شرق
۱۴ شهریور ۱۴۰۰
در این میانه ایران به جز تکرار این ایده و میزبانی یکی، دو نشست نهچندان پرحاصل در تهران چه کرده است؟ ایران بهعنوان همسایه نزدیکی که البته مذهب رسمیاش هم در تضاد با عقاید تروریستهای بنیادگرای طالبان قرار میگیرد، شاید بیشتر از دیگر همسایهها در معرض آسیب و خطر از سوی طالبان قرار میگیرد. در تماسهای متعددی که این مدت بین وزیر خارجه ایران و همتایان در کشورهای منطقه و قدرتهای منطقهای و جهانی صورت گرفته است، چرا تلاشی نشده است که جنبش، همکاری و تحرکی برای مواجهه با این معضل شکل داده شود؟ چرا ایران درباره افغانستان با کسی صحبتی جدی نکرده است؟ اگر حرکتی انجام شده، چرا بروندادی نداشته است؟ سؤالی که در این مرحله پیش و بیش از همه نیازمند پاسخ باشد، این است: ما داریم چه کار میکنیم؟
انفعال روی دور تکرار
روحاله نخعی: سخنگوی وزارت خارجه بار دیگر درباره اتفاقات افغانستان موضع گرفت؛ اما از روی صحبتهای او نمیتوان دریافت سؤالی که از او پرسیده شده، چه بوده است. در واقع حتی نمیتوان حدس زد چه زمانی این صحبتها مطرح شدهاند؛ چراکه حرفهای دیروز سعید خطیبزاده، کموبیش همانی هستند که از شروع دور تازه بحران اوجگیری قدرت گروه تروریستی طالبان در افغانستان گفته شدهاند. خطیبزاده درباره تحولات این روزهای افغانستان و درگیریها در پنجشیر، همه طرفها را به خویشتنداری و پایبندی به اصل گفتوگو برای حلوفصل اختلافات و رسیدن به یک راهحل مرضیالطرفین دعوت کرد. سخنگوی وزارت امور خارجه تأکید کرد: «جمهوری اسلامی ایران با همه طرفها در ارتباط مستمر بوده و همه مساعی خود را به کار گرفته تا رنج و درد مردم افغانستان به حداقل ممکن کاهش پیدا کند. ما معتقدیم تنها از طریق گفتوگوهای اصیل بینالافغان بدون حضور و مداخله کشورهای خارجی میتوان به صلح و ثبات پایدار در افغانستان رسید». خطیبزاده عنوان کرد: «افغانستان امروز خسته از سالها اشغال و جنگ و خشونت است؛ بنابراین همه گروهها باید از بهکارگیری مجدد خشونت و برادرکشی اجتناب کنند». او با محکومکردن هرگونه مداخله خارجی اظهار کرد: «مردم افغانستان شایسته دولتی مردمی و فراگیر هستند که بازتابدهنده ترکیب جمعیتی و قومیتی این کشور باشد». سخنگوی وزارت امور خارجه تصریح کرد: «جمهوری اسلامی ایران در این مسیر همانند ۴۰ سال گذشته در کنار مردم افغانستان است».
دولتی که رفت
تکرار و تأکید بر مواضع به خودی خود البته مذموم نیستند؛ بلکه گاهی پافشاری بر موضع صحیح و مقاومت در برابر فشارها برای تغییر مسیر، ویژگی مثبتی است؛ اما در این نمونه دو مسئله درخورتوجه به نظر میرسند. اول اینکه این صحبتها زمانی که طالبان تازه در حال شروع حرکتش بود، مطرح میشدند. از آن زمان، طالبان جنگ را پی گرفته، شهر به شهر تصرف کرده، پایتخت را گرفته و در نهایت مدعی حکومت شده است. اینکه موضع ایران در این مدت تغییری نکرده، به نظر نیازمند توضیح است. موضعگیران رسمی ایران در حالی همچنان از گفتوگوهای بینالافغان صحبت میکنند که یک طرف این گفتوگوها در زمان شروع بحران، یعنی دولت اشرف غنی، سقوط کرده و رئیسجمهور آن به خارج از کشور گریخته است.
گفتوگو با کدام افغان؟
حال باید پرسید گفتوگوها قرار است بین طالبان و چه گروهی صورت بگیرد؟ اساسا طالبان در طول این مدت چه تمایلی به شراکت در حکومت نشان داده است که بر مبنای آن بتوان امیدوار بود گفتوگویی برای تقسیم قدرت شکل بگیرد؟ طالبان پایتخت را به زور اسلحه گرفته و در ارگ قدرت ساکن است. حتی اگر زمانی انگیزهای برای این گفتوگوها داشت، الان چرا باید لزومی ببیند که با کسی درباره سرنوشت کشور مذاکره کند؟ بلکه حتی اگر مذاکره هم صورت بگیرد، آیا جز این است که همین وضعیت فعلی نتیجه تخطی طالبان از مفاد توافقات پیشینش بوده است؟ هر گروهی که بخواهد طرف مذاکره طالبان باشد، چقدر میتواند روی تعهد این گروه به نتایج گفتوگو حساب باز کند؟ آیا اساسا طالبان چنان ساختار تشکیلاتی منسجمی دارد که هر حرفی که نمایندهاش پای میز مذاکره بزند، معنادار باشد؟ جز این است که تعدد مدعیان در ساختار این گروه و اتکای همه آنها به اینکه حرف آنها حرف خداست، تا همین حالا هم باعث شده در نقاط مختلف رفتارهای متفاوتی از طالبها سر بزند؟ نماینده طالبان که در ظاهر به گفتوگو و تعامل معتقد خواهد بود، بر پایه کدام ساختار قانونی یا تشکیلاتی میتواند همه اعضا و رهبران و مدعیان این گروه را به رعایت اصول توافق قانع یا مجبور کند؟ بهویژه آنکه اکنون ما از نتایج گفتوگوی بین پنجشیریها و طالبان مطلع هستیم که در مقابل هدف آنها برای دولت سراسری و آزاد پیشنهاد کرسی به احمد مسعود دادهاند.
پنجشیریها راه دیگری دارند؟
مسئله دیگر همین مسئله طرف مقابل گفتوگوست. الان به جز چند چهره مثل عبدالله عبدالله، کسانی که الان در افغانستان در عدم پذیرش طالبان پرچم بلند کردهاند، همان پنجشیریها هستند که خطیبزاده آنها را از خشونت پرهیز میدهد. در شرایطی که طالبان حکومت را به چنگ گرفته است، پنجشیریها در تلاشاند تا در صحنه نظامی با مقاومت و کسب پیروزی و احتمالا گسترش جبهه بتوانند در آخرین لحظه از تسلط طالبان بر تمام افغانستان جلوگیری کنند و شاید امیدی برای برگرداندن ورق و نجات کشور نیز ایجاد کنند. احمد مسعود که در پیشانی این گروه ایستاده البته تأکید دارد آماده است صلح و آرامش را بپذیرد؛ اما فعلا در مقابل گروهی مثل گروه تروریستی طالبان که به زور قدرت کشور را به دست گرفته، آنها چارهای جز مقاومت مسلحانه ندارند. سخنگوی وزارت خارجه اگر نسخه عدم خشونت میپیچد، باید این را هم بگوید که پنجشیریها در این مرحله اگر مسلحانه مقاومت نکنند، جز اینکه تسلیم و حذف شوند، چه گزینهای در مقابل گروهی که قصد تصرف مواضع آنها را کرده، دارند؟ و چنین گزینهای به ایده «گفتوگوهای بینالافغان» که مقامات ایران مکرر میگویند، چه کمکی میکند؟ آیا جز این است که اگر بنا باشد روزی چنین گفتوگویی هم شکل بگیرد، باید گروهی قدرتمند و مدعی که توانسته باشد مانع از تحقق خواست حداکثری طالبان شده باشد، وجود داشته باشد تا بتواند بر سر میز مذاکره به دنبال امتیازگیری و امتیازدهی و صلح برود؟ جز اینکه فعلا تنها نامزد چنین جایگاهی همین پنجشیریها هستند؟
تعامل با دیگران چه شد؟
در این میانه ایران به جز تکرار این ایده و میزبانی یکی، دو نشست نهچندان پرحاصل در تهران چه کرده است؟ ایران بهعنوان همسایه نزدیکی که البته مذهب رسمیاش هم در تضاد با عقاید تروریستهای بنیادگرای طالبان قرار میگیرد، شاید بیشتر از دیگر همسایهها در معرض آسیب و خطر از سوی طالبان قرار میگیرد. در تماسهای متعددی که این مدت بین وزیر خارجه ایران و همتایان در کشورهای منطقه و قدرتهای منطقهای و جهانی صورت گرفته است، چرا تلاشی نشده است که جنبش، همکاری و تحرکی برای مواجهه با این معضل شکل داده شود؟ چرا ایران درباره افغانستان با کسی صحبتی جدی نکرده است؟ اگر حرکتی انجام شده، چرا بروندادی نداشته است؟
بر سر پناهجویان چه خواهد آمد؟
حتی اگر مثل برخی تحلیلگران، تسلط و ادامه حکومت طالبان را سرنوشت تلخ و محتوم این منطقه دستکم برای آینده میانمدت بدانیم، باز با سؤالهایی مواجه میشویم. ایران برای شرایطی که در نزدیک به هزار کیلومتر از مرزش با حکومت یک گروه تروریستی همسایه میشود، چه تمهیدی اندیشیده و چگونه خود را آماده کرده است؟ اگر طالبان بخواهد برای رفع بحرانهای اقتصادی که احتمالا پیشرو خواهد داشت، تجارت پرپول مواد مخدر را در افغانستان مدیریت کند، ایران چه خواهد کرد؟ اتحادیه اروپا از ترس شکلگیری دوباره موج مهاجرت و بحران مهاجرتی که این بار ممکن است خود اتحادیه را بیش از نمونه مشابه سال ۲۰۱۵ سوریه تهدید کند، به تکاپوی تعامل و همکاری با همسایگان افغانستان افتاده و حتی صحبت از پرداخت پول به این کشورها برای مدیریت پناهجویان و مهاجرانی میکند که ناچارند از افغانستان تحت سلطه طالبان بگریزند. ایران چه تعاملی با کشورهایی مثل تاجیکستان و ازبکستان برای مدیریت این مشکل مشترک داشته است؟ چه برنامه و ایدهای برای میزبانی از این پناهجویان در ایران آماده شده است؟
از راهبرد خبری هست؟
درباره مواجهه ایران با وضعیت افغانستان حرف و سؤال در میان گروههای کوچک و بزرگ مردم بسیار بوده است. برخی درباره حمایت ایران از گروههای مقاومت در افغانستان میپرسند، برخی درباره تعامل دیر یا زود ایران با طالبان سؤال میکنند، برخی به دنبال چرایی عدم دخالت نظامی ایران هستند، توقع برخی میزبانی با تمام توان و حمایت از پناهجویان گریخته از تیغ طالبان است، خواست برخی ممانعت از ورود آنها و حتی اخراج آنهایی که آمدهاند و برخی حتی به دنبال اندازهگیری میزان تقصیر و تأثیر ایران در وضعیت فعلی افغانستان هستند؛ اما به نظر میرسد سؤالی که در این مرحله پیش و بیش از همه نیازمند پاسخ باشد، این است: ما داریم چه کار میکنیم؟
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/ukx2nynh