تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ اول

۲۷ شهریور ۱۳۸۳
ع. سهند

 

جنگ سرد اسناد و خاطرات

 

نشریه «شهروند» چاپ كانادا، در شمارۀ ۹۱۸ خود به تاریخ ۱۳ شهریور ۱۳۸۳ (۳ سپتامبر ۲۰۰۴)، مطلبی تحت عنوان «اسناد محرمانه گفت‌و‌گوهای نورالدین كیانوری با رهبران آلمان شرقی» را منتشر كرده است.

«شهروند» از قول دفتر اروپایی خود طی مقدمه‌ای بر این مطلب می‌نویسد: «مجید روشن‌زاده روزنامه‌نگار آزاد و عضو سازمان خبرنگاران بدون مرز که در برلین اقامت دارد، در سال‌های اخیر اغلب به صورت افتخاری و بدون هیچ‌گونه چشم‌داشت مالی با دفتر اروپایی شهروند همکاری داشته است… اخیراً آگاهی یافتیم که روشن‌زاده به گنجینه‌ای از اسناد آرشیو محرمانه آلمان شرقی سابق دست یافته که بخش مهمی از آن‌ها پرده از بسیاری ناگفته‌ها در دوران انقلاب و سال‌های نخست حاکمیت جمهوری اسلامی تا تلاشی بلوک شرق برمی دارد. از مجید روشن‌زاده خواهش کردیم که بخش‌های مهم این اسناد را برای انتشار در اختیار دفتر اروپایی شهروند قرار دهد. او، ضمن پذیرش این درخواست زحمت ترجمه اسناد را نیز کشید و اکنون بخش نخست اسناد را که به گفت‌و‌گوهای نورالدین کیانوری دبیرکل حزب تودۀ ایران با مقامات آلمان شرقی مربوط می شود، به آگاهی خوانندگان گرامی می‌رسانیم…»

مجید روشن‌زاده، تهیه كنندۀ مطلب «شهروند» طی «توضیحی در باره این اسناد» می‌گوید: هدف از انتشار این اسناد در وهله نخست تلاشی در جهت بازنگری رویدادهای بعد از انقلاب ایران و درک واقعی و حقیقی جزئیات پشت پرده وقایعی است که مسیر تاریخ بیش از دو دهه اخیر ایران را تعیین و ترسیم کرده است. از این رو هدف از انتشار به هیچ‌وجه افشاگری نیست، بلکه افروزش اندک شعله‌ای روشن‌گر و دانش‌بخش در هزارتوی حفره‌های تاریک و تو در توی تاریخ سیاسی ایران است. انتشار این اسناد اقدامی در جهت تحقق وظیفه پژوهش‌گرایانه و ژورنالیستی و با پایبندی کامل به اصول و بنیان‌های اخلاقی آن است. آموزش این اصول از ما می‌طلبد و به ما حکم می‌کند که امانت‌دار حقیقت باشیم و به سندیت واقعیت وفادار بمانیم و عنصر آگاه‌گرایانه را در فعالیت‌های خود از یاد نبریم.»

روشن‌زاده در ادامه، ضمن گفتن این‌كه این كار او «بنا به توصیه‌های مكرر دوستان است» این به ظاهر افشاگری روشنگرانه خود را در حد افشای اسناد مربوط به كودتای آمریكایی در شیلی وانمود كرده و می‌گوید:

«اگر انگیزه انتشار این اسناد مربوط به رویدادهای سیاسی ایران موارد فوق و توصیه‌های مکرر دوستان است، اما راهیابی به آن‌ها بسیار اتفاقی و ناگهانی بود: به خاطر دوستی و نزدیکی با بعضی از فعالان چپ آمریکای لاتین، بویژه آرژانتین، پرو و شیلی، موضوع کودتای پینوشه علیه سالوادور آلنده همواره بین ما مطرح بود، به طوری که من ارزیابی این موضوع را به عنوان یکی از موضوعات دانشگاهی‌ام برگزیدم. علاوه بر آن، آشنایی بعدی من با فیلسوف معروف شیلیایی و شاگرد مارتین‌ هایدگر، ویکتور فاریاس، علاقه مرا به واقعیت حوادث سال ۱۹۷۳ شیلی دو چندان کرد. بعدها مطلع شدم که ویکتور فاریاس با استفاده از آرشیو سانتیاگو اسنادی پیرامون حوادث سال۱۹۷۳ و به زیان شخص آلنده منتشر کرده است. همه این عوامل موجب کنکاش و جستجو پیرامون حقیقت وقایع آن سال‌ها شد. و در طی این جستجو پیرامون وقایع شیلی و با راهنمایی یکی از اعضای حزب سبزها بود که من به این اسناد برخورد کردم. بعد از مدت‌ها تعلل و طرح موضوع با بعضی از دوستان تصمیم به انتشار این چند سند گرفتم. امیدوارم که نشر این اسناد بتواند به شفافیت تاریخ نوین ایران یاری رساند.»

این دو مقدمه در ذهن خواننده انتظارات منطقی زیر را ایجاد می‌كنند:

– انتظار برخوردی «پژوهش‌گرایانه و ژورنالیستی و با پایبندی کامل به اصول و بنیان‌های اخلاقی آن» از طرف مترجم و در خدمت «افروزش اندک شعله‌ای روشن‌گر و دانش‌بخش در هزارتوی حفره‌های تاریک و تو در توی تاریخ سیاسی ایران است.»

– انتظارآشنایی با گنجینه‌ای از اسناد آرشیو محرمانه آلمان دموكراتیك، اسنادی كه پرده از بسیاری ناگفته‌ها در دوران انقلاب و سال‌های نخست حكومت جمهوری اسلامی برمی‌دارند، اسنادی حاوی مطالب ناگفته و ناشنیده بسیار.

اما، آیا پس از خواندن مقاله «شهروند» این انتظارات منطقی خواننده برآورده می‌شود؟ و یا این مقاله هم بخشی از شوروی‌ستیزی و توده‌ای‌ستیزی است كه هنوز هم پس از گذشت یك دهه و نیم از پایان جنگ سرد از جانب برخی محافل روشنفكری داخل و خارج كشور لجوجانه دنبال شده و به عنوان آتش كناری به آن دامن زده می شود؟ حركت خود برای یافتن پاسخ دقیق به این سؤالات را، با بررسی مختصر آنچه كه بر سر آرشیو اسناد دولتی و حزبی آلمان دموكراتیك آمده است، آغاز می كنیم.

جنگ سرد اسناد
مایكل پارنتی، نویسنده، مورخ و اندیشمند آمریكایی در بحث از تاریخ‌نویسی طبقات حاكم و كارگزاران آن‌ها، از برخورد سرمایه‌داری جهانی به آرشیو اسناد حزبی و دولتی كشور‌های سوسیالیستی سابق پرده برداشته است. به موجب بررسی مستند او كه بر نتایج پژوهش‌های تاكنون انجام‌شده قرار دارد، سرمایه‌داری جهانی در هیچ‌یك از این آرشیوها كمترین سندی در حمایت از تبلیغات «جنگ سرد» در باره طرح شوروی برای «سلطه بر جهان» یا «وابستگی احزاب كمونیست و كارگری جهان به مسكو» و یا وجود اردوگاه‌های كار اجباری كه تبلیغات امپریالیستی حتا تا اواسط دهه ۱۹۸۰ ادعا می‌كردند صد‌ها هزار نفر در آن‌ها به سر می‌برند، پیدا نكرده است. برعكس، همه این آرشیوها نادرستی تبلیغات «جنگ سرد» را نشان می‌دهند. بخشی از پژوهش پارنتی در ارتباط با سرنوشت اسناد آرشیو دولتی و حزبی آلمان دمكراتیك در دوران پس از الحاق آن به جمهوری فدرال آلمان است، كه به خاطر ارتباط آن با موضوع این نوشته در زیر آورده می شود.[۱]

«با پیروزی سیاسی، فرصت انحصاری كردن اسناد تاریخی نیز همراه است. بعد از آنكه جمهوری فدرال آلمان (آلمان غربی) در سال ۱۹۹۰ جمهوری دمكراتیك آلمان (آلمان شرقی) را به خود الحاق كرد (چیزی كه با غلط‌اندازی «وحدت» نامیده می‌شود)، اسناد رسمی، كتابخانه‌ها و كتب درسی جمهوری دمكراتیك آلمان از موضوعات و ایده‌هایی كه با بینش ارتودوكس هوادار سرمایه‌داری و ضدكمونیستی آلمان غربی در تضاد بود، به طور سیستماتیك تصفیه شد. مؤسسه معتبر «اوتو سوهر» در برلین تعطیل شد و كتابخانه ۲۳۰ هزار جلدی آن، از جمله، مجموعه جایگزین كتاب‌هایی كه طی كتاب سوزان نازی‌ها در دهه ۱۹۳۰ نابود شده بودند، منحل شد. اسناد این مؤسسه پیرامون یهودی‌ستیزی، همراه با مجموعه ۷۸ هزار جلدی تاریخ و سیاست چپ، و ۳۱ هزار جلد راجع به تسامح محافظه‌كارانه‌ای كه منجر به قدرت رسیدن نازی‌ها در آلمان شد، از طریق حراج‌كردن آن‌ها، نابود شدند.[۲]

نابود كردن عمدی یك كتابخانه عملی است مذموم. در مورد مؤسسه«اوتو سوهر»، پژوهشگران مترقی كه در سراسر جهان تاریخ رایش سوم، نازیسم و یهودی‌ستیزی را مطالعه می‌كنند، به طور حساب‌شده از یكی از غنی‌ترین منابع اطلاعاتی محروم شدند. به نظر پاتریشیا برودسكی، انحلال این مؤسسه و كتابخانه آن «بخشی از یك روند بزرگ‌تر در آلمان و سراسر جهان است.» كتابخانه‌های عمومی و كتابخانه كارخانه‌های جمهوری دمكراتیك آلمان سابق «به آتش كشیده شده یا از كتاب‌های مربوط به تاریخ جمهوری دمكراتیك آلمان، ماركسیسم- لنینیسم، و موضوعات مشابه تهی شدند.» پلیس به آرشیو مركزی حزب در مؤسسه تاریخ جنبش كارگری در برلین، یكی دیگر از مراكز معتبر تحقیقات بین‌المللی هجوم برد و آنرا موقتاً تعطیل كرد. كتابفروشی‌های دگراندیش در چند شهر آلمان مورد هجوم قرار گرفتند، نسخ روزنامه‌های چپ توقیف شد، و كاركنان كتابفروشی‌ها به خاطر توزیع نشریات «ضاله» به پیگرد قانونی تهدید شدند.[۳]

مقامات جمهوری فدرال هم‌چنین با هدف تحریف یا حذف اسناد تاریخی كه در بناهای یادبود مبارزه با فاشیسم و موزه‌های اردوگاه‌های [مرگ] نگه‌داری می‌شد، دست به یك رشته عملیات هماهنگ زدند. بنا به گزارش برودسكی، یك بخش كامل موزه [اردوگاه] بوخن‌والد، كه به موضوعاتی مانند همبستگی بین‌المللی در اردوگاه، دادگاه جنایات جنگی، و «تداوم بین رایش سوم و رهبری سیاسی و صنعتی جمهوری فدرال- كه به كمك اسناد به خوبی نشان داده می‌شد» از میان برداشته شده است. جای آن را یك یادواره مخصوص برای بازداشت‌شدگان بعد از جنگ- كه اكثراً هم‌دستان و شركای جنایات نازی‌ها بودند – گرفته است. چنین دستبردی به اسناد و مطالب تاریخی كه بر فاشیسم و ارتجاع نور انتقادی می‌افكند، اتفاقی نیست. «این‌ها بیانگر احیای عملیات جنگ سرد در جهت بی‌اهمیت جلوه دادن – و هر كجا كه بشود- از بین بردن نشانه‌های فرهنگ ضدفاشیستی است.»[۴]

هجوم آلمان غربی سرمایه‌داری به تاریخ سوسیالیستی آلمان شرقی باید ما را متوجه این نكته كند كه جنگ سرد هنوز پایان نیافته است. در عرصه ایدئولوژی و تاریخ‌نویسی جنگ سرد با همان شدت ادامه دارد. یك دهه [و نیم] پس از سقوط اتحاد شوروی، سیلی از برنامه‌های مستند تلویزیونی، كتاب و مقاله در تبلیغ این ادعای قدیمی كه گویا اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به طور سیری‌ناپذیری در صدد تسخیر جهان بود، در جریان است. شبح كمونیسم هنوز هم در اطراف بورژوازی جهان در گردش است. هدف ایدئولوگ‌های ضدكمونیست اطمینان حاصل كردن از این است، كه از این پس هیچ نظام گزینه دیگری هژومونی سرمایه‌داری جهانی را چالش نكند.»

تفاوت در بینش، اولویت‌ها، و آماج تبلیغاتی روشنفكران متعهد جهان و برخی محافل روشنفكری ایرانی را به روشنی می‌توان دید. آن‌ها روند نابودی عامدانه اسناد مربوط به مبارزات تاریخی زحمتكشان و همه آنچه را كه سرمایه‌داری «غیر مفید» تشخیص داده است، افشا می كنند، و این‌ها به خاطر دست‌یافتن به آنچه سرمایه‌داری «مجاز» دانسته است، اظهار شعف می‌كنند. آن‌ها از هر امكان و فرصتی برای تقویت روحیه امید در بشریت مترقی برای مبارزه با امپریالیسم، فاشیسم، نزادپرستی و برای عدالت اجتماعی استفاده می‌كنند، و این‌ها برای تخریب و تحریف یاد و میراث مبارزاتی رهبران زحمتكشان ایران به هر بهانه‌ای متوسل می شوند.

پروتكل یا گزارش
آنچه كه «شهروند» منتشر كرده است، بخشی از پروتكل گفت‌و‌گو بین زنده‌یاد نورالدین كیانوری، دبیركل وقت حزب تودۀ ایران و هیأتی به سرپرستی هرمان آکسل، عضو هیأت سیاسی و دبیر کمیته مرکزی حزب سوسیالیست متحد آلمان پیرامون مسایل مورد علاقه دو طرف است. متأسفانه تهیه‌كننده مطلب «شهروند» برای القاء ذهنیات خود به خواننده، از كلمه «گزارش» به جای پروتكل استفاده كرده و می‌نویسد: «… كیانوری گزارش داد…» برای سنجش ادعای پایبندی به «برخورد پژوهش‌گرایانه و ژورنالیستی و به اصول و بنیان‌های اخلاقی آن» لازم است كه تفاوت بین پروتكل و گزارش را در نظر بگیریم. پروتكل یعنی:

– شكل مراسم و اتیكت مورد توافق بین دیپلمات‌ها و سران دولت‌ها. به عنوان مثال، بخشی از پروتكل دیدار مقامات جمهوری اسلامی از كشور‌های اروپایی این است كه در مراسم رسمی از مشروبات الكلی استفاده نشود. یا پروتكل دیدار رهبران جمهوری خلق چین از آمریكا در برگیرنده این توافق است كه در مراسم رسمی، نماینده تایوان حضور نداشته باشد.

– اصول پذیرفته شده برای انجام صحیح امور مانند پروتكل‌های ایمنی، آكادمیك، پزشكی و غیره.

– نسخه اولیه قرارداد‌ها و اسناد مشابه، قبل از آنكه به امضا برسند. مانند پروتكل الحاقی.

– پیش‌نویس متن اسناد، مفاد مذاكرات، و نتایج مورد توافق تا آن مرحله مشخص از مذاكرات.

عنصر اصلی همه تعریف‌های ارائه شده از «پروتكل» معلوم است. «پروتكل» بدون استثنا به وجود روابط مساوی، روشن و پذیرفته‌شده بین دو یا چند طرف اشاره می‌كند، در حالی كه «گزارش» معمولاً در شرایط نابرابر گفت‌و‌گو یا مذاكره دیده می‌شود. از طرف دیگر، در جوامع دمكراتیك دیدار بین نمایندگان احزاب كمونیست و كارگری جهان و یا حتا دیدار آن‌ها با نمایندگان دولت‌های مردمی هنجاری پذیرفته‌شده است. رسانه‌های مترقی جهان همه روزه گزارشات این‌گونه دیدار‌ها را منعكس می‌كنند. به عنوان مثال، در هفته اول سپتامبر سال جاری، وزیر امور خارجه جمهوری بولیواری ونزوئلا، طی دیدار رسمی خود از هند، در دفتر مركزی حزب كمونیست هند (ماركسیست) حضور یافت و با یكی از اعضای رهبری آن حزب دیدار كرد. طرفین در این دیدار، پیرامون موضوعات مورد علاقه فی‌مابین بحث و تبادل نظر كردند.[۵]

در همان هفته دو وزیر عضو دولت آفریقای جنوبی طی دیدار رسمی خود از هند، با اعضای رهبری حزب كمونیست هند (ماركسیست) دیدار و پیرامون موضوعات مشترك بحث و تبادل نظر كردند.[۶]

در فرهنگ و هنجار‌های دمكراتیك و مترقی، این‌گونه تماس‌ها بسیار عادی است. آنتریك‌های پلیسی و «جیمز باند»ی پیرامون این‌گونه دیدار‌ها بخشی از گرایشات غیر دمكراتیك و انحصارطلبانه تبلیغات جنگ سرد و رسوبات ذهنی حاصل آن‌هاست. برای برخی محافل روشنفكری ایرانی، چنانچه از مقدمه روشن‌زاده برمی آید، عادی و موجب افتخار است كه با نمایندگان احزاب و سازمان‌های سبز و زرد و سیاه در سراسر دنیا نشست و برخاست داشته و حتا به توصیه آن‌ها مطلب تهیه كنند، اما اگر توده‌ای‌ها همان مناسبات و مراودات را با احزاب سرخ داشته باشند، مراودات و مذاكرات آن‌ها غیرعادی است، در تاریكخانه تاریخ جای دارد و باید از همه طرف آن را زیر نور افكن قرار داد و «افشا» كرد.

محتوای «اسناد»
رویكرد «شهروند» و روشن‌زاده به محتوای این «اسناد» اگر به فرض، خالی از غرض‌ورزی و حساب‌گری باشد- فرضی كه با توجه به شواهد باید با احتیاط به آن برخورد كرد – به وضعیت اصحاب كهف می‌ماند كه پس از برخاستن از خواب سی‌صد ساله، به آنچه در دور و برشان اتفاق افتاده بود در منتهای حیرت و ناباوری، واكنش نشان می‌دادند. روشن‌زاده بر مفاد این «اسناد» ۹ بند توضیح گمراه‌كننده نوشته و در ترجمه متن هم توضیحاتی را گنجانده است. «شهروند» هم برای افزایش آنتریك در بین مخاطبان – كه به اعتراف خود آن‌ها نسل جوان است – از صفحه آرایی‌های تحریك‌آمیز استفاده كرده است.

به اعتبار صدها صفحه مقاله و نوشته كه در برابر ماست، پروتكل گفت و گو بین رهبری حزب تودۀ ایران و حزب سوسیالیست متحد آلمان، نه تنها در برگیرنده حتا یك ناگفته «در دوران انقلاب و سال‌های نخست حاکمیت جمهوری اسلامی» نیست، بلكه همه موضوعات آن به صورت مقالات و نوشته‌های مستدل، مشروح و دقیق در همان سال‌های نخست انقلاب، در هر كوی و برزن در دسترس عموم مردم ایران قرار داشت. در ادامه با خوانندگان، نمونه‌هایی از این اسناد كه به مردم و تاریخ مردمی ما تعلق دارند را در ارتباط با چند نكته از مطلب «شهروند»، مرور می‌كنیم.

رأی حزب تودۀ ایران به حسن حبیبی
یكی از موضوعاتی كه «شهروند» در حاشیه صفحه، بزرگ و برجسته كرده است، می‌گوید: «حزب تودۀ امیدوار بود كه حسن حبیبی نخست وزیر شود و به یك عضو غیرعلنی حزب مقام وزارت بدهد.» این در حالی است كه در متن «اسناد» در این مورد چنین آمده است:

«آنچه که به دولت آینده و جدید مربوط می‌شود آن است که احتمالاً دکتر حبیبی به سمت نخست‌وزیری برگزیده خواهد شد. او پیش از این خود را برای انتخابات ریاست جمهوری کاندید کرده بود. حبیبی به عنوان انسانی متعادل که با وی می شود حرف زد، ارزیابی می شود. او ضد کمونیست متعصب نیست. حزب تودۀ رابطه با وی را حفظ خواهد کرد و در تدوین برنامه انتخاباتی‌اش برای انتخابات ریاست جمهوری همکاری به عمل خواهد آورد. علاوه بر آن این احتمال وجود دارد که یکی از اعضای غیر علنی حزب تودۀ در دولت جدید وزیر شود.»

به وضوح می‌توان دریافت كه متن مطلب، به هیچ‌وجه از ادعای بزرگ‌شده در حاشیه صفحه حمایت نمی‌كند، و به هیچ صورت منطقی نمی‌توان این احتمال «که یکی از اعضای غیر علنی حزب تودۀ در دولت جدید وزیر شود» را به حمایت حزب از حسن حبیبی ربط داد. موضوع مهمی كه به هر علت از دید مترجم، و سردبیر «شهروند» پنهان مانده است، این است كه بالاخره حبیبی می‌خواست نحست وزیر شود یا رییس جمهور؟ به نظر می‌رسد این دوستان آنچنان درگیر آفرینش آنتریك جیمز باندی بوده‌اند كه خود متوجه نشده‌اند، چه می‌نویسند و چه منتشر می‌كنند.

اگر همانطور كه در ابتدای این بند از «اسناد» آمده است، احتمال می‌رفت كه حبیبی به نخست وزیری برگزیده شود، دیگر چه جایی برای این جمله باقی می‌ماند كه «حزب توده… در تدوین برنامه انتخاباتی‌اش برای انتخابات ریاست جمهوری همکاری به عمل خواهد آورد.»؟ مسئول این لغزش كیست؟ آیا می‌توان آن را به زنده‌یاد كیانوری نسبت داد؟ آیا امكان دارد چنین تناقض‌گویی در آن گفت و گو رخ داده باشد؟ راستی چرا «شهروند» و روشن‌زاده حاشیه و توضیحی بر این تناقض ننوشته اند؟ برای پاسخ به این سؤالات و سؤالات مشابه آن لازم است چند واقعیت تاریخی، با استفاده از اسناد واقعی یادآوری شوند.

در زمان این گفت‌و‌گو (اواخر خرداد ماه ۱۳۵۹)، اولاً: به موجب ماده یك ‌صد و بیست و چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی، گزینش نحست‌وزیر موضوعی نبود كه حزب تودۀ ایران بتواند به آن رای بدهد.[۷]

ثانیاً: از برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری سه ماه بیش‌تر نگذشته بود و منطقاً بسیار زود و بی‌موقع بود كه كسی احتمال شركت حبیبی در دور دوم را مطرح كند و یا حتا فكر كمك به تدوین برنامه انتحاباتی این یا آن فرد رابه خود راه دهد.

ثالثاً: در انتخابات دور اول ریاست جمهوری بنی‌صدر، مدنی و حبیبی سه كاندیدایی بودند كه مردم می‌توانستند به یكی از آن‌ها رأی بدهند.

رابعاً، حزب تودۀ ایران بر اساس یك تحلیل منطقی و منطبق با برنامه خود و با هدف تاثیر گذاری بر تحولات سیاسی، تصمیم گرفت در آن انتخابات به بنی‌صدر و مدنی رای ندهد، و در پایان از لیست چهار نفری مورد نظر خود كه فروهر، سامی، مكری و حبیبی را در بر می‌گرفت، حسن حبیبی را تأیید كرد.

برخلاف ادعای «شهروند» سیاست حزب در رأی دادن به حبیبی نه برای فرستادن یك وزیر به كابینه بود و نه به علت روابط ویژه و پنهانی حزب با حبیبی. سیاست حزب تودۀ ایران بر یك تحلیل دقیق و علمی، و پایبندی به اصول و برنامه خود، و دقت در برنامه سیاسی حبیبی قرار داشت؛ و تأثیر‌گذاری مثبت بر تحولات سیاسی كشور را دنبال می كرد. سیاست حزب تودۀ ایران در قبال انتحابات دور اول ریاست جمهوری، یكی از نمونه‌های درخشان عمل سیاسی دمكراتیك است، سیاستی كه شركت در روند دمكراتیك را در خدمت اهداف تقویت جبهه متحد نیروهای مردمی، پیشبرد برنامه خود در دفاع از منافع مردم و دفاع از استقلال كشور در برابر توطئه‌های امپریالیستی قرار می‌دهد. سیاستی كه در شرایط كنونی – كه در یك طرف سیاست تحریم همه چیز، حاكم است، و در طرف دیگر سیاست بی‌برنامگی و «شرط‌بندی بر روی اسب برنده» و ریختن رأی و همبستگی خود به پای هر صدای ناراضی – ضرورت بازگرداندن آن به حافظه تاریخی مردم و به ویژه نسل جوان، دیده می‌شود.

چرا حزب تودۀ ایران در میان كاندیداهای ریاست جمهوری به آقای حسن حبیبی رأی داده است؟

در جلسه پرسش و پاسخی كه در اسفند ۱۳۵۸ تشكیل شده بود، یكی از حضار سؤال فوق را مطرح می‌كند. زنده‌یاد كیانوری، بسیار روشن و شفاف تحلیل حزب پیرامون این تصمیم را با مردم در میان می‌گذارد. با توجه به اهمیت این تحلیل تاریخی بخش‌هایی از آن را در زیر می‌آوریم:

«سیاست ما در مورد انتخابات ریاست جمهوری كاملاً روشن است. چنانكه قبلاً نیز گفته ام، حزب ما پیش از هر حزب و سازمان دیگری برنامۀ خود را برای انتخابات ریاست جمهوری در روزنامه، یا طی اعلامیۀ خود منتشر كرده است. ما در این اعلامیه گفته ایم كه حزب ما به علل معینی كه ناشی از مصوبات قانونی اساسی است، از معرفی كاندیدای مستقل صرف نظر كرده است… مسأله دیگری كه باید به آن توجه كرد، این است كه این كاندیداها، كاندیداهای ما نیستند و گرایش‌های سیاسی و اجتماعی گوناگونی دارند… تا زمانی كه سه تن از كاندیداها، یعنی بنی‌صدر، مدنی، و جلال‌الدین فارسی شانس زیادی برای انتخاب شدن داشتند، مسأله انتخاب برای ما بسیار دشوار بود. زیرا به نظر ما، این سه كاندیدا، از آنچه كه ما به عنوان «حداقل…» در نظر داشتیم، كم و بیش دور بودند. اما پس از این كه جلال‌الدین فارسی كنار گذاشته شد و دكتر حبیبی در كنار دو كاندیدای اول كه از دیگران شانس بیشتری برای انتخاب‌شدن داشتند، قرار گرفت، این اختلاف سنجش برای ما پیش آمد.

اطلاعاتی كه ما در باره زندگی گذشته، شیوه عمل و طرز فكر دكتر حبیبی داشتیم، و به ویژه برنامه سیاسی او، ما را بر آن داشت كه در مقایسه با دو كاندیدای دیگر، یعنی مدنی و بنی‌صدر، در او جنبه‌های مثبت‌تری ببینیم. چندین امكان برای ما وجود داشت. یكی اینكه اصولاً به هیچ كاندیدایی رأی ندهیم، كه این به طور كلی با سیاست ما كه گفته بودیم در انتخابات فعالانه شركت خواهیم كرد، مغایر بود. زیرا ما بارها گفته ایم به هر كس كه سیاستش به برنامه ما نزدیك‌تر باشد، رأی خواهیم داد. دیگر آنكه به هیچ یك از كاندیداهایی كه شانس موفقیت دارند رأی ندهیم. كاندیدای دیگری برگزینیم كه شانس پیروزی ندارد. البته ما می‌توانستیم موضعی اتخاذ كنیم كه تنها خود را راضی كرده باشیم. اما مسلم است كه در این صورت، نمی‌توانستیم در جریان سیاست هیچ‌گونه تأثیری به جای بگذاریم… آرایی كه به مدنی و بنی‌صدر داده می‌شود، تقریباً ثابت است، و مشخص است كه چه اقشاری از جامعه به آن‌ها رأی می‌دهند. این امر، از آگهی‌های دو صفحه‌ای روزنامه اطلاعات و كیهان كه حتماً صدها هزار تومان خرج برداشته است، پیداست. باید دید كه این پول‌ها چگونه و توسط چه كسانی تأمین می‌گردد.

هم‌چنانكه گفتم، برای ما نیز آسان بود كه كاندیدای مستقلی معرفی كنیم، با علم به اینكه بدون تردید، مانند كاندیدای سازمان مجاهدین خلق رد می شد… پس می‌بینید كه راضی‌كردن خود، كار سیاسی نیست. و گر نه مسلماً حزب ما نیز می‌توانست برای خود كاندیدایی معرفی كند، و اعضا و هواداران و دوستان حزب بروند به او رأی بدهند و آرایشان هم خوانده نشود. ما نیز خوشحال باشیم كه وظیفه «تارخی» خود را انجام داده ایم. یعنی در برابر آیینه بایستیم و بر خود ببالیم كه چه كار مهمی انجام داده ایم.

در حالی كه كار ما اصلاً و ابداً یك كار سیاسی نبوده است. اما عمل حزب تودۀ ایران، یك عمل سیاسی است. زیرا با تقویت جریانی كه دارای جنبۀ مثبت‌تری است، در جهت خنثاكردن یك جریان منفی‌تر عمل می‌كند… پس ما در نتیجه این تحلیل منطقی بود كه تصمیم گرفتیم با رأی خود از تقویت و تحكیم جهت‌های نادرست و ناسالم در انتخابات جلوگیری كنیم… شاید دوستان برنامه آقای حبیبی را كه بخشی از آن، دیشب از رادیو تلویزیون پخش شد، شنیده باشند و یا متن چاپ شدۀ آن را خوانده باشند. خوب، این برنامه از برنامه تمام كاندیداهای دیگر ریاست جمهوری جامع‌تر و دارای جنبه‌های مثبت‌تری است. البته مانند برنامه حزب تودۀ ایران یا مثلاً سازمان مجاهدین خلق ایران نیست، اما هم‌چنانكه گفتم، محتوای مثبتی دارد… البته، چنانكه در اعلامیه حزب گفتیم، ما در امر انتخاب كاندیدا برای ریاست جمهوری به دو جهت مهم توجه داشته ایم. یكی اینكه سیاست كاندیدای برگزیده ما از دیگران به برنامه حزب تودۀ ایران نزدیك باشد و دیگر اینكه در مسیر اتحاد همه نیروها با هواداران خط امام خمینی عمل كند. اگر ما تنها به جهت اول توجه داشتیم، اگر هم خود كاندیدایی معرفی نمی‌كردیم، شاید كس دیگری را بر می‌گزیدیم. به همین سبب نیز در میان تمام كاندیدا‌ها، چهارتن را كه به نظر ما بیش از دیگران به خط امام نزدیك بودند- فروهر، سامی، مكری و حبیبی- برگزیدیم. اما چون جهت دوم برای ما مهم‌تر بود، ترجیح دادیم پیشنهاد كنیم كه سه تن از آنان به سود یكی كنار رود و به این ترتیب، انتخابات ریاست جمهوری را به مبارزه‌ای برای تحكیم اتحاد و وحدت میان نیروهایی كه در این لحظه حساس تاریخی در برابر امپریالیسم قرار گرفته اند، تبدیل كنیم. من تصور می‌كنم كه جریانات دیروز، امروز و فردا، نشان دهد كه تصمیم ما تصمیم درستی بوده است…»[۸]

در همان جلسه، یكی از حضار سؤال دیگری در ارتباط با این موضوع را مطرح كرده و می پرسد: «اگر آقای حسن حبیبی – در صورت انتخاب شدن به ریاست جمهوری – به تعهدات برنامه خود عمل نكند یا برخلاف مواضع اعلام شده خود رفتار كند، شما چه خواهید كرد؟ آیا این بدان معنی نیست كه شما نشسته اید و راجع به كسی نظر نادرست داده اید، و در حقیقت اشتباه كرده اید؟» زنده‌یاد كیانوری در پاسخ به این سؤال، با درایت تاریخی، همه تحریفاتی كه امروزه از «چپ» و «راست» تلاش دارند سیاست آنروز حزب تودۀ ایران را نادرست جلوه داده و آن را مسبب اوضاع موجود قلمداد كنند، و از این طریق برای سیاست‌های نادرست روز خود مشروعیتی دست و پا كنند را رد كرده و می‌گوید: «نه، این به هیچ‌وجه درست نیست. در تمام قراردادهایی كه در عرصه سیاست كتباً یا شفاهاً بسته می شود، و به عبارت دیگر در تمام سازش‌هایی كه انجام می گیرد (سازش به معنی سیاسی و تاکتیكی آن، نه به معنی تسلیم‌طلبی) همیشه دو جنبه وجود دارد. یكی اینكه طرف قرار داد به تعهدات خود عمل كند، و دیگر اینكه آن‌ها را زیر پا بگذارد… در سیاست… تعهداتی هست كه اگر انجام نگیرد، باعث رسوا شدن كسی می‌شود كه در برابر مردمی كه به وی اعتماد كرده اند و او را مورد تأیید و پشتیبانی قرار داده اند، ملزم به اجرای آن‌ها بوده است. اكنون هر كسی در ایران می‌داند كه ما به دكتر حسن حبیبی به خاطر محتوای مترقی برنامه‌اش رأی داده ایم. ما به تعهد او رأی داده ایم كه در جهت اتحاد همه نیروها صرف‌نظر از جهان‌بینی، ایدئولوژی و بستگی‌های سیاسی آن‌ها گام بردارد. به خاطر این رأی داده ایم كه در زمینه كشاورزی به اصلاحات عمیق ارضی دست بزند و به دهقانان زمین بدهد. به خاطر این رأی داده ایم كه در زمینه صنایع برنامه‌های مترقی ارائه داده و در مورد حقوق زنان جامعه ما تعهدات كاملاً مشخصی را پذیرفته است…»[۹]

روشن است كه رأی حزب تودۀ ایران به حسن حبیبی، رأی حزب به اتحاد نیرو‌ها صرف‌نظر از جهان‌بینی، ایدئولوژی و بستگی‌های سیاسی آن‌ها، رای به اصلاحات عمیق ارضی و دفاع از منافع دهقانان و از صنایع ملی، و رأی به دفاع از حقوق زنان بود. بسیار طبیعی است كه آن محافلی كه این موضوعات هیچ‌گاه حتا دغدغه خاطرشان نبوده، این رأی را درك نكرده و یا در صدد تحریف آن برآیند. اگر آنچنان كه ادعا می‌شود، هدف این رأی فرستادن یك وزیر به دولت آینده بود، منطق «پراگماتیسم اپورتونیستی» حكم می‌كرد به كاندیدایی كه از ابتدا برنده بودن او معلوم بود رأی داده شود و نه به كاندیدای كه از آغاز مشخص بود شانس چندانی برای انتخاب شدن ندارد.

رابطه حزب تودۀ ایران با افراد و جریانات سیاسی
موضوع دیگری كه «شهروند» و روشن‌زاده در صدد تحریف آن هستند، موضوع رابطه حزب تودۀ ایران با چهره‌ها، افراد و رهبران درون هیأت حاكمه جمهوری اسلامی و بیرون آن است. با صفحه‌آرایی و حاشیه‌نویسی تلاش شده است، این روند عادی و علنی، به عنوان بخشی از توطئه حزب تودۀ ایران و زد و بند‌های پشت پرده آن با دولت‌مردان جمهوری اسلامی نشان داده شود. این بخش از فعالیت‌های روزانه حزب تودۀ ایران در آن سال‌ها هم، موضوعی نیست كه نیاز به «افشاگری» داشته باشد. پیش از «افشاگری» روشن‌زاده، بنی‌صدر و ‌هاشمی رفسنجانی و … نیز در خاطرات خود به آن‌ها اشاره كرده اند. خارج كردن این بخش از فعالیت‌های حزب از بستر تحولات سیاسی روز و قطع ارتباط ارگانیك آن با برنامه، سیاست و تاكتیك‌های حزب تودۀ ایران، فصل مشترك همه این «افشاگری‌ها و خاطره‌نویسی‌ها» را تشكیل می‌دهد. از اینرو، قبل از ذكر نمونه‌هایی از این ارتباطات – كه در زمان خود به طور علنی و آشكار با مردم در میان گذاشته شده اند – عناصر اصلی سیاستی كه برقراری این ارتیاطات را لازم و ضروری می‌كرد را بررسی می‌كنیم.

۱- برنامه حزب تودۀ ایران
« ما از همه آن افراد و جریانات سیاسی كه نظر و عمل آن‌ها منطبق است با برنامه‌ای كه ما مستقلاً و بر پایه برداشت علمی از اوضاع ایران برای حزب انتخاب كرده ایم، پشتیبانی می‌كنیم. برنامه‌ای كه ما پیشنهاد كرده ایم، چه برنامه ۱۳ شهریور، چه برنامه پیشنهادی پلنوم شانزدهم و چه برنامه‌ای كه بعد از پلنوم برای كار حزب مطرح كرده ایم، از برنامه هیچ حزب دیگری اقتباس نشده است. این سیاست حزب ماست و از آن پیروی می كنیم.»[۱۰]

۲- ضرورت تشكیل جبهه متحد خلق
«… ما در واقع از نظریات خودمان پشتیبانی می‌كنیم… به این ترتیب حزب ما با تمام دقت تاریخی از سال‌ها پیش، مراحل انقلاب ایران و گام‌ها و اقداماتی را كه بایستی یكی پس از دیگری در جریان آن برداشته شود و انجام گیرد پیش‌بینی كرده، برای آن مبارزه كرده، برای آن خلق را تجهیز كرده و اكنون بسیار شادمان است كه این نظریات و پیش‌بینی‌ها در جامعه ما به صورت نقطه نظر یك اكثریت عظیم اجتماعی با برداشت‌ها و جهان‌بینی‌های دیگر در آمده است. كدام حزب كمونیستی می‌تواند در جامعه‌ای كه ۹۵ تا ۹۷ درصد مردم آن تمایلات مذهبی و اغلب تمایلات عمیق مذهبی دارند، تصور كند كه بدون این نیروی عظیم می‌تواند انقلاب اجتماعی انجام دهد؟ مگر می‌شود انقلاب را با هلیكوپتر و هواپیما به جایی وارد كرد. انقلاب كالا نیست كه مثلاً از كارخانه زیمنس بتوان آن را وارد كرد. انقلاب اجتماعی را خلق باید انجام دهد، یعنی دهقانان، كارگران، پیشه‌وران و روشنفكران. اكثریت مطلق این طبقات و اقشار مذهبی هستند. ما تنها می‌توانیم خوشحال باشیم از اینكه تأثیر تحولات تاریخی جهان، در ایران كار را به جایی رسانده است كه قشرهای وسیعی از نیروهای غیرماركسیست، نیروهای طبقات مردم و زحمتكش، با تجربه شخصی خودشان به صحت این شعارهایی كه ما با تحلیلی دیگر به آن رسیده ایم، دست یافته اند و برای رسیدن به آن هدف‌ها آماده مبارزه اند. اینست مفهوم «جبهه متحد خلق» برای دست یافتن به هدف‌های انقلاب دمكراتیك ملی.[۱۱]

۳- جریانات سیاسی موجود و نحوه برخورد به آن‌ها
« ما معتقدیم كه در رابطه با این سیاست، غیر از حزب تودۀ ایران، قاطع‌ترین مواضع را طرفداران راستین نظریات آیت‌الله خمینی در مبارزه علیه امپریالیسم، در مبارزه علیه رژیم ارتجاعی شاه، در مبارزه برای حقوق اكثریت مردم زحمتكش و در مبارزه برای آزادی‌های دمكراتیك، اتخاذ كرده اند. به این ترتیب ما معتقدیم كه در شرایط كنونی این نیروها در عمل نزدیك‌ترین متحدین حزب تودۀ ایران هستند. در میان این سازمان‌ها، سازمان مجاهدین خلق و گروهای نزدیك به آن در یك‌سو و حزب جمهوری اسلامی از سوی دیگر قرار گرفته اند. به نظر حزب، هویت سیاسی و اجتماعی گروه اول نظیر سازمان مجاهدین خلق و گروه‌ها و سازمان‌های نزدیك به آن مشخص است و صرف‌نظر از این یا آن موضع‌گیری و یا برخورد سیاسی می‌توان به طور كلی آن‌ها را در جبهه ضدامپریالیستی با سمت‌گیری قاطعانه علیه امپریالیسم آمریكا- صهیونیسم، جبهه مشخص علیه بازماندگان رژیم سزنگون شده، جبهه مشخص برای به دست آوردن و تأمین آزادی‌های دمكراتیك و بالاخره جبهه مشخص در جهت دفاع از منافع و خواست‌های خلق‌های زحمتكش و ستمكش ایران با ماهیت روشن و بدون ابهام اسلامی قرار داد.

در باره حزب جمهوری اسلامی وضع طور دیگری است… بررسی تركیب رهبری و سیاست حزب نشان می‌دهد كه در این حزب هنوز یكپارچگی سیاسی- ایدئولوژیك- اجتماعی به وجود نیامده و بیشتر در صدد جمع‌كردن هر چه بیشتر هواداران است. به همین جهت هم در بسیاری از موارد در سیاست این حزب نسبت به همه مسایل اجتماعی- اقتصادی- امنیتی، سیاست داخلی، سیاست خارجی، حقوق مردم، سمت‌گیری‌هایی كه با محتوای اصل انقلاب ایران در تناقض جدی قرار می‌گیرد، حكمفرماست… در دو سوی این سازمان‌ها، نیروهای فعال سیاسی در سازمان‌ها و گروه‌ها و گروهك‌های بی‌شماری در راست و چپ گرد آمده اند… سازمان‌ها و گروههای و نیروهای چپ و آن‌هایی كه اسم خودشان را چپ می‌گذارند، طیف رنگینی را تشكیل می دهند… ارزیابی ما نسبت به نیروهای راست این طیف، مشخص است… در مورد نیروهای بینابینی این طیف، معتقدیم كه آن‌ها نیروهای گمراهی هستند، ولی از لحلظ طبقاتی این موضع را دارند… كوشش سیاسی ما هم عبارت از اینست كه در درجه اول، در گروه نیروهای به اصطلاح چپ، بخش‌های مختلف این طیف ناهمگون را از همدیگر- و در درجه اول «چریك‌های فدایی خلق» را – از این معجون نامیمون جدا كنیم. و برای اینكه زبان مشتركی با آن‌ها پیدا كنیم، بكوشیم تا آن‌ها را از ادامه این تاكتیك اشتباه‌آمیزی كه در پیش گرفته اند، باز داریم…»[۱۲]

۴- استراتژی و تاكتیك حزب
«به ما می‌گویند كه حزب تودۀ ایران سیاست مستقلی ندارد، و در واقع دنباله‌روی روحانیت است. می‌گویند با بورژوازی لیبرال سازش كرده و به دنبال آن می‌رود. می‌گویند چرا حزب در بعضی مواقع سكوت اختیار كرده و یا دیر اظهار نظر كرده است. می‌گویند حزب از آزادی‌های دمكراتیك به اندازه كافی دفاع نكرده و بایستی بیشتر دفاع كند. می‌گویند سیاست حزب نسبت به گروه‌های چپ‌گرا سیاست درستی نیست… و در میتینگ‌هایی كه گروهای «چپ» تشكیل می‌دهند، شركت نمی‌كند و غیره و غیره.

حزب ما یك حزب ماركسیستی است و در اساس با جهان‌بینی و شناخت‌های ماركسیسم- لنینیسم و سوسیالیسم علمی به حوادث و پدیده‌ها برخورد می‌كند. در سیاست كوتاه‌مدت و درازمدت، یا به اصطلاح علمی، تاكتیك و استراتژی خود، همه مسایل را بر این اساس تحلیل می‌كند. ما بایستی این ادعای خود را ثابت كنیم زیرا برخی آن را مورد تردید قرار می‌دهند و می گویند شما در حرف این ادعا را می‌كنید ولی در عمل خلاف آن را انجام می‌دهید. برای اثبات این ادعا، باید روشن سازیم كه سیاست كوتاه‌مدت و درازمدت ما چگونه با سوسیالیسم علمی تطبیق می كند. سیاست درازمدت ما برنامه حزب تودۀ ایران است… این‌ها را ما با دقت تمام در برنامه حزب مطرح كرده ایم و به علاوه گفته ایم كه برای رسیدن به این هدف تاكتیك یا سیاست روزمره خود را بر اساس تاكتیك لنینی- شیوه لنینی برخورد به مسایل- تعیین می‌كنیم. یعنی از نیروهای موجود، ویژگی‌هایشان، سمت‌گیریشان در تحولات اجتماعی، در هر لحظه تاریخی ارزیابی دقیق به عمل می‌آوریم و بعد نقطه‌ای را كه باید روی آن تكیه كنیم معین می‌سازیم تا به این طریق بتوانیم بر سیر حوادث بیشترین تأثیر را بگذاریم…»[۱۳]

با توجه به چهار عنصر فوق، حزب تودۀ ایران در آن سال‌ها در جهت پیشبرد اهداف انقلاب، با افراد و جریانات سیاسی درون جبهه مردم روابط و تماس‌های لازم را برقرار می‌كرد. نمونه‌ای از این بخش فعالیت‌های حزب كه در زمان خود با مردم در میان گذاشته شده اند را در زیر می آوریم:

الف- «ما از هر راهی كه پیدا بشود سعی می‌كنیم كه برخورد سیاسی سازنده‌ای با گروه «چریك‌های فدایی خلق» به وجود آوریم»[۱۴]

ب- «بنی‌صدر و جناح « انقلاب اسلامی» حاضر شده است كه بحث و مناظره‌ای با ما داشته باشد و تم آن را هم آزاد گذاشته است كه ما خودمان انتخاب كنیم ما هم این تم را انتخاب كردیم: «وحدت همه نیروها برای تحكیم و تعمیق دستاورد‌های انقلاب» و این مناظره قرار است انجام بگیرد. از ما دعوت شد كه در میزگردی گه از سوی حزب جمهوری اسلامی بر پا شده بود، در باره سوسیالیسم و نقاط مشترك آن با اسلام انقلابی، یعنی نقاط مشترك این دو مكتب فكری. این بحث حدود ۲-۳ ساعت به طول انجامید. تعداد زیادی از طرفداران جمهوری اسلامی هم در آن حضور داشتند…»[۱۵]

پ- «… این است نظر ما راجع به چریك‌های فدایی خلق. این نظریات را ما در نشریات حزب چاپ كرده ایم. حتا در نامه‌های حصوصی كه برای آن‌ها نوشته ایم، از آن‌ها خواهش كرده ایم كه برای تبادل نظر شخصی، در یك بحث خصوصی، با ما شركت كنند. ما هر اقدامی كه لازم بوده است، در این زمینه انجام داده‌ایم…»[۱۶]

ج- «ما همیشه می‌كوشیم نظریات خود را از راه‌های گوناگون به دوستان مجاهد برسانیم. شیوه كار مطبوعاتی، یگانه شیوه‌ای نیست كه می‌توان در این زمینه از آن استفاده كرد، یكی از شیوه‌هاست… شیوه برخورد ما این دوستان و نزدیكان نیز همیشه یكی نیست. یعنی لازم نیست مكالمه مطبوعاتی در میان باشد. می‌توان از شیوه‌های دیگری كه مؤثرتر است، استفاده كرد. ما نخست از این شیوه‌ها استفاده می‌كنیم. بعد كه به مرحله‌ای رسیدیم كه دیدیم آن شیوه‌ها دیگر فایده‌ای ندارد، ممكن است شیوه‌های دیگری را در پیش بگیریم.»[۱۷]

د- «… حزب تودۀ ایران در جریان مذاكرات تهران، كردستان و نیز به طور كلی ایجاد فضای حسن تفاهمی كه اكنون میان مقامات حاكم و جنبش اصیل مردم كردستان برقرار شده، تأثیر بسیار مثبتی داشته و كارش مؤثر واقع گشته است…»[۱۸]

ح- «ما بنا به وظیفه خود، تا آنجا كه در توان داشتیم، كوشیدیم با سازمان مجاهدین خلق تبادل نظر كنیم و یا حداقل نظر خود را به اطلاع آن‌ها برسانیم. ما در این زمینه‌ها توصیه‌ها و پیشنهاد‌های لازم را ارائه داده ایم و باز هم به این كار ادامه خواهیم داد.»[۱۹]

جدا كردن این بخش از فعالیت‌های روزانه حزب تودۀ ایران از شرایط مشخص آن روز‌ها و از مواضع افراد و جریانات درگیر و سرنوشت سیاسی آن‌ها، هماهنگ با سیاستی است كه می‌خواهد از یك عكس روتوشی شده، برای تبلیغ فیلم‌نامه ناقص و تنگ‌نظرانه خود به عنوان داستان واقعی فیلم مستند ناتمامی كه از شروع تهیه آن بیست و پنج سال می‌گذرد، استفاده كند.

نكات پایانی
«تاریخ» یعنی حوادث و رویداد‌های گذشته و چگونگی مطالعه و روند اجتماعی ثبت آن‌ها. مورخان و خاطره‌نویسان می‌توانند با شكل دادن به شناخت ما از رویداد‌های گذشته، بر سیر تحولات حال و آینده تأثیرگذار باشند. از این زاویه است كه ما چند نكته از مقاله «شهروند» را مورد بررسی دقیق قرار دادیم. با همه تبلیغات ضدتوده‌ای كه با استفاده از «اسناد و خاطرات» صورت می‌گیرند، باید در حد امكانات و با توجه به اولویت‌ها و ضرورت‌های مبارزاتی مقابله كرد. با این وصف، یك آزمون ساده برای سنجش عیار درستی همه «اسناد و خاطرات» و اهداف واقعی مدعیان دفاع از آن‌ها وجود دارد: این اسناد و خاطرات در میدان مبارزه برای استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی به سود كدام نیروها عمل می‌كنند و مبلغان آن‌ها برای تحولات حال و آینده كشور چه مسیری را در نظر دارند؟

 

پی‌نویس‌ها:
۱- Michael Parenti, History as Mystery, City Lights Books, San Francisco, 1998, pp. 137-140.

۲- Patricia Brodsky, “ Germany Report: The Selective War on History,’ Progressive Clearinghouse Bulletin 5 (1998), p.13, Based on Klause Hartung, Die Ziet ( Hamburg), November7,1997.

۳- Brodsky, Germany Report: The Selective War on History,’ pp. 13-14.

۴- Brodsky, “ Germany report: The Selective War on History,” p.14. Also, Monika Zorn (ed), Hitlers zweimal getoetete Opfer: Westdeutsche Endloesung des Antifaschismus auf dem Gebiet der DDR, Freiburg: Ahriman Verlag,1994 .

۵ – http://pd.cpim.org/2004/0912/09122004_venezuelan.htm

۶- http://pd.cpim.org/2004/0912/09122004_south%20africa.htm

۷- اصل یك‌صد و بیست و چهارم قانون اساسی، قبل از تجدید نظر،در این مورد می‌گوید: «رییس جمهور فردی را برای نحست‌وزیری نامزد می‌كند و پس از كسب رأی تمایل از مجلس شورای ملی حكم نحست‌وزیری برای او صادر می‌نماید.»، متن كامل قانون اساسی، گرد آورنده: حسن عابدزاده، چاپ میعاد، ۱۳۷۱، تهران.

۸- نورالدین كیانوری، بررسی مسایل گوناگون ایران در سال ۱۳۵۸: پرسش و پاسخ دوره یكساله، انتشارات حزب تودۀ ایران، مرداد ۱۳۵۹، ص. ۳۱۵- ۳۱۹.

۹- همانجا، ص. ۳۲۰- ۳۲۱.

۱۰- «برخورد حزب تودۀ ایران به جریانات سیاسی موجود در ایران چگونه است؟»، همانجا، ص. ۱۰.

۱۱- «سیاست عمومی حزب تودۀ ایران در مرحله كنونی به طور كلی چگونه است؟» همانجا، ص. ۲۳.

۱۲- «نحوه برخورد حزب تودۀ ایران به جریانات سیاسی موجود ایران چگونه است؟»، همانجا، ص. ۱۰- ۱۱.

۱۳- «سیاست عمومی حزب تودۀ ایران در مرحله كنونی به طور كلی چگونه است؟»، همانجا، ص. ۱۸- ۱۹.

۱۴- «نحوه بر خورد حزب توده ایران به جریانات سیاسی موجود در ایران چگونه است؟»، همانجا، ص. ۱۲.

۱۵- «رابطه حزب توده ایران با حزب جمهوری اسلامی چگونه ارزیابی می شود؟»، همانجا، ص.۲۶.

۱۶- لطفآ اشتباهات تاكتیكی سازمان چریك های فدایی خلق را بعد از پیروزی انقلاب تا كنون تشریح كنید.»، همانجا، ص. ۲۸.

۱۷- «رفیق كیانوری! چرا حزب توده ایران با سازمان مجاهدین، با توجه به اشتباهات اخیر آن سازمان، گفتگوی مطبوعاتی ندارد؟»، همانجا، ص. ۱۷۵.

۱۸- «نقش حزب توده ایران و رفقایی مانند شلتوكی و عمویی در كردستان چه بوده است؟»، همانجا، ص. ۱۹۴

۱۹- «لطفآ نظر خود را در مورد سازمان مجاهدین خلق و مسعود رجوی بیان كنید.»، همانجا، ص. ۲۴۴.

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/2w2ssf8n