بايد از دشمن شناخت دقيق داشت، و با ايمان بیخدشه يک مبارز انقلابی، اين باور را در خود نيرومند ساخت که آمريکا دشمن اصلی ماست، که تجاوز جزء «طبيعت سياسی امپرياليسم آمريکاست»، که با اين دشمن اصلی و غارتگر و تجاوزکار هرگونه سازش و نرمش خطاست، و او که سالها گنجهای ميهن ما را به چپاول برده، نمیتواند از اين منبع عظيم ثروت مادی و انسانی آسان دست بردارد. بايد پذيرفت که امپرياليسم، به سرکردگی امپرياليسم آمريکا، ايران را میخواهد، با تمام ثروتهای زيرزمينیاش، با موقعيت استراتژيکیاش، با نيروی انسانیاش و اين ببر خونآشام، تا وجود دارد، دست از توطئه عليه انقلاب ما نخواهد شست. چنين شناختی از دشمن، مرز واقعی بين دوستان و دشمنان انقلاب را مشخص خواهد کرد، خودبهخود همه ابواب سازش را خواهد بست و سلاح مناسب نبرد با اين دشمن غدار را در کف ما خواهد نهاد.
تارنگاشت عدالت- بایگانی دورۀ دوم
منبع: نامه مردم، اُرگان مرکزی حزب تودۀ ايران، دورۀ هفتم، سال اول، شمارۀ ۳۱۱، ۲٨ مرداد ۱۳۵۹
به مناسبت سالروز کودتای امپرياليستی ۲٨ مرداد ١۳۳۲
۲۸ مرداد میآموزد که …
۲۸ مرداد در تاريخ کشور ما، آن رويداد شوم و غمانگيزی است که استحاله کشور ما را از مأمن ميهنپرستان و آزادیخواهان و عدالتطلبان، به کنام غارتگران و جنايتکاران و خيانتکاران در پی داشت.
باند بیوطنی که، با تکيه بر چماق «سيا» و «اينتليجنت سرويس» ۲۵ سال به جای دولت ملی مصدق جا خوش کرد، با برپايی ساواک، به مثابه سلاح سياسی خود، با ايجاد شکنجهگاهها و خونگاها، با برافراشتن چوبههای تيربارن و تکثير جوخههای آتش، استقلال ميهن ما را در آستانۀ مطامع امپرياليسم جهانی، به سرکردگی آمريکا، قربانی کرد، ثروت کشور ما را خود خورد و به آنان خوراند، خود برد و به غارت دزدادن بينالمللی داد. ميليونها مردم گرسنه و نيمهعريان و بيسواد، محکوم به نظارۀ چپاول ثروت خويش شدند، که توبره میشد و به گاوصندوقهای انحصارات امپرياليستی انتقال میيافت. سياست «مستقل و ملی» آريامهر(!) افسانهای دروغين بود. مردم به چشم خود میديدند که استقلال کشورشان پايمال چکمه نظاميان و جاسوسان آمريکايی است و سرزمينشان جولانگاه امپرياليستهای جهانخوار. خيانت اين باند جاسوس وطنفروش از مرزهای کشور فراتر رفت و مأمور سرکوب خلقهای منطقه شد و لقب ننگين «ژاندارم منطقه» را از سرجاسوسان «سيا» پاداش گرفت.
انقلاب پرشکوه ۲۲ بهمن بر اين خيانت بزرگ نقطه پايان نهاد. ستيغهای درخشان ايثار و پايداری تودهها، سدی بلند در برابر خائنان شد. «آريامهر» گريخت و سلاله مزدوران «آريامهری» يا او را همراهی کردند و يا به سوراخها خزيدند، تا سرانجام سر و کارشان به دادگاههای انقلاب افتاد.
اما رويداد نکبتبار ۲۸ مرداد، رويدادی يک بار برای هميشه نبود. ما هماکنون، همچون سالها و ماههای قبل از ۲٨ مرداد ١۳۳۲، با توطئهای ديگر از سوی امپرياليسم آمريکا روبهرو هستيم. اما مانندگی اين روزها به آن روزها، تنها در طرح توطئه از سوی امپرياليسم آمريکا برای براندازی نظام ضدامپرياليستی و خلقی ما نيست، بلکه مهمتر از آن، در شناخت ما از دشمن، ضرورت قاطعيت انقلابی در مبارزه و در اتحاد نيروها در اين پيکار مرگ و زندگی است، که اگر چون آن روزها در ماهيت دشمن دچار اشتباه شويم، در مبارزه تزلزل و نوسان داشته باشيم و تفرقه را جايگزين اتحاد سازيم، معلوم نيست ۲۸ مرداد ديگری در کمين انقلاب ما نباشد. با اين مقدمه، وظيفه هر مبارز راستين، عبرتآموزی از حادثه ۲۸ مرداد است که، چنين میآموزد:
١- بايد از دشمن شناخت دقيق داشت، و با ايمان بیخدشه يک مبارز انقلابی، اين باور را در خود نيرومند ساخت که آمريکا دشمن اصلی ماست، که تجاوز جزء «طبيعت سياسی امپرياليسم آمريکاست»، که با اين دشمن اصلی و غارتگر و تجاوزکار هرگونه سازش و نرمش خطاست، و او که سالها گنجهای ميهن ما را به چپاول برده، نمیتواند از اين منبع عظيم ثروت مادی و انسانی آسان دست بردارد. بايد پذيرفت که امپرياليسم، به سرکردگی امپرياليسم آمريکا، ايران را میخواهد، با تمام ثروتهای زيرزمينیاش، با موقعيت استراتژيکیاش، با نيروی انسانیاش و اين ببر خونآشام، تا وجود دارد، دست از توطئه عليه انقلاب ما نخواهد شست.
چنين شناختی از دشمن، مرز واقعی بين دوستان و دشمنان انقلاب را مشخص خواهد کرد، خودبهخود همه ابواب سازش را خواهد بست و سلاح مناسب نبرد با اين دشمن غدار را در کف ما خواهد نهاد.
در سالهای قبل از ۲٨ مرداد ١۳۳۲، اين شناخت دقيق از امپرياليسم آمريکا و دوستان و دشمنان جنبش آزادیبخش ملی ايران در ميان گروههای ملیگرا وجود نداشت. بيشتر گرايش به سازش بود، تا نبرد رويارو- تا آنجا که اشتباه در شناخت امپرياليسم آمريکا، از عوامل عمده شکست جنبش شد.
۲- پس از شناخت دقيق دشمن، بايد با قاطعيت انقلاب با آن برخورد کرد و برای مقابله با توطئههای آن، آمادگی رزمی داشت. هرگونه تسامح در اين زمينه، دست دشمن را باز خواهد گذاشت، تا توطئه بعدی را در ابعادی وسيعتر و کينتوزانهتر تدارک ببيند. دشمن زخم خورده را نبايد امان داد، تا حملۀ دوباره را آغاز کند.
در ۲٨ مرداد ١۳۳۲، دشمن از فقدان قاطعيت انقلابی در گروهای ملیگرا، حد اعلای بهرهبرداری را به سود خويش کرد و توطئههای پياپی خود را از شکست به پيروزی رساند.
اکنون نيز دشمن از همان تاکتيک در سرکوب انقلاب استفاده میکند. توطئه طبس ناکام ماند، طرح نويی ريخت و توطئه همدان را سازمان داد. اين توطئه نافرجام ماند، اينک توطئه «جهش مثبت ۸٠» را تدارک میبيند. اگر تمامی شاخههای نظامی و سياسی توطئه همدان سرکوب نشود، اگر مردم از نظر سياسی و نظامی متشکل و مجهز نباشند، انقلاب با بزرگترين خطر روبهرو خواهد شد.
۳- گرانقدرترين درس کودتای ۲٨ مرداد، ضروت اتحاد و همبستگی نيروهای انقلابی است. ايجاد تفرقه ميان گروههای مبارزه ضدامپرياليست از شگردهای نابکارانه و ديرينه دشمن است.
در روزهای قبل از ۲٨ مرداد ١۳۳۲، بقائیها، خليل ملکیها، مکیها و شمس قناتآبادیها چنان بذر تفرقه کاشتند و چنان هراسی از توده ایها و «خطر کمونيسم» در دل مصدق و هوادارانش برانگيختند، که آنها به هيچ بهايی حاضر به همکاری با حزب تودۀ ايران، اين صديقترين نيروی ضدامپرياليست نشدند و همين پراکندگی نيروها، راز پيروزی دشمن شد.
اکنون نيز، هم بقائی وجود دارد، هم نوآموزان او و هم بقائیهای ديگر، که در کار اتحاد نيروها با پيگيری تمام اخلال میکنند.
بايد بتوان بر محيط سوءظن، عدم اعتماد، خصومت، بر نفاق و پراکندگی چيره شد، بايد بتوان تمام نيروهای صديق ضدامپرياليست را، صرفنظر از تفاوت در عقايد سياسی، مسلکی و مذهبی، متحد ساخت، و با اين سلاح نيرومند به جنگ دشمن رفت،که در آن صورت پيروزی حتمی است.
***
سایت «حزب توده ایران»
۲٨ مرداد ۱٣٨۹ – ۱۹ اوت ۲۰۱۰
درسهای تاریخی کودتای ۲٨ مرداد
جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران که با کودتای آمریکایی-انگلیسی ۲۸ مرداد ماه به خون کشیده شد، یکی از نخستین خیزشهای خلق در کشورهای تحت سلطه استعمار و امپریالیسم در سالهای میانی سده بیستم بود. این جنبش انقلابی حاوی تجربیات پر ارزشی برای مردم میهن ماست، بویژه درسهای کودتای ننگین ۲۸ مرداد، علل و چگونگی کامیابی آن همواره در کانون توجه قرار داشته و خواهد داشت.
• ماهیت جنبش ملی شدن صنعت نفت:
پس از پایان جنگ جهانی دوم مبارزه خلقهای تحت ستم علیه امپریالیسم وارد مرحلهای تازه شد. این وضعیت اثرات مستقیم بر میهن ما، که با انقلاب مشروطه گامهای ارزندهای بسوی استقلال ملی، حق حاکمیت مردم و رهایی از قید وابستگی به استعمار برداشته بود، باقی میگذاشت.
در نتیجه این اوضاع، از یک سو تضاد میان مردم با امپریالسم و از دیگر سو تضاد میان تودههای محروم، قشرها و لایههای دیگر اجتماعی با دولت مالکان بزرگ و سرمایه داری کمپرادور تشدید میگردید. شرکت نفت ایران و انگلیس پایگاه عمده غارتگری امپریالیستی محسوب میشد و نیز امپریالیسم انگلیس نقش غالب را در استعمار کشور دارا بود و از این رو مورد هدف مستقیم مبارزات ملی و تودهای قرار میگرفت. این جنبش یک انقلاب ملی و دمکراتیک به شمار میآمد که طیف گستردهای شامل طبقه کارگر، دهقانان، بخش اعظم خرده بورژوازی شهری آن روز ایران و سرمایه داری ملی را در برمیگرفت که هر یک نمایندگان سیاسی خود را دارا بودند.
• چارچوب و زمینه تاریخی سرکوب جنبش، اجرای کودتای ۲۸ مرداد:
حضور طیف گسترده نیروهای شرکت کننده در جنبش ملی شدن صنعت نفت، ضرورت تشکیل جبههای وسیع و حد اعلای نزدیکی، تعامل و همکاری را در دستور کار قرار میداد. این وظیفه مهم به دلایل متعدد به خوبی درک نشد.
رفیق شهید رحمان هاتفی در مطلبی تحت عنوان، “نظری به تاریخ جنبش ملی شدن نفت در ایران و نقش حزب توده ایران در این جنبش” پیرامون حوادث آن سالها و برنامه نیروهای سیاسی عمده از جمله متذکر گردیده است: “از سکوی امروز بهتر میتوان دیروز را دید، بغرنجیهای گذشته اکنون معمای حل شده و آسانی است… از فراز سکوی امروز، منظرگاهی، از یک انقلاب ملی و دموکراتیک، آغشته به بوی شدید نفت، هویدا است. این انقلابی بود علیه وابستگی ایران به امپریالیسم و علیه مناسبات فئودالی…” (۱)
دو نیروی عمده رو در روی استعمار، حزب توده ایران و جبهه ملی ایران هر یک نقش و وظایف خاصی را عهده دار بودند. سرمایه داری ملی ایران و نماینده سیاسی آن-جبهه ملی- به صورت فعال وارد مبارزه شده و بخش بزرگی از قشرهای بینابینی و خرده بورژوازی شهری را تحت هدایت گرفتند. این نیرو با هدف کسب قدرت حاکمه که زمینههای عینی و ذهنی آن فراهم بود، در جنبش حضور یافته و با شعار استیفای حقوق مردم ایران از نفت، لبه نیز حمله را متوجه امپریالیسم انگلستان میکرد.
حزب توده ایران پیشاهنگ طبقه کارگر که بخشی از خرده بورژوازی شهر، دهقانان و روشنفکران مردمی و انقلابی را در زیر درفش خود بسیج ساخته بود با شعار لغو امتیاز شرکت نفت ایران و انگلیس و طرد امپریالیسم فعالانه در صحنه حضور داشت.
آینده جنبش و میزان کامیابی آن به اتحاد و همکاری این طبقات اجتماعی و نمایندگان سیاسی آن بستگی مییافت. این امر، به ارزیابی و تشخیص صحیح نیروهای اجتماعی بازمیگشت.
مناسبات میان حزب ما با جبهه ملی و دولت ملی زنده یاد دکتر محمد مصدق با فراز و فرودهایی همراه بود که از مبداء خیزش ملی ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به نزدیکی و تلاش برای تفاهم و اتحاد عمل بدل شد. در این مرحله نیروهای مرتجع شامل دربار، دارودسته آیتالله کاشانی و مظفربقایی با پشت کردن به خواست تودهها با همدستی امپریالیسم فعالیت برای سرنگونی دولت ملی و قانونی مصدق را آغاز کردنند.
حزب توده ایران به عنوان نیروی متشکل و سازمانگر، بسیج نیروهای ضد امپریالیستی را در اولویت داشت و در این مسیر فعالیت گستردهای انجام داد. در عین حال حزب با کم بها دادن به نقش و توان سرمایه داری ملی و نمایندگان سیاسی آن دچار پارهای اشتباهات گردید. از دیگر سو سکوت، مماشات وعدم تحرک لازم در لحظههای حساس از سوی دولت زنده یاد مصدق و عدم درک صحیح از ضرورت همکاری با حزب توده ایران و اصولا لزوم وحدت همه نیروهای میهن دوست، سرانجام به کامیابی دشمن و موفقیت کودتای آمریکایی-انگلیسی ۲۸ مرداد منتهی شد.
در این زمینه نباید به هیچ وجه به نقش نیروهای تفرقه افکن کم توجهی نمود. نقش دارودسته مظفربقایی که اکنون هواداران او در دولت کودتا به همراه انجمن حجتیه نفوذ قابل ملاحظهای دارند، در موفقیت کودتای ۲۸ مرداد ابدا کم اهمیت نیست. همین نیروهای سیاه با ایجاد تفرقه و جو سازی و شایعه پراکنی زمینههای پیروزی کودتای ۲۸ مرداد را فراهم ساختند. و اتفاقا همین نوع نیروها بویژه پیروان مظفر بقایی و شاگرد او حسن آیت امروز از همان سیاست علیه جنبش مردمی، بهره میبرند. یک نمونه گویا در این زمینه مطلبی است که پایگاه اطلاع رسانی رجانیوز ۱۴ مرداد ماه در تعریف از حسن آیت (شاگرد و مرید مظفر بقایی) علیه میرحسین موسوی نوشته است.
در این مطلب بر ضرورت برجسته ساختن شخصیت آیت و نحله فکری او در وضعیت کنونی تاکید شده و تصریح میگردد: “… با تخریب شخصیت شهید دکتر حسن آیت… و نقش ویژهای که در گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی جمهوری اسلامی داشته است، نتیجه مخدوش شدن چهره او، … خدشه در اصل ولایت فقیه خواهد بود…” سپس با دروغ پراکنی و شایعه سازی ترور حسن آیت به میرحسین موسوی ربط داده میشود. رجانیوز در دفاع از حسن آیت و در حقیقت خط فکری مظفربقایی مینویسد: “… یکی از نقاط اختلاف شهید آیت و موسوی طرفداری جدی او از دکتر مصدق بود… چند روز قبل از ترور تمام اسناد خودش (در مخالفت با نخست وزیری موسوی) را جمع و جور کرده و در پوشه گذاشته بود تا به مجلس بیاید… اما صبح روز ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ در برابر منزل خود هدف رگبار قرار گرفت… اینکه آن اسناد چه بود، آیا به راستی سند فراماسونری بودن موسوی بوده است؟ آیا تقارن ترور و روز کسب رای موسوی… برنامه ریزی شده بود ؟…”
چنین شایعه پراکنیهایی با هدف مشخص در آستانه ۲۸ مرداد از سوی همین جریان و نحله فکری (مظفر بقایی) با وسعت علیه حزب ما و دولت دکتر مصدق اجرا میشد.
• اتحاد، درس بزرگ تجربه تاریخی ۲۸ مرداد:
فاجعه ۲۸ مرداد و سرکوب جنبش ملی و دموکراتیک میهن ما، مسیر تاریخی پیشرفت جامعه ایران را سد کرد و دیکتاتوری خونین و وابستهای را برکشور تحمیل ساخت. باید با نتیجه گیری زنده یاد رحمان هاتفی (حیدر مهرگان) تاکید چند باره داشت. او تجربیات ۲۸ مرداد را چنین جمع بندی کرده است: “تجربه ۲۸ مرداد، بهای رودها خون و دریاها رنج است. این تجربه غنی که خاکستر آرزوهای مردمی سلحشور و مجروح در آن مدفون است، امروز هم مثل دیروز به اعجاز “اتحاد” اشاره میکند…”(۲)
۱- اسناد و دیدگاهها – صفحه ۱۸۹
۲- همانجا صفحه ۲۰۹