تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم

منبع: دمکراسی مردم
نویسنده: پرابهات پاتنایک
۲۴ فوریه ۲۰۱۹

برگردان: ع. سهند

 

پس از برگزاری «همایش دمکراسی» جو بایدن در ۱۱-۱۰ دسامبر ۲۰۲۰، و انتشار «بیانیه مشترک پیرامون دموکراسی و توسعه مشترک» به ابتکار بخش بین‌الملل حزب کمونیست چین، «جنگ دمکراسی‌ها» به صفحات رسانه‌های فارسی زبان چپ و متمایل به چپ نیز راه یافته است. مقاله زیر با «کالبدشکافی مداخله امپریالیستی»، مضمون اقتصادی دمکراسی آمریکایی را، که «بیانیه مشترک پیرامون دموکراسی و توسعه مشترک» نه فقط آن‌را به چالش نمی‌کشد، بلکه بطور ضمنی تأیید می‌کند، نشان می‌دهد. و یکبار دیگر این اصل را برجسته می‌سازد که دمکراسی غیرطبقاتی یعنی همدستی با امپریالیسم، و مشارکت برد – برد در جهانی‌سازی نولیبرالی نهایتاً راه را برای مداخلات امپریالیستی هموار می‌کند.

 

کالبدشکافی مداخله امپریالیستی

 

آن‌چه که امروز در ونزوئلا می‌گذرد یک درس عینی پیرامون ماهیت مداخله امپریالیسم در جهان سوم در عصر نولیبرالیسم به دست می‌دهد. امپریالیسم اخیراً در امتداد خطوط مشابه در دیگر کشورهای آمریکای لاتین – به طور برجسته در برزیل- مداخله کرده است؛ اما ونزوئلا، دقیقاً به دلیل مقاومت سختی که نشان می‌دهد تکنیک‌های امپریالیسم را عریان‌تر می‌نمایاد.

از زمانی نه چندان دور، چرخش به چپ در آمریکای لاتین، نه فقط در کوبا، بولیوی و ونزوئلا، بلکه در برزیل، آرژانتین، اکوادور و چندین کشور دیگر که در آن‌ها رژیم‌های چپ – مرکز به قدرت رسیدند و سیاست‌های بازتوزیعی را به سود کارگران فقیر در پیش گرفتند، منبع الهام برای نیروهای ترقی‌خواه سراسر جهان بوده است. امروز، بسیاری از این رژیم‌ها، نه به این علت که برنامه‌ها و سیاست‌های آن‌ها حمایت مردمی را از دست داده، بلکه از طريق توطئه‌های خبیثانه‌ای که ایالات متحده در آن‌ها نقش اصلی را بازی کرده است، سرنگون شده‌اند. علیه آن‌ها کودتاهای نوع جدید، متفاوت با کودتاهایی که ایالات متحده در دهه‌های ۵۰، ۶۰ و ۷۰ به راه می‌انداخت، کودتاهای مختص عصر نولیبرالیسم، صورت گرفته است.

دو عامل مهم در این سرنگونی نقش داشته‌اند. نخست، سقوط شرایط مبادله کالاهای اولیه در پی بحران جهانی سرمایه‌داری. کشورهای آمریکای لاتین، از جمله حتا برزیل، عمدتاً صادرکننده مواد خام بوده اند، و شرایط نامساعد جریان بازرگانی موجب کاهش درآمد ارز خارجی آن‌ها برای واردات کالاهای اساسی‌شان شده است. در مورد ونزوئلا، کاهش قیمت‌های نفت این نقش را بازی کرد؛ به علاوه، کاهش قیمت‌های نفت درآمدهای دولت را نیز کاهش داد. تلاش دولت، رویاروی با کاهش درآمدهای ارز خارجی برای حفظ مزایای بازتوزیعی که فقرا از آن برخوردارند، به جای در پیش گرفتن اقدامات «ریاضتی» که چیزی است که آژانس‌های امپریالیستی می‌خواهند، موجب جهش تورم شده است.

تردیدی نیست که این شرایط دشواری‌هایی برای فقرا به وجود آورده است. اما شخص باید توجه کند که این دشواری‌ها نه به علت سیاست‌ها، بلکه به علت سقوط شرایط مبادله کالاهای اولیه بوده است. در واقع، در صورت اجرای سیاست‌ «ریاضتی» وضع فقرا در رویارویی با این دشواری‌ها به مراتب بدتر از زمان عدم اجرای سیاست «ریاضتی» می‌بود.

دشواری‌های اقتصادی برای ونزوئلا به علت تحریم‌های تحمیل شده از سوی ایالات متحده که مانع می‌شود حتا کالاهای اساسی مانند داروهای جان‌بخش آزادانه وارد شوند، بی‌نهایت وخیم‌تر شده است. و ایالات متحده به تازگی جنگ اقتصادی خود را علیه ونزوئلا با مسدود نمودن دارایی‌های شرکت نفت دولتی ونزوئلا در ایالات متحده، و اعلام این‌که همه درآمدهای حاصل از صادران نفت ونزوئلا را نه به رژیم به طور دمکراتیک انتخاب شده و طبق قانون اساسی مشروع رییس‌جمهور نیکولاس مادورو، بلکه به رژیم خوان گوایدو که با پشتیبانی ایالات متحده به سادگی خود را رییس‌جمهور اعلام کرده خواهد داد، تشدید کرده است. این عملاً به معنی سرقت پول خود ونزوئلا برای به راه انداختن کودتا در ونزوئلا است، پديده‌ای که یادآور دوره استعماری است، زمانی که مردم مستعمرات برای تأمین مالی فتوحات استمعاری غارت می‌شدند.

نیاز به گفتن نیست که این غارت، و تحریم‌ها رنج مردم ونزوئلا را تشدید نموده، و سپس برای شوراندن مردم علیه دولت مادورو خود همین رنج به گردن آن انداخته می‌شود.

دومین عنصری که در بازی سرنگون کردن اخیر سهم دارد این فاکت است که ایالات متحده اکنون تدریجاً خود را از درگیری مستقیم در خاورمیانه کنار می‌کشد، بدون این‌که در آنجا از هدف‌های امپریالیستی خود دست برداشته باشد. و این اکنون به ایالات متحده امکان می‌دهد بیش‌تر بر آمریکای لاتین تمرکز نماید.

اقدامات کودتایی اخیر ایالات متحده، که ونزوئلا یک مورد کلاسیک آن است، با کودتاهای آمریکایی دهه‌های ۵۰، ۶۰ و ۷۰ حداقل از شش راه آشکار متفاوت است، و بر روی‌هم یک الگوی جدید را تشکیل می‌دهد.

نخست این‌که کودتاهای قدیمی، چه در ایران یا گواتمالا، یا شیلی، در حالی که علیه دولت‌های به طور دمکراتیک انتخاب شده بودند، بی‌شرمانه رژیم‌های خودکامه مورد حمایت ایالات متحده را به جای آن‌ها سر کار می‌آوردند، کودتاهای کنونی نیز گرچه علیه دولت‌های به طور دمکراتیک انتخاب شده هدایت می‌شوند، اما به نام دمکراسی انجام می‌شوند. در برزیل، بولسونارو به مثابه یک رییس‌جمهور به طور دمکراتیک انتخاب شده ظاهر می‌شود، اما در آنجا نه فقط یک «کودتای پارلمانی» علیه دیلما روسف صورت گرفت، بلکه به مردمی‌ترین رهبر سیاسی در کشور، یعنی لولا رییس‌جمهور پیشین از حزب کارگران، اجازه داده نشد در انتخابات ریاست جمهوری نامزد شود.

همین‌طور در ونزوئلا، خوان گوایدو، مدعی مورد حمایت ایالات متحده رییس مجلس ملی است، و نه یک نظامی قلدر. به دیگر سخن، نیروهای سیاسی که نظام استثماری برتری‌طلب سفید را نمایندگی می‌کردند، به وسيله ایالات متحده در مبارزه علیه رژیم‌های ترقی‌خواه در آمریکلای لاتین به طور گسترده بسیج می‌شوند.

همراه با این پدیده اعتراضات خیابانی گسترده و تظاهرات سازمان یافته از سوی نیروهای مورد حمایت ایالات متحده وجود دارد که گرچه علیه دولت‌های قانونی به طور دمکراتیک انتخاب شده به صف شده اند، اما ادعا می‌نمایند که از دمکراسی دفاع می‌کنند. به طور خلاصه، کودتاهای ضدانقلابی، به جای این‌که مانند موارد پیشین صرفاً کودتاهای نظامی باشند، یک کاراکتر توده‌ای کسب نموده اند.

دوم، این خیزش‌های توده‌ای ضدانقلابی از دشواری‌های اقتصادی که مردم با آن رو‌به‌رو هستند تغذیه می‌کنند، گرچه دولت‌های ترقی‌خواه مسؤول این دشواری‌ها نیستند و گرچه اکثر این دشواری‌ها از طریق فعالیت‌های حساب‌شده خود امپریالیسم ایالات متحده به وجود آمده اند. کودتاهای دوره پیشین نه کاراکتر توده‌ای داشتند، نه در پی اشاعه دشواری‌های اقتصادی اجرا می‌شدند، و نه حتا به خود زحمت می‌دادند با اشاره به آن دشواری‌ها خود را توجیه نمایند. درست است که دولت دکتر چدی چاکان در گویان با به راه افتادن اعتصاب کامیونداران برخودار از کمک مالی امپریالیسم سرنگون شد، اما چیزی که در گذشه به ندرت به کار گرفته می‌‌شد اکنون عادی است.

سوم، دشواری‌های اقتصادی، گرچه علاوه بر عملکرد اقتصاد سرمایه‌داری جهانی، عمدتاً به وسيله خود امپریالیسم آفریده شده اند، اما تقصیر آن‌ها نه فقط بر دوش دولت‌های ترقی‌خواه، بلکه بسیار آشکار‌تر بر دوش سیاست‌های چپ‌گرایانه آن‌ها انداخته می‌شود. دشواری‌های اقتصادی را به ملی کردن منابع معدنی، به مداخله دولت در اقتصاد، به مواضع مخالف سیاست سرمایه‌داری، و غیره نسبت می‌دهند. به طور خلاصه،تبلیغات برای کودتا یک حمله ایدئولوژیک علیه هرگونه مداخله در عملکر نظام نولیبرالی را در برمی‌گیرد. این حمله ایدئولوژیک ضرورتاً مبهم است، به مفاهیمی مانند «فساد»، «بی‌کفایتی» متوسل می‌شود: اما قرار است این‌ مفاهیم با مداخله دولت در نظام نولیبرالی مترادف باشند.

چهارم، به همین طریق، کودتا آشکارا برنامه‌ای را مطرح می‌نماید که در پی استقرار دوباره نظام نولیبرالی هوادار شرکت‌هاست. به عنوان مثال، یک برنامه برای «گذار دمکراتیک» در ونزوئلا چیزی را مطرح کرده که کودتا می‌خواهد، از جمله:
الف- فعال‌ ساختن دوباره سازمان تولید (با دسترسی به پول صندوق بین‌المللی پول)؛
ب- از میان برداشتن همه کنترل‌ها، مقررات و «موانع بوروکراتیک»، واقدامات تنبیهی؛
ج- سرمایه‌گذاری بین‌المللی در چارچوب نظارتی که اعتماد و حمایت مؤثر از مالکیت خصوصی به وجود آورد؛
د- باز کردن بنگاه‌های عمومی به روی سرمایه‌گذاری خصوصی؛
ه- تصویب قانون نفت و گاز جدید که به سرمایه خصوصی اجازه بدهد در طرح‌های نفتی حداکثر سهام را داشته باشد؛
و- واگذاری مسؤولیت فعالیت‌های خدمت‌رسانی به بخش خصوصی؛
ز- کارآیی در جهت کوچک‌سازی دولت.

این یک برنامه بی‌شرمانه نولیبرالی است؛ با این‌حال، برنامه کودتا را تشکیل می‌دهد. چنین پیام روشنی مبنی بر این‌که دولت به طور دمکراتیک انتخاب شده باید در جهت پیش بردن برنامه سرمایه بزرگ سرنگون گردد، پیش از این هرگز چنین صریح نبوده است.

پنجم، کودتاهای کنونی گرچه ممکن است تحت نفوذ ایالات متحده باشند، اما بر اساس پشتیبانی همه قدرت‌های امپریالیستی قرار دارند. ترامپ از اتحادیه اروپا خواست دولت خوان گوایدوی متظاهر را به مثابه دولت مشروع ونزوئلا به رسمیت بشناسد، و آن‌ها انجام وظیفه نمودند. این‌هم از نشانه‌های زمان و هم از نشانه‌های دو فاکت است، یک، این‌که خود ایالات متحده قدرت پیشین را ندارد، و دیگر این‌که ما در جهانی زندگی می‌کنیم که رقابت‌های درون امپریالیستی خاموشند، و حتا زمانی که ایالات متحده دست به یک اقدام امپریالیستی می‌زند همکاری دیگران را لازم دارد.

و آخر این‌که، مورد ونزوئلا اهمیت نقشی را نشان می‌دهد که رسانه‌ها اکنون در نرم ساختن مردم برای پذیرش این بازی می‌کنند که یک اقدام امپریالیستی علیه یک دولت انتخاب شده در جهان سوم دفاع از دمکراسی است. روزنامه‌هایی مانند نیویورک تایمز این خط را پیش برده اند.

به طور خلاصه، ما اکنون در جهان جدیدی زندگی می‌کنیم که در آن برابر شمردن منافع سرمایه بزرگ با دمکراسی به  یک اصل پذیرفته‌شده مبدل می‌شود. مردم ونزوئلا تاکنون در برابر کودتای مورد حمایت ایالات متحده استوار ایستاده اند؛ اما به این دلیل ایالات متحده اکنون آن‌ها را به مداخله مسلحانه تهدید می‌نماید. اگر مداخله مسلحانه صورت پذیرد، در سال‌های اخیر نخستین اقدام مسلحانه علیه یک کشور مستقل خواهد بود که نه با دست‌آویز هر قدر سست تهدید امنیتی نسبت به ایالات متحده یا لطمه زدن به منافع ایالات متحده، بلکه صرفاً به خاطر این که جرأت کرده یک رژیم نولیبرالی را کنار بگذارد، اتفاق می‌افتد.

https://peoplesdemocracy.in/2019/0224_pd/anatomy-imperialist-intervention

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/yndpbmaw