تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ دوم

منبع: صدای سوسیالیستی
نویسنده: جیمی دوران

سپتامبر ۲۰۱۶

 

سرمایه‌داری و مهاجرت

 

اخیراً صحبت‌های زیادی درباره مهاجرت شده که عمدتاً از رأی خروج از اتحادیه اروپایی و بحران آوارگان ناشی می‌شود. چیزی که گفته نمی‌شود این است که مهاجرت همیشه بمثابه ابزاری برای استثمار محتاج‌ترین مردم جهان بکار گرفته شده است. مهاجرین بزرگ‌ترین ذخیره نیروی کار را تشکیل می‌دهند که مورد استثمار بی‌شرمانه طبقه سرمایه‌دار برای پایین آوردن دستمزدهای نیروی کار محلی موجود قرار می‌گیرد.

حرکت تقریباً نامحدود سرمایه از کشورهای ثروتمند شمال جهان به کشورهای توسعه نیافته فقیر جنوب جهان وجود دارد، که با سودهای بدست آمده از طريق استثمار شدید نیروی کار محلی شدیداً متورم می‌شود. از سوی دیگر، کارگرانی که این سودهای عظیم را که هر روز از جنوب به شمال منتقل می‌شود می‌آفرینند اگر بخواهند همین مسیر [جنوب به شمال] را طی کنند با محدودیت‌های زیادی مواجهه می‌شوند؛ تعداد کسانی که اجازه ورود دارند با نیازهای سرمایه محدود می‌شود.

در آغاز قرن بیستم، ۷۰ میلیون اروپایی  بدون محدودیت به آمریکا، کانادا، آرژانتین، برزیل و تعداد دیگری از کشورهای جهان رفتند. این بالغ بر مهاجرت ۱۷ درصد جمعیت اروپا، یا ۱ نفر از هر ۶ مرد، زن، و کودک می‌شد. اگر امروز همین درصد جنوب جهان را ترک کند و به شمال برود این بالغ بر ۸۰۰ میلیون نفر خواهد شد. رقم واقعی ۰,۸ درصد است که آشکارا تعداد اغراق‌آمیزی را که توسط سیاستمداران بیگانه‌ستیز و رسانه‌های رسمی در جهان امپریالیستی مطرح می‌شود نفی می‌کند.

کسانی که در عبور از موانع موفق می‌شوند بطور تغییر ناپذیری در مشاغل موقت با دستمزد پایین، با همه مشکلات همراه آن، مانند زاغه‌نشینی، فقر، تغذیه نامناسب، و طول عمر کم، با گزند اضافی زندگی در یک محل خارجی قرار می‌گیرند.

استثمار سنگ بنای نظام سرمایه‌داری است، و برای سودجویی به هر اقدامی دست می‌زند.

گروه دیگری از مهاجرین وجود دارند، که به هزینه فاجعه‌بار برای کشورهایشان، در کشورهای ثروتمند از آن‌ها بیش‌ترین استقبال را می‌شود. این‌ها اشخاص جوان، تحصیل‌کرده می‌باشند: پزشکان، مهندسین، و هر کس دیگری که بتوان از تحصیلان آن استفاده کرد.

این افراد در کشورهای خود با یک هزینه عظیم بمثابه یک سرمایه‌گذاری در توسعه آتی تحصیل کرده‌اند. آن‌ها بمحض این‌که صلاحیت لازم را کسب می‌کنند، شمال آزمند بطور رایگان سود تحصیلات آن‌ها را می‌خواهد. امروزه هزینه تحصیلات تعداد فزاینده‌ای از زحمتکشان تحصیل‌کرده‌ای که در شمال جهان کار می‌کنند با تأثیرات تباهی‌آور توسط فقیرترین کشورهای جهان پرداخت می‌شود. این به فرار عظیم مغزها از جنوب به شمال می‌انجامد، جوان‌ترین و با استعدادترین آن‌ها کشور زادگاه خود را ترک می‌کنند؛ و استثمارگران تنها کسانی هستند که از این سود می‌برند.

تعداد فارغ‌التحصیلانی که جنوب جهان را بمقصد کشورهای «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» ترک می‌کنند سرسام‌آور است. چند نمونه: جامائیکا ۴۶ درصد، زیمبابوه ۴۳ درصد، گویان رقم گیج‌کننده ۹۰ درصد.

فرار مغزها در بخش پزشکی بویژه بیش‌ترین لطمه را می‌زند و بیش‌تر احساس می‌شود، و به مشکلات بهداشتی و مرگ‌و‌میر بسیار در کشورهای جنوب می‌انجامد. خروج پرسنل پزشکی بمثابه بخشی از «برنامه تعدیل ساختاری» عمدتاً توسط  دوستان قدیمی ما درصندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی در شکل ریاضت و بسته‌های کمک در ارتباط با بدهی‌های آن‌ها تحمیل می‌شود، که همانطور که طی چند سال گذشته در این‌جا دیده‌ایم بطور تغییرناپذیری شامل کاهش شدید خدمات پزشکی ملی و تحریم کامل استخدام می‌شود. این به خروج پرسنل پزشکی انجامیده است، که شمال آزمند با آغوش باز از آن‌ها استقبال می‌کند. در این‌جا هیچ محدویتی بر سفر وجود ندارد!

برای نشان‌‌دادن تباهی و مرگی که این سیاست‌ها موجب شده‌اند در این‌جا به چند آمار اشاره می‌شود:

تعداد پزشکان اهل مالاوی که در شهر منچستر کار می‌کنند بیش‌تر از تعداد کل پزشکان در خود مالاوی است.

از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۴، ۷۸ درصد پزشکان تانزانیا به کشورهای «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» مهاجرت کردند، و تعداد پزشکان آن از ۴ پزشک برای ۱۰۰ هزار نفر جمعیت به ۰,۷ برای ۱۰۰ هزار نفر کاهش یافت.

در ایالات متحده ۲۵۰ پزشک برای هر ۱۰۰نفر وجود دارد (که عملاً کم‌تر از نسبت ۲۶۷ به ۱۰۰ نفر در ایرلند است- و مردم می دانند این چقدر ناکافی است)؛ تصور این‌که با نسبت ۰,۷  به ۱۰۰ هزار نفر چه کار می‌توان انجام داد موجب تأثر خاطر می‌شود. این واقعیت که این کاهش- از رقمی که خود بسیار پایین‌ بود- نتیجه «برنامه تعدیل ساختاری» تحمیلی بانک جهانی است، آن‌را در سطح یک جنابت علیه بشریت قرار می‌دهد.

تعداد پزشکان برای هر ۱۰۰ نفر در کشورهی «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» حدود ۲۵۰ است؛ این رقم در کشورهای سوسالیستی سابق بیش‌تر بود و به طور متوسط به  ۳۵۰ پزشک برای ۱۰۰ هزار نفر می‌رسید.

البته در برابر همه این‌ها یک استثناء وجود دارد: کوبا. کوبا علی‌رغم منابع بسیار محدود آن، قادر است ۶۴۷ پزشک برای هر ۱۰۰ هزار شهروند داشته باشد. این نشان می‌دهد اگر ثروت کشور در منافع کل جمعیت، و نه در منافع تعدادی گربه فربه سرمایه گذاری شود چه کار‌ها که می‌توان انجام داد، و این‌که تحت سوسیالیسم چه چیزهایی قابل حصول می‌باشد.

دنیای دیگری لازم است. با هم می‌توانیم آن‌را ممکن سازیم.

http://www.communistpartyofireland.ie/sv/06-migration.html

پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/5bw5mw96