تارنگاشت عدالت – بایگانی دورۀ اول
ا. آذرنگ
مانور نفتی ایران و توهین بالقوه آن به آمریکا
روزنامه آمریکایی « کریستسن ساینس مانیتور» در روز ۳۰ اوت ۲۰۰۵ نوشته ای را تحت عنوان «مانور نفتی ایران و توهین بالقوه آن به آمریکا» منتشر کرده است. بررسی و تحلیل تصمیم ایران برای ایجاد یک بورس مبادله نفت و گاز با استفاده از یورو و پیآمدهای احتمالی چنین سیاستی بر اقتصاد آمریکا – از دید یکی از کارگزاران هئیت حاکمه آمریکا، موضوع اصلی نوشته مورد نظر است. روزنامه اینترنتی «روز» در راستای سیاستهای خود، ترجمه هدفمندی از مقاله این روزنامه آمریکایی را منتشر کرده است که در آن از واژهها و عناوین جنجالی مانند «طرح پنهانی» و «تهدید نفتی، بزرگتر از تهدید اتمی» استفاده شده است.
در ارتباط با این جنجال تبلیغاتی جدید میتوان پرسشهای بسیاری مطرح کرد: آیا موضوع ایجاد یک بورس دیگر از طرف محافل حکومتی را میتوان یک طرح پنهانی خواند؟ آیا سیاستی را که از شش سال پیش تحت بررسی بوده است، دنیا از آن خبر داشته و شش ماه پیش از این در تارنگاشت « عدالت» مطلبی در ارتباط با آن منتشر شده است یک طرح پنهانی و خطرناک تر از تهدید اتمی است؟ با توجه به موضوع پرونده هستهای ایران هدف «روز» از مقایسه آن با تهدید اتمی چیست؟ آیا اصولاً ایران میتواند برای آمریکا تهدید اتمی باشد؟ موضع اصلاح طلبان در برابر این سیاست چیست؟
آیا پیش از ایران تنها صدام به فکر این کار افتاده بود؟ نقش اوپک در این مورد چیست؟ آیا این سیاست مافیای نفتی درون حکومت را تقویت میکند یا تضعیف؟
تفاوت این تصمیم با پیشنهاد سه کشور اروپایی برای کشیدن خط لوله انتقال نفت حوزه دریای خزر و قفقاز از ایران – در قبال پذیرش دیکتات هستهای آمریکا- در کجاست؟
کدام یک از این سه – تشکیل بورس، مبادله نفت با یورو، و آیا وعده کشیدن خط لوله نفتی از راه ایران – به تقویت بیشتر مافیای نفتی منجر خواهد شد؟
هدف واقعی و پنهان این گونه تبلیغات چیست؟ وظیفه نیروهای مردمی در این زمینه چه میباشد؟ مگر نه اینکه همین دو هفته پیش تبلیغات مشابهای در باره کمکها نفتی و مبادلات پایاپای دولت ونزوئلا با کشورهای آمریکای جنوبی و مرکزی به راه افتاده بود؟
آیا بهتر نیست به جای تکرار تبلیغات رسانههای آمریکایی در اینمورد، سیاستهای مردمی دولتهایی مانند دولت چاوز یا سیاستهای مشابه به آنرا به میان مردم برد؟ مگر نه اینست که فیدل کاسترو از زمان ایجاد پول واحد اروپا، به مناسبتهای گوناگون اهمیت و لزوم اتخاذ چنین سیاستی از طرف کشورهای تولید کننده نفت را یادآور شده است؟ و غیره…
گفتمان ملی- مردمی
استفاده از یورو به جای دلار در خریدوفروشهای خارجی کشورهای تولید کننده نفت و تاثیر آن بر اقتصاد ملی این کشورها از یک سو و تاثیر آن بر سلطه اقتصادی آمریکا از سوی دیگر، یکی از موضوعهای گفتمان نیروهای سیاسی ملی و مردمی جهان است. هدف این نیروهای از درگیر شدن در این گفتگو ، افزایش آگاهی توده های گسترده مردم بعنوان نیروی محرکه اصلی هر تحول اجتماعی، یافتن راهبرد ها و راهکارهای مناسب برای تامین و حفظ استقلال اقتصادی و رهایی از سلطه نهاد های مالی سرمایه داری جهانی، و گسترش روابط دو و چند جانبه کشورهای در حال توسعه است. تا کنون موارد و جوانبی از روند اندیشه ورزی نیروهای ملی و دموکراتیک جهان در این زمینه در «عدالت» بازتاب یافته است. به عنوان نمونه میتوان از مقاله «جایگاه نفت و دلارهای نفتی در استراتژی جهانی آمریکا»* نام برد. این مقاله – که سیاست مبادله نفت با یورو، تاریخ طرح و تکامل آن، پیآمدهای احتمالی آن برای اقتصاد کشورهای تولید کننده نفت و برای سلطه اقتصادی آمریکا، موانع سیاسی اجرای آن و غیره را با نگرشی علمی، و جانبدار مردم بررسی می کند- نوشته نامبرده منجمله چنین میگوید:
«اما اگر اوپک تصمیم بگیرد که نفت را فقط به یورو بفروشد، آن هنگام است که سلطه اقتصادی آمریکا به پایان خواهد رسید. در آن صورت نه تنها نیاز اروپا به دلار به میزان کنونی نخواهد بود، بلکه ژاپن هم که بیش از ۸۰ درصد نفت مورد نیاز خود را از خاورمیانه وارد میکند مجبور خواهد شد بخش عمده داراییهای دلاری خود را به یورو تبدیل کند. ژاپن یکی ار سوبسید دهندگان اصلی به اقتصاد آمریکاست، زیرا بالغ بر ۴۰۰ میلیارد دلار اوراق قرضه دولتی آمریکا را خریداری کرده است. در چنان حالتی آمریکا که بزرگترین وارد کننده نفت جهان است، برای به دست آوردن یورو مجبور خواهد بود در مبادلات تجاری دارای تراز تجاری مثبت باشد. چنین امری برای آمریکا بسیار دردناک خواهد بود.
دلایل صرفاً اقتصادی برای رویکرد اوپک به یورو بسیار محکم به نظر میرسند. حوزه اقتصادی یورو بر خلاف آمریکا نه دارای کسری موازنه تجاری عظیم است و نه به باقی جهان بدهی سنگین دارد. نرخ بهره نیز به میزان قابل ملاحظهای در منطقه یورو بالاتر است. منطقه یورو نسبت به آمریکا سهم بیشتری از تجارت جهانی را دارد و شریک تجاری اصلی خاورمیانه به شمار میرود. تقریباً هر چیزی که با دلار قابل خرید است را با یورو هم میتوان به دست آورد. به علاوه، اگر اوپک داراییهای خود را از دلار به یورو تبدیل کند و خواهان پرداخت بهای نفت به یورو شود، ارزش داراییهای کشورهای عضو اوپک بلافاصله افزایش خواهد یافت، زیرا کشورهای وارد کننده نفت مجبور خواهندشد بخشی از داراییهای خود را به یورو تبدیل کنند و این خود موجب افزایش نرخ مبادله یورو خواهد شد. البته به جای اصول اقتصادی اینگونه تصمیمات بر پایه سیاستهای جهانی گرفته میشوند.
تاکنون تنها یک کشور عضو اوپک به خود جرأت داده است دریافت بهای نفت را به یورو طلب کند. عراق در نوامبر ۲۰۰۲ تصمیم به این تبدیل گرفت و پیامدهای آن تصمیم هم بجز تجاوز آمریکا، ویرانی کامل کشور و از دست رفتن استقلال عراق نبوده است. یک کشور دیگر عضو اوپک که از سال ۱۹۹۹ علناً در باره احتمال رویکرد به یورو صحبت کرده است، ایران است که در «محور شیطانی» بوش قرار گرفته است.
ونزوئلا سومین کشور عضو اوپک است که از خط آمریکا خارج شده و بیوفایی نسبت به دلار را نشان میدهد. ونزوئلا تحت رهبری هوگو چاوز با ۱۲ کشور آمریکای لاتین از آنجمله کوبا، برای مبادله نفت قرادادهای پایاپای (تهاتری) امضا کرده است. این بدین معناست که ایالات متحده بخشی ار یارانه دریافتی خود را از دست میدهد. این نکته میتواند چرایی اینکه آمریکا در ونزوئلا در پی ایجاد بیثباتی است را توضیح دهد.
در اجلاس سپتامبر سال ۲۰۰۰ اوپک، چاوز سران دولتها را در جریان گزارش «سمینار بینالمللی پیرامون آینده انرژی» – کنفرانسی که اوایل آن سال به ابتکار چاوز برای بررسی آینده ذخایر انرژی فسیلی و تجدیدپذیر برگزار شده بود – قرار داد. یکی از پیشنهادات کلیدی آن گزارش این بود که اوپک در مبادله نفت خود با کشورهای در حال توسعه خریدار نفت، با اتکا بر فنآوریهای الکترونیکی پیشرفته از مبادلات تهاتری و دوجانبه استفاده کند؛ نتیجه این کار این خواهد بود که اوپک در بسیاری از داد و ستدهای خود هم دلار و هم یورو را کنار بگذارد. در آوریل ۲۰۰۲ یک نماینده ارشد اوپک در زمانی که اسپانیا ریاست جامعه اروپا را به عهده داشت، طی یک سخنرانی در آن کشور اعلام کرد که اگر چه اوپک در لحظه طرحی برای مبادله نفت با یورو ندارد، اما این گزینهای است که تحت بررسی است و میتواند برای بسیاری از کشورهای عضو اوپک، به ویژه اعضای خاورمیانهای آن سودمند واقع شود.»
مطالعه تطبیقی مقاله «جایگاه نفت و دلارهای نفتی در استراتژی جهانی آمریکا»، اصل مقاله «مانور نفتی ایران و تهدید بالقوه آن برای آمریکا»** و ترجمه «روز» از آن، ضمن نشان دادن اهداف اصلی تبلیغات آمریکایی، تفاوت ماهوی نگرش طبقات مختلف به تحولات و پدیده ها و وظائف تبلیغاتی نیروهای و فعالین سیاسی مردمگرا را نیز نشان میدهد.
ترجمه «روز»
طرحهای دولت ایران برای ایجاد بورس نفت، استراتژی تضعیف سلطه اقتصادی امریکا را بدنبال دارد. آیا این اهداف هستهای ایران هستند که بزرگترین تهدید برای امریکا به شمار می روند یا اینکه سیاست نفتی ایران تهدید اساسی است؟
ماه گذشته دولت ایران به طور پنهانی طرحهایی را برای ایجاد بورس یوروی نفت، گاز طبیعی و دیگر محصولات نفتی به تصویب رساند. اگر این اقدام ایران با موفقیت روبه رو شود، این بورس می تواند حصارهای دو بورس نفتی موجود- بورس نفتی بین المللی لندن و بورس تجاری نیویورک را که هر دو تحت مالکیت شرکتهای امریکایی قرار دارند، بشکند. به اعتقاد کارشناسان، اگر میلیاردها دلار درآمد حاصله از فروش نفت تاکنون به یورو تبدیل میشد، این امر میتوانست به تقاضای دلار که اقتصاد به شدت بدهکار امریکا به آن وابسته است پایان دهد و میتوانست مشکل بزرگی را برای اقتصاد آمریکا بوجود آورد.
ژان فرانکویس سزنک عضو موسسه خاورمیانه دانشگاه کلمبیا در نیویورک میگوید: ” قصد واقعی ایران آن است که با این اقدام به امریکا لطمه بزند. یقیناً بخشی از طرح ایران تضعیف سلطه اقتصادی امریکا است.” به اعتقاد سزنک، معلوم نیست که این تاکتیک درستی برای دستیابی به استراتژی تضعیف اقتصادی امریکا باشد.
به اعتقاد تحلیلگران، به همان اندازه که این طرح ممکن است خیال خام به نظر برسد، حکایت از آن دارد که رهبران ایران می توانند از هیچ کوششی برای تضعیف سلطه امریکا بر اقتصاد بین المللی فروگذار نکنند. این طرح همچنین اشاره به افکار عمومی دارد که از نگرش دولت ایران حمایت میکنند.
جرج پرکوویچ، کارشناس مسائل ایران در بنیاد صلح بین المللی کارنگی واقع در واشنگتن، می گوید: “این طرح بخشی از استراتژی هوشمندانه و خلاق ایران است- یعنی امکان ضربه زدن به هر طریق ممکن و بسیج بازیگران دیگر برعلیه امریکا.”
در واقع طرح بورس تنها گواه توطئه چینیهای ژئوپلیتیک تهران به شمار نمیرود. کارشناسان یادآور می شوند که ایران قراردادهای متعدد انرژی را با هند و چین منعقد کرده است- قراردادهایی که نه تنها موضع ایران را به عنوان قدرت انرژی استحکام میبخشند، بلکه میتوانند رفقای قدرتمندی را برای همسو شدن با اهداف ایران پیدا کنند. ایران طی امسال قراردادی را با هند منعقد کرد که به موجب آن به مدت ۲۵ سال گاز طبیعی مایع هند را تأمین خواهد کرد و سال گذشته قرارداد مشابهی را با چین منعقد کرد که به موجب آن به مدت ۳۰ سال گاز طبیعی چین را تأمین خواهد کرد. هر دو کشور توافق کرده اند در میدان نفتی یادآوران ایران سرمایه گذاری کنند و آن را توسعه بخشند. این در حالی است که ایران بر ساخت خط لوله اصلی از طریق پاکستان به هند تأکید می کند. به گفته سزنک، “بی شک ایران رو به سوی شرق دارد تا غرب، و این خود حائز اهمیت است.”
به محض اینکه فشارهای وارده به ایران در خصوص برنامه هستهای این کشور افزایش مییابند، ایران نیز نمایش ژئوپلیتیک خود را ادامه میدهد. در حالی که نشستهای بینالمللی ماه آینده برای بررسی موضوع هستهای ایران برگزار می شوند، اتهامات جدیدی علیه ایران عنوان می شوند که از ارتباط برنامه هسته ای ایران با برنامه نظامی پرده برمیدارند. منتقد نظام ایران علیرضا جعفرزاده هفته گذشته طی یک کنفرانس مطبوعاتی در واشنگتن اطلاعاتی را ارائه داد مبنی بر اینکه ایران برای ساختارشکنی موشک اوکراینی از “مهندسی معکوس” بهره میگیرد تا بدین ترتیب بتواند اطلاعات لازم را برای ساخت موشکهای دوربرد خود کسب کند. اگرچه جعفرزاده دلیل و مدرکی دال بر دستیابی قریبالوقوع ایران به کلاهک هستهای ندارد، اما ادعا می کند که موشکهای جدید ایران قابلیت مجهز شدن به کلاهک هسته ای را دارند. جعفرزاده همچنین اطلاعاتی را ارائه داد که مدعی است ارتباطات میان شبکه هسته ای دانشمند پاکستانی عبدالغدیر خان و کادر نظامی ایران، خصوصاً سپاه پاسداران انقلاب، را به اثبات میرساند. البته برخی کارشناسان به خاطر عضویت جعفرزاده در شورای ملی مقاومت ایران به صحت گفتههای او مشکوک هستند. در واقع شورای ملی مقاومت در لیست سازمانهای تروریستی آمریکا قرار دارد.
اما جعفرزاده به صحت اطلاعاتی که در سال ۲۰۰۲ در مورد برنامه هستهای ایران ارائه داد اشاره میکند. این اطلاعات بخشی از شواهد و مدارک علیه ایران را ارائه دادند و این کشور را روی صندلی داغ بینالمللی نشاندند. به گفته جعفرزاده، منابع اطلاعاتی او داخل تأسیسات هستهای ایران هستند اما نمیتواند به خاطر محرمانه بودن موضوع نام آنها را فاش کند. کارشناسان در خصوص طرحهای همپیمانی کشورهای آسیایی در برابر غرب میگویند، قراردادهای انرژی ایران لزوماً به این معنا نیست که این کشور میتواند روی شرکای جدید نفتی خود بعنوان متحدان سیاسی حساب باز کند. اما به نظر میرسد که ایران به خاطر روابطی که با چین و روسیه، دو عضو دائمی شورای امنیت، دارد تاکنون نگرانی چندانی از ارجاع احتمالی برنامه هستهای خود به شورای امنیت سازمان ملل نداشته است.
ریموند تانتر، کارشناس مسائل ایران که روابط نزدیکی با منتقدان سرسخت ایران در دولت بوش دارد، میگوید: اطلاعات جعفرزاده نشان میدهند که “در عین حال که ایران برای دستیابی به قابلیت بمب اتمی تلاش میکرد، توسعه موشکهای دوربرد که قابلیت حمل کلاهک هستهای را دارند نیز دنبال میکرد.”
تاکنون موفقیت ایران در زمینه ایجاد روابط دوستانه و قدرتمند برای مخالفت با تلاشهای امریکا و اتحادیه اروپا در خصوص توقف اهداف هستهای ایران برخی ناظران را به سوی طرح بورس نفت سوق داده است. این ناظران اساساً حامیان ایران یا خطرناکترین مخالفان نظام ایران هستند. در غالب تفسیرهای خبری حامیان نظام ایران از این طرح تمجید میکنند، اما مخالفان نظام با اشاره به آن، زنگ خطر را به صدا در میآورند. کارشناسان بازارهای انرژی معتقدند که ایران از مذاکره برای برپایی بورس یورویی نفت جز تبلیغات چیز زیادی عایدش نخواهد شد. راجر دیوان، مدیر عامل بازارهای نفتی در شرکت مالی نفت واقع در واشنگتن، میگوید: “این طرح ایران صرفاً تبلیغاتی است. برای انعقاد این قبیل قراردادهای نفتی باید افراد بسیاری در آنها سرمایه گذاری کنند و اکثر این افراد در جاهایی چون نیویورک و لندن هستند. سرمایه گذاران زیادی را در نیویورک نمیبینم که تصمیم داشته باشند اسناد قرار دادها را از نیویورک به تهران انتقال دهند.” دیوان همچنین خاطر نشان میکند که ایران به تنهایی نمیتواند بورس نفت را در منطقه اصلی تولیدکننده نفت جهان دایر کند. وی میافزاید: دوبی هم تلاش میکند بازار نفتی ایجاد کند اما برپایی این کار را آسان نمیداند. در عین حال که بعید است تهدید ایران عملی شود، تلاشهای گذشته نیز برای برپایی بازارهای جدید نفتی با استقبال گرمی روبه رو نشدهاند. هیچ کس به غیر از صدام حسین تصمیم نگرفته است نفت را با واحد ارزی یورو بفروشد و این اقدام در ایام قبل از برکناری او توسط هجوم نظامی امریکا انجام گرفت. به گفته کارشناسان، قطعاً نظام ایران بدنبال برانگیختن عکسالعمل مشابه از سوی امریکا نیست اما از سوی دیگر ضربات مشابهی به پیکره نظام اقتصاد جهانی وارد میکند و همزمان با موج انتقادات غربی مواجه میشود.
* http://www.edalat.net/lire/artikeln/right/naft.html
** http://www.csmonitor.com/2005/0830/p03s01-wome.html