تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم

منبع: «گوشه‌هايی از تاريخ معاصر ايران»، رسوا مهربان، چاپ اول، انتشارات عطارد، سال ۱۳۶۱، صفحات ۳۹۵-۳۸۱

گزینش و تایپ: ع. سهند

در ۳٠ تير واقعاً چه گذشت؟

 

… مخالفت رجال و شخصيت‌های جبهه ملی با قوام نه از عشق و علاقه آنان به آزادی و نهضت ملی، بلکه برای حفظ قدرت خود بوده است، و در اين مخالفت‌ها لا لحب علی بل لبقض معاويه مصداق داشت. آن‌ها مصدق را نمی‌خواستند، و به نهضت ملی دلسوزی نمی‌کردند، فقط با قوام مخالف بودند. و از آنجا که يکباره و ناگهانی با رياست‌الوزرايی قوام مواجه شدند به منظور طرد قوام‌السلطنه حاضر بودند، مصدق را هم فدا کنند و يک شخصيت مرضی‌الطرفين به مسند بنشيند و اختلاف را بخواباند، تا به قائله و شورش و عصيان که «بيگانه‌پرستان»! در صدد راه‌اندازی آن بودند، خاتمه دهند. همه اين هدف‌های ننگين در اولين اعلاميه نمايندگان به اصطلاح جبهه ملی که به نام فراکسيون وطن! معروف بود، آشکار است. آنان حتا پس از صدور اعلاميه قلدرمآبانۀ قوام حاضر نبودند عليه او در اولين اعلاميه رسمی جبهه ملی، جبهه مخالفت و اعتراض باز کنند و فقط مبهم و به طور سربسته به جن و پری که می‌خواهند استقلال ايران را بر باد دهند، فحاشی کردند. آن سياست‌بازان به مردم نگفتند که دربار، اشرف، امپرياليسم انگليس و آمريکا با آوردن قوام چه هدف‌هايی دارند. آن ترسوهای پارلمان‌نشين به تودۀ مردم اعلام نکردند که نظرشان در بارۀ مصدق چيست و چه بايد کرد؟ آن‌ها از مردم خواستند:
«چون از تمام نقاط کشور به وسيله تلگراف، نامه، تلفن، و فرستاده‌های مخصوص نسبت به جريان‌های نامطلوب و غيرقانونی چند روز اخير سؤال شده است، امضاءکنندگان زير امروز صبح در مجلس شورای ملی مجتمع و پس از بررسی اوضاع چنين نظريه گرفته شد برای اعلام اين نکته اساسی به جهانيان که نهضت ملی ايران به هيچ دسيسه و نيرنگ خاموش شدنی نيست و ملت قهرمان ايران هرگز مقهور دخالت‌های استقلال‌شکنانه بيگانگان نخواهد شد، تا حصول نتيجه قطعی در احقاق حق و رهايی کشور از چنگال سياست‌های استعماری، استقامت خواهد کرد، روز دوشنبه ۳٠ تير ۱۳۳۱ در سراسر کشور تعطيل عمومی اعلام می‌شود، هم‌وطنان عزيز که همگی طرفدار قيام حقيقی ملت و ادامه مبارزه در راه نجات مملکت می‌باشند با نهايت آرامش و متانت در اين جنبش مقدس ملی شرکت فرمايند، بديهی است ما نمايندگان شما نيز در ادای وظيفه خطير نمايندگی غفلت نخواهيم کرد. جريان به استحضار ملت ايران خواهد رسيد.
ناظرزاده کرمانی، سيد ابراهيم ميلانی، دکتر عبدالله معظمی، دکتر شايگان، دکتر مظفر بقائی، مهندس احمد زيرک زاده، خسرو قشقائی، حسين مکی، خلخالی، ناصر قشقائی، شاپوری، مهندس رضوی، علی‌اصغر مدرس، انچگی، حاج سيد جوادی، اخگر، شمس قنات‌آبادی، حائری زاده، جلال موسوی، اقبال.»۱

قيام ضددرباری و ضدامپرياليستی سی‌ام تير
از يکايک عبارات اعلاميه بالا لفاظی‌های مزورانه ليبراليستی آشکار است. آن‌ها در آخرين ساعات روز ۲۹ تير ماه که حرکت‌های انقلابی دانشجويان و کارگران هوادار حزب تودۀ ايران و اعلاميه صريح و مشروح و مستدل و راه‌گشای جمعيت ملی مبارزه با استعمار را با چشمان وحشت‌زده مشاهد کردند، در تلاش مهار کردن امواج حرکت‌های استبدادی و ضدامپرياليستی برآمده و تودۀ مردم را به سکوت و آرامش و متانت و پراکنده شدن و خودداری از تجمع و برخورد و درگيری با مأمورين انتظامی دعوت کردند. اعلاميه سازشکاران نمايندگان جبهه ملی، فاقد هر گونه تحليل و طرح مشخص به منظور بازگرداندن دکتر مصدق به حکومت بود. آنان هيچ آگاهی و اطلاعی به موکلين خود نمی‌دادند که چه شده است و چرا مصدق رفته و قوام آمده است و عوامل اين تشنج که به مانند کودتا يکباره به مانند صاعقه فرود آمد چه کسانی هستند و نقش اشرف و دربار و هندرسن و ميدلتن در روی کار آورن قوام چه بوده است. هر چه ملت ايران در آن روزها آگاهی به دست آورد و مبنای حرکت انقلابی آگاهانه‌اش عليه دربار و قوام شد از جانب روزنامه‌های وابسته به حزب تودۀ ايران بود. نمايندگان به اصطلاح جبهه ملی در روز سی‌ام تير ديدند که چگونه دانشجويان و کارگران و اصناف و پيشه‌وران به جای متانت و آرامش، با عصبانيت و شور انقلابی به توطئه‌گران درباری مشت و سنگ نشان دادند و به عصيان و قيام مسلحانه نزديک شدند. بنابراين وحشت‌زده از مردم خواستند که:
«چون ممکن است در تعطيل عمومی فردا که بنا به تقاضای اينجانبان انجام می‌گيرد، دشمنان ايران بخواهند از ابراز احساسات هم‌وطنان عزيز سوءاستفاده نمايند، تمنا داريم با کمال متانت و آرامش بدون تجمع با تعطيل عمومی و اجتناب از هرگونه تصادم با مأمورين انتظامی رشد ملی خود را به جهانيان ثابت نمايند. با توکل به خدای متعال
اخگر، انگجی، بقائی، پارسا و بقيه نمايندگان.
»

اين درخواست‌های صبر و متانت و آرامش با بی‌اعتنايی مطلق توده مردم روبه‌رو شد. آن‌ها از اعلاميه قوام‌السلطنه آنچنان به خشم و کينه آمدند که گروه گروه به خيابان ريختند و به سوی مجلس به راه افتادند، و هر جا پليس سواره‌نظام و مأمورين فرمانداری نظامی مانع و سدی بود با مقاومت و هجوم شديد مردم متلاشی می‌شدند. حماسه سی‌ام تير از همين حرکت‌های خشم‌آگين دانشجويان و کارگران شروع شد. اعلاميه قوام که با لحنی مسالمت‌آميز شروع می‌شد چنين بود:
«ملت ايران.
بدون اندک ترديد و درنگ دعوت شاهنشاه متبوع مفخم خود را به مقام رياست دولت پذيرفته و با وجود کبر سن و نياز به استراحت اين بار سنگين را بر دوش گرفتم- در مقابل سختی و آشفتگی اوضاع در مذهب يک وطنخواه صميمی کفر بود که به ملاحظات شخصی شانه از خدمتگذاری خالی کند. در يک سال اخير موضوع نفت مملکت را به آتش کشيده و بی‌نظمی عديم‌النظير را که موجب عدم رضايت عمومی شده به وجود آورده است. اين همان موضوعی است که ابتداء من مطرح کردم و هنگامی که لايحه امتياز نفت شمال در مجلس مطرح بود موقع را غنيمت شمرده و استيفای حق کامل ايران را از کمپانی نفت جنوب در آن لايحه گنجاندم. بعضی‌ها همانوقت تصور نمودند، همين اشاره باعث سقوط حکومت من شد، اگر فرضاً چنين باشد من از اقدام خود نادم نيستم، زيرا جانشين آينده من جناب آقای مصدق‌السلطنه آن فکر را با سرسختی بی‌مانندی دنبال کرد و در مقابل هيچ فشاری از پا ننشست، اما بدبختانه در ضمن مذاکرات نوعی بی‌تدبيری نشان داده شد که هدف را فدای وسيله کردند و مطالبه حق مشروع از يک کمپانی را مبدل به خصومت بين دو ملت ساختند و نتوانستند از زحمات خود کوچکترين نتيجه به دست آورند.
»

(تا اينجای اعلاميه لحن نجيب و دلسوزی برای ملت و احترام به مرحوم مصدق داشت اما از بقيه اعلاميه خط و نشان کشيدن‌ها شروع شد که):
«در امور داخلی نخستين کوشش من برقراری نظم است، به همان اندازه که از عوام‌فريبی در امور سياسی متنفرم در مسايل مذهبی نيز از ريا و سالوس منزجرم. کسانی که به بهانه مبارزه با افراطيون سرخ، ارتجاع سياه را تقويت نمودند لطمه شديدی به آزادی وارد ساخته اند. من در عين احترام به تعاليم مقدسه اسلام ديانت را از سياست دور نگاه خواهم داشت… وای به حال کسانی که در اقدامات مخلصانه من اخلال کنند و در راهی که در پيش دارم مانع بتراشند و نظم عمومی را بر هم بزنند. به عموم اخطار می‌کنم که دوره عصيان سپری شده است، و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرارسيده است… آشوب‌گران با شديدترين عکس‌العمل من روبه‌رو خواهند شد، کيفر اعمالشان را در کنارشان می‌گذارم. ممکن است تا جايی بروم که دست به تشکيل محاکم انقلابی (!!) زده روزی صدها تبه‌کار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بی‌شفقت قانون قرين تيره‌روزی سازم.
تهران
رييس‌الوزرا، قوام‌السلطنه. ۲۷ تير ۱۳۳۱»۲

صدور چنين اعلاميه قلدرمآبانه‌ای ملت را خشمگين کرد، اما تعدادی از نمايندگان مجلس به شدت مرعوب شدند و بلافاصله طرفداران نهضت ملی به ۲۵ نفر تقليل يافت که حتا عده‌ای از آن مردان سياست‌باز دغلکار، نيم نگاهی هم به قوام‌السلطنه داشتند، زيرا می‌گفتند که معلوم است صدای قوام از جای گرمی می‌آيد و يارو خيلی محکم حرف می‌زند!

با توجه به زد و بندهای پشت پرده و تلاش يکپارچه دربار همراه سفرای کشورهای غربی به ويژه هندرسن سفير آمريکا و ميدلتن کاردار سفارت انگليس در پشتيبانی و تقويت قوام و جلساتی که به همين منظور اشرف پهلوی به دلالی عباس مسعودی، و ميراشرافی با حلقه‌نشينان محفل سيد ضياءالدين طباطبائی عليه مصدق و در تقويت و تأييد قوام برگزار می‌کرد و نظر به تأييد و همراهی سران ارتش و فرمانداری نظامی از حکومت قوام، حزب تودۀ ايران حکومت مصدق را با همه معايب و نقايص و ضعف‌های شخصی و طبقاتی بر دولت قوام که عميقاً متکی به توطئه و دسيسه ارتجاع و امپرياليسم بود، ترجيح داد. و اين ارجحيت را با ذکر دلايل مشروع و مستدلی بيان کرد و راه بيرون رفتن و خلاصی از چنين توطئه‌ای را اتحاد همه نيروهای ضداستبدادی اعلام کرد و شرط موفقيت نهضت ملی را در مبارزه ضداستعماری و ضدامپرياليستی، تأمين آزاديی‌های دمکراتيک دانست و روزنامه به سوی آينده متن کامل اعلاميه جمعيت ملی مبارزه با استعمار را، خطاب به دکتر مصدق و آيت‌الله کاشانی و رهبران جبهه ملی منتشر کرد که قسمت‌های مهم آن نقل می‌شود:
«از کليه احزاب، سازمان‌ها، جمعيت‌ها و شخصيت‌هايی که مدعی مبارزه با استعمارند، از آقايان آيت‌الله کاشانی، دکتر مصدق، جبهه ملی و سازمان‌های وابسته به آن برای تشکيل يک جبهه واحد ضداستعمار، جمعيت ملی مبارزه با استعمار با در نظر گرفتن وضع جديدی که در روزهای اخير در صحنه سياست کشور ما به وجود آمده و بدون ترديد مستقيماً با سرنوشت نهضت ملی ايران و مبارزات درخشانی که در راه کوتاه کردن نفوذ استعمار از کشور خود کرده است، رابطه دارد وظيفه خود می‌داند که يک بار ديگر به کليه دستجات و افراد ايرانی که مايل به قطع ريشه‌های استعمار از کشور ما هستند و کسانی که مدعی داشتن چنين تمايلاتی می‌باشند مراجعه و با تحليل وضع کنونی کشور و دورنمای آينده راه مبارزات آتی را نشان دهد.

تحليل اوضاع کنونی و ريشه‌های آن
آنچه در اين روزهای ناگوار در کشور ما می‌گذرد آزادی‌خواهان ايران از مدت‌ها پيش از پيدايش آن را پيش‌بينی می‌کردند. سياست دولت دکتر مصدق که نماينده سياست جبهه ملی و احزاب وابسته به آن بود در تمام دوران ۱۵ ماهه طوری بود که هر روز شرايط مساعدتری برای پيدايش بحران کنونی به وجود می‌آمد، تجزيه و تحليل دقيق از جريان وقايع يکسال و نيم اخير کشور ما نشان می‌دهد که مسؤوليت اصلی و عمده پيدايش وضع کنونی به عهده گردانندگان جبهه ملی و شخص دکتر مصدق و وابستگان او می‌باشد.

الف- توسعه نهضت ضداستعماری و ملی شدن صنايع نفت
پس از سقوط رژيم ديکتاتوری ۲٠ ساله که حکومتی گوش به فرمان و مطيع امپرياليسم انگلستان در رأس آن قرار داشت و مهم‌ترين دستگاه حاکمه را عمال سرشناس و کهنه‌کار اين سياست استعماری در دست داشتند و پيدايش امکانات محدودی که در اثر شرايط زمان جنگ در کشور ما پيدا شد از همان اولين روزها مبارزه ملت ايران که در اثر تماس بيش‌تر با وقايع جهانی هر روز آگاهی بيش‌تری پيدا می‌کرد شروع به توسعه گذاشت. اين مبارزه در همان سال‌های جنگ و به خصوص پس از آن با سرعت قابل توجهی شدت يافت و خطر مهمی برای پايه‌های امپرياليسم در ميهن ما به وجود آورد.

با وجود حملات سبعانه‌ای که امپرياليست‌های انگليسی و آمريکايی چه در دوران جنگ و چه در سال‌های پس از آن به نهضت ملی و استقلال‌طلبانه کشور ما وارد ساخته، با وجود قتل عام‌های جنايت‌بار در آذربايجان و خوزستان و مازندران، با وجود صدها توطئه‌ای که برای درهم شکستن نهضت ضداستعماری ملت ما از طرف دربار و دولت‌های دست‌نشانده و عمال امپرياليزم تهيه و به موقع اجراء گذاشته شد، معذالک شعله‌های فروزان اين نهضت روزبه‌روز بالاتر گرفت، هر بار حملات دشمن را از سر گذراند و در مدت کوتاهی نيروی بيش‌تری می‌گرفت. اين مبارزه عوامل ضدامپرياليستی در دوران اول به خصوص متوجه مهم‌ترين پايگاه امپرياليستی در ايران يعنی شرکت سابق جنوب و بانک شاهی بود…

در سال‌های ۲۶ و ۲۷ توسعه نهضت ضداستعمار ملت موفق شد خفقان شديدی را که پس از سرکوبی نهضت آذربايجان در کشور ما حکم‌فرما گرديده بود، در هم شکند و به خصوص در ماه‌های قبل از بهمن ۲۷ اين مبارزه اوج قابل ملاحظه‌ای ياقت. امپرياليست‌های انگليسی که پايه‌های مهم‌ترين پايگاه خود يعنی شرکت سابق را متزلزل احساس کردند برای درهم شکستن مقاومت ملت ايران و تحميل قرارداد جديدی مانند قرارداد تحميلی ۱۹۳۳ کودتای ننگين ١۵ بهمن ۲۷ را بر عليه نهضت ملی تهيه ديده و اجرا کردند. آن‌ها اميدوار بودند با انجام اين توطئه موفق خواهند شد برای مدت طولانی موقعيت خود را در ايران مستحکم کنند ولی نقشه آن‌ها به کلی اشتباه بود… با وجود وسعت و عمق آن توطئه ننگين که اولين نتايج آن از بين بردن قطعی بقايای آزادی‌های دمکراتيک، توقيف کليه روزنامه‌ها، حبس و زجر و تبعيد مبارزان واقعی ضداستعمار و ايجاد مجلس ارتجاعی سنا و تفسير ارتجاعی قانون اساسی و غيره بود، معذالک موفق به ريشه‌کن کردن نهضت ضداستعماری ملت ايران نگرديدند.

امپرياليست‌های انگليسی از يک طرف تحت فشار شديد ملت ايران که خواهان ريشه‌کن ساختن کليه پايگاهای امپرياليستی و از طرف ديگر تحت فشار رقيب نيرومند خود آمريکا که خواهان سهم بيش‌تری از ثروت‌های تاراج‌شدۀ ملت ما بود و می‌کوشيد تا با استفاده از وضع نامساعدی که نهضت ملی ايران برای انگلستان به وجود آورده بود، امتيازات بيش‌تری به نفع خود به دست آورد، قرار گرفت.

برای مقابله با اين فشار، امپرياليسم انگليس يکی از قوی‌ترين عمّال خود رزم‌آراء را روی کار آورد، ولی حکومت رزم‌آراء هم که با سروصدای زيادی روی کار آمد نتوانست در مقابل سيل عظيم نهضت ملی ايران مقاومت کند و با ننگ و رسوايی درهم شکسته شد. شدت فشار ملت ايران تا جايی رسيد که مجلسين شورا و سنا مجالسی که ساخته و پرداخته امپرياليسم و اکثريت قاطع افراد آن را عمّال شناخته شده و قديمی امپرياليسم انگلستان تشکيل می‌دادند و گردانندگان آن از امضاءکنندگان قرارداد تحميلی ۱۹۳۳ بوده اند ناچار به قانون ملی شدن صنايع نفت رأی دادند… هم‌زمان با تصويب اين قانون نهضت ملی ايران حکومت خائن علاء را که دنبال کننده سياست خائنانه رزم‌آراء بود سرنگون کرد، و در چنين شرايطی حکومت جبهه ملی، حکومت دکتر مصدق که مدعی عملی ساختن قانون ملی کردن نفت و کوتاه کردن دست استعمار بود روی کار آمد… اگر دولت جبهه ملی طبق ادعاهای سابق خود در مورد مبارزه با استعمار و استبداد عمل می‌کرد بدون ترديد ملت ايران می‌توانست پيروزی‌های بزرگ‌تری به دست آورد و در راه زندگی سعادتمند قدم‌های بزرگی به جلو بردارد.

متأسفانه حکومت جبهه ملی خيلی زود ادعاهای گذشته خود را فراموش کرد و در تمام زمينه‌ها، سياستی در پيش گرفت که نتيجه‌اش جز آنچه که امروز ملت ايران در مقابل خود می‌ديد چيز ديگری نمی‌توانست باشد. بدون ترديد مبارزه عليه استمار را با چند نفر و چند روزنامه و راديو نمی‌توان پيش برد، استعمار طبق گفته دکتر مصدق پيشوای ملی ريشه‌های عميق در تمام دستگاه‌های دولتی کشور ما دارد، در دربار، ارتش، پليس، مجلس و ادارات دولتی و سازمان‌های اقتصادی تمام مقامات حساس در دست عمّال استعمار است. چگونه می‌توان با دو روزنامه و چند نفر چنين قدرتی را درهم شکست. خود گردانندگان جبهه ملی بارها اعتراف کرده اند که اگر تظاهرات عظيم و مبارزات درخشان توده‌های ضداستعمار کشور ما نبود، مجلس شانزدهم هرگز قانون ملی شدن صنايع نفت را تصويب نمی‌کرد. اگر چنين است و مسلم جز اين نيست پس لازم بود جبهه ملی که مدعی مبارزه با استعمار بود پس از تشکيل دولت در صورت وفاداری به ادعاهای خود شرايط لازم را برای توسعه مبارزات ضداستعماری آماده می‌کرد، يعنی آزادی‌های دمکراتيک و به وسيله آن امکان تظاهرات نيروهای ضداستعمار را تأمين می‌کرد، مبارزان ضداستعمار را از بند خلاص می‌نمود به دخالت ارتش و مقامات غيرصلاحيت‌دار در امور کشور خاتمه می‌داد و خائنين به کشور و پايمال کنندگان جنبه‌های مترقی قانون اساسی را مجازات می‌نمود و انتخابات آزاد را تأمين می‌کرد و دولت جبهه ملی که از نهضت ملی ايران بيش‌تر ترسيد تا از امپرياليست‌ها نه تنها در اين راه که يگانه راه تأمين شرايط پيروزی نهضت ضداستعماری بود قدم نگذاشت و حتا نه تنها حالت موجود را حفظ نکرد، بلکه برعکس با تمام قوا در راه مخالف آن يعنی راه سرکوبی نهضت ملی قدم برداشت و با کمک سياه‌ترين نيروهای ارتجاعی به قلع و قمع نهضت ملی ايران پرداخت. افرادی از بدنام‌ترين جاسوسان انگليسی و آمريکايی را در کابينه خود شرکت داد و تمام خائنين را در مقام خود تثبيت کرد، حکومت نظامی را در خوزستان ادامه داد، قانون ارتجاعی انتخابات را که هدفش محروم کردن قشرهای توده‌های ضداستعماری يعنی کارگران از شرکت در انتخابات است تنظيم کرد، و روی آن ايستادگی به خرج داد، اوباش و پليس و ارتش را بر سرنوشت مردم مسلط ساخت، به کمک و همکاری همان مراجعی که خود دکتر مصدق آن‌ها را مزدوران می‌ناميد، توطئه‌های ننگين ۲۳ تير و ١۴ آذر و ۸ فروردين را در تهران و نظاير آن را در کليه شهرهای ايران تهيه ديد و عملی ساخت. دکتر مصدق در مبارزه با سازمان‌ها و افکار دمکراتيک تا آنجا پيش رفت که امکان فعاليت را، حتا برای هواداران صلح نيز از بين برده، به جرم هواداری از صلح ميهن‌پرستان به‌نام را از دختران و پسران را به زندان‌ها افکند، و به چند سال جبس محکوم کرد و به تبعيدگاه فرستاد و به تدريج امکان هر گونه تظاهرت را از ملت گرفته و روزنامه‌های دمکراتيک را يکی پس از ديگری توقيف نمود. انتخابات را که مدعی بود در محيط آزادی انجام خواهد داد در محيط ترور غيرقابل تصوری عملی ساخت و در هيچ دوره‌ای در جريان انتخابات اين قدر خون‌ريزی نشده است… نتيجه آن‌که بدنام‌ترين وابستگان سياست انگليس مانند دکتر طاهری، ميراشرافی از صندوق سر بيرون آوردند. و اين مجلسی که اکنون می‌بينيم از قالب بيرون کشيد.

اين جالب است که مصدق قبل از اشغال مقام رياست دولت هميشه با برقراری حکومت نظامی مخالفت می‌کرد، در تهران با استفاده از توطئه پليسی ۸ فروردين حکومت نظامی برقرار کرد و آن را تنها برای جلوگيری از تظاهرات ضداستعماری ادامه داد و حتا در روزهايی که برای او مسلم بود که ممکن است ساقط شود و اين حکومت نظامی به وسيله حريفان عليه او مورد استفاده قرار گيرد، از آنجا که از توسعه نهضت ملی ايران بيش‌تر از هر چيز واهمه داشت حاضر به لغو آن نگرديد. اين جالب است که در زمان دولت مصدق رورنامه‌های مزدور امپرياليسم انگليس که با کمال بی‌شرمی پيروزی‌های ملت را تخطئه می‌کردند و برای تسليم به امپرياليست‌ها دست‌وپا می‌زدند، حتا يک بار به جرم خيانت به ميهن در محاق توقيف نيفتادند، ولی روزنامه‌های مبارز ضداستعمار هر روز به بهانه‌ای مورد حمله و هجوم پليس و چاقوکشان دولتی و دسته‌های اوباش قرار گرفتند.

در زمينه سياست خارجی دولت مصدق با استفاده از شرايط بسيار مساعدی که آمادگی اتحاد شوروی و کشورهای دمکراسی توده‌ای در مورد تجارت با کشورها به وجود آورد می‌توانست در اين وضع تغيير محسوس و جدی به نفع ملت ايران وارد آورد.

در وضع کنونی چه بايد کرد؟
در اين ساعات بحرانی و تاريک که بر ملت ما می‌گذرد، وظيفه هر فرد وطن‌پرست، هر فردی که طرفدار قطع ريشه‌های استعمار از کشور است، هر فردی که استقلال ملی ر ا بر بردگی ترجيح می‌دهد، اين است که با تمام قوا در راه تشکيل جبهه واحد ملی عليه استعمار بکوشد. روزهايی که ما می‌گذرانيم بوته آزمايش بزرگی است. در اين راه بيش از ساير اوقات قيافه واقعی نفاق‌افکنان و خرابکاران، کسانی که به فرمان اربابان انگليسی و آمريکايی خود را در صفوف مبارزان ملت جا زده اند نمايان و ماسک ريا و تزوير از چهره آنان پراکنده خواهد شد… ما از آقايان کاشانی، دکتر مصدق و ساير گردانندگان جبهه ملی از کليه احزاب و سازمان‌هايی که مدعی مبارزه عليه استعمارند دعوت می‌کنيم که با طرفداران خود در اين جبهه شرکت نمايند. هدف يک چنين جبهه بايد اين باشد که مبارزات درخشان ملت ايران را در مورد ملی کردن صنايع نفت و کوتاه کردن دست امپرياليست‌ها از اقتصاد و سياست کشور تا پايان دنبال کنند. ما ملی کردن صنايع نفت را اين می‌دانيم که نفت ايران به دست دولت ايران و بدون مداخله امپرياليست‌ها، کشف، استخراج و تصفيه شود و به هر کشوری که بدون گرفتن هر گونه امتياز و تعهد و با احترام به حقوق و استقلال ملی حاضر به خريد آن باشد، بدون هيچ‌گونه تمايز فروخته شود. برای رسيدن به اين هدف بايد در راه عملی ساختن شعارهای زيرين که فوری‌ترين خواست‌های ملت ايران است از طرف جبهه واحد کليه ميهن‌پرستان ايران اقدامات جدی و فوری به عمل آيد.

۱- سقوط قوام
۲- تأمين حداقل آزادی‌های دمکراتيک در سراسر کشور
۳- اخراج کارشناسان آمريکايی

جمعيت مبارزه با استعمار۳

اين دعوت ابعاد گسترده‌ای يافت، به ويژه تحليل مستند و مستدلی که حزب تودۀ ايران در باره ماهيت هيأت حاکمه ارايه می‌داد، با آنچه که طرفداران دکتر مصدق مشاهده می‌کردند تطبيق مشخص و ملموسی داشت، چه آن‌که خشونت و درندگی افسران و مأمورين فرمانداری نظامی و پليس سواره‌نظام را به طور آشکار عليه خود می‌ديدند، آن‌ها با جشمانی از حدقه درآمده، مشاهده می‌کردند که پليس سواره‌نظام، مصدقی و توده‌ای را يکسان می‌کوبد و نقش بر زمين می‌سازد. تيرهای سربازان عنان‌گسيخته تحت فرمان افسران شاه‌پرست رذل را، با چشمانی متعجب مشاهده می‌کردند که چه سان به سر و مغز و سينه و بدن توده‌ای و مصدقی فرو می‌رود و پليس سواره‌نظام مهاجم نمی‌پرسد که توده‌ای هستی يا مصدقی، اين واقعيات ملموس و خشن را قلم‌های بقائی و مکی نمی‌توانستند برای هميشه در پرده استتار ضدتوده‌ای که نفاق‌افکنانه و خائنانه ايجاد می‌کردند، پوشيده و مستور بدارند، بالاخره چشمان طرفداران مصدق در سی‌ام تير باز شد و جوانه‌های دوستی و اتحاد روييد و علی‌رغم قلم‌های مسموم و زهرآگين بقائی و ملکی و حاج سيد جوادی و «شاهد»نويسان مزدور سفارت آمريکا که سعی در به ياد آوردن گذشته جنگ و جدال قلمی و تن‌به‌تن داشتند، حزب تودۀ ايران اعلام کرد:
«ما نمی‌خواهيم بيش از اين در باره گذشته صحبت کنيم- گذشته‌ها به هر حال گذشته است. بايد از گذشته پند گرفت و راه آينده را با سلامت و استواری بيش‌تر طی کرد- امروز خطر بزرگی، آزادی، استقلال و حاکميت ملی ما را تهديد می‌کند. قدرت استعمار خارجی و ارتجاع داخلی گره خورده است و اين موجود فرتوت می‌خواهد با آتش و خون ثمر نيم قرن مبارزه هم‌وطنان ما را لگدکوب هوس شيطانی خود کند- قوام را مردم ايران به خوبی می‌شناسند. پنجاه سال است که اين شخص در لحظات بحرانی از تاريخ ايران به عنوان حربه مؤثر استعمار خارجی زمام امور کشور را به دست گرفته و سود ملت و ميهن را به مطامع تجاوزکاران خارجی فروخته است. مردم ايران وقايع آذر سال ۲۵ را فراموش نکرده اند. بر اثر توطئه‌های تبهکارانه اين شخص هزارها تن از بهترين و رشيدترين فرزندان آذربايجان و کردستان در خاک و خون غلطيدند. هم او بود که آزادی‌های ملت ايران را لگدکوب قدرت قزاقان و مزدوران سرشناس خارجی کرد، قوام چکيده خيانت و قلدری است. او امروز آمده است که ايران را اصلاح کند، کيست که به اين ترهات باور دارد، قوام آمده است که مسأله نفت ايران را به نفع استعمارگران بيگانه حل کند. ملت ايران به دسايس استعمارگران خارجی و عمال داخلی آن‌ها تسليم نخواهد شد. ملت ايران تصميم دارد که از آزادی، استقلال و حاکميت ملی خود با تمام قوا دفاع کند. برای اين‌که مبارزه مؤثر و هماهنگ اجرا شود، بايد تمام قوای ضداستعماری داخلی منسوب به حزب، دسته يا جمعيت و تمام شخصيت‌های وطن‌خواه که به استقلال وطن و حاکميت ملت خود علاقه دارند، در يک جبهه واحد ضداستعماری متشکل شوند. اين شرط پيروزی در اين مبارزه حياتی است. جمعيت ملی مبارزه با استعمار دو روز پيش اولين قدم را در اين راه برداشت. جمعيت از کليه احزاب،  سازمان‌ها، جمعيت‌ها و شخصيت‌هايی که مدعی مبارزه با استعمارند، طلب کرده است که برای تشکيل جبهه واحد ضداستعمار اقدام کنند. برای تشکيل اين جبهه لازم نيست که از نظر عقايد سياسی و اجتماعی، توافق کامل ميان شرکت‌کنندگان وجود داشته باشد.»۴

اين ندای دلسوزانه و نصيحت و راهنمايی مشفقانه بالاخره تأثير گذاشت و اگر چه صف واحد و متحدی رسماً و با امضای سردمداران جبهه ملی تشکيل نشد اما عملاً بدنه حزب تودۀ ايران تحت رهنمودهای تشکيلاتی با همه اعضاء و هواداران جبهه ملی و دکتر مصدق همراهی و راهنمايی و همکاری صميمانه و مخلصانه‌ای برقرار کرد، و چون افراد و هواداران حزب در مبارزه با پليس سواره‌نظام شاهنشاهی و جنگ و گريزهای خيابانی ورزيده بودند و در طرح شعارها و ميتينگ‌های موضعی و پراکنده شدن و به هم پيوستن‌های تاکتيکی خبره و باتجربه بودند، عملاً کار رهبری مبارزه عليه قوام و دربار به دست آنان افتاد و همين مايه وحشت و هراس جبهه ملی و شاه شد و اين حقيقت را در بُعد کوچک‌تری در استان گيلان به ويژه در رشت شخصاً ديده ام که رهبران و مسؤولين حزبی از اين‌که افراد حرب ايران و جبهه ملی به طور طبيعی به سوی تاکتيک‌های مبارزاتی توده‌ای‌ها کشيده می‌شدند وحشت داشتند.

اعلاميه آيت‌الله کاشانی در پاسخ وقيحانه قوام آنجا که به روحانيت مبارز و سياسی نسبت سالوس و ريا داده بود به موقع صادر شد و به دنبال آن در مصاحبه مطبوعاتی آيت‌الله کاشانی حملات سختی به قوام کرد و گفت:
«سياستی که قرون متمادی دولت‌های مزدور را بر سر کار می‌آورد بالاخره حکومت دکتر مصدق را که بزرگ‌ترين سد راه خيانت خود می‌دانست، برکنار و در صدد برآمد عنصری را که در دامان ديکتاتوری و استبداد پرورش يافته و تاريخ حيات سياسی او پُر از خيانت و ظلم و جور است و بارها امتحان خود را داده و دادگاه ملی حکم مرگ و قطع حيات سياسی او را صادر کرده است، برای چندمين بار به مسند نشانيد. من نمی‌خواهم در مورد عدم صلاحيت احمد قوام بيش از اين سخن گفته باشم. احمد قوام بايد بداند در سرزمينی که مردم رنجديده آن پس از سال‌ها رنج و تعب شانه از زير ديکتاتوری بيرون کشيده اند، نبايد رسماً اختناق افکار و عقايد را اعلام و مردم را به اعدام دسته‌جمعی تهديد نمايد. من صريحاً می‌گويم که بر عموم برادران مسلمان لازم است که در راه اين جهاد اکبر کمر همت بربسته و برای آخرين مرتبه به صاحبان سياست استعمار ثابت کنند که تلاش آن‌ها در به دست آوردن قدرت و سيطره گذشته محال است.»۵

آيت‌الله کاشانی در مصاحبه مطبوعاتی در پاسخ سؤال خبرنگار ارگان جمعيت ملی مبارزه با استعمار در باره وحدت نيروها اظهار داشت:
«امروز روزی است که اين ملت از مرد و زن و هر جمعيت بايد هم‌دست و هم‌داستان باشند. در مبارزه با اجنبی بايد همه يک رنگ باشيم. امروز ملت ايران تمام افراد از زن و مرد و بزرگ و کوچک در تمام احزاب در اين مقصد مقدس، هم‌مقصد هستند. هر جمعيتی در اين باب قيام کند ما با صميم قلب می‌پذيريم.»۶

علی‌رغم فشارهايی که مظفر بقائی به آيت‌الله کاشانی وارد کرد کار اجرايی و عملی جبهه واحد پيش رفت و سموم قلم‌های «شاهد»نويسان مزدور با پادزهر مقاومت و افشاگری حزب تودۀ ايران خنثا شد. «شاهد»نويسان از روز ۲۹ تيرماه سلسله مقالاتی تحت عنوان «آيا می‌توان حزب توده را در نهضت ملی قبول کرد»۷ نوشتند که مملو از فحش و ناسزا به حزب تودۀ ايران و اتحاد شوروی بود. اين سلسله مقالات مطول و مزخرفات تکراری که به قلم خليل ملکی تهيه شده بود تا روز ۳۱ تيرماه ادامه داشت و آنان مدعی بودند که «طی سال‌های اخير رهبران حزب توده و تمام کمينفرميست‌ها در هيچ جمعيت و جبهه و نهضت وارد نشده اند مگر برای آلت کردن آن‌ها، مگر برای شکستن عهد و پيمان با ملت خود و برای خدمت به دولت ديگر.»۸

اين اراجيف آن روز چندان مؤثر واقع نشد و کار نهضت پيش رفت و تلاش حزب تودۀ ايران در اين بود که لبه تيز حمله را دربار- سلطنت- شاه و امپرياليسم آمريکا کند، تا اساس بدبختی ملت ايران از بيخ و بُن کنده شود. به هر صورت مقاومت توده مردم حول محور اعاده مصدق به نخست‌وزيری اوج انقلابی گرفت، بی آن‌که شخص مصدق کوچک‌ترين دخالت و رهنموی در اين لحظات حساس داشته باشد و رهبران جبهه ملی نيز از مردم تقاضای تعطيل عمومی و آرامش و متانت و رفتن به منازل و عدم تجمع و درگيری با مأمورين انتظامی داشتند و مدام اين خواسته نمايندگان به اصطلاح ملی در «شاهد» و روزنامه‌های وابسته به جبهه ملی نوشته می‌شد. آن‌ها می‌نوشتند که حزب توده می‌خواهد اخلال کند تا دست قوام را در کشتار مردم باز کند، بنابراين تجمع نکنيد و به منازل خود برويد و مطمئن باشيد که نمايندگان شما تا حصول نتيجه، موضوع را تعقيب خواهند کرد!

توده مردم و در پيشاپيش آنان کارگران و دانشجويان بی‌اعتنا به عجز و لابه و ندبه نمايندگان جبهه ملی و بی‌توجه به رفت‌وآمد‌های مزورانه آنان به دربار شاه معدوم کار قيام را سازمان دادند و اولين اعتصاب از کارخانه‌های سيلو، دخانيات، سيمان تهران، چيت‌سازی و راه‌آهن شروع شد. در همه اين مراکز کارگری اعلاميه جمعيت ملی مبارزه با استعمار خوانده شد و مورد تصويب قرار گرفت و اعلام اعتصاب به مدت ۴۸ ساعت از طرف کارگران اعلام شد. حرکت به سوی مجلس و ستيز با مأمورين حکومت نظامی را که برابر اعلاميه فرمانداری نظامی تجمع افراد را بيش از ۳ نفر اکيداً قدغن کرده بود، دانشجويان دانشگاه تهران شروع کردند.

دانشجويان در صفوف فشرده با شعارهای «مرگ بر شاه»، «دست شاه از دخالت در امور کشور کوتاه»، و «مرگ بر قوام» به طرف ميدان فردوسی حرکت کردند. شعار «زنده باد مصدق» و «مرگ بر قوام خائن» پل وحدت را مابين نيروهای ضداستعمار انقلابی با هواداران جبهه ملی برقرار کرد. حرکت دسته‌جمعی مشابهی توسط کارگران از ميدان توپخانه به طرف مجلس و خيابان اکباتان شروع شد و به طرفداران مصدق که عمدتاً دور و بر حزب زحمتکشان بقائی و حزب ايران مجتمع بودند پيوست و برای اولين بار به نوشته خبرنگار کيهان:
«در خيابان اکباتان از طرف مردم بيش‌تر مقاومت می‌شد. در اين خيابان که حزب زحمتکشان ملت ايران در آن واقع است و روزی فروش روزنامه‌های دست چپی در آن کار مشکلی بود، امروز مرکز عناصر افراطی دست چپی نيز بود. روزنامه‌های شاهد ارگان حزب زحمتکسان، پرچمدار ارگان پان ايرانيست‌ها، جوانان دمکرات و به سوی آينده ارگان چپی‌های افراطی با هم به فروش می‌رفت. و اين سه چهار دسته ابتکار عمليات را در دست داشتند. امروز اين چند دسته که تا چند روز پيش غالباً با يکديگر در زد و خورد بودند دوستانه با يکديگر حرکت و تظاهر می‌کردند. عناصر افراطی چپ* از لحاط (فرار) و (قرار) از ساير دسته‌ها با تجربه‌تر بودند و به همين جهت در بسياری از خيابان‌ها ابتکار عمليات در مقابل حملات مأمورين انتظامی در دست آن‌ها بود. وقتی مأمورين برای تفرقه تظاهرکنندگان دست به اقداماتی می‌زدند اين عده مردم را دعوت به مقاومت و رفتن به کوچه‌ها می‌کردند.»۹

«در اول خيابان دانشگاه چند نفر سرباز را از روی اسب‌ها پايين کشيدند، سربازان با شمشير به دنبال تظاهرکنندگان بودند و از طرف ديگر از پشت‌بام‌ها و از پياده‌روها به طرف اين سربازان سنگ پرتاب می‌شد. يک نفر سرگرد که فرمانده دسته‌ای از سربازان بود از بانويی خواهش کرد که از آنجا دور شود ولی وی فوری جواب داد مگر ما در قطعه‌ای از خاک خود اجازه ايستادن نداريم؟ افسر مزبور دوباره جواب داد، آخر سربازان ما را مجروح کرده اند و در اين موقع دختر آن بانو که در کنار مادرش ايستاده بود گفت آن‌ها خيلی بيش‌تر از افراد ملت را به خاک و خون کشانده اند»۱٠

قيام سی تير که به بهانه مخالفت با حکومت قوام و اعاده دکتر مصدق شروع شده بود، توسط مبارزين توده‌ای به يک خيزش بلند و چشم‌گير ضديت علنی با سلطنت و دربار پهلوی تبديل شد و دسته‌های عظيم جمعيت مصمم و انقلابی به طرف دربار به راه افتادند و فرياد «مرگ بر شاه»، «مرگ بر اشرف» شعار مسلط بود.

رهبران جبهه ملی که بين دربار و مجلس در رفت‌وآمد بودند، خشم و غضب توده مردم را به دربار و مجلس گزارش می‌دادند و خطر همه‌جانبه‌ای که سلطنت را احاطه کرده است به «شاه جوان» گوشزد می‌کردند و راه چاره آن را اعاده مجدد مصدق به نخست‌وزيری به عرض شاهنشاه رساندند.۱۱

گروه درباريان طرفدار قوام به منظور تقويت قوام‌السلطنه در مقابل نمايندگان مخالف تقاضای انحلال مجلسين می‌کرد و هندرسون سفير آمريکا ملاقات طولانی با قوام انجام داد و بلافاصه روزنامه‌ها نوشتند که دولت آمريکا يک وام ۲۵ ميليون دلاری در اختيار دولت قوام قرار می‌دهد. اما قيام توده مردم که می‌رفت دربار و سلطنت را به زباله‌دان تاريخ بريزد به اين اخبار فرينبده سستی نمی‌گرفت.

سقوط قوام‌السلطنه از حکومت چهار روزه
پريشانی هيأت دولت نيم‌بند قوام‌السلطنه را دکتر ارسنجانی در  خاطراتش می‌نويسد، که حکايت از پريشانی کامل قوام بعد از شنيدن خبر ائتلاف حزب تودۀ ايران با جبهه ملی می‌کرد.** اين پريشانی منحصر به حوزه دولتی قوام‌السلطنه نبود، دربار نيز پريشان و مضطرب شده بود. شاهپور علی‌رضا پهلوی که برای نظارت سرکوبی مردم به ميدان مخبرالدوله آمده بود، از طرف جمعيت غصبناک محاصره شد و تنها پس از شليک شديد پاسبانان تحت فرماندهی سرهنگ قربانی و تانک‌های تحت فرماندهی سرگرد صيرفی توانست نجات پيدا کند. تنها راه نجات دربار را نمايندگان جبهه ملی، عزل قوام و انتصاب مصدق دانستند، بنا براين با عجله و دستپاچگی انتصاب مصدق از راديو تهرن اعلام شد.

شهدای حزب تودۀ ايران در ۳٠ تير ماه ١۳۳۱

رفيق شهيد اسماعيل عينکچی، ١۹ ساله
رفيق شهيد جبار سفيدگر رشيد، ۳۷ ساله
رفيق شهيد محمد ابراهيم قاسمی
رفيق شهيد محرم رستمی کلخوران، ۱۸ ساله
رفيق شهيد اصغر اسکندريان، ۱۸ ساله
رفيق شهيد صفر حنيفه رحمانی، ۱۸ ساله
رفيق شهيد رستم زينعلی تهرانی، ۱۸ ساله
رفيق شهيد محمد سرندی نژاد، ١۳ ساله
رفيق شهيد عبای بوربور، ۳۴ ساله
رفيق شهيد نوروزعلی کفائی، ۵۲ ساله
رفيق شهيد پرويز رجائی
رفيق شهيد علی اکبر جهان فرد عرب، ۳۲ ساله
رفيق شهيد حسين نيکوسخن، ۲۷ ساله
رفيق شهيد محمد يموتی، ۲۳ ساله
رفيق شهيد اسماعيل صلواتی، ۳۹ ساله
رفيق شهيد کاظم محی، ۱۸ ساله
رفيق شهيد سعدی اسکندری، ۲٠ ساله
رفيق شهيد ابوالقاسم بنکدار، ۳۲ ساله
رفيق شهيد قدرت الله سليمی، ۲۲ ساله
رفيق شهيد مرتضی دستخوش نيکور، ۲٠ ساله
رفيق شهيد رحمت الله رضيان، ۲۴ ساله

—————————————————————–
١- «شاهد» ۲۹ تير ماه ١۳۳۱
۲- «اطلاعات» ۲۷ تيرماه ١۳۳۱، اعلاميه دولت
۳- «دژ» به جای «بسوی آينده»، يک‌شنبه ۲۹ تير ماه ١۳۳۱
۴- «دژ» به جای «بسوی آينده» دوشنبه ۳٠ تير ماه ١۳۳۱
۵- «کيهان» ۲۸ تيرماه ١۳۳۱
۶- «کيهان» ۳٠ تيرماه ١۳۳۱
۷- «شاهد» ۳٠ تيرماه ١۳۳۱
۸- «شاهد» ۳۱ تيرماه ١۳۳۱
* خبرنگار کيهان بنا به برداشت غلط و ساده‌لوحانه خود طرفداران حزب تودۀ ايران را «عناصر افراطی چپ» قلمداد می‌کرد و طرفداران خليل ملکی که به لباس مارکسيسم در آمده بودند و حرف‌های سوسياليستی معقولانه‌ای! می‌زدند، عناصر چپ می‌ناميد.
۹- «کيهان» شماره ۲۷۶۱، مورخه ۳٠ تيرماه ١۳۳۱
۱٠- «کيهان» ۳۱ تيرماه ١۳۳۱
۱۱- گزارش مهندس حسيبی در جلسه فعالين حزبی
**خاطرات ارسنجانی به نام «واقعه و ماجرای سی تير» در سال ١۳۴۱ در دو مجله «روشنفکر» و «خواندنی‌ها» منتشر شد که راست و دروغ و غرض و مرض را به هم بافته است.

 

 

*

گلباران مزار شهدای قيام ضد درباری و ضد امپرياليستی سی‌ام تير