تارنگاشت عدالت – دورۀ سوم

 

الکساندر دوگین رهبر «جنبش بین‌المللی اوراسیاگرایی»، به مثابه «چهارمین تئوری سیاسی (فرای چپ و راست و علیه مرکز)» است . دوگین معتقد است که روسیه در یک جهان بیرحم زندگی می‌کند، جهانی که فرار از آن غیرممکن است. روسیه دو گزینه دارد: یا برای بقاء در یک جهان چندقطبی مبارزه کند، یا جهان تک‌قطبی تحت سلطه آمریکا را بپذیرد. به نظر دوگین در جهان معاصر چهار الگوی سیاسی منطقه‌ای وجود دارد.

نخست، الگوی آمریکایی است، که به معنی کنترل مطلق آمریکا بر جهان است. دوم، الگوی اروپایی است، که محدود به اروپا است. سوم، الگوی اسلامی است، که برخی جاذبه‌های جهانی دارد، اما فاقد برنامه‌های اجتماعی و اقتصادی است. چهارم، الگوی چینی است، که محدود به چین است. به دلائل گوناگون، روسیه نمی‌تواند بخشی از این الگوها بشود. اما، روسیه می‌تواند با روابط دوجانبه بین روسیه و اروپا، روسیه و جهان اسلام، روسیه و چین به یک «محور دوستی» مبدل شود.

«جنبش بین‌المللی اوراسیاگرایی» در سال‌های اخیر در میان بخشی از چپ ایران و جهان که با لنینیسم آشنا نیست یا از بکاربست آن شرمنده است رواج یافته است. این بخش از چپ، عنصر جدیدی به تئوری اوراسیاگرایی دوگین افزوده است، و براساس مواضع، و انتشارات آن چنین این به نظر می‌رسد برای «ابتکار یک کمربند، یک جاده» چین رسالت تاریخی پیوند و همگرایی سه الگوی اروپایی، اسلامی، چینی علیه الگوی آمریکایی را قائل است!

تفاوت دوگین با این بخش از چپ ایران و جهان، واقع‌گرایی است؛ که به عنوان مثال در گفت‌وگوی زیر می‌گوید: «دستور مستقیم وجود دارد كه از تحریم‌هایی كه روسیه نپذیرفته پیروی نكنیم و بالعكس روابط اقتصادی با ایران را گسترش دهیم. این موضع رسمی كرملین است. البته مراكز بانكی در روسیه مستقل از دولت و كرملین بوده و وابسته به مراكز بین‌المللی هستند. باید توجه داشت كه هر معامله‌ بانكی كه با ایران انجام شود بلافاصله تحت تحریم آمریكا قرار می‌گیرند و به این ترتیب بانك‌های روسی در تعامل با ایران محدود شده‌اند. اما روسیه به طور كامل موضع خود را رها نمی‌كند و روابطش با ایران و غرب را قطع نمی‌كند.»

«صدای سوسیالیستی» نشریه حزب کمونیست ایرلند در بحث «کمربند و جاده و مشکل سوئیفت» این واقعیت را به شیوه لنینی چنین توصیف می‌کند:
مشکلات اقتصادی چین زاییدۀ موفقیت آن در مبدل شدن به نیروگاه صنعتی در اقتصاد سرمایه‌داری جهانی است. برخی از بخش‌ها، به ویژه صنایع سنگین، بسیار بیش‌تر از استفاده داخلی چین ظرفیت تولید دارند، که آن‌ها را مجبور می‌کند به درون بازارهای خارجی حرکت کنند. سازوکار آن‌ها برای صدور سرمایه «ابتکار کمربند و جاده» است، که هدف ایجاد زیرساخت‌های اساسی مانند بنادر، خطوط راه‌آهن، جاده، نیروگاه، فرودگاه، و سامانه‌های مخابراتی را دنبال می‌کند. مشکل برای چین این است که معاملات «ابتکار کمربند و جاده» در حال‌حاضر عمدتاً از طریق نظام پرداخت سوئیفت که تحت کنترل ایالات متحده است تأمین مالی می‌شوند – و نهایتاً به شکل تقاضا برای اوراق قرضه وزارت خزانه‌داری آمریکا از ایالات متحده سر درمی‌آورند؛ و بنابراین، هر پروژۀ «ابتکار کمربند و جاده»، به تأمین مالی اقتصاد آمریکا نیز کمک می‌کند.

***

منبع: چهارمین تئوری سیاسی (فرای چپ و راست و علیه مرکز)

 

«اوراسیاگرایی، ایران و سیاست خارجی روسیه» در گفتگوی الكساندر دوگین با ایراس

 

ایراس: اورسیاگرایی نظریه‌ مشهور در سیاست خارجی روسیه است كه از دیرایام بر رویكردها و رفتارهای مسكو در این حوزه تأثیر داشته است. هواداران این نظریه با تأكید بر هویت متمایز روسیه از شرق و غرب، بر این مهم تأكید دارند كه مسكو باید مواضع مستقلانه‌ای در عرصة بین‌الملل بگیرد و روابط با كشورهای شرق و غرب را بر اساس این هویت متمایز بنا كند. در این میان، از روابط با كشورهای مختلف از جمله در خاورمیانه و از جمله ایران نیز حمایت می‌شود. موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) برای تدقیق هرچه بیشتر این نظریه و جایگاه ایران در آن، گفتگویی را با الكساندر گلیویچ دوگین، فیلسوف مشهور، سیاستمدار روس و رهبر «جنبش بین‌المللی اوراسیاگرای» در این كشور ترتیب داده كه مشروح آن در ادامه از نظر می‌گذرد؛

مفهوم اوراسیاگرایی در سیاست خارجی روسیه چگونه است؟
اوراسیاگرایی یك فلسفه سیاسی است كه دارای سه سطح خارجی، میانی و داخلی می‌باشد. در سطح خارجی- جهان چند قطبی است. بدان معنی كه چندین مركز جهانی تصمیم گیری وجود دارد، كه یكی از آنها اوراسیاست. منظور از اوراسیا تنها روسیه نیست بلكه روسیه به همراه كشورهای شوروی سابق می‌باشد. در سطح میانی همگرایی كشورهای شوروی سابق در ایجاد مدل فراملی (دولت‌های مختلف) است. در سطح سیاست داخلی – به معنای ساختار سیاسی جامعه كه به عنوان ارزش در ارتباط با حقوق شهروندی مدل لیبرال و ملی‌گرایی بررسی می‌شود. این سه سطح فلسفه اوراسیاگرایی است كه بر مبنای آنها تنها یك شكل سیاست خارجی شكل می‌گیرد كه متقاوت با جهانی شدن، جهان تك‌قطبی، ملی‌گرایی، امپریالیسم و لیبرالیسم است. پس اوراسیاگرایی به طور كلی مدل منحصربه فردی از سیاست خارجی است.

جمهوری اسلامی ایران چه جایگاهی در نظریه اوراسیاگرایی شما دارد؟
از نقطه نظر جهان چندقطبی، در تئوری اوراسیاگرایی، ایران نقش كلیدی دارد. پس از انقلاب ایران و از نظر جایگاه استراتژ‍یك ایران، این كشور در ایجاد فضای مستقل اوراسیاگرایی گنجانده شده است، اگر قبلاً میان ایران و روسیه درگیری وجود داشت و طرفین مسائل فی مابین را با جنگ حل می‌كردند، امروز مسائل موجود تنها از طریق اتحاد صلح‌آمیز و استرات‍ژیك حل و فصل می‌شوند. به این مفهوم كه مسكو و تهران امروز مسائلی را با هم حل می‌كنند كه قبلاً از طرق نظامی نیز حل نمی‌شد. منافع ما با یكدیگر همپوشانی كامل استراتژیك دارند. این روند نه از طریق همگرایی، بلكه از طریق اتحاد استرات‍ژیك محقق می‌شود. ایران شامل همگرایی اوراسیاگرایی نمی‌شود و تنها كشورهای حوزه شوری سابق در این گروه وارد می‌شوند. ایران یك تمدن خاص، یك كشور قدرتمند و مستقل است كه باید محترم شمرد. این اتحاد را باید حفظ كرد، ما نباید یك همگرایی مشترك با ایران را فرض كنیم، ایران در حوزه همگرایی اوراسیاگرایی نیست، بلكه ایران شریك روسیه در جهان چندقطبی است. منافع استرات‍یك ما در آسیای مركزی و به طور كلی حوزه منطقه‌ای به طور كامل همپوشانی دارند. به این ترتیب جایگاه ایران در مدل اوراسیاگرایی چند قطبی مركزی است و در این مدل، تهران نزدیكترین شریك مسكو است. البته شراكت با تركیه، چین و هند نیز پیش‌بینی شده است.

سیاست خارجی «پوتین» و جایگاه ایران در آن را چگونه می‌بینید؟ به نظر شما، آیا روابط ایران و روسیه در دوره پوتین با دوره مدویدیف تفاوتی خواهد داشت یا خیر؟
در اصل موضع ولادیمیر پوتین حد میانه‌ای میان چندقطبی‌گرایی اوراسیایی و تك قطبی آمریكای‌ است و او اوراسیاگرای‌ صرف، آتلانتیك‌گرای صرف و یا مدل تك قطب‌گرای صرف را دنبال نمی‌كند. در اصل پوتین تصمیم ندارد در موضع چندقطبی بایستد، تصمیم ندارد موضع اوراسیاگرایی را دنبال كند، در عین حال اگر او شدیداً مسیر تك‌قطبی آتلانتیك‌گرایی را دنبال كند، مشروعیت خود را در جامعه از دست می‌دهد. بنابراین می‌توان گفت كه موضع پوتین دقیقاً بین تك قطبی‌گرایی و چند‌قطبی‌گرایی خواهد بود. در ارتباط با تفاوت او با مدویدیف باید به مفهوم « گرادیان» (понятие градиент ) توجه كرد كه به معنای تقاوت مستقیم جهت‌گیری نیست، بلكه به عنوان مثال ۱۵ الی ۲۰ درجه تفاوت، یعنی تفاوت نسبی میان پوتین و مدویدیف خواهد بود. به این معنی كه پوتین نسبت به مدویدیف گرایش بیشتری به اوراسیاگرایی و چندقطبی‌گرایی دارد و این مدل به گونه‌ای متعادل خواهد بود. در اینجا صحبت از تغییر نسبی است، نه جهت‌گیری.

با در نظر گرفتن فراز و فرودهای اخیر در روابط ایران و روسیه و اعمال فشار و تحریم از سوی كشورهای غربی، دورنمای همكاری دو كشور را چگونه ارزیابی می‌كنید؟
همه چیز بستگی به همان فرمولی دارد كه شرح دادم، اگر روسیه كاملاً در موضع چندقطبی باشد، مسلماً باید تحریم‌ها علیه ایران را بشكند، كه این طور نخواهد بود. علاوه بر این روسیه همواره تلاش خواهد كرد تا این تحریم‌ها را كاهش دهد، بنابراین در اینجا صحبت از این است كه روسیه به ایران برای خارج شدن از تحریم‌ها كمك خواهد كرد، اما به صورت غیرمستقیم و غیر رادیكال. ما در حال حاضر در سیستم اوراسیاگرایی این موضوع را بررسی می‌كنیم كه چگونه در سیستم بانكی و اقتصادی با تحریم‌ها مقابله كنیم و این اقدام یك ابتكار پایین‌دستی نیست، بلكه با حمایت شخص پوتین انجام می‌شود. صحبت در باب تحریم‌های یكجانبه‌ای است كه روسیه نپذیرفته است. ما در وزارت امور خارجه با نماینده تام الاختیار امور آسیا صحبت كردیم. دستور مستقیم وجود دارد كه از تحریم‌هایی كه روسیه نپذیرفته پیروی نكنیم و بالعكس روابط اقتصادی با ایران را گسترش دهیم. این موضع رسمی كرملین است. البته مراكز بانكی در روسیه مستقل از دولت و كرملین بوده و وابسته به مراكز بین‌المللی هستند. باید توجه داشت كه هر معامله‌ بانكی كه با ایران انجام شود بلافاصله تحت تحریم آمریكا قرار می‌گیرند و به این ترتیب بانك‌های روسی در تعامل با ایران محدود شده‌اند. اما روسیه به طور كامل موضع خود را رها نمی‌كند و روابطش با ایران و غرب را قطع نمی‌كند.

با توجه به جهت‌گیری‌های اخیر پوتین و اظهارات لاوروف در رد حمله غرب به ایران، موضع اصولی روسیه در قبال تحریم‌ها و تهدید امریكا در مورد حمله به ایران را چگونه ارزیابی می‌كنید؟
روسیه قاطعانه با هرگونه حمله نظامی غرب به ایران مقابله می‌كند و در راستای همین سیاست، روسیه از سوریه نیز حمایت خواهد كرد، و تا پایان از منافع استرات‍ژیك ایران حفاظت خواهد نمود. این مساله بسیار مهم است، چرا كه اقدام نظامی علیه ایران امنیت مرزهای روسیه را نیز تهدید می‌كند.

مواضع ایران و روسیه در سطح منطقه‌ای، در مورد سوریه تا چه میزان به هم نزدیك است و دو طرف چه تمهیداتی در جهت حفاظت از منافع مشترك روسی- ایرانی در منطقه اندیشیده‌اند؟
موضع ایران و روسیه در ارتباط با سوریه در كلیه موارد كاملاً یكسان است. چونكه مساله حمله به سوریه، حمله به منافع ملی هر دو كشور ایران و روسیه است. بنابراین به طور طبیعی مواضع طرفین باید نزدیك به هم باشد. مساله دیگر اینكه دولت ایران باید از این شرایط در جهت تحكیم كامل روابط خویش با روسیه استفاده كند. شرایط ذهنی و عینی درك موقعیت ایران وجود دارد و در این میان، شرایط ذهنی ایده آل است. این درخواست نیز از ایران وجود دارد كه حمایت‌های خود را بیشتر كند. البته وقتی مساله جنگ و حمله نظامی مطرح می‌شود قوانین دیگری حاكم می‌شوند. اهرم هسته‌ای روسیه در اینجا بحث بسیار مهمی است كه باید از آن حمایت نمود. با این ملاحظه، مسكو و تهران باید ضمن حفاظت از منافع مشترك روسی- ایرانی در منطقه، به اتحاد كامل و استرات‍ژیك برسند. همكاری‌های اقتصادی و نظامی نیز باید محقق شوند و گسترش یابند. ایران و روسیه باید روابطشان با كشورهای تركیه، چین و هند را توسعه دهند تا یك لابی نیرومند در برابر امریكا ایجاد شود. در این میان، بحث جنگ نرم را نیز نباید فراموش كرد. امریكا از این اهرم به خوبی استفاده می‌كند و با بسیاری از كشورها تعاملات گسترده‌ای را برقرار نموده است. جوانان ما از سایت‌های آن‌ها استفاده می‌كنند، در حالی كه ما در این زمینه ضعیف عمل كرده‌ایم. ساخت‌ فیلم، كتاب، ترجمه و … حوزه‌هایی است كه باید به آنها بپردازیم.

موضع روسیه در قبال نقش جدید تركیه در همكاری با غرب و اتحادیه عرب علیه سوریه، عراق و ایران چیست؟
موضع روسیه در ارتباط با اتحادیه عرب و كشورهایی كه امروزه لحن بلندی دارند از جمله كشورهای عربی چون عربستان سعودی و قطر به طور سنتی بد بوده است. این كشورها از جمله همان كشورهای دنیای عرب هستند كه ما در دوره شوروی از روابط با آنها حمایت می‌كردیم. بنابراین به طور كلی صحبت از مخالفان قدیمی ما، كشورهای عربی بزرگ است كه در این فرآیند تغییر بزرگی ایجاد نشده است. موضع اتحادیه عرب اصلاً جالب نیست. در ارتباط با تركیه، باید اشاره كرد كه این كشور موضع پیچیده‌تری دارد. از سویی تركیه كشوری است كه ایالات متحده امریكا بر آن تاثیرگذار است، از سوی دیگر در ارتباط با مسیر ملی‌گرایی تركیه، دولت این كشور همپوشانی منافع مشترك خود با خط مشی ناتو و امریكا را درك نمی‌كند. اصولاً میان روسیه و تركیه روابط بسیار خوبی در جریان است و بهبود هم می‌یابد. بنابراین در اصل تركیه خودش موضع مذكور را بسیار مشابه روسیه اتخاذ نموده است. تركیه از سویی در جهان اسلام واقع شده و از سویی در جهان غرب. با قرارگرفتن در این موقعیت میانی، تركیه بیش از پیش خود را كشوری اوراسیایی می‌بیند، ماهیت اوراسیایی روسیه و تركیه این دو كشور را به هم نزدیك‌تر می‌سازد. البته این در برخی موارد است. مثلاً چرا مدویدیف به تحریم لیبی رای داد؟ از آنجا كه در برخی جاها به نفع غرب و برخی جاها به نفع اوراسیاست. در حقیقت موضع روسیه، مصلحتی و نسبی است. موضع تركیه مستقیماً به نفع اوراسیا نیست و به گونه‌ای متعادل شده است. بنابراین در ارتباط با سوریه، موضع آنكارا را می‌توان مخالف مسكو دانست. مسكو به طور معمول در ارتباط با سوریه عمل می‌كند. جایی كه تركیه مستقلاً راجع به سوریه اعمال نظر می‌كند. این در حالی است كه روسیه از بشار اسد حمایت می‌كند و این همان چیزی است كه تقریباً سیاست اصولی مسكو نامیده می‌شود.

با تشكر از آقای الكساندر دوگین كه وقت خود را در اختیار موسسه ایراس قرار دادند.

تنظیم: زینب نجفی

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/8ucatk