جوان آنلاین
۹ آذر ۱۳۹۸
خیانت گازی توتال به ایران
با توجه به حضور گسترده شرکت نفت توتال در توسعه و بهرهبرداری از میدان گنبد شمالی و لزوم پیشگیری از آثار و تبعات ناشی از بهرهبرداری ایران بر تولید گاز قطر، این فرضیه را نمیتوان رد کرد که عملکرد آن شرکت در طراحی فازبندی پارسجنوبی، با توجه کامل و بیش از حد متعارف به منافع قطر بوده است
وحید حاجی پور: گزارش مهم مرکز پژوهشهای مجلس درباره اقدامی که شرکت فرانسوی علیه منافع ایران انجام داد.
سرويس اقتصادی جوان آنلاين: مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گزارشی به ابهامات موجود درباره خیانت شرکت توتال به ایران پاسخ داد و رسماً اعلام کرد عملکرد این شرکت کاملاً به سود قطر و به زیان ایران بوده است.
شرکت توتال را باید پرحاشیهترین شرکت خارجی در ایران دانست. این شرکت فرانسوی که عملکرد پرچالشی در توسعه میادین نفت و گاز ایران داشته، شریک قطریها در میدان مشترک پارسجنوبی است. توتال یکی از عزیزترین شرکتهای نفتی نزد وزیر نفت ما است و یکبار در مدح این شرکت گفته بود توتال، اسلام را نجات میدهد.
شرکتی که قرار بود اسلام و ایران را نجات دهد، با انبوهی از اطلاعات مهم و استراتژیک بخش ایرانی مخزن پارسجنوبی، با دستور ترامپ ایران را ترک کرد و به قطر رفت؛ جایی که سالهاست در حال کار کردن است و سود خوبی میکند. در همان روزها که انتقاد جدی به قرارداد فاز ۱۱ وارد شد، مدافعان دولت اینگونه گفتند که ما هر چه داریم از توتال است، اگر این شرکت نبود ایران هیچگاه نمیتوانست از پارسجنوبی گاز برداشت کند.
به عنوان نمونه اکبر ترکان مدام میگفت همه نقشهبندی و طراحی فازهای پارسجنوبی کار توتال است و این شرکت بود که به ایران امتیازات بزرگی داد. البته ترکان این مهم را سانسور کرد که همین طراحی، زمانی توسط این شرکت فرانسوی انجام شد که همزمان در قطر نیز مشغول کار بود.
حالا مرکز پژوهشهای مجلس روی این موضوع متمرکز شده و در بندی از گزارش منتشر شده خود نوشته است: «شرکت ملی نفت ایران در ابتدای برنامه توسعه پارسجنوبی، تجربه چندانی در بهرهبرداری از میادین فراساحلی مستقل گازی با ابعاد و مقیاسی قابل مقایسه با پارسجنوبی نداشت.
از این رو، فازهای اولیه این میدان بعضاً با عاملیت شرکتهای نفتی بینالمللی انجام گرفت. با وجود این، متأسفانه در فاز ۱ میدان پارسجنوبی، مساحت مورد بهرهبرداری حدود ۱۰۰ کیلومتر مربع در نظر گرفته شد. اگر به پراکندگی چاههای این فاز در مقایسه با سطح اشغال ۱۰۰ کیلومتر مربعی آن دقت کنیم، ملاحظه میشود که ناحیه تخلیه هر چاه نتوانسته است درصد مطلوبی از این فاز را پوشش دهد.
با توجه به حضور گسترده شرکت نفت توتال در توسعه و بهرهبرداری از میدان گنبد شمالی و لزوم پیشگیری از آثار و تبعات ناشی از بهرهبرداری ایران بر تولید گاز قطر، این فرضیه را نمیتوان رد کرد که عملکرد آن شرکت در طراحی فازبندی پارسجنوبی، با توجه کامل و بیش از حد متعارف به منافع قطر بوده که در موارد متعددی احتمالاً منافع کشور ما را به خطر انداخته است.
انتخاب مساحت به کار گرفته شده در فازهای ۲ و ۳ نیز نتایج مشابهی را نمایان میسازد. در این دو فاز مساحتی حدود ۱۴۰ کیلومتر مربع تعیین شده است.»
تجانسی در کار نبود!
محور دیگر انتقادهای بازوی کارشناسی مجلس، «عدم تجانس در طراحی فازها» است. در توضیح این موضوع آمده است: «میدان پارسجنوبی در نقاط مرکزی از عمق بیشتری برخوردار بوده و گاز موجود در لایههای گازی آن در این مناطق بهمراتب بیش از مناطق حاشیهای میدان است.
به فراخور همین ویژگی، در بخشهای حاشیهای، حجم گاز درجا محدود بوده و آبگرفتگی در چاههای تولیدی بهمراتب سریعتر از بخشهای مرکزی میدان اتفاق میافتد. از اینرو، میتوان بخشهای مرکزی میدان را «بخش مرغوب» و بخشهای مجاور را بهاصطلاح «بخش نامرغوب» تلقی کرد. چنانچه در فازبندی میدان پارسجنوبی بهنحوی اقدام شد که هر فاز شامل بخشهای مرغوب و نامرغوب میبود، آنگاه میتوانستیم از دو مزیت استفاده کنیم: اولاً، عملکرد بهتر و سرعت بیشتر در توسعه پارسجنوبی و ثانیاً، تولید از مناطق حاشیهای میدان همزمان با تولید از مناطق مرکزی. بدین ترتیب اهداف طراحی شده برای مناطق حاشیهای نیز محقق میشد. میتوان ادعا کرد که در صورت اتخاذ این تدبیر، توسعه یکنواخت و پایدار از میدان، امکانپذیر میبود.
از منظر همین نقد، میتوان به مسئله مهم دیگری نیز اشاره کرد. تقسیمبندی و میزان سطوح اختصاصی هر یک از فازهای پارسجنوبی بر مبنای فاز استاندارد تعریف شده است. هر فاز استاندارد در میدان پارسجنوبی برای تولید روزانه حدود ۲۸ میلیون مترمکعب گاز در نظر گرفته شده است.
با توجه به عدم تجانس میدان در بخشهای مرکزی در مقایسه با بخشهای حاشیهای، میتوان گفت که برای تولید مقدار معینی گاز از هر فاز (۲۸ میلیون مترمکعب در روز) بسته به محل قرار گرفتن فازها، به مساحتهای متفاوتی نیاز است. به عبارت دیگر، در بخشهای مرکزی میدان، میتوان با تخصیص مساحت کمتر و بهتبع آن تعداد چاههای تولیدی کمتر به حجم تولید استاندارد دست یافت. بر عکس، در بخشهای حاشیهای برای حصول تولید استاندارد، حفر چاه و تخصیص مساحت بیشتری نسبت به مناطق مرکزی میدان ضروری است.»
اولویتبندی به سود قطر
سومین محور انتقادهای مرکز پژوهشهای مجلس، «اولویتبندی نامناسب در توسعه فازها» است. در توضیح این موضوع آمده است: «انتظار میرفت که مسئله امکانپذیری مهاجرت گاز به کشور قطر، نقش مهمی در اولویتبندی توسعه فازهای میدان پارس جنوبی ایفا کند. این همان نکتهای است که طرف قطری در توسعه میدان گنبدشمالی لحاظ کرده است.
به جز پروژه آلفا، سایر طرحهای توسعه میدان گنبدشمالی، شامل سه زنجیره تولید گاز طبیعی مایع شده قطر گاز یک و چهار زنجیره تولید گاز طبیعی مایع شده رأس گاز یک و رأس گاز دو مجموعاً به ظرفیت ۱۶۸ میلیون مترمکعب، بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۵ جهت توسعه فازهای همجوار مرز به انجام رسیده است. اگر این مدل اولویتبندی را با کیفیت انتخاب توسعه فازها در میدان پارسجنوبی مقایسه کنیم، تفاوت آشکاری ملاحظه میشود که زیان ایران را از نحوه بهرهبرداری از این میدان نشان میدهد.
به غیر از فازهای ۱، ۲ و ۳، سایر فازهای دهگانهای که نخست در اولویت توسعه قرار گرفته بودند، با مرز فاصله دارند. فازهای ۵، ۶، ۷، ۸، ۹ و ۱۰ حداقل به اندازه دو فاز از مرز مشترک فاصله دارند که عملاً تأثیر بسیار اندکی در برداشت طرف قطری خواهند داشت.
همانگونه که پیش از این مشخص شد، فازهای ۱۲، ۱۳، ۱۷، ۱۸ و ۱۹ که در مرز مشترک دو کشور واقع شدهاند از آخرین فازهایی هستند که توسعه یافتهاند. از سوی دیگر، تفاهمنامه توسعه فاز ۱۱ که در مرز مشترک قرار دارد در ۱۸ آبان ماه سال ۱۳۹۵ با توتال و شرکت ملی نفت چین و پتروپارس (به رهبری توتال) به امضا رسیده است.
بهنظر میرسد اگر طرحهای توسعه هر یک از فازها علاوه بر فازهای ۱، ۲، ۳، بر فازهای ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۷، ۱۸ و ۱۹ که همجوار مرز هستند متمرکز میشد، آنگاه این امکان وجود داشت که از مهاجرت گاز ایران به سمت قطر جلوگیری شود. تعدادی از کارشناسان، تأخیر در توسعه و بهرهبرداری از برخی فازهای همجوار مرز مشترک را متأثر از این میدانند که با توجه به شرایط تحریم و محدودیتهای ایجاد اختصاص سرمایهگذاری پیمانکاران خارجی الانجی راهاندازی واحدهای الانجی در ایران متوقف شد.
این در حالی است که موضوع راهاندازی واحدهای الانجی با توجه به امکانپذیری صادرات گاز کشور از طریق خط لوله و همچنین نبود بستر رقابت با کشور قطر در بازار جهانی الانجی، الانجی اساساً فاقد توجیه اقتصادی است. با توجه به ویژگیهای اعمال شده در سطحبندی فازهای میدان پارسجنوبی و بهمنظور جلوگیری از مهاجرت بیشتر گاز از ناحیه ایران به قطر لازم است برنامهریزی دقیقی با نصب سکوهای مناسب در بین فازها انجام شود.
از سوی دیگر هر کشوری که فازهای نزدیکتر به مرز را در اولویت بهرهبرداری قرار داده است، میتواند علاوه بر برداشت بیشتر از مخزن، از مهاجرت گاز خود به کشور همسایه جلوگیری کند. متأسفانه در این امر، کشور ما موفق نبوده و نهتنها مهاجرت گاز به قطر خسارات زیادی را متوجه کشور ما کرده است، بلکه برداشت سریع قطر از فازهای مجاور، موجب بالا آمدن سطح آب در فازهای همجوار ما با آن کشور شده است که قطعاً تأثیر منفی در تولیدات ما خواهد داشت.
پیوند کوتاه: https://tinyurl.com/45jemt8r