این ترجمه که برای نخستین‌بار در ١٠ مرداد ١٣۹١ در «عدالت» منتشر شد، با اندک تغییراتی بشکل استفاده از کلمات مترادف، با امضای مسعود امیدی و با عنوان «انقلاب ملی دمکراتیک چیست؟» در ۲۲ مرداد ۱۳۹۲ به نقل از «نشریه اینترنتی مهرگان» از «مجله هفته»  سر درآورد!

«برخی‌ها در جنبش ما امروز از اين می‌گويند که هدف انقلاب ملی – دمکراتيک مديريت نظام سرمايه‌داری هم‌خط با عناصر منطق خود آن است. انقلاب ملی – دمکراتيک با سمت‌گيری سرمايه‌داری ديگر يک انقلاب ملی – دمکراتيک نخواهد بود.»

 

تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم

منبع: Umsebenzi Online
جلد ۵، شماره ۶۶، ۱۸ اکتبر ۲۰۰۶
نويسنده: بلاده انزيمانده، دبيرکل حزب کمونيست آفريقای جنوبی
برگردان: ع. سهند

 

انقلاب ملی-دمکراتيک يعنی چه؟

 

«ولی چنان‌چه جنبه طبقاتی تحول دمکراتيک از نظر دور گردد، در اين‌صورت ارزيابی اهميت حکومت انقلابی موقت هم ناقص و نادرست خواهد بود. از اينرو در قطع‌نامه اضافه می‌شود که انقلاب – سلطه بورژوازی را تقويت می‌نمايد. اين موضوع در رژيم اجتماعی و اقتصادی فعلی يعنی سرمايه‌داری ناگزير است. و نتيجه قوت يافتن سلطه بورژوازی بر پرولتاريی که تا اندازه‌ای آزادی سياسی دارد، به نوبه خود بايد ناگزير عبارت باشد از مبارزۀ شديد بين آنان در راه به دست آوردن قدرت و نيز عبارت باشد از تلاش‌های شديد بورژوازی برای اين‌که “پيروزی‌های دورۀ انقلاب را از چنگ پرولتاريا خارج سازد” و لذا پرولتاريا، که پيشاپيش همه و در رأس همه برای دمکراسی مبارزه می‌کند، حتا لحظه‌ای هم نبايد تضادهای جديدی را که در درون دمکراسی بورژوازی نهفته است و نيز مبارزۀ جديد را فراموش کند.» (لنين: «دو تاکتيک سوسيال دمکراسی»، ۱۹۰۵)[١]

ما در بالا نظرات لنين درباره گذار از يک رژيم سرکوب‌گر، خودکامه به يک سامان‌گری دمکراتيک‌تر در روسيه را به اين دليل نقل نمی‌کنيم که دولت دمکراتيک خود را هم‌تراز دولت موقت روسيه قرار دهيم. ما با آوردن اين نقل قول می‌خواهيم نشان دهيم که موضوعاتی از اين نوع برای نخستين بار در مقابل کمونيست‌ها يا مبارزات رهايی‌بخش قرار نگرفته‌اند، بلکه آن‌ها به گذشته بسيار دور برمی‌گردند، و مدت طولانی است که مارکسيست‌ها را به‌خود مشغول کرده اند.

يک موضوع حياتی که، از زمان انتشار «سند بحث کميته مرکزی حزب کمونيست آفريقای جنوبی» به مثابه يک عرصه مهم اختلاف در داخل اتحاد ما در بحث‌ها ظهور کرده است، شناخت ما از مفهوم انقلاب ملی دمکراتيک، نيروهای محرکه آن، و «بسته سياستی» چنان انقلابی در آفريقای جنوبی معاصر، و روشی است که نيروهای طبقاتی گوناگون با آن جايگاه خود را در انقلاب ملی – دمکراتيک، به ويژه بعد از دگرگونی دمکراتيک سال ۱۹۹۴ تعريف کرده‌اند.

هدف اين نوشتار طرح اجمالی و ارايه پرسش‌هايی است که بر محور موضوعات حياتی که با توجه به باز شدن اين بحث مطرح می‌شوند، به مثابه کمکی به ژرفش شناخت ما از چالش‌های انقلاب ملی – دمکراتيک در آفريقای جنوبی معاصر نياز به بررسی دارند. بحث هم‌چنين برای تأمين بستری که کار «کميسيون کميته مرکزی» در آن پيش برود، اهميت دارد.

هدف اين نيز می‌تواند باشد که آن‌چه که در مشاهده لنين بنيادين است بايد به ياد طبقه کارگر آورده شود که «گذارها» به دمکراسی، گرچه در مبارزه برای سوسياليسم مغتنم و مهم‌اند، اما با ترکيبی از تضادهای کهنه و نو مشخص می‌شوند و اين هشياری طبقه کارگر و تشکل‌های آن را می‌طلبد.

ما در پيام خود به کنگره (COSATU)، «کنگره اتحاديه‌های کارگری آفريقای جنوبی» مطرح کرديم که محتوای مبارزه طبقاتی که در جامعه جريان دارد، آن‌طور که در بحث‌های معاصر هم در درون و هم در بيرون جنبش ما خود را نشان می‌دهد، سمتی است که انقلاب دمکراتيک ما بايد برگزیند: سمت‌گيری سرمايه‌داری يا سوسياليستی. ما در اين کنگره استدلال کرديم، همان‌طور که هميشه استدلال کرده ايم، که انقلاب ملی – دمکراتيک با سمت‌گيری سرمايه‌داری ديگر يک انقلاب ملی – دمکراتيک نخواهد بود.

آشکارا، از آخرين نشست دوجانبه با کنگره ملی آفريقا (ANC) تا بررسی سياسی پرزيدنت امبکی (Mbek) تا نشست اکتبر ۲۰۰۶ «کميته اجرايی ملی کنگره ملی آفريقا»، نظرات ناهم‌خوانی پيرامون انقلاب ملی-دمکراتيک خود را نشان داده‌اند. در واقع اين امکان دارد که ظهور موضوع رابطه حزب کمونيست آفريقای جنوبی با قدرت حکومتی، از آنجمله درنظر گرفتن رقابت در انتخابات با توجه به توانايی خودمان، از نگرانی‌ها در درون صفوف ما پيرامون محتوا و سمت انقلاب ملی- دمکراتيک ما از دگرگونی دمکراتيک ۱۹۹۴ بدين سو، ناشی می‌شود.

ماهيت، محتوا و سمت انقلاب ملی – دمکراتيک برای اتحاد ما اهميت بنيادين دارد، زيرا ژرفش و استحکام انقلاب ملی – دمکراتيک چسبی است که اتحاد ما را به هم نگه می‌دارد. بنابراين، بيش‌ترين اهميت را دارد که ما بحث درباره اين موضوعات را ادامه بدهيم.

برای حزب کمونيست آفريقای جنوبی، به ويژه از تصويب «تزهای جمهوری بومی ۱۹۲۸» («مبارزه برای يک جمهوری بومی به مثابه يک مرحله به سمت آفريقای جنوبی سوسياليستی»)، ما هميشه درک کرده‌ايم که انقلاب ملی- دمکراتيک مستقيم‌ترين راه به سوسياليسم است. اين چشم‌انداز در برنامه ۱۹۶۲ ما، «راه آفريقای جنوبی به آزادی» مشروحاً شکافته شد.

مفهوم «انقلاب ملی – دمکراتيک» از درون مارکسيسم- لنينيسم در تحليل آن از مبارزات رهايی‌بخش ملی در حال ظهور قرن بيستم نشأت گرفته است. انقلاب ملی – دمکراتيک از نقطه نظر تاريخی به مثابه انقلابی به رهبری نيروهای محرکه ترقی‌خواه (عمدتاً تحت ستم و تحت استثمار) برای درهم شکستن رژيم‌های سرکوبگر و استعماری و ساختمان جمهوری‌های مردمی، هم به عنوان يک هدف در خود، و هم در شرايطی که در نتيجه توازن داخلی و جهانی نيروها، انقلاب نمی‌تواند فوراً به سوسیاليسم فرا رويد، درک شده است. اين می‌تواند بدين دليل باشد که نيروهای محرکه يا نيرومند نيستند يا آگاهی کافی برای پيش بردن انقلاب به سمت سوسياليسم ندارند يا آن‌که ديگر عوامل عينی برای گذار به سوسياليسم محدوديت ايجاد می‌کنند.

توصيف فوق در واقع درک حزب کمونيست آفريقای جنوبی از انقلاب ملی – دمکراتيک بود که در داخل خود «کنگره ملی آفريقا» از طرف بسياری پذيرفته شده بود. اما اين بدين معنی نبود که حزب کمونيست آفريقای جنوبی، انقلاب ملی – دمکراتيک را صرفاً به عنوان پله‌ای يا «ابزاری» به سمت سوسياليسم تصور کرده بود.

حزب کمونيست آفريقای جنوبی هميشه درک کرده و پذيرفته بود که اهداف بسيار فوری انقلاب ملی – دمکراتيک- رهايی سياهان به طور اعم و آفريقايی‌ها به طور اخص، و ساختمان يک جامعه غيرنژادی و غيرجنسيت‌گرا – به خودی خود اهداف مهمی بودند. بدين خاطر است که، برخلاف افترای مخالفين چپ و راست ما، اتحاد هنوز مهم است، زيرا به رغم پيشرفتی که از دگرگونی دمکراتيک ۱۹۴۴ صورت گرفته، اهداف اصلی انقلاب ملی – دمکراتيک، هنوز به دست نيامده‌اند.

در عين حال، حزب کمونست آفريقای جنوبی پيوسته و درست استدلال کرده است که تناقضات ملی و جنسيتی را نمی‌توان به طور کامل تحت انقلاب ملی-دمکراتيک حل کرد، زيرا اين تنها اگر انقلاب به سوسياليسم فرا رويد، اتفاق خواهد افتاد. بدين دليل است که ما با چالش استحکام و ژرفش انقلاب ملی – دمکراتيک از چشم‌انداز شعار استراتژيک خود «سوسياليسم آينده است، آن‌را اکنون بسازيد» برخورد کرده‌ايم.

برای کنگره ملی آفريقا، چشم‌اندازی که مورد تأييد حزب کمونيست آفريقای جنوبی نيز بود، انقلاب ملی- دمکراتيک رسيدن به يک جامعه غيرنژادی، غيرجنيست‌گرا و آباد معنی می‌داد. به علاوه، کنگره ملی آفريقا، گرچه ممکن بود با همه چشم‌اندازهای انقلاب ملی – دمکراتيک که از طرف حزب کمونيست آفريقای جنوبی تدوين شده بود موافقت نداشت، اما هميشه در اين مورد چشم‌اندازهای حزب کمونيست آفريقای جنوبی را درک می‌کرد.

اتحاد با اين چشم‌انداز موافق بود که انقلاب ملی-دمکراتيک يک انقلاب سوسياليستی نيست، اما يک مبارزه برای سرمايه‌داری هم نيست. اين چشم‌انداز مشترک از طريق تصويب «منشور آزادی» در سال ۱۹۹۵، که گرچه يک سند سوسيالیستی نبود، اما دگرگونی راديکال جامعه از آن‌جمله بازسازی ساختار خود نظام سرمايه‌داری به سود اکثريت قاطع مردم ما را در نظر می‌گرفت، ژرف شد. اين چشم‌انداز مشترک هم‌چنين تعهد کنگره ملی آفريقا به جانبداری از طبقه کارگر را، آن‌طور که در «کنفرانس موروگورو» (Morogoro Conference) تبلور يافت و در آنچه که در «کتاب سبز» آمده و اسناد مباحثاتی ما به آن اشاره دارد، تقويت کرد.

اکنون به نظر می‌رسد که اختلافاتی در درون اتحاد ما (و شايد در درون هر يک از اجزاء اتحاد) در حال ظهور است. به عنوان مثال، پاسخ «کميته ملی کار» کنگره ملی آفريقا به اسناد مباحثاتی ما می‌گويد که وظيفه کنگره ملی آفريقا (و به تبع آن انقلاب ملی- دمکراتيک) اين است که روابط سرمايه‌داری را مديريت نمايد، و در ادامه می‌گويد که:
«به عبارت ديگر، انقلاب ملی- دمکراتيک، به خاطر وظايف ملی و دمکراتيک چنين ناميده می‌شود، زيرا در پی برخورد با مظاهر سياسی و اجتماعی – اقتصادی استعمار آپارتايد است. اين شامل رسيدگی به موضوع روابط مالکانه – به شيوه‌ای که در بالا مطرح شد، و در (سند اتحاد) به نام «حکومت، روابط مالکانه و دگرگونی اجتماعی» مشروحاً آمده است، می‌شود. با موفقيت اين، چالش‌های جديدی ظهور خواهند کرد، و کنگره ملی آفريقا در آن موقع مجبور خواهد شد جا و نقش خود را در وضعيت جديد تعريف کند.» «در حالی که نيروهای محرکه، برای تغيير عناصر نظام سرمايه‌داری به سود انقلاب ملی-دمکراتيک تلاش می‌کنند، آن‌ها مجبورند نظام سرمايه‌داری را هم‌خط با عناصر اصلی منطق خود آن مديريت نمايند.»

می‌توان گفت که در واقع خيلی چيزهای جديد در اين استدلال‌ها و فرمولبندی‌ها وجود دارد. به نظر ما، و اين در واقع نظر بسياری در کنگره ملی آفريقاست، انقلاب ملی – دمکراتيک، آن‌طور که در برنامه اصلی- «منشور آزادی» تبلور يافت، هرگز فقط به معنی برخورد با «مظاهر سياسی و اجتماعی – اقتصادی استعمار آپارتايد» نبود. انقلاب ملی – دمکراتيک، به نظر ما يک برنامه راديکال برای دگرگون ساختن شالوده‌های ساختاری اين «مظاهر» آپارتايد است.

انقلاب ملی – دمکراتيک، هم‌چنين به معنی «مديريت نظام سرمايه‌داری هم‌خط با عناصر اصلی منطق خود آن» نبود. اولاً، روشن نيست منظور از اين عبارت چيست، و اين در واژه‌نامه جنبش ما کاملاً جديد است. به نظر من، اين بحثی برای يک انقلاب ملی – دمکراتيک است که کاملاً راه سرمايه‌داری را پذيرفته باشد. يک پرسش فوری که به ذهن خطور می‌کند اين است که آيا اين فرمول‌بندی به معنی توجيه بعد از واقعه برای دنبال کردن سوددهی سرمايه‌داری به مثابه هدف اصلی سياست‌های اقتصادی ما به ويژه پس از تصويب «برنامه رشد، اشتغال و بازتوزيع» (GEAR) در سال ۱۹۹۶ نيست؟

با توجه به نکات فوق تعدادی پرسش وجود دارد که به طرح و پاسخ نياز دارند، برخی از اين‌ها عبارتند از:
● آيا چنين است که در درون جنبش ما، و مطمئناً در جامعه وسيع‌تر، در اساس رقابتی بر سر اين‌که انقلاب ملی – دمکراتيک سمت‌گيری سرمايه‌داری يا سوسياليستی داشته باشد، وجود دارد؟
حزب کمونيست آفريقای جنوبی برای يک سمت‌گيری سوسياليستی، به مثابه تنها شکلی که در واقع تضمين خواهد کرد انقلاب ما قادر به رسيدن به اهداف خود باشد، بحث می‌کند. دوازده سال گذشته از دمکراسی به ما آموخته است که احيای دنبال کردن سوددهی سرمايه‌داری، از نظر طبقاتی، به رغم انتقال منابع عظيم دولت به فقرا، به سود طبقات بورژوايی و متوسط بوده است.
● برآمده از پرسش فوق و در ارتباط با آن اين پرسش است که آيا مبارزات معاصر بازتابی از مبارزه بين دنبال کردن يک انقلاب ملی – دمکراتيک دارای سمت‌گيری سوسياليستی و مبارزه برای پذيرش و تغيير انقلاب ملی – دمکراتيک به يک دمکراسی بورژوايی تمام عيار با بورژوازی (سياه و سفيد) در رأس چنين پروژه‌ای نيست؟
● اما، با توجه به نابرابری‌های عظيمی که نظام سرمايه‌داری هر روز بازتوليد می‌کند، آيا اين ممکن است که در کشور ما حتا يک دمکراسی بورژوايی پايدار به وجود آورد؟
● پرسش کليدی ديگری که، به ويژه بر بستر درگيری ما با کنگره ملی آفريقا ظهور کرده است، اين است که آيا در دوره پس از شوروی در واقع امکان دنبال کردن يک انقلاب ملی – دمکراتيک با سمت‌گيری سوسياليستی وجود دارد؟
● آيا چنين انقلاب ملی – دمکراتيکی شايد فقط طی دوره وجود کشورهای بلوک شوروی سوسياليستی که به مثابه وزنه‌ای در مقابل طرح‌های امپرياليست جهانی عمل می‌کردند، ممکن بود؟ آيا به اين دليل است که برخی‌ها در جنبش ما امروز از اين می‌گويند که هدف انقلاب ملی – دمکراتيک «مديريت نظام سرمايه‌داری هم‌خط با عناصر منطق خود آن است»؟
● پرسش فوق را می‌توان طور ديگری مطرح کرد: استراتژی و تاکتيک‌ها برای دنبال کردن يک انقلاب ملی-دمکراتيک با سمت‌گيری سوسياليستی در يک جهان تک‌قطبی امپرياليستی تحت سلطه ايالات متحده چه بايد باشد؟
● آيا انقلاب ملی-دمکراتيک تحت دمکراسی‌های چند حزبی نوع بورژوايی، هرگز به سوسياليسم فرا روييده است؟
● آيا در مورد انقلاب‌های ملی-دمکراتيک قرن بيستم چنين نبوده است که آن انقلاب‌ها فقط فوراً بعد از پيروزی بر رژيم‌های سرکوب‌گر، و نه تحت شرايط رقابت‌های انتخاباتی باز در سامانگری‌های نوع بورژوا-دمکراتيک به سوسياليسم فرا روييدند؟
● آيا بعد از دگرگونی دمکراتيکی مانند مورد ما، اين ناگزير است که در جهان تک‌قطبی امروز انقلاب ملی-دمکراتيک فقط می‌تواند پذيرفته و به يک سامان‌گری بورژوا-دمکراتيک مبدل شود؟ به عنوان مثال، ما از شيلی آلنده در دهه ۱۹۷۰ و ونزوئلای چاوز در ۲۰۰۶ چه می‌توانيم بياموزيم؟

برای پاسخ به اين پرسش‌ها و پرسش‌های بسياری مانند اين‌ها، مهم است که ما بحث‌ها را از «کنگره ملی ويژه» خود در سال ۲۰۰۵ پيرامون طبقه، مبارزات ملی و جنسيتی در انقلاب ملی-دمکراتيک، در پی دگرگونی دمکراتيک ۱۹۹۴ پيش ببريم.

اين بحث هم‌چنين بايد از طريق انجام يک تحليل همه‌جانبه از انقلابات ملی-دمکراتيک در قرن بيستم، پيش برده شود. چنين تحليلی بايد شامل آن انقلاب‌های ملی-دمکراتيکی باشد که فوراً به سوسياليسم فراروييدند؛ و هم‌چنين شامل انقلاب‌های ملی-دمکراتيکی باشد که به انحراف کشيده شده و به اين يا آن شکل به دمکراسی‌های بورژوايی مبدل شدند. به عنوان مثال چه چيزی است که انقلاب‌های ملی-دمکراتيک چين، کوبا و ويتنام را قادر ساخت فوراً به سمت ساختمان سوسياليسم بروند، در حالی که هند، موزامبيک، آنگولا، به عنوان مثال از سوسياليسم منحرف شدند؟

علاوه بر بينش خود از انقلاب ملی-دمکراتيک، ما نياز داريم شروع به تعيين اين نماييم که منظور ما، به طور مشخص، از رهبری طبقه کارگر در انقلاب ملی – دمکراتيک چيست، و نشانه‌های واقعی اين رهبری و سرکردگی در شرايط کنونی کدامند؟

شايد موضوعی که لازم است ما بيش‌تر بررسی کنيم اين باشد که ماهيت مبارزات طبقاتی، تداوم‌ها و عدم تداوم‌ها، در دوره قبل از کسب قدرت دولتی، و دوره بعد از آن چيست؟ يک پرسش مربوط در اينجا اين است که ماهيت آن مبارزات و برخورد جنبش رهايی نسبت به آن مبارزات، در يک انقلاب ملی – دمکراتيک که رهبری آن را يک جنبش رهايی ملی به عهده دارد، در مقايسه با انقلابی که يک حزب کمونيست مستقيماً رهبری آن را دارد، چيست؟ برنامه حزب کمونيست آفريقای جنوبی قبل از ۱۹۹۴ تا چه حد ماهيت و خصوصيت مبارزات طبقاتی در دوره بعد از دگرگونی دمکراتيک را انتظار داشت؟

البته حزب ما طی ۱۲ سال گذشته در بارۀ پرسش‌های فوق و پرسش‌های ديگر بسيار گفته است. با اين وصف، ما نياز داريم به شيوه‌ای سيستماتيک‌تر، به ويژه در حالی که سال آينده به کنگره دوازدهم نزديک می‌شويم، به اين‌ها بپردازيم.

ما هم‌چنين آگاهانه بايد به دنبال طرح اين موضوعات در پلاتفرم‌های عمده اتحاد خود باشيم. به عنوان مثال، کنگره ملی آفريقا در روند تهيه پيش نويس يک سند جديد «استراتژی و تاکتيک‌ها» در تدارک کنفرانس ملی خود در سال ۲۰۰۷ است، و ما بايد از اين پلاتفرم برای طرح بيش‌تر اين موضوع‌ها استفاده کنيم. علاوه براين، «کنفرانس ملی سياسی» آينده کنگره ملی آفريقا و هم‌چنين دوازدهمين کنگره ما در همان سال بايد به عنوان پلاتفرم‌های مهمی برای پيش بردن اين موضوعات تلقی شوند.

ما از رفقايمان در حزب و در جنبش نيز دعوت می‌کنيم به مثابه يک کل از اين نشريه برای پيش بردن اين بحث‌ها استفاده کنند.

http://www.sacp.org.za/main.php?ID=1850

———————————
١توضیح مترجم: در اينجا از ترجمه فارسی زنده ياد محمد پورهرمزان از اين اثر لنين استفاده شده است

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/4n6s3dz4