تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم
منبع: شبکه همبستگی (SolidNet)
برگردان: ا. آذرنگ
اتحاد مردم بايد شالوده طبقاتی داشته باشد. تلاش بزرگی بايد بخرج داد که خط کشیها براساس منافع سياسی و طبقاتی صورت گيرند و نه براساس موضوعات مذهبی و سکتاريستی. اين امر سادهای نيست، اما به انداز کافی تجربه وجود دارد. ما بايد در اين جهت حرکت کنيم، در غير اينصورت هميشه با خلقها مانند اسباببازی در دست آنهايی برخورد خواهد شد که به جای شکوفايی اجتماعی و استقلال مردم، به نفت و قدرت بورژوايی علاقه دارند. ما نمیپذيريم که دولتها يا رهبران سياسی، بويژه بوش، براون، سارکوزی، مرکل يا پرودی به خلقهای ديگر درس دموکراسی بياموزند. اکنون خلقها و دولتهای سوريه و ايران آشکارا در مرکز سياست تجاوزگرانه ايالات متحده و اسرائيل قرار دارند.
سخنرانی نماينده حزب کمونيست يونان در نشست احزاب کمونيست و کارگری خاورميانه، ۵ ژانويه ۲۰۰۸
رفقای گرامی،
از زمان برگزاری نشست فوقالعاده ما در آتن در اوت ۲۰۰۶ در اعتراض به حملات ناعادلانه ارتش اسرائيل عليه مردم لبنان، تحولات بسياری اتفاق افتاده است که اين نشست را ضروری میکند. در سال ۲۰۰۸ انتظار تحولات مهم جديدی میرود. تصميمات جديدی از طرف قدرتهای امپرياليستی برای کل منطقه در دست اجراست. منطقهای که، طی سال گذشته به يک نقطه کانونی برای رقابت شديد کشورهای امپرياليستی و برای منافع آنها مبدل شده است. همزمان با آن، در منطقه مقاومت مهمی از طرف و دولتها عليه اين نقشهها وجود دارد.
تلاشی که از سال ۲۰۰۴ درپی تصميم ناتو و پيشنهاد ايالات متحده برای ايجاد نظام بين الدول با هدف ايجاد آنچه که امپرياليستها «دموکراتيزه کردن خاورميانه» می نامند، آغاز شد، بستر اين تحولات را تشکيل می دهد. طرحی که بر نيروی نظامی ناتو و استفاده از افزارهای نظامی، جنگ و ديگر اشکال مداخله در جهت تسهيل رسوخ شرکتهای چندمليتی آنها در منطقه قرار دارد. اين منطقه از قرن بيستم و حتی پيش از آن، بخاطر منابع انرژیاش برای قدرتهای سرمايهداری اروپايی از همان اهميت استراتژيک برخوردار بوده است.
اين طرح، رقابت بين قدرتهای امپرياليستی را تشديد میکند، رقابتی که در واقع بين دو مرکز امپرياليستی، ايالات متحده آمريکا و اتحاديه اروپا، خود را نشان میدهد. با اين وصف، عنصر جديد اين است که رقابت هميشه موجود بين ايالات متحده آمريکا، فرانسه، آلمان و بريتانيا اکنون بيشتر از گذشته گسترش يافته است زيرا اين نيروها امروزه روسيه، چين و هند را ازجمله رقبای خود میدانند. اين رقابت بدون انقطاع در امتداد تمام جنوب-شرق آسيا گسترش يافته و همانطور که جنگها، کودتاها و قتلهای سياسی نشان میدهند، حادتر میشود.
همزمان با آن، در حالیکه نبرد بر سر منافع اقتصادی شديدتر میشود، هدف مرکزی و اصلی آنها اين است که هرگونه مقاومت خلقها در منطقه را از ميان بردارند. آنها قصد دارند هر شکل مقاومت و مبارزه مشترک خلقها را در جهت ارتقای گزينههای ارتجاعی تضعيف نموده و شکست دهند. تلاش قدرتهای بزرگ برای ارتقای به اصطلاح «گفتگو» و «اجماع» در منطقه چيزی نيست بغير از يک مانور برای فريب و کنترل عمل جنبشهای ضد-امپرياليستی مردمی و نيرهای منطقه. هر «حمايت» از طرف ايالات متحده آمريکا، اتحاديه اروپا و ديگر موسسات و نهادهای امپرياليستی، در واقع هدف فرسايش مقاومت مردمی را دنبال میکند.
هر چه بيشتر روشن شده است که مبارزه برای رهايی ملی در منطقه ما ماهيتی عميقاً طبقاتی دارد و بطور عينی با مبارزه ضدامپرياليستی برای تغييرات اجتماعی ژرف، برای رهايی طبقه کارگر و متحدان آن، برای حاکميت و اجتماع مردمی پيوند داشته و مشخص میشود.
تا کنون، طرحهای ايالات متحده آمريکا برای عراق و لبنان به اجرا گذاشته شدهاند. دولت ايالات متحده نتوانست طرحهای خود را آنچنان که قصد داشت پيش ببرد. با اين وجود، آنها در قبال مشکلاتشان در منطقه، توانستهاند مواضع خود را در بالکان تحکيم کنند. حضور نظامی ايالات متحده آمريکا و ناتو با نيرو و پايگاه در کشورهای بالکان افزايش يافته است. برخی از بزرگترين پايگاههای آنها در کوزوو و مقدونيه قرار دارد. پايگاههای جديدی در بلغارستان و رومانی همسو با پايگاههای موجود در يونان و ترکيه ايجاد شده است. دولت پرودی در ايتاليا، پايگاه ايالات متحده در ويسنزا را گسترش داده است. به اصطلاح سپر موشکی ايالات متحده در لهستان و جمهوری چک در دست ساختمان است. ايالات متحده آمريکا با استقرار آن پايگاه گسترده عمليات در بالکان، تجاوزگری در منطقه را افزايش داده است.
همزمان با آن، اقدام نظامی خود اتحاديه اروپا و مشارکت آن در مأموريتهای نظامی و نيروهای اشغالگر افزايش يافته است. برخی از نيروهای آن در حال حاضر در بالکان، آفريقا، افغانستان، عراق و لبنان مستقر شدهاند.
ايجاد سازمان تجاوزگر جديدی بنام ماتو که مخفف «سازمان ضد-تروريستی خاورميانه» است، نيز قريبالوقع میباشد. اين سازمان همکاری در عرصههای نظامی، پليس، سرويسهای اطلاعاتی و امنيتی «نيروهای غربی» با متحدان ميانهرو امپرياليستها در خاورميانه را دربر میگيرد. این تحول میتواند موجب سرعت بخشيدن به اجرای طرحهای امپرياليستی در کل منطقه شود. با اين وجود، به نظر میرسد که راههای زيادی برای مبارزه مردمی در جهت درهم شکستن اين طرحها وجود داشته باشد.
ما نمیپذيريم که دولتها يا رهبران سياسی، بويژه بوش، براون، سارکوزی، مرکل يا پرودی به خلقهای ديگر درس دموکراسی بياموزند. اکنون خلقها و دولتهای سوريه و ايران آشکارا در مرکز سياست تجاوزگرانه ايالات متحده و اسرائيل قرار دارند. همانطور که اعلام شد فرانسه روابط ديپلوماتيک خود را با سوريه قطع کرد. جدای از هر نظری که افراد نسبت به يک سازمان يا دولت داشه باشند، موظفند به حق حاکميت و اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورهای ديگر احترام بگذارند. علاوه براين، دولتهای ايالات متحده آمريکا و ديگر کشوهای امپرياليستی به هپچوجه مشروعيت آن را ندارند که خود را بعنوان حاميان دموکراسی و آزادی نشان دهند، در عين حال، آنها علناً از منافع انحصارات خود دفاع میکنند. خلقهايی که در برابر اشغال مقاومت میکنند و می رزمند، قهرمانانه از آزادی، استقلال، حاکميت، و حق انتخاب راه خود دفاع میکنند. مقاومت آنها پاسخی است به درسهايی که امپرياليستها بخيال خود میخواهند با خونريزی و برتری نظامی به آنها بياموزند.
ما معتقديم که جدای از تبادل کامل نظرات در باره اوضاع واقعی در منطقه، بسيار مفيد خواهد بود که بشيوهای هماهنگ برای اقدامات و ابتکارات مشترک در جهت مقابله با مداخلات و امپرياليستی برنامهريزی شود.
در اين ترديدی نيست که مسأله فلسطين همچنان موضوع مهم اصلی است. همه میدانند که اين موضوع از سازمان ملل و گروه چهار خارج شده است و مستقيماً در دست ايالات متحده آمريکا و تحت سرپرستی بوش قرار گرفته است. با ادعای حل موضوع فلسطين براساس «نقشه راه» بحثهايی در جريان است. اما، در اساس يک نوع دولت جديد بدون مرز را دنبال میکند. همچنين طرحهايی برای جداکردن نوار غزه و تقسيم سرزمين فلسطين وجود دارد. در فلسطين، بعد از محاصره جنايتکارانه عليه مردم فلسطين که در پی به قدرت رسيدن حماس به يک قحطی واقعی انجاميد، فشار غيرقابل قبول، تحقير و تجاوزات نظامی نيروهای اسرائيلی موجب اختلاف و جدايی جنبش مقاومت در غزه و در ساحل غربی تحت اشغال شد. امپرياليسم میخواهد شکاف بوجود آمده را عميقتر کند.
در نشست آناپوليس که در روز ۲۷ نوامبر ۲۰۰۷ برگزار شد، بوش بوضوح گفت که موضوع اصلی برخورد با «افراطگرايان و نگرش تاريک آنها» در فلسطين و در سرتاسر خاورميانه است. با اين فرمان، که نشاندهنده شروع فاز جديدی از هجوم امپرياليستی عليه جنبشهای مقاومت است، يکبار ديگر وعده ايجاد يک دولت فلسطينی در سال ۲۰۰۸ اعلام شد.
بيانيه صادر شده از طرف کاخ سفيد يکبار ديگر به اصطلاح «نقشه راه» ۳۰ آوريل ۲۰۰۳ گروه چهار را مطرح میکند، طرحی که در آن زمان بعلت برخورد تجاوزگرانه و مداخله جويانه اسرائيل نسبت به مردم فلسطين عملی نشد. از طرف ديگر، بيانيه کاخ سفيد اينرا می رساند که به اصطلاح «گروه چهار» به احتمال قوی فعال نخواهد شد و از اين به بعد ايالات متحده آمريکا همه کاره خواهد بود. تنها خدمت مشخص گروه چهار که به دلائل چندی، از آنجمله، عدم تعيين مرزهای دولت فلسطينی مورد انتقاد شديد قرار گرفت، نظر آن پيرامون اجرای «نقشه راه» آوريل ۲۰۰۳ است. بوش يکبار ديگر قول داده است که تشکيل دولت فلسطين تا پايان سال ۲۰۰۸ اعلام خواهد شد. کنار گذاشتن گروه چهار، ادامه تحريکات تجاوزگرانه اسرائيل عليه فلسطينیها، حفظ و بسط ديوار حائل غيرقابل قبول، و ايجاد شهرکهای يهودینشين تا کنون موجب واکنشهايی شده است و در آينده اصطکاکهای نيروهای امپرياليستی را تشديد خواهد کرد.
آخرين اطلاعات در باره تقاضای اعلام رسمی جنگی است که رئیسجمهور عباس و سازمان آزاديبخش فلسطين بايد عليه «افراطگرايان» به راه بياندازند. به نظر ما، اين بدان معنی است که اختلاف داخلی درون جنبش مقاومت فلسطين ادامه خواهد يافت. بطور کلیتر، ما معتقديم که هر راه حل تحت کنترل ايالات متحده آمريکا در خدمت منافع مشخص امپريالستی خواهد بود و نه در خدمت منافع خلقها.
ما يکبار ديگر موضع انترناسيونالسيستی حزب کمونيست اسرائيل و مبارزه آن عليه سياست تجاوزگرانه و ستمگرانه دولت اسرائيل در داخل کشور، و همچنين موضع آن در باره مسأله فلسطين و مبارزه مردم در منطقه، بعنوان مثال، مقاومت مردم لبنان را يادآور میشويم. در نتيجه اقدام حزب کمونيست اسرائيل، جنبش ضد-جنگ اسرائيل رزمجوتر و کارآ تر شده است، سربازان بسياری از رفتن به خدمت در اراضی اشغالی فلسطين امتناع میکنند و برای ارتقای مبارزه عادلانه مردم فلسطين شمار بسياری بسيج مردمی سازماندهی شده است.
مسأله زمانی حل خواهد شد که همه موکداً به اجرای قطعنامههای سازمان ملل که حقوق مردم فلسطين را تأييد میکنند، ملزم شوند. قطعنامههايی که دولت اسرائيل از اجرای آنها تا به امروز امتناع کرده است: بازگشت آوارگان فلسطينی براساس قطعنامه ۱۹۴ سازمان ملل، اجرای قطعنامههای ۱۵۱۵، ۱۳۹۷ سازمان ملل و بسياری ديگر. موضوعات عظيم ديگر عبارتند از: شهرکهای يهودینشين، ساحل غربی اشغالی، مديريت انحصاری آب و ديگر منابع مورد نياز عموم از طرف اسرائيل. يک دولت مستقل فلسطينی بايد دارای حق حاکميت، با مرزهای قابل دفاع، بيت المقدس بعنوان پايتخت آن، ارتش و ساختار دولتی خودش باشد.
ما قاطعانه هر گونه نقشه برای خودمختاری نواز غزه و تقسيم سرزمينهای فلسطينی را رد میکنيم.
اسرائيل بايد به مرزهای قبل از ۱۹۶۷ خود بازگردد، بلندیها و منطقه جولان را که به سوريه تعلق دارد آزاد کند، به تماميت ارضی و استقلال لبنان احترام بگذارد و مرزهای جنوب لبنان را برسميت بشناسد.
بحران سياسی در لبنان ادامه دارد. تلاش برای تعيين يک رييسجمهور مورد پذيرش همه فقط نوک کوه يخ است. سياست تفرقه بياندازد و حکومت کن با شدت خاصی ادامه دارد. حمايت همه جانبه ايالات متحده آمريکا، اتحاديه اروپا (مخصوصاً فرانسه) و همچنين قطعنامه ۱۷۰۱-۲۰۰۶ سازمان ملل، مداخله مستقيم در امور داخلی لبنان بشمار میآيند. هدف اصلی خلعسلاح نيروهايی است که در برابر مداخلات امپرياليستی مقاومت میکنند. اين نيرهای مداخلهگر از تجاوزگری حکومت اسرائيل که خود را ژاندارم ممتاز ايالات متحده در منطقه نشان میدهد، استفاده میکنند.
به اصطلاح کمک مالی به لبنان که در ژانويه ۲۰۰۷ در پاريس تصويب شد لبنان را حتی بيشتر در مقابل سرمايه مالی بينالمللی، فشارها و اخاذیهای سياسی آسيبپذير کرده است، اختلافات طبقاتی را شديدتر کرده و در عين حال توانگر سالاری را تقويت کرده است. از طرف ديگر، اين سياست لبنان را به ورطه پلميک داخلی در امتداد خطوط گروه گرايانه يا موضع پيرامون ايالات متحده آمريکا-اتحاديه اروپا و سوريه-ايران کشيده است.
تلاشهايی در جهت ايجاد شرايط مناسب برای جنگ در کشور وجود دارد. برخی از آن تلاشها عبارتند از: حرکتها برای استفاده از موضوع مزمن آوارگان فلسطينی در لبنان، مشکلی که اسرائيل در سال ۱۹۴۸
ايجاد کرده است و به بازگشت براساس قطعنامههای سازمان ملل و ديگر قطعنامههايی مربوط میشود که حکومت اسرائيل از اجرای آنها امتناع می ، تنشها و بیثباتی های مستمر ناشی از تروز سياستمداران و چهرههای عمومی.
به نظر ما، علیرغم تمام اختلافات و تنشهايی که بين لبنان و سوريه يا ايران اتفاق افتاده است، نکته اصلی اين است که اگر طرح بیثبات کرن بيشتر و نهايی لبنان عملی شود نتيجه آن انزوا و تضعيف سوريه خواهد بود؛ و به تضعيف کلی جبهه مقاومت در برابر خواستهای اعلام شده اسرائيل و امپرياليستها در کل منطقه خواهد انجاميد. حزب کمونيست يونان هدف اصلی نيروهای مقاومت، يعنی دفاع از تماميت ارضی و استقلال لبنان، دفاع از هويت عربی، حل مشکل آوارگان فلسطينی براساس قطعنامههای سازمان ملل، مخالفت با طرحهای امپرياليستی و طرد استثمار شديدی که موجب گسترش فاصله بين غنی و فقير شده است را تأييد کرده و از آن حمايت میکند.
عمليات نظامی ترکيه عليه کردها در شمال عراق، میتواند به مداخلات جديد امپرياليستی بيانجامد. به نظر ما، ذخائر غنی نفت در موصل و کرکوک هدف است. ما اين حملات را غيرقابل قبول دانسته و محکوم میکنيم و به موضع حزب کمونيست ترکيه در اينمورد درود میفرستيم. جوهر اين تحولات در طرح تقسيم عراق به سه بخش قرار دارد، طرحی که ترکيه در آن نقش فعالی ايفا میکند.
مردم عراق، علاوه بر اشغال از طرف ايالات متحده آمريکا و متحدان آن مجبورند با اين تهديد که اوضاع در منطقه را پيچيدهتر میکند، نيز مقابله کنند. حزب کمونيست يونان استوار در همبستگی با مبارزات مردم عراق عليه اشغال آمريکايی، برای دگرگونیهای عميق دموکراتيک و اجتماعی بدون مداخلات امپرياليستی در کشورشان، قرار دارد و از آن مبارزات حمايت میکند.
بويژه ما مايليم بر نکات زير تأکيد نماييم: ترکيه يک موافقتنامه نظامی با اسرائيل دارد و آنها تحت نظارت ايالات متحده دست به مانورهای مشترک نظامی میزنند. ترکيه، عليرغم روابط با اسرائيل، نقش استراتژيک مهمی در منطقه دارد. ترکيه تنها کشور عضو ناتو است و تنها کشوری است که در شمال عراق مداخله کرده است، و در عين حال جريان رودهای دجله و فرات بسوی سوريه و عراق را کنترل میکند. موضوع کردها به ايران و سوريه هم مربوط میشود. يونان و ترکيه اخيراً توافق کردند که در چارچوب ناتو واحدهای نظامی مشترکی تشکيل دهند که در به اصطلاح «عمليات صلح» به رهبری ناتو و همچنين در عمليات «نيروهای مداحله سريع» ناتو شرکت کنند.
اين کاملاً امکان دارد که يونان در ماجراجويیها و طرحهای امپرياليستی در منطقه درگير شود. ما تأکيد میکنيم که ترکيه حتی بعد از امضای اين موافقتنامهها، همچنان حقوق حاکميت يونان بر دريای اژه را زير سؤال برده، به تجاوز به حريم هوايی يونان تجاوز کرده و در چارچوب ناتو، مرزهای دو کشور در دريای اژه را زير سؤال میبرد. دولتهای پاسوک [جنبش سوسياليستی پان-هلينيست] و دموکراسی نو، هر دو در اينمورد مسؤولند زيرا آنها از الحاق ترکيه به جامعه اروپا و ديگر سازمانهای امپرياليستی حمايت میکنند و در عين حال اين موضوعات را، که بطور جدی بر روابط بين دوکشور تاثير میگذارد، ناديده میگيرند.
حزب کمونيست يونان نه فقط اين موافقتنامههای غيرقابل قبول برای دو خلق را محکوم میکند، بلکه همزمان سعی میکند هماهنگی و اقدام مشترک عليه اين تصميات را، در درجه اول با حزب کمونيست ترکيه، ديگر احزاب برادر و جنبشهای ضدامپرياليستی، ضدجنگ و صلح در کل منطقه، تقويت نمايد.
موضوع قبرس نيز با اوضاع پيچيده کل منطقه در ارتباط است. از تجاوز و اشغال ۳۷ درصد قبرس در سال ۱۹۷۴ از طرف نيروهای ترکيه، قبرس يک مشکل بينالمللی باقی مانده است. از زمان استقلال از استعمار انگليس و تشکيل جمهوری قبرس، امپرياليسم سعی کرده است منطبق با منافع خود، راهحلی برای اين مشکل ارائه کند. اخيراً بعد از رد طرح عنان از طرف آکل و اکثر نيروهای سياسی قبرس و همچنين رد قاطع آن در همهپرسی، فشارها برای يک طرح شبيه به آن افزايش يافته است.
حزب کمونيست يونان با همبستگی در کنار حزب برادر آکل و مبارزه مردم قبرس قرار دارد و معتقد است که سازمان ملل و اتحاديه اروپا بايد به اراده آنها، که در همهپرسی بيان شد، احترام بگذارند و در عينحال به تلاش برای يافتن يک راه حل عادلانه و ماندگار برای مشکل قبرس که قبرسیهای يونانی و قبرسیهای ترک را متحد کند، ادامه داده شود. راهحلی که براساس حقوق بينالملل، قطعنامههای سازمان ملل و موافقتنامههای به امضاء رسيده از جانب مقامات بالا، فدراسيونی متشکل از دو منطقه و دو جامعه تاسيس شود. راهحل موضوع قبرس بايد بر اساس يک دولت با حاکميت، هويت بينالمللی و شهروندی واحد، و با تضمين استقلال و تماميت ارضی آن، که از دو جامعه از نظر سياسی برابر منطبق با قطعنامه شورای امنيت سازمان ملل تشکيل میشود، قرار گيرد. راهحل بايد اتحاد بخشی يا کامل جزيره با هر کشور ديگر، و همچنين تقسيم يا تجزيه آن را رد کند، و بايد غيرنظامی کردن جزيره را تأمين نمايد.
اخيراً عناصر جديدی رو آمدهاند که نشان میدهند منطقه ما در «چشم طوفان» قرار دارد. ترور بينظير بوتو در پاکستان سناريوهای بیثبات کردن و تجزيه پاکستان را که مشرف ديکتاتور با حمايت ايالات متحده آمريکا بر آن حکومت میکند را نزديکتر میکنند. احتمال می رود که کشيدن دوباره نقشه خاورميانه «جديد» از طرف ايالات متحده که ظهور يک بلوچستان مستقل (متشکل از بخشی از پاکستان و ايران) ممکن است در واقع خيلی نزديک باشد. منافع عظيمی در منطقه ما با هم رقابت و تصادم می کنند. احزاب ما و نيروهای مقاومت بايد خود را به بهترين طريق آماده کنند.
در سودان، عليرغم قانونی شدن حزب کمونيست، اوضاع همچنان پيچيده است. در منطقه دارفور درگيری ادامه دارد و نيروی نظامی سازمان ملل که عمدتاً از سربازان فرانسوی تشکيل شده است، در شرايطی که درگيرهای مسلحانه ادامه دارد به وظيفه خود عمل نمیکند.
رفقای گرامی،
طی ماههای گذشته يکسری ابتکارات و اقدامات در همبستگی با مبارزه مردم منطقه صورت گرفت. جدای از نشستهايی که در بعضی از کشورهای ما برگزار شد- مانند پشتيبانی از مبارزه ما بمناسبت برگزاری نشست بينالمللی احزاب کمونيست و کارگری در ۱۰ تا ۱۲ نوامبر ۲۰۰۶در ليسبون، اهميت ويژه نشستی که از طرف آکل در ۱۷ تا ۱۸ مارس ۲۰۰۷ در نيکوزيا در باره خاورميانه برگزار شد، و همچنين نشست بينالمللی در مينسک، بلاروس در نوامبر ۲۰۰۷- میتوان به موارد بسياری اشاره کرد.
از طرف ما، سعی کرديم به تعهدات خود در نشست پيشين و همچنين در ارتباط با اوضاع منطقه از طريق اعزام هيأت نمايندگی به فلسطين، لبنان و اسرائيل، با ديدار و ملاقات با نمايندگان پارلمان يونان و پارلمان اروپا، و غيره و همچنين از طريق مأموريت های همبستگی «جبهه سراسری کارگران مبارز»، «کميته يونانی برای صلح و دتانت بين المللی»، «فدراسيون زنان يونان» و سديکاليست های گوناگونی که از بسياری از کشورهای منطقه ديدار کردند، عمل کنيم.
در ارتباط با موضوعات فلسطين و لبنان به نظر می رسد که دولت يونان کاملاً با سياست کاندوليزا رايس و. بوش و بطور کلی با سياست نظامی ناتو و جامعه اروپا همسو باشد. حزب ما در مواقع محتلف مسؤوليت دولت يونان در ارتقای طرحهای امپرياليستی را محکوم کرده است.
ما معتقديم که موضوع فلسطين و حل آن بسود مردم فلسطين موضوع کليد دستيابی به تحولات مثبت برای همه خلقهای منطقه است. با توجه به آنچه گفته شد، به اعتقاد ما، همبستگی با مبارزه مردم فلسطين بايد وظيفه اصلی ما باشد. ما بايد هماهنگی اقدام خود را تقوطت کنيم.
امروزه، نياز بزرگی به مبارزه مردمی پان-عربی با خصوصيات طبقاتی در همه کشورها و در سرتاسر کل منطقه وجود دارد. از اين نقطه نظر، ما از همه نيروهای مترقی که مايل به مقابله با امپرياليسم و با دشمن-آشکار و پنهان- طبقاتی داخلی باشند، بدون توجه به اختلافاتی که ممکن است داشته باشيم، پشتیبانی می کنيم.
اتحاد مردم بايد شالوده طبقاتی داشته باشد. تلاش بزرگی بايد بخرج داد که خطکشیها براساس منافع سياسی و طبقاتی صورت گيرند و نه براساس موضوعات مذهبی و سکتاريستی. اين امر سادهای نيست، اما به انداز کافی تجربه وجود دارد. ما بايد در اين جهت حرکت کنيم، در غير اينصورت هميشه با خلقها مانند اسباببازی در دست آنهايی برخورد خواهد شد که به جای شکوفايی اجتماعی و استقلال مردم، به نفت و قدرت بورژوايی علاقه دارند.
ما معتقديم که می توانيم به برگزاری نشست های بزرگ احزاب خود، اتحاديههای کارگری، جنبشها عليه اشغال و جنگ، سازمانهای جوانان و زنان و ديگران برای تقويت هر چه بيشتر مبارزهمان ادامه دهيم. ما همچنين پيشنهاد رسيده از طرف رفقايمان در حزب مردم فلسطين برای تشکيل کميتهای که به اين نوع موضوعات خواهد پرداخت را تأييد میکنيم.
آتن
۵ ژانويه ۲۰۰۸
http://www.solidnet.org/cgi-bin/agent?news/042kke15jan08.doc
***
توضيح: MATO= the Mideast Antiterrorism Organization
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/25x2r2en