تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم
«۱۰ مهر» به دنبال چیست؟
اخیراً بار دیگر شاهد انتشار«سند تحلیلی» دیگری از سوی گروه «۱۰ مهر» بودیم. گرچه کشف دوباره اهمیت مبارزه ضدامپریالیستی در این سند نکته مثبتی است، اما همانطور که میدانیم خط مشیهای سیاسی متناقض و عمدتاً راستروانهای از «سند»های دیگر آنها در ۳۰ سال گذشته بیرون آمده است. سند کنونی نیز جدای جنبههای عام آن که بازتاب دهنده بایگانی انتشارات حزب تودۀ ایران است و نیازمند بروز رسانی میباشد، در زمینه تحلیل سیاسی کاستیهایی دارد که میتوان بدان پرداخت. اما هدف این نوشته کوتاه پرداختن به این موضوع نیست بلکه یادآوری برخی ضروریات بدیهی سندنویسی است که در مورد پذیرش واقع شدن نزد مخاطب آن بیتاثیر نمیتواند باشد.
روند تهیه این سند ماجرای جالبی دارد. تقریباً دو سال پیش، دستاندکاران «۱۰ مهر» با «عدالت» تماس گرفتند و پیشنهاد مذاکره برای هماهنگی بیشتر فعالیتها را مطرح کردند که مورد استقبال قرار گرفت و در انتشار متقابل مقالات در دو تارنگاشت بازتاب یافت. هدف این گام اولیه بیشتر اعتمادسازی بود.
پس از مدتی مسأله تهیه یک سند مشترک از سوی آنها پیشنهاد شد ودر پی آن جلسات مشترک بحث و گفتوگو برگزار شد که دستاندرکاران هر دو گروه در آن شرکت داشتند. گرچه برخی همگراییهای کلی در خطوط تحلیلی میان شرکتکنندگان جلسات مشهود بود اما حداقل سه گرایش قابل تشخیص بود.
گرایش ۱، گرایش متمایل به تز شکست انقلاب بهمن؛ گرایش ۲، گرایش پیروزی انقلاب بهمن و ضرورت تعمیق مبارزه ضدامپریالیستی؛ و گرایش ۳، گرایش انقلاب بهمن به مثابه انقلابی ناتمام و ضرورت درک شرایط متفاوت ایران نسبت به دوران انقلاب و در نتیجه نیاز به تدوین سیاستی نوین که ضمن درک هر چه بیشتر محوری عدالت اجتماعی در مبارزات سیاسی کشور و برجستهتر شدن مبارزه طبقاتی، اهمیت آن در مبارزه ضد امپریالیستی را نیز دربر گیرد. یعنی تاکید بر رابطه دیالکتیکی میان مبارزۀ طبقاتی و مبارزۀ ضدامپریالیستی در روند «انقلاب ملی دموکراتیک نوین.»
دیدگاه ۱ و خط مشی ناشی از آن از سوی «۱۰ مهر» مطرح میشد. دیدگاه ۲ و ۳ از جانب دستاندکاران «عدالت» مطرح گردید و هیچیک دارای اکثریت نبود. در روند بحث و گفتوگوها از سوی «۱۰ مهر» پیشنهاد آغاز نوشتن متن چارچوب کلی سند مشترک مطرح شد و مقرر شد که اینکار با بررسی و استفاده از مقالههای کلاسیک حزبی و جهانی در مورد انقلاب ملی دموکراتیک، آرایش نیروها با توجه ویژه شرایط اقتصادی سیاسی روز ایران با مسئولیت یکی از رفقا از «عدالت» پیگیری شود. تا اینجا چیزی در مورد وجود سند تحلیلی «۱۰ مهر» مطرح نگردیده بود. پس از تهیه برخی رئوس اصلی مطالب و دادههای گوناگون اقتصادی و … و بحث و گفتوگو قراردادن متن، آتش «۱۰ مهر» سرد شد. دلیل آنهم مخالفت دیدگاه ۱ با خروجی گفتوگوها تا آنروز عنوان گردید. اندکی پس از به بنبست رسیدن این زمینه همکاری، «۱۰ مهر» پیشنهاد تهیه یک بیانیه مشترک پیرامون انتخابات مجلس یازدهم را مطرح کرد و جلسهای مشترک در این مورد تشکیل شد. اینبار آنها با متن از پیش آماده شده با موضع نه تحریم و نه شرکت در جلسه شرکت کردند. آن موضع مورد پذیرش «عدالت» قرار نگرفت (و آنها بدون انتشار حتی یک سطر، با سکوت از کنار آن انتخابات و انتخابات دور سیزدهم ریاست جمهوری و انتخاب نامزد اصلح گذشتند!). از آن پس گفتوگوها برای همگرایی و وحدت پیگیری نشد. و همانطور که شاهدیم «۱۰ مهر» سند خود را انتشار داد که به نوعی درک خود آنها را از گفتوگوها و مباحثات مشترک منعکس میکند. درکی که عینی نیست.
همانطور که گفته شد هدف در اینجا پرداختن به محتوی سند نیست. توضیح اینکه دیدگاه ۱ در روند تهیه سند مشترک حق وتو داشت، اما از آن در تهیه سند خود استفاده نکرد را به خودشان واگذار میکنیم. اما یک پرسش کلیدی و اساسی در ارتباط با این سند و خط مشی ناشی از آن مطرح است. چه چیز از سال ۸۴ به اینسو تغییر کرده است؟ شرایط کنونی کشور و جهان چه تفاوتی با سالهای ۸۸ تا به قدرت رسیدن روحانی دارد که دیگر مبارزه ضدامپریالیستی نزد شما عمده شده است؟ چه چیز باعث شده است که نسبت به اقشار میانه به بالا و اصلاحطلبان دید انتقادی اتخاذ کنید و …؟ بهتر نمیبود قبل از تهیه سند شرایط کشور را نسبت به دوران ۸۴ تا ۹۲ بررسی و تحلیل میکردید و چه بسا به انتقاد از خود و از خط مشی سیاسیتان میپرداختید؟
ما در گذشته این پرسشها را در مقالهای عنوان نمودیم که بیپاسخ ماند و البته انتظار زیادی نمیتوان داشت که اینبار آنگونه نباشد. اما رفیقانه توصیه میکنیم که در شیوه کار خود تجدید نظر نمایید وگرنه اینگونه سند نویسیها ودگردیسیها به شایعات پیرامون تلاشهای پشتپرده برای ایجاد یک حزب جدید قوت میبخشد.
***
تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم
١۸ مردادماه ١٣۹٢
طرد اپورتونیسم شرط وحدت اصولی تودهایهاست
«تارنگاشت مهر» به تاريخ ۲ اوت ۲۰۱۳ (مرداد ۱۳۹۲)، آغاز «سهبارۀ» فعاليت خود را در «مرحلهای نوين» و اين بار زير نام «مهر: سایت هواداران حزب تودهٔ ایران» به اطلاع رسانده است.
با مراجعه به نسخههای پيشين «تارنگاشت مهر»، يعنی دورههای نخست و دوم آن، میخوانيم:
«جهت اطلاع خوانندگان عزیز!
۰۵ آبان
مطالب “تارنگاشت مهر” به علل فنی تا اطلاع بعدی تازه نمیشود.»
http://10mehr.org/wordpress291/
و
«آغازی دوباره
فروردین ۱۳, ۱۳۹۱
پس از یک وقفه نسبتاً طولانی، که متأسفانه بیش از دو سال بهطول انجامید، فعالیت دورهٔ دوم “تارنگاشت مهر” را آغاز می کنیم. فعالیت “تارنگاشت مهر” در آبانماه ۱۳۸۸ متوقف شد، اما نیاز به انجام وظایف زیر که “مهر” از ابتدا در برابر خود قرار داده بود نهتنها هیچگاه منتفی نشد، بلکه با سیر تحولات در سطح جهان، منطقه و میهنمان هر روز شدت بیشتری گرفت …» و «مجموعهٔ این تحولات ما را بدین نتیجه رساند که سکوت “تارنگاشت مهر” بیش از این قابل توجیه نیست، و ضروری است که بهرغم کمبود نیروی موجود فعالیت آن از سر گرفته شود»
http://10mehr.org/V2/?p=376
با توجه به دو مورد بالا، قبل از هر چيز چند نکته و پرسش اساسی به ذهن خوانندۀ اين اطلاعيه خطور میکند:
معمولاً اصطلاح «دورۀ دوم»، «دورۀ سوم»، «دورۀ چهارم» و … «دورۀ چندم» در فعالیتهای انقلابی موقعی بکار گرفته میشود که بعلت سرکوب و اختناق از جانب نیروهای امپریالیستی و ارتجاعی، تشکیلات و گروه ضربه میخورد، و تداوم کار و فعالیت انقلابی آن مختل میگردد. گروه پس از بازسازی خود، کار انتشاراتی خویش را از سر میگیرد و برای نشان دادن تداوم و پیوستگی کار و مبارزۀ خود، از اصطلاح «دورۀ دوم» و … استفاده میکند.
در مورد دستاندرکاران «مهر»، ما شاهد سیکلهای متعدد این گونه فعالیت در شکلهای «بسوی اتحاد» «اخگر»، «دورۀ دوم اخگر»، «تارنگاشت مهر»، «دورۀ دوم تارنگاشت مهر»، «کارزار همبستگی با جنبش سبز مردم ایران» و اکنون «دورۀ سوم مهر» در ربع قرن گذشته بودهایم. به نظر نمیرسد که این خردهکاریهای فصلی متأثر از سرکوب توسط نیروهای امپریالیستی و ارتجاعی بوده باشد.
پس چرا باز هم آغاز «دوره»ای جدید؟ چرا دورههای پیشین تداوم نداشت؟ اصولاً کدام عوامل کمی و کیفی «نوین» بودن «مرحله» کنونی و ضرورت آغاز دوره دیگری را ضروری میسازند؟ آیا پایان ناگهانی دوره اول، آغاز ناگهانی دوره دوم و نیز پایان زودهنگام آن، نشانگر بحران سیاسی- نظری دستاندرکاران «مهر» و پناه بردن مصلحتی آنان به سکوت در بزنگاههای تاریخی و فرار از تحلیل مشخص از شرایط مشخص اوضاع بغرنج ایران نبوده است؟
مینویسید: «هدف اصلی از انتشار دورهٔ سوم “مهر” پرداختن به مسایل و مشکلات فراروی حزب تودهٔ ایران در این مرحله حساس از تاریخ میهنمان، کوشش در جهت رفع اختلافات موجود و دستیابی به یک وحدت اصولی، بر اساس تعهد به هویت، تاریخ و ایدئولوژی حزب، در میان گرایشات مختلف تودهای است.»
در تبیین هدف اصلی کنونی دستاندرکاران «مهر» ضروری است که تفاوت آن با اهداف دروههای پیشین و به ویژه ۸ سال گذشته روشن گردیده و کارنامه آن در راه تلاش برای آن اهداف به طور شفاف مورد بررسی و نقد قرار گیرد.
در پیشگفتار دعوتنامه خود آوردهاید: «در راستای این هدف میکوشیم تا امکان تبادل نظر آزادانه و رفیقانه میان همهٔ تودهایها را در این سایت ایجاد کنیم و زمینهٔ یک بحث سازنده را در مورد مشکلات کنونی و چگونگی برونرفت از آنها فراهم آوریم.»
برای هر تودهای آگاهی روشن است که هماکنون سایتها و پايگاههای گوناگونی وجود دارند که مواضع و گرایشهای متفاوت مدعی میراث حزب تودۀ ایران را بازتاب میدهند. از سایتهای متعلق به گرایشهای سوسیال – دمکرات میتوان از «نامه مردم»، «راه توده-پیکنت»، «نوید نو» و «صدای مردم» و «تودهایها» نام برد. به گواهی دوست و دشمن، نزدیکترین مواضع به میراث معنوی حزب تودۀ ایران و دیدگاه متعهد به مارکسیسم-لنینیسم و انطباق خلاق آن بر شرایط ایران نیز در «تارنگاشت عدالت» انتشار میيابد.
بسیاری از نیروهای انقلابی از ما میپرسند که برایمان روشن نیست که چه چیزی مانع آن شده است که دوستان دستاندرکار «مهر» تاکنون خود را از به کار گرفتن این تریبونها، به ویژه گروه اول، برای تبادل نظر و بحث سازنده محروم ساختهاند و زحمت راه انداختن سایت دیگری را بر خویش خریدهاند. به قول آنها روشن است که مواضع «مهر» در مورد مسایل ایران و منطقه، به ویژه در چهار تا شش سال اخیر اساساً تفاوت چندانی با گرایشات سوسیال – دمکرات نامبرده در بالا نداشته است. پاسخ این پرسش نيز به عهده «تارنگاشت مهر» است.
به راستی آیا آغاز دوره سوم «مهر» زیر نام «هواداران» به جای بخشی از «رهبری گذشته»، همانند راهاندازی وبلاگ «تودهایها» از سوی «فرهاد»، تنها ترفندی دیگر برای یارگیری سیاسی نیست؟
در پیشگفتار خود اینچنین نوشتهاید: «بدیهی است که چنین کاری مستلزم بررسی آنچه طی سی سال گذشته در حزب تودهٔ ایران گذشته است نیز خواهد بود. از این جهت از همه رفقا دعوت میکنیم تا بهسهم خود در جهت روشن کردن زوایای ناروشن این تاریخ ۳۰ ساله ما را یاری دهند.»
اتفاقاً دامن زدن به بحثهای تاریخی، بدون توجه به مسایل جاری حزب و گرایش اپورتونیستی حاکم بر «نامه مردم» و «راه توده» نشانگر نیت اصلی مدعیان آغاز «گفتگو و تبادل نظر» است. این شگرد سابق «فرهاد» و اکنون «مهر»، بیش از آنکه رسیدن به حقیقت از میان واقعیات را مدّ نظر داشته باشد، به دنبال رسیدن به صندلی از دست رفته در حزب است. متأسفانه، سکوت مصلحتی در مورد مسایل ایران در این شرایط بغرنج، عدم تعهد به فرهنگ گفتوگوی شفاف و هدفمند، پرهیز از انتقاد از خود و اپورتونیسم سیاسی مزمن از ویژگیهای مشترک و برجسته صاحبمنصبان رانده شده است.
در نوشتار خود «کار ناتمام را از سر میگیریم» آوردهاید: «امروز در مرحلهای تعیینکننده در تاریخ میهن و حزبمان قرار گرفتهایم. از یک سو، امپریالیسم، بهویژه امپریالیسم آمریکا، با اعمال تحریمهای کمرشکن اقتصادی بر گردهٔ مردم زحمتکش ایران و تهدید به حملهٔ نظامی به میهن ما، استقلال و تمامیت ارضی ایران را هدف اصلی خود قرار داده است…»
جالب اینجاست که در گذشتهای نه چندان دور- در اوج به اصطلاح «جنبش سبز» – دوستان «مهر» همراه با دیگر گرایشات سوسیال دمکرات و برخاً «چپرو»، با اتکا به نظرات «یرواند آبراهامیان»، امپریالیسم را دگرگون شده و ناتوان و حتا شاید نامتمايل به تحمیل اراده و تسلط بر ایران ارزیابی کرده و وزن کمی برای مبارزه ضدامپریالیستی نیروهای بینابینی که قوه مجریه را برخلاف اراده ائتلاف «کارگزاران-مشارکت» در دست گرفته بودند، قايل میشدند و میگفتند: «آمریکا دیگر قدرت آن دوران را ندارد و مشکلات ایران بیشتر داخلی هستند تا خارجی…. دورهٔ امپریالیسم به شکل گذشته آن بهپایان رسیده است. ما باید این واقعیت را در نظر بگیریم.»
برخورد مماشاتآمیز «مهر» و «کارزار همبستگی» با پروژه «نه غزه – نه لبنان»، و تبلیغ ضرورت تسلیم به امیال آمریکا و «جامعه اروپا» و تعلیق فعالیت هستهای تحت لوای مخالفت با سیاست خارجی نابخردانه دولت احمدینژاد، از یاد نمیرود!
دوستان گرامی، به قول مارکس هدف انقلابیون نه بیان واقعيتها، بلکه تغییر آنهاست.
اینکه میگویید: «شیرازهٔ اقتصادی کشور از هم گسیخته است و هر روز بر نرخ تورم و کمبود کالاهای اساسی، و بهتبع آن، بر فقر و بیکاری و مسکنت مردم، بهویژه کارگران و زحمتکشان میهن، افزوده میشود»، چیزی فراتر از مشاهدات و انتقادات سخنگویان مجلس کلان سرمایهداران نظیر توکلی و باهنر و لاریجانیها نیست! برای مدعیان بینش تودهای و میراث حزب تودهها، مهم، چرایی وضع موجود و نقش امپریالیسم و متحدین آن در طیف اصولگرا – اصلاحطلب در ایجاد آن است. مهم، چرایی اعمال تحریم برای فشار هرچه بیشتر بر تودهها و فلج کردن چرخه اقتصادی کشور جهت ثباتزدایی و القای سوءمدیریت نیروهای اجتماعی نامطلوب، منجمله دولت دهم و نیروی اجتماعی آن، برای سرمایه جهانی است.
آیا تبلیغات گرایشهای «سبز» و «مؤتلفه» و «کارگزاران» و «چپرو»ها در همین راستا کاملا تصادفی بوده است؟ راهحل رهبران شما، آقایان موسوی و کروبی که در حصر خانگی به سر میبرند، برای برونرفت از بحران اقتصادی چیست؟ آیا برنامه نئولیبرالی آقای روحانی همان اصلاحات اقتصادی مطلوب «جنبش سبز» و تحمیل ریاضت اقتصادی مورد نظر کارشناس سبز «سعید لیلاز»، و خصوصیسازی برای شالودهریزی جامعه مدنی آقای تاجزاده زندانی نيست؟
نیمنگاهی به روزنامههای «اعتماد» و «شرق» و «ابتکار» و «آفتاب» و «کلمه» و… بیاندازید تا از مواضع و امیال سیاسی و اقتصادی نیروهای اجتماعی که چنان پرشور به سنگرشان پیوسته اید، پی ببرید. این ارزیابی در بهترین حالت ذهنی، شما را به این نتیجه خطرناک و فاجعهبار رسانیده است که: «با احساس خطر از بروز چنین فاجعهای بود که مردم میهن ما بار دیگر هشیارانه و با استفاده از امکان محدود ایجاد شده بهمیدان آمدند و نهتنها مهر خود را بر روند انتخابات اخیر ریاست جمهوری زدند، بلکه با طرح بنیادیترین خواستهای خود، جو سیاسی حاکم بر کشور را نیز عوض کردند.» و اینکه «حاکمیت جمهوری اسلامی که بر اثر تهدیدها و تحریمهای خارجی و جنبشهای اعتراضی داخلی توان کنترل اوضاع را از دست داده بود، ناچار به یک عقبنشینی تاکتیکی در برابر مردم تن داد و تغییر تحمیل شده را پذیرفت.»
از نادرستی کاربست واژه «حاکمیت» که بگذریم، به راستی این چگونه «حاکمیتی» است که «جنبش مردمی» و امپریالیسم جهانی در مبارزهای مشترک آن را مجبور به عقبنشینی میکنند؟ اصولاً در کجای تاریخ جنبش مردمی را سراغ دارید که همسو با سرمایه جهانی حکومتی را سرنگون کرده باشد؟ نکند معتقدید امپریالیسم تغییر ماهیت داده و دمکراتیک شده است؟ این رزم مشترک اقتصادی – سیاسی در مورد ماهیت طبقاتی جنش مردمی نشانگر چه چیزی است؟ و چرا بخش بزرگی از حکومتگران نیز خود از ابتدا سرسختانه با دولت – قوه مجریه – و نه به زعم شما «حاکمیت» مخالفت ورزیده و علیه آن رزمیدند؟ هدف بخش کلان سرمایهدار «حاکمیت» از تضعیف قوه مجریه در ۸ سال اخیر چه بود و حذف نمایندگان کدام اقشار اجتماعی را هدف قرار داده بود؟ به قول ناطق نوری «آزادی احزاب»؟ و یا به قول آقای توکلی «کنار زدن نظامیان از اقتصاد»؟ و یا به قول آقای روحانی «پایان دادن به اقتصاد دستوری» و «حمایت از کسب و کار مردم»؟
مواضع نادرست و راستگرایانه شما دوستان «مهر» به طرز بارزی در این فراز از نوشتارتان منعکس شده است. دوستان عزیز، مهندسی انتخاباتی توسط ائتلاف کارگزاران – مؤتلفه، روحانیت اشرافی و برادران قاچاقچی کجا و مُهر مردمی بر روند انتخابات کجا؟! واقعیتهای سیاسی، منجمله خالی کردن پشت دولت توسط ولی فقیه از سال ۸۹، پیروزی روحانی و چینش کابینهای شدیداً ارتجاعی توسط وی، نشانگر عقبنشینی «حاکمیت» و شخص ولی فقیه در راستای یک گردش به راست تاریخی و به کرسی نشانده شدن رأی و برنامه «بازارگرایان» است، نه پیروزی «جنبش مردمی»!
گویا از کارزاز سیاسی – اقتصادی ۸ سال اخیر به دور بودهاید و یا مصرف کننده تولیدات سایتهای «جرس» و «کلمه» و «اخبار روز» و «پیکنت». برای اطلاع شما، کابینه آقای روحانی راستترین گرایشات اقتصادی را در خود جای داده است. ريیس اتاق بازرگانی ایران، رییس دفتر ایشان و اسحاق جهانگیری معاون اول اوست!
دوستان، میگویید: «اما بايد آگاه بود که این عقبنشینی حاکمیت میتواند یک عقبنشینی مقطعی باشد. همانطور که در گذشته نیز شاهد بودهایم، فتح سنگر ریاست جمهوری، بهرغم اهمیت تاریخی آن، بههیچوجه بهمعنای تغییر ساختار قدرت در ایران نبوده و نیست. ائتلاف پیروزمند در انتخابات اخیر ریاست جمهوری طیفی بسیار گسترده را تشکیل میدهد که میتواند در چارچوب ساختار کنونی قدرت حاکم بر کشور به هر سو کشیده شود. در نتیجه، این تنها نقطه آغاز راهی بسیار بغرنج و پیچاپیچ است که از مبارزان مردمی حداکثر هشیاری، آمادگی و حضور دائمی در صحنه را میطلبد. در چنین وضعی، برای حضور ما تودهایها در صحنه و اثرگذاری بر این روند حساس و پیچیدهٔ مبارزات مردم فرصت چندانی باقی نمانده است.»
زهی خیالبافی! «فتح سنگر ریاست جمهوری» توسط کدام نیرو؟! و «اهمیت تاریخی» برای که و کدام اقشار اجتماعی؟! گویا شما نیز دچار خود بزرگبینی و بیماری خورده بورژوازی وطنی شدهاید و همانند ولی فقیه خیال میکنید که در شرایط جنگ خیبر به سر میبرید و نه شعب ابیطالب!
عیار نبوغ سیاسی شما دوستان در این پند پیامبرگونه که فتح سنگر قوه مجریه «بههیچوجه بهمعنای تغییر ساختار قدرت در ایران نبوده و نیست» آشکار میگردد.
دوستان سابقاً صاحبمنصب و کرسیهای بلندپايه حزبی! ساختار قدرت، قوه مجریه را به دست خود و برای خود بازپس گرفت! مسلماً چنین رویدادی ماهیتاً نمیتواند به تغییر ساختار قدرت که نهایتاً اقتصادی است، بیانجامد. ارزیابی چگونگی تغییر ساختار قدرت، بدون توجه به مبارزات اجتماعی ۸ سال اخیر بیمعنی است. آیا واقعاً معتقدید که طبقات حاکم از نظر اقتصادی، موافق تغییرات مورد نظر دولت نهم و دهم در ساختار قدرت بوده و با پروژه بازسازی ساختار قدرت در دولت یازدهم مخالفند؟ بر اساس کدام دادههای اقتصادی و سیاسی؟
با این تحلیلهای لیبرالمآبانه، چگونه میخواهید گفتوگو میان تودهایها را مدیریت و رهبری کرده و به حزب سروسامان دهید و کارزار مبارزاتی آن را بهبود ببخشید؟
میگویید: «با کمال تأسف، در چنین مرحلهای حساس، بهویژه در رابطه با مبارزات قهرمانانهٔ مردم میهنمان، از حزب ما در عرصه اصلی مبارزه چندان خبری نیست. آری، حزب ما در اجلاسهای بینالمللی شرکت میکند و امضای خود را بر پای برخی قطعنامهها میگذارد. آری، حزب ما اعلامیه صادر میکند و سرکوبها و اعمال ارتجاعی حکومت را محکوم میکند. آری، حزب ما شعارهای ضدامپریالیستی میدهد. اما به گفته بسیاری از رفقای داخل و خارج کشور، حزب ما در مبارزات دموکراتیک و ضدامپریالیستی مردم زحمتکش میهنمان نقش مؤثری ندارد.»
برخلاف این سیاهنمایی زیرکانه از دید دایه مهربان، و باز برای مطرح کردن خویش، اتفاقاً «نامه مردم» به مثابه تشکیلات رسمی حزب، نقش نسبتاً پررنگی در عرصه اصلی مبارزه، البته آنطور که شما تلقی میکنید، داشته است! نگاهی به تبلیغات «سبز»های متحد شما روشن میکند که آنان برای جلبنظر هواداران و اعضای حزب، حمایت «نامه مردم» از «معین» و «موسوی» و … را به طور گستردهای در رسانههای خود بازتاب دادند. «نامه مردم» نیز مانند شما با شور «حسینی» یک پاورقی به نام «لحظه به لحظه با پیکار دلیرانه جنبش مردمی» برای حمایت از – و شرکت در- مبارزات پرشور تودههای اقشار متوسط به بالا به راه انداخت و دیگر سایتهای کناری آن عملاً به مجیزگویان جنبش سبز تبدیل شده و با ارتجاعیترین مواضع آنها همآوا شدند!
http://www.tudehpartyiran.org/detail.asp?id=812
اتفاقاً «نامه مردم» هم مثل خود شما کم شعار ضدامپریالیستی میدهد، ولی در این مورد باز هم مثل شما دلیل اصلی آن، درک نادرست از دیالکتیک مبارزه دمکراتیک و مبارزه ضدامپریالیستی است. بررسی فعالیتهای شما و «نامه مردم» و منظومه تارنگاشتهای صاحبمنصبان رانده شده، نشانگر همگرایی کمی و کیفی در مواضع سیاسی و ایدئولوژیک شماست. به گواهی واقعیات، این گلایه شما موردی ندارد! مگر اینکه باز هم زیرکانه تلاش دارید تا که رگ خواب تودهایهای واقعاً ضدامپریالیست را به دست آورید؟!
مینویسید: «بهاعتقاد ما، عمدهترین و تعیینکنندهترین عامل بحران کنونی و کاهش نقش تاریخی حزب را باید در عملکرد مجموعه رهبری آن در طول نزدیک به ۳۰ سال گذشته – جدا از نقش فردی سازنده یا غیرسازنده، مؤثر یا غیرمؤثر، هریک از اعضای آن در مقاطع مختلف تاریخی- جستوجو کرد.»
در «آغازی دوبارۀ» انتشار دورۀ دوم «تارنگاشت مهر» آوردهايد: «مجموعه این تحولات ما را بدین نتیجه رساند که سکوت “تارنگاشت مهر” بیش از این قابل توجیه نیست، و ضروری است که بهرغم کمبود نیروی موجود فعالیت آن از سر گرفته شود… بار دیگر انجام وظیفهای را که نزدیک به پنج سال پیش در برابر خود قرار دادیم از سر میگیریم، اما اینبار با ابعادی بسیار گستردهتر و در انطباق با شرایط کنونی جهان، منطقه و ایران.»
دوستان عزیز، میگويند: «سنگ بزرگ علامت نزدن است!»
فکر نمیکنيد حواله دادن توضیح کار منقطع و جسته گريخته سايتهای شما، از جمله «تارنگاشت مهر»، و به تبع آن نظرات و مواضع پرنوسان دستاندرکاران آن به شرايط سياسی- اجتماعی ايران بر اساس اين استدلال که چون: «امروز در مرحلهای تعیینکننده در تاریخ میهن و حزبمان قرار گرفتهایم…» طفره رفتن از پاسخ به چرايی ناپيگيری و ولونتاريسم خودتان باشد؟ از خودتان سؤال کردهايد که چرا هر بار که سايت شما به تعطيلی کشيد، علت را در جای ديگری جستوجو کرديد و پس از انتشار مجدد در شکل و شمايلی جديد، حتا در صدد توجيه و توضيح آن برای خوانندگان خود برنيامديد؟
بهتر میبود، قبل از آنکه «همه هواداران حزب را صمیمانه به همکاری با سایت “مهر”، سایت هواداران حزب تودهٔ ایران، دعوت» میکرديد، اين گام نخست را برمیداشتيد!
لطفاً از همین ۸ سال آخر شروع کنید! و مابقی را به آینده واگذار نمایید.
ما برای شما آرزوی سلامت و طول عمر داریم، و امیدواریم به خود آیید و با فاصله گرفتن از این شیوۀ کار و با انتقاد از خود جسورانه، حداقل برای آیندۀ سیاسی خویش گامی جدی بردارید!
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/22mn9x4d