربست تئوری و الگوی طبری را از زبان وی پيرامون انقلاب بهمن و نيروهای شرکت کننده در آن بشنويم. ‏دقت در نقل قول‌های زير از مقاله تاريخی «برخی مسایل نظری مربوط به انقلاب ایران»  جدايی راه دمکراتيسم ‏انقلابی از بيراهه ليبرال دمکراسی اقشار مدرن را در فلسفه سياسی زنده ياد طبری نشان می‌دهد:

‏«نیروی محرکه انقلاب ایران قشرهای متوسط شهر و ده بودند که نماینده سیاسی آن‌ها دمکراسی انقلابی ‏است. مفهوم «قشر‌های متوسط» که از بورژوازی کوچک تا لایه‌هایی از کارگران و دهقانان را در بر می‌گیرد، در ‏جهان سوم مانند مفهوم نظیر آن در اروپای قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم اهمیت بسیار دارد. «قشرهای ‏متوسط» جامعه تنها به معنای خرده بورژوازی نیست (که البته بخش مهمی از این قشر‌های متوسط است). ‏قشرهای متوسط جامعه در کشورهای جهان سوم علاوه بر خرده بورژوازی، چنانکه گفتیم، لایه‌هایی از بورژوازی ‏کوچک، بخشی از کارگران و دهقانان، بخش مهمی از کارمندان و روشنفکران، افسران ارتش و روحانیون را در بر ‏می‌گیرد. این قشرها با آنکه در تکامل آتی جامعه سرمایه‌داری از هم فاصله می‌گیرند ولی در مراحل ‏آغازین تکامل سرمایه‌داری، از جهت شیوه زندگی و طرز فکر و شیوه برخورد به مسایل با هم همانندی دارند. ‏قشربندی در میان این لایه‌ها که آن‌ها را از یکپارچگی سنتی بیرون آورد ، چنانکه گفتیم در جوامع رشدیافته ‏سرمایه‌داری انجام می‌گیرد.

دمکراسی انقلابی بخش از جهت سیاسی فعال، ملت‌گرا و بنیادگرا (رادیکال) قشرهای متوسط است که یک ‏کارپایه سیاسی ضدامپریالیستی، ضدفتودال، ضدپدرسالاری، ضدسرمایه‌داری را می‌پذیرد و عرضه می‌کند.  ‏زمانی بود که حزب ما مقوله «بورژوازی ملی» را که در جنبش ملی کرن نفت نقش مهمی داشت، نمی‌شناخت ‏و امروز کسانی مقوله مهم «دمکراسی انقلابی» را که در انقلاب اخیر نقش مهمی دارد نمی‌شناسند و این پایه ‏معرفتی خطاهاست.

در موضع‌گیری دمکراسی انقلابی نوعی التقاط دیده می‌شود. عناصر ضد امپریالیستی، ملت‌گرایانه، دمکراتیک ‏‏(خلقی)، روحیات مخالفت با سرمایه‌داری بزرگ و قبول نوعی عناصر سوسیالیستی (به صورت دفاع از قسط ‏و عدالت اجتماعی) در این موضع‌گیری وارد می‌گردد. دمکرات‌های انقلابی دوران ما، همانند دمکرات‌های ‏انقلابی قرن نوزدهم (مثلا نارودنیک‌ها در روسیه). توجه خاصی به حل مسأله دهقانی دارند. در عین حال آن‌ها ‏سخت تحت تأثیر اندیشه‌های مختلف جامعه‌شناسی بورژوایی و خرده بورژوایی غربی نیز قرار می‌گیرند و ‏معمولاً شدیداً ضد کمونیست و ضد مارکسیست هستند. در کشور ما دمکرات‌های انقلابی گاه به شکل ‏مذهبی و گاه به شکل غیرمذهبی بروز کرده اند و نظریات میانگین خود را (که بین ایدئولوژی سرمایه‌داری و ‏ایدئولوژی کارگری است) مطرح ساخته اند. در واقع توسل به ملت‌گرایی و مخالفت با اجنبی و توسل به مذهب ‏صفت شاخصی در ایدئولوژی التقاطی دمکراسی انقلابی است.

در میان دموکرات‌های انقلابی ناهمگونی حکم‌رواست. در میان آن‌ها می‌توان یک جناح چپ و ییگیر و ‏یک جناح راست که عمیقاً ضد کمونیست و فاشیست‌مآب است و یک جناح معتدل و میانگین ‏تشخیص داد. در مورد جناح راست دمکراسی انقلابی لنین حتا اصطلاح «دمکراسی ارتجاعی» را به کار ‏می‌برد، یعنی علی‌رغم خلقیت و ملت‌گرایی ضد امپریالیستی و مترقی، سنت‌پرستی، ضدیت با عقاید انقلابی ‏آن‌ها را به موضع‌گیری‌های ارتجاعی سوق می‌دهد. طبیعی است که دمکراسی انقلابی به علت پایگاه ناهمگون ‏خود دارای گرایش‌های بالقوه تاریخی گوناگون است. بسته به وضع کشور و جهان، یا به بیان دیگر بسته به فشار ‏بورژوازی داخلی و فشار امپریالیسم و بسته به این‌که دمکرات‌های انقلابی متعلق به چه جناح با دارای چه ‏لیدرهایی هستند، یا تا چه حد از عهده حل مسایلی که با آن روبرو هستند برمی‌آیند، سمتگیری آن‌ها فرق ‏می‌کند. این سمتگیری‌ها می‌تواند به صورت چرخش به راست و چرخش به چپ در آید. زیربنای اقتصادی کشور ‏معین در این چرخش‌ها مؤثر است. درجه قوت بورژوازی و یا پرولتاریای محلی در این چرخش‌ها مؤثر است.»۶

چنین است دیدگاه مارکسیستی – لنینیستی زنده یاد طبری در مورد بزرگ‌ترین بخش از نیروی محرکه انقلاب ‏بهمن!

بدیهی است که نويسنده مقاله «نامه مردم» نمی‌تواند از وجود چنین دیدگاه‌های کلیدی نزد طبری و دیگر رهبران ‏برجسته حزب تودۀ ايران آگاهی نداشته باشد. واقعیت اين است که میراث تئوریک- سیاسی حزب تودۀ ایران را ‏نمی‌توان شالوده سیاستگذاری در راستای ارجحیت مبارزه دمکراتیک بر مبارزه طبقاتی و برخورد سکتاریستی با ‏اقشار بینابینی قرار داد، و شاید به اين دليل است که به ناچار نادیده گرفتن و یا تحریف آن گنجینه نزد برخی ‏کارساز می‌نماید.

پی‌نويس‌ها:

‏۱- طبقه و ساخت طبقاتی جامعه، نامه مردم، شماره ۷۹۸، ۹ شهريور ۱۳۸۷، صفحه ۶
‎https://tinyurl.com/3wspxve5

‏۲- نگاه کنيد به ملاحظاتی پيرامون هفتمين انتخابات رياست جمهوری رژيم «ولايت فقيه»، نامه مردم، شماره ‏‏۵۰۵، ۱۶ ارديبهشت ۱۳۷۶؛ و تودهنی «انتخابات اصلح» به توهم «انتخابات آزاد»، نامه مردم، شماره ۵۰۶، ۳۰ ‏ارديبهشت ۱۳۷۶.

‏۳- نگاه کنيد به ۶ اعلاميه  منتشره در نامه مردم در ارتباط با دوره نهم انتخابات رياست جمهوری، به ويژه اعلاميه ‏شماره ۳ به نام «بايد دگر باره حماسه‌يی آفريد!» مورخ  ۲۴ خرداد ماه ۱۳۸۴.

‏۴- حيدر مهرگان، چپ‌روها و مسأله‌ای به نام خرده‌بورژوازی. نامه مردم، دوره هفتم، سال دوم، شمارۀ ۱۹۸، ۹ ‏فروردين ماه سال ۱۳۵۸ ‏

‏ ‏۵- احسان طبری، ساخت طبقاتی جامعه، برخی نوشته‌های فلسفی، چاپ ۱۳۴۵، صفحات ۴۳ تا ۴۵.

https://tinyurl.com/y2tfkyuw

‏۶- احسان طبری، برخی مسایل نظری مربوط به انقلاب ایران، دنيا، شماره ۵، ۱۳۵۸، صفحه ۴۲ تا ۵۳.‏

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/32n73bpy